عنوان : وابستگي فكري به غرب و پيامدهاي آن - گمشده ملل شرق
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 12 دي 1358
تاریخ قمری : 13 صفر 1400
جلد : 12
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
خودشناسي و بازگشت به خويشتن
در عين حال كه هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در يك منزل مرطوبي به هم فشرده نشستيد و موجب تاثر است ، مع ذلك چند كلمه عرض مي كنم . هيچ ملتي نمي تواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش ، خودش را بفهمد.مادامي كه ملتها خودشان را گم كردند و ديگران را به جاي خودشان نشاندند، استقلال نمي توانند پيدا كنند. كمال تاسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامي و قضاي اسلامي وفرهنگ اسلامي دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است . همچو غرب در نظر يك قشري از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مي كنند غيراز غرب هيچ خبري در هيچ جا نيست . و اين وابستگي فكري ، وابستگي عقلي ، وابستگي مغزي به خارج منشاء اكثر بدبختيهاي ملتهاست و ملت ماست .
در هر امري كه پيش مي آيد، از باب اينكه مغزهاي آنهايي كه در راس كارها واقع بودند، به طوري بار آمده بوده است كه از خودشان بكلي منصرف و قبله شان غرب شده بود. يكي از روشنفكرهاشان ، به اصطلاح متفكرينشان (1) گفته بود كه ما تا همه چيزمان راانگليسي نكنيم نمي توانيم يك رشدي بكنيم . يك همچو مغزهايي در راس كارها واقع شد، و از آن طرف هم تبليغات دامنه داري كه غربيها و غربزدگان شروع كردند و شايدحالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزهاي ما غربي شد، قبله ما غرب شد، و تا بيايد اينغربزدگي و اجنبي زدگي از اين قلبها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولاني لازم است .
آثار استعماري غرب در همه شئون كشور
در قبل اين پنجاه سال هم بوده است . لكن در اين پنجاه سال اخير، و خصوصا در اين زماني كه اين شخص فاسد، اين محمدرضاي فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خودش رسيد. غربزدگي به كمال خودش رسيد. در همه جهت وابستگي پيدا شد.در عين حالي كه ما قضايمان ، قضاي حقوقيمان و مسائل حقوقيمان و مسائل فرهنگيمان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست ، لكن در هر امري دستشان را دراز كردنداز جاي ديگر گرفتند. حتي آن وقتي كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود،باز دست يك غربزدگاني آن وقت هم در كار بوده است كه قانون اساسي آن زمان را ازغرب گرفته بودند، تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اينكه فرهنگي دارد و فرهنگ غني دارد، نمي شود اصلاح بشود. الان مدرسه هايي كه دانشگاهها و دانشسراها، اينها كه ما داريم ، فرمهايش همه فرم غرب است . دادگاههاي دادگستري هم همين طور است . مراحل دادگاهي هم از غرب گرفته شده است و همه چيزرا از غرب گرفته اند. فرهنگ به اين غني اي كنار زده شده است و چسبيده اند به فرهنگ غرب . آن هم نه فرهنگ اصيل غرب ، فرهنگ استعماري غرب . غرب همه چيزاستعماري دارد. طب استعماري دارد. فرهنگ استعماري دارد. همه چيز استعماري دارد، صادر مي كند براي كشورهايي كه عقب افتاده اند به اصطلاح آنها، آن چيزي كه مناسب با آنجاست ، به طوري كه وابستگي داشته باشد. آنها مي خواهند ما وابسته باشيم ،و چيزهايي كه به ما مي دهند چيزهايي است كه وابستگي مي آورد. استقلال نمي خواهندما داشته باشيم . استقلال فرهنگي نمي خواهند داشته باشيم . استقلال فكري نمي خواهندداشته باشيم . عمالي كه آنها تربيت كرده اند در پيش خودشان و صادر كردند براي ما، آنهاهم كمك كردند به آنها، و طرز فكر جامعه ما را به طوري عوض كردند كه اگر يكمطلبي غربي نباشد جامعه ما نمي پذيرد اين را. حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد.لكن شما مي دانيد كه قبلا تا يك اسم غربي روي دوايي ، روي يك فاستوني ، روي چيزديگري نباشد، مردم هم نمي پذيرند. خيابانهاي ما بايد يك اسم غربي داشته باشد، ازهمان اشخاصي كه ما را آنطور ناتوان كردند و آنطور چپاول كردند و آنطور ستمها را به ماكردند، بعض از خيابانهاي ما به اسم همانهاست ؛ همانهاي غربي ، همانهاي امريكايي ،خيابان روزولت (2) مثلا. اگر يك جنسي رويش اسم غربي نمي بود، اين را درست نمي پذيرفتند. اگر يك دوايي نمي گفتند از غرب آمده است نمي پذيرفتند. چيزهايي كه خود ملت درست مي كرد بايد با اسم غرب فروش برود. اين غربزدگي است . يعني بازار ماهم غربزده هست . يعني ملت ما الان باز هم غربزده هست . و تا از زير اين بار در نياييد و تااين وابستگي مغزي و فكري از بين نرود، رشد حقيقي پيدا نمي شود، و شما هم نمي توانيد مستقل بشويد.
استقلال فرهنگي تنها راه نجات شرق
شما اگر بخواهيد از همه وابستگيها خارج بشويد، اين بايد اين وابستگي مغزي را،قلبي را كنار بگذاريد. گمان نكنيد كه هرچه آنها دارند خوب است . اگر يكي فرض كنيدكه يك پيشرفتي داشته باشد در صنعت ، اين دليل اين نيست كه پيشرفت دارد در فرهنگ .و اين اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلا فرض كنيد فلان طياره را درست مي كند به خورد ما اينطور مي دهند كه همه چيزش اينطوري است ، و حال آنكه نيست اينطور. فرهنگشان مثل فرهنگ ما نيست . علم حقوقشان مثل ما نيست . علومشان مثل مانيست . علم فلسفه شان مثل ما نيست . طب هم از شرق اخذ كرده اند. كتب شرقي دردانشگاههاي آنجا تا آن اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مي شده . ما بايد اگر بخواهيم از اين بيچارگي بيرون برويم ، بايد اين وابستگي مغزي را كنار بگذاريم . بايد دانشگاههاي ما يك دانشگاههايي باشد كه تا مدتها زحمت بكشد، اين جوانها را از آن حال سابقرژيم شاهنشاهي برگرداند به يك حال سالم رژيم اسلامي . بايد زحمت بكشند. جوانهاي ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را كه گم كردند پيدا بكنند. تا اسم غرب مي آيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد. آن هم در آن چيزي كه غرب جلو افتاده است ، در نظامي ، در تجهيزات ، عرض مي كنم كه با سلاح و امثال ذلك . شما در مقابل اينها كه زورمند بودند ايستاديد و با دست خالي هم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلا به ما مي گفتند كه ما مي خواهيم يك حرفي بزنيم كه امريكا خوشش نيايد،مي ترسيديم . سابق هم اينطور بود كه اگر يك مسئله اي مي شد تا سفيري كه اينجا داشتندچه سفير انگلستان بود يا شوروي بود يا امريكا بود، مي آمد يك اخطاري مي كرد همه عقب مي نشستند. لكن شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرتهاي بزرگ ايستاديد وحريف خودتان را در عين حالي كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد. معلوم شد،مي شود مقابل غرب ايستاد. مي شود حتي جلو قدرتهاي غرب ايستاد. در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد. ديديد كه نه ، ما خودمان هم مي توانيم با مشت خالي جلو برويم .در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا بكنيد.
گمشده ملل شرق
آنها الان در صددند كه با هر جهتي كه شده است ، شما را باز به خودشان متوجه كنند،همه كوشششان اين است كه شماها را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند. نگذارند اين وابستگي از بين برود. و شما دانشجوهاي عزيز خودتان در صدد اين باشيد كه ازغربزدگي بيرون بياييد. اين گمشده خودتان را پيدا كنيد. گمشده شما خودتان هستيد.شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها در صددند كه با هر ترتيب شده است خودشان را به ما تحميل كنند، و شما بايد مقاومت كنيد. شمايي كه مي خواهيدمستقل باشيد، مي خواهيد آزاد باشيد، مي خواهيد خودتان سرپاي خودتان ايستاده باشيد، بايد همه قشرها در اين مملكت ، همه قشرها بناي بر اين بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزها بناي بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزي خودشان را بيرونبياورند و مملكت را خودكفا كنند. و بايد كارخانه هاي ما خودكفا بشود. و بايد صنايع راخود اين مردم ، خود اين توده هاي مردم ، صنايع را رشد بدهند. و بايد دانشگاهها خودكفابشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند. بنا از اول هر امري اين است كه انسان اراده كند يك مطلبي را همچو نترسانندش كه نتواند اراده بكند، قبلا ما را همچو از دستگاه مثلاسلطنت ترسانده بودند كه اراده نمي كرديم مخالفت را. نمي توانستيم اراده كنيم كه مخالفت كنيم . احتمال نمي داديم كه ما بتوانيم مخالفت كنيم . لكن خداي تبارك و تعالي ،خواست و شما اراده كرديد و شد. حالا هم همين طور است . نترسيد از غرب . اراده كنيد.دانشمندهاي ما نترسند از غرب . اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب . و جوانان ما نترسند واراده كنند كه در مقابل غرب قيام كنند، و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند.
خداوند ان شاءالله شما جوانها را براي اسلام نگه دارد. و همه اشخاصي كه در بنيادمستضعفين هستند و همه دانشجوهاي عزيز و همه قشرهاي ملت را خداوند حفظ كند. وبا قدرت ان شاءالله به پيش برويد و پيروز خواهيد شد.
پانویس :
1- سيد حسن تقي زاده ، از مناديان غرب زدگي در ايران ، كه آخرين سمت او رياست مجلس سنا بود. 2- فرانكلين روزولت ، رئيس جمهوري امريكا در هنگام جنگ جهاني دوم .
بزرگتر کوچکتر