عنوان : دشمني زورمداران با اسلام - لزوم ائتلاف علما با ساير اقشار
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 14 بهمن 1357
تاریخ قمری : 5 ربيع الاول 1399
جلد : 6
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تحريف اسلام
من از آقايان علما و افاضل بايد تشكر كنم . پيروزي ملت مرهون اقدامات علما - اولا -و ساير طبقات - ثانيا - بوده است . شما علما همان طوري كه وظيفه شرعي تان هست كه امام امت باشيد، پيشقدم باشيد در مسائل امت ، دفع كنيد مفاسد را از ملتها، بحمدالله قيام به امرفرموديد. و من از قبل ملت شريف ايران از شما تشكر مي كنم . خداوند ان شاءالله روحانيت را كه ذخيره ملت است ، پشتوانه ملت است ، حفظ كند و قوت به او بدهد. دشمنهاي اسلام و شما، هم اسلام را بد معرفي كرده اند و هم شما را. دشمنهاي بشريت اديان را مطلقامي گويند كه براي اين است كه افيون باشد براي مردم ، براي ملتها! اينها چون ديده اند آن چيزي كه در مقابلشان مي ايستد ديانت است ، و آن جمعيتي كه در مقابلشان مي ايستدجمعيت روحاني است ، از اين جهت با اين دو نيرو به مخالفت برخاستند و از زمانهاي بسيار سابق اين دو نيرو را كوبيده اند. نيروي اسلام را كه بزرگترين نيروست كوبيدند، ازجهت اينكه كوشش كردند تا اسلام را بد معرفي كنند. كوشش كردند تا اينكه اسلام رابگويند اگر چيزي هم باشد، يك دعا و يك وردي است ! يك آدابي است بين بشر وخدا. آنطوري كه در مسيحيت هست . مسيحيت هم - اين مسيحيت منسوخ - اين جوراست ، مسيحيتي كه نسخ شده است . مسيحيت حضرت عيسي نمي تواند اينطور باشد. اينهابا اسلام و با ساير اديان مخالفت كردند و اديان را افيون بشر حساب كردند. يعني گفته اندكه اديان يك چيزي است كه ثروتمندها و قلدرها درست كرده اند كهمردم را ساكت كنند، توده ها را ساكت كنند به وعده دادن . و اين تبليغات تا آنجا رسيده است كه بعد به صورت ديگر به ما هم تزريق كرده اند.
تز استعماري "جدايي دين از سياست "
مسئله جدا بودن دين از سياست ، مسئله اي كه با كمال تزوير و خدعه طرح كردند،حتي بر ما هم مشتبه كردند! حتي كلمه "آخوند سياسي " يك كلمه فحش است در محيطما! فلان آخوند سياسي است ! در صورتي كه آقايان خواندند در دعاهاي معتبر ساسه العباد(1) مع ذلك از بس تزريق شده است ، از بس اشتباه كاري شده است ، ما خودمان هم باورمان آمده است كه دين از سياست جداست . آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدي اش باشد! هركس اسلام را مطالعه كرده باشد، قرآن كريم را مطالعه كرده باشد، كافي است كه بفهمد اسلام و قرآن كريم تربيت مي كند يك جامعه را در همه [شئون ].
تفاوت احكام اسلام با قوانين بشري
فرق مابين اسلام و ساير قوانيني كه در دنيا هست - قوانين الهي را نمي گويم ، آنها الان منسوخ است ، آنها هم همان طور بوده كه اسلام بوده - فرق مابين اسلام و آن چيزهايي كه از جانب خدا براي تربيت بشر آمده است با آن چيزهايي كه به دست بشر درست شده است ، يك فرق اساسي اين است كه آنچه بشر درست كرده است يك جنبه ضعيف راملاحظه كرده است ؛ مثلا قوانيني وضع كرده اند از براي اينكه حفظ نظم بكنند، حفظانتظامات بكنند. قوانيني وضع كرده اند كه مال همين معاشرت دنياست و كيفيت سياست دنيوي . ابعاد ديگري كه بشر دارد هيچ مورد توجه قواعدي يا قوانيني كه بشر درست كرده است ، هيچ متوجه او نيست . شما وقتي اسلام را ملاحظه مي كنيد، به حسب ابعاد انسانيت [مي بيند] طرح دارد، قانون دارد. از قبل از اينكه انسان به اين دنيا بيايد، قبل از اينكه پدر ومادر انسان ازدواج كند، طرح دارد براي اينكه اين بذر را خوب تربيت كند. طرح دارداسلام : زن را چه جور انتخاب كنيد، شوهر را چه جور انتخاب كنيد، در وقتي كه ازدواج مي كنيد چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد. مثل زارعي كه يك تخم زراعت را مي كارد و مواظبت مي كند كه زمين خوب باشد، آب سالم باشد، به موقع برسد، ساير تربيتها تربيتهاي نباتي باشد كه درست تربيت بشود، اسلام [هم ] براي تربيت انسان از قبل ازدواج پدر و مادر شروع كرده است .زمين را يك زمين سالم مطهر مي خواهد باشد؛ زوج را يك زوج سالم صحيح انسان صفت انتخاب بكند؛ بعد هم آداب ديگر تا وقتي كه متولد مي شود؛ و آداب رضاع (2) وآداب حمل و رضاع و تربيت در دامن مادر و تربيت در پيش پدر و تربيتهاي بعدي كه دنبال اين مي آيد. هيچ يك از قوانين بشر تكفل اين امر را ندارد؛ اين امر مختص به قوانين انبياست . ابعاد ديگري كه بشر دارد، و اصلا قواعد ديگر دنبالش نبوده است ، آن قواعدي است كه براي تهذيب نفس است براي اينكه انسان يك موجود انساني - الهي بشود. قرآن كتاب انسان سازي است ، مكتب اسلام مكتب انسان سازي است ، انسان به همه ابعاد. نه فقط يك انسان مادي مي خواهد درست بكند، يك انسان الهي مي خواهددرست بكند؛ همه ابعاد انسان مورد نظرش هست . در اين امور اصلا ساير قواعد و قوانين كه در دنياي ما هست آنطور مسائل طرح نيست . هركس هر جور مي خواهد تربيت بشود؛توي بازار نرود عربده بكشد - اين را جلويش را مي گيرند - توي منزلش هر غلطي مي خواهد بكند! خلوت را كار ندارد كه در خلوت چه كرد. به شما چه ! اسلام خلوت وجلوت ندارد. خودت تنها باشي تحت مراقبت هستي ، يك نفر همراهت باشد باز همين طور تا آخر.
بعد سياسي و اجتماعي اسلام
يكي از ابعاد انسان بعدي است كه در اين دنياي مادي مي خواهد معاشرت بكند، دراين دنياي مادي مي خواهد تاسيس دولت بكند، در اين دنياي مادي مي خواهد تاسيسمثلا ساير چيزهايي كه مربوط به ماديتش هست بكند. اسلام اين را هم دارد. آنقدر آيه وروايت كه در سياست وارد شده است ، در عبادات وارد نشده است . شما پنجاه و چندكتاب فقه را ملاحظه مي كنيد، هفت - هشت تا كتابي است كه مربوط به عبادات است ،باقي اش مربوط به سياسات و اجتماعيات و معاشرات و اينطور چيزهاست . ما همه آنها راگذاشتيم كنار و يك بعد را، يك بعد ضعيفش را گرفتيم . اسلام را همچو بد معرفي كرده اند به ما كه ما هم باورمان آمده است كه اسلام [را] به سياست چه ! سياست مال قيصرو محراب مال آخوند! - محراب هم نمي گذارند براي ما باشد - اسلام دين سياست است ؛حكومت دارد. شما بخشنامه حضرت امير و كتاب حضرت امير به مالك اشتر(3) رابخوانيد ببينيد چيست . دستورهاي پيغمبر و دستورهاي امام - عليه السلام - در جنگها و درسياسات ببينيد چه دارد. اين ذخاير را ما داريم ، عرضه استفاده اش را نداريم . ذخيره موجود است ، همه چيز داريم ، عرضه استفاده نداريم . مثل اينكه ايران همه چيز دارد امامي دهند او را به غير. ما كتاب و سنتمان غني است ، همه چيز در آن هست لكن بد معرفي كردند به ما؛ يعني كارشناسها.
مطالعات استعمارگران در كشورهاي اسلامي
از آن وقتي كه راه اروپا باز شد به آسيا و به شرق ، كارشناسها دور افتادند و مطالعه كردند. آنها بيدار بودند و من و شما توي مدرسه ها خواب بوديم ! آنها مطالعه كردند؛وجب به وجب زمينهاي ايران تحت مطالعه قرار گرفته . هر جا نفت بوده نقشه دارند ازآن ، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن . در اين بيابانهاي بي آب و علف با شتر آمدند اين كارشناسها؛ رفتند گرديدند مخازن را، جاهايي را، هر چه دارد پيدا كردند و ثبت كردند.مطالعاتشان راجع به ماها هم همين بوده است كه ديده اند آن چيزي كه بتواند جلوي اينهارا بگيرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام . اسلام را از آن راه كوبيدند؛ جداكردند اسلام را حتي از خود ملت اسلام ، حتي از خود خدمتگزاران به قرآن . خودخدمتگزاران به قرآن هم اين مطلب را نمي شود حاليشان كرد - بعضي از آنها را - كه اسلام دين سياست است . اين را شايد عيب مي دانند براي اسلام ! اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت اينطوري ؛ حكومت دارد؛ اسلام امامت دارد، خلافت دارد؛ پيغمبر اسلام حكومت تشكيل كرده بود، حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت داشت ، استاندارداشت ، فرماندار داشت - همه اينها را داشت . اينها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند؛همه چيز داشتند. ما مطالعه كرديم آنها را لكن از بس به ما تزريق شده است از آن طرف كه آقا برو سراغ كارت ، آقا برو تو نمازت را بخوان ، چه كار داري به اينكه اينها چه مي كنند، [دائما گفتند] چه كار داري ، چه كار داري ، كار ما را به اينجا رساند كه حالا مااينجا بايد مجتمع بشويم عزا بگيريم !
نقشه استعمار عليه روحانيت
از آن طرف كارشناسها. . . روحيات مردم را ملاحظه كردند، ديدند كه روحيات شرق ،خصوصا مسلمين و خصوصا در مسلمين شيعه ، خصوصياتشان اين است كه به روحانيت شان ارج قائل مي شوند، تبع روحانيت هستند. چه بكنند كه روحانيت را از مردم جدا كنند؟ نقشه كشيدند كه روحانيت را مبتذل كنند پيش ملت . شما در زمان رضاشاه نبوديد اكثرتان ، من ادراك كرده ام ، كساني كه به سن من بودند و پيرمرد هستند الان ادراك كرده اند زمان او را. آقا اينها به واسطه نقشه اي كه خارج ريخته بود، آخوند راهمچو كرده بودند كه آخوند نمي توانست نفس بكشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود كه سوار اتومبيلش نمي كردند! جدا كردند از مردم روحانيت را؛ منتها نقشه شان نگرفت . خواستند بكنند هر چه كردند [اما] خداوند: والله خيرالماكرين . (4) لكن يك جايي نقشه شان گرفت و آن جدا كردن روحانيت از دانشگاهها [بود]. يك روحاني حق نداشت ، پيش خودمان حق نداشت كه از دانشگاهي صحبتي بكند. . . سراغ نمي دانم [دانشگاهي برود]. دانشگاهي هم آخوند به نظرش مي آمد كه يك موجود مضري استكه انگليسها آوردند گذاشتند اينجا! من خودم اين را شاهد بودم . با دو نفر از آقازاده هاي محترم قم ما سوار اتوبوس بوديم ، در چندين سال پيش از اين مي رفتيم . چند نفر ديگرهم سوار همان اتوبوس بودند. يكي شان به ديگري گفت كه من حالا سالهاست كه از اين "هيكل "ها ديگر نديدم - اشاره به ماها -؛ بعد گفت اينها را انگليسها آورده اند در نجف وآنجاها گذاشتند براي اينكه مردم را [گمراه ] بكنند! در نظر دانشگاهي ، آخوند يا درباري است يا بسته به انگليس ! در نظر شما هم اين آدم دانشگاهي نمي دانم . [فرنگي ماب است ]! جدا كردند ملت را بعضي اش را از بعض ؛ استفاده بردند از اين جدايي .
اتحاد ملت ، منشاء سقوط شاه
شما ملاحظه فرموديد كه در اين مقدار كم از زمان كه طبقات مختلف با هم ائتلاف كردند - و خدا اين ائتلاف را درست كرد - شما ملاحظه كرديد كه اين ائتلاف و اين وحدت كلمه بين جناح معنوي و جناح مادي ، بين علماي اسلام و آن طبقات ديگر - از هرطايفه اي باشند - اين وحدت كلمه باعث شد كه يك ملتي قيام كرد؛ و در اين وحدت كلمه اي كه اين ملت دنبال كرد و قيام كرد تمام ابرقدرتهاي عالم را زمين زد، تمام توپ وتانكها را زمين زد.
محمدرضا را همه تان مي شناسيد كه قبل از چند سال چه چيزها برايش مي گفتند وخودش چه مداحيها مي كرد و قدرت هم داشت ؛ يك مرد قدرتمندي [كه ] روسيه با اوموافق ، امريكا با او موافق ، انگلستان با او موافق ، دول اسلامي همه با او موافق ، چين با اوموافق ، همه موافق ، ابرقدرتها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. اين قدرت به اين بزرگي را شما ملت ، شما ملت سر و پا برهنه اي كه همه چيزتان را خوردند، قيام كرديد[و] چون وحدت كلمه در كار بود، با مشتتان تانكها را خرد كرديد. خون بر شمشير غلبه كرد. از تخت فرو كشيديد. فرار كرد و رفت منتها مال را هم برد، هر چي داشتيم ؛ سه بيليون دلار ظاهرا! سه بيليون و چند صد ميليون - آنكه حالا يك قلمهايي است كه نوشتند- خودش برد و عائله اش برده ! دزديهاي دودمان پهلوي
ما نمي توانيم بفهميم كه دزدي اينها در اين مملكت چي بوده است . در يكي از چيزهايي كه به من نوشته بودند راجع به يكي از خواهرهاي اين مرد، نوشته بودند كه يك ويلا دركجا دارد كه چقدر خريده شده است - آنش من يادم نيست اما آني كه يادم مانده اين است - نوشته بود كه پنج ميليون دلار يعني سي و پنج ميليون تومان خرج گلكاري آنجاشده ! من و شما خوابش را هم نمي توانيم ببينيم ؛ باور نمي توانيم بكنيم . شما نمي دانيد كه اينها با اين مملكت چه كردند. نمي دانيد معنويت اين مملكت را چطور عقب زدند.مي گويم نمي دانيد يعني مي دانيد، حالا مي دانيد؛ درست الان همه مان مي دانيم ؛ الان بدبختيها را همه مان مي دانيم كه هر چه ما بدبختي داشتيم از اين عائله بود. تا دولت صالح نباشد مملكت صلاحيت پيدا نمي كند. يك فرد غير صالح يك مملكت را خراب كرد.همه ديديم يك فرد غير صالح ، كه اسمش محمدرضا پهلوي است ، وزير وقتي مي خواهد تعيين كند، غير صالح است . بايد به جنس خودش باشد! - هركسي مايل به . . .دزدها با دزدها رفيقند! دزدها كه با مقدسين رفيق نيستند - وكيل مي خواهد معين كند، به جنس خودش درست كند. وكيل هم كه دست مردم نبود. مردم در اين پنجاه سال آزادي نداشتند. نه يك وكيل و نه يك مجلس و نه يك دولت ، هيچي مربوط به ملت نبود؛ همه چيز متكي به خارج بود. يك آدم فاسد را وقتي آوردند گذاشتند سر مملكتي ، تحميل كردند بر مملكتي ، به آنجا رسيد كه همه چيز مملكت ما را از دست داد و [دائما]ثناخواني خودش كرد و وادار كرد كه راديوها هم بگويند و وادار كرد كه مطبوعات هم بگويند - همه را الزام كرد كه بايد بگوييد، همه ثناخواني بايد بكنيد!
نمونه اي از مفاسد و جنايات رژيم
"اصلاحات ارضي "اش را شما ملاحظه كنيد. آقا آنكه اينقدر برايش گفتند و خواندندو نوحه خواني كردند و ثناخواني كردند، اصلاحات ارضي عبارت از اين شد كه تمام كشاورزهاي ما گدا شدند؛ كشاورزي از مملكت ما پريد. الان اگر همه ملت دست به همبدهد، بعد از چند سال ممكن است كشاورزي ما به حال اولش برگردد. بازار درست كردند براي امريكا. گندمهايش را او بايد يا بسوزاند يا به دريا بريزد؛ مي دهد و پول مي گيرد! مي دهد ارز مي گيرد. بازار درست كردند. شما الان هيچ نداريد. تمام زراعت ايران را مي گويند براي سي روز يا سي و يك روز كافي است ! ايراني كه يك استانش مثل آذربايجان ، مثل خراسان ، مي توانست تمام قوت ايران را متكفل بشود، باقي آن مي بايست صادر بشود، حالا ما براي سي روز يا سي و سه روز! باقي اش از كجا؟ ازاسرائيل ، از امريكا، از جاهاي ديگر. اين خرابي كه به مملكت ما وارد شد به دست اين آدم ظالم [شد] كه نوشت من آمده ام خدمت به وطنم بكنم ! كتاب ماموريت براي وطنم !من گفتم صحيح مي گويد! مامور است كه خدمت به وطنش بكند، يعني وطنش را از همه چيز ساقط كند! اين "ماموريت " داشت كه ساقط كند اين وطن را از همه چيز. نيروي معنوي را از بين برد. نيروي جوانهاي ما كه بالاترين [لطمه ] و صدمه اي كه بر اين مملكت خورده ، نيروي جوانهاست كه فاسد شد. يا طرف مشروبخانه ها اينها را كشاندند، يا طرف سينماها اينها را كشاندند، يا تو اين بيابانها بردند و مراكز فساد برايشان درست كردند وترويج كردند. يك جوان سالم براي ما نگذاشتند آقا. بالاترين ضرري كه به اين مملكت خورد اين بود كه نيروي انساني اش رفت . حالا بايد از سر اين نيرو پيدا بشود. "خدمت " به وطن كرد! خدمت به وطن ! زراعتش را بكلي از بين برد، فرهنگ را بكلي از بين برد وساقط كرد. اگر ما فرهنگ داشتيم كه اين بازي سرمان در نمي آمد. اگر ما رجال فرهنگي داشتيم ، رجال مستقل است ؟. . . فرهنگ مستقل بايد باشد؛ مگر مي گذارند اينها؟ مگرسازمان امنيت مي گذاشت كه اين كارها درست بشود؟
كنار زدن روحانيت از سياست و پيامدهاي آن
اقتصادمان را از بين بردند. اگر مهلت بهش داده بود اين ملت ، نفت شما را بعد ازده - پانزده سال تمامش كرده بود. . . رفت سراغ كارش ! عوض نفت چي دادند؟ اسلحه دادند! چه اسلحه اي ؟ اسلحه هاي مدرني كه كارشناسهاي ايراني نمي توانند بفهمند چههست ، چه جور بايد اينها را استعمال كنند! براي چه آوردند اينجا آنها را؟ براي اينكه پايگاه باشد براي امريكا كه اگر يكوقت با شوروي دعوايش شد اين پايگاه را داشته باشد.نفت را از ما گرفتند به جاي او پايگاه درست كردند؛ پايگاهي كه اگر بنا بود درست كنندحاضر بودند ميليونها ميليونها دلار بدهند به مملكتي تا بگذارد يك پايگاه برايشان درست بشود! آنها نفت ما را مي گيرند پايگاه درست مي كنند. اين مصيبتهاي ماست .آخوند دخالت در سياست نكند؟ اين حرف را نزند آخوند؟ اگر آخوند يك همچوحرفي زد، "آخوند سياسي " است . همه چيز ما را بردند. روحانيت ما را پيش مردم ساقطكردند، از بين بردند. جدا كردند قشر روحاني را از قشر روشنفكر متجدد و همه چيز آنهارا هم بردند، هم شما را بردند. اگر اين نهضت غير از اين يك خاصيت نداشت كه بين طلاب علوم دينيه و قشر دانشگاهي يك رابطه پيدا شد، اگر غير از اين ما هيچي نداشتيم ،اين بالاترين نتيجه اي بود كه حاصل شد از اين نهضت . اگر بگذارند بماند؛ اگر بگذارندكه باز اين نتيجه باقي بماند. جديت كنيد! آقا رمز تقدم شما امروز، رمز پيروزي شما،وحدت كلمه است . اگر وحدت كلمه را از دست شما گرفتند، باز همان اسارت است و بازهمان غارتگريها اعاده مي شود. مثل سابق نيست . سابق عذر داشتيد [كه ] نمي توانم ؛فهميديد كه مي توانيد. شما نيرو داريد، ملت با شماست . شما در هر شهر و در هر ده نيروداريد. هر روزي كه مي خواهيد يك كاري را بكنيد، نيروهاي شما مردم را راه مي اندازند. با هم باشيد، مجتمع باشيد، مهذب باشيد، وحدت كلمه تان را حفظ كنيد. الان در صددند كه شما همه را به جان هم بيندازند و استفاده اش را بكنند؛ بايد نگذاريد. اين خدعه را بايد نگذاريد كه عملي بشود. تا بود او - مردكه - اين كارها را مي كرد و اين شيطنتها را مي كرد؛ حالا اين مردكه (5) مي كند.
رهبر ملت ، خادم ملت
من از خداي تبارك و تعالي توفيق همه را مي خواهم . من از بيرون آمده ام كه خدمتبه شما بكنم . من خادم شما هستم ، من خادم ملت شما هستم . من آمده ام كه بزرگواري شما را حفظ كنم . من آمده ام كه دشمنهاي شما را زمين بزنم . من آمده ام كه ملت را يك ملت مستقلش كنم . دولت اگر پيدا بشود يك دولت مستقل باشد. من آمده ام كه دست اجانب را از اين مملكت كوتاه كنم . من آمده ام كه رسوا كنم اينهايي كه به اسم "مليت "، به اسم - نمي دانم - "قانون اساسي "، به اسم كذا مي خواهند مسائل سابق را عود بدهند.خداوند ان شاءالله همه شما را توفيق بدهد و ما را آشنا كند به وظايف خودمان .
پانویس :
1- گردانندگان سياست بندگان ، اين تعبير در "زيارت جامعه كبيره " وارد شده است . مفاتيح الجنان ، ص 370. 2- شير دادن . 3- نهج البلاغه ، نامه 53. 4- بخشي از آيه 54 سوره آل عمران . 5- شاپور بختيار.
بزرگتر کوچکتر