خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - بعثت ، انگيزه و نتيجه بعثت ، تكليف ما در برابر بعثت - ساعت 40: 8 صبح 11 خرداد 1360

عنوان : بعثت ، انگيزه و نتيجه بعثت ، تكليف ما در برابر بعثت
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : ساعت 40: 8 صبح 11 خرداد 1360
تاریخ قمری : 27 رجب 1401
مناسبت : مبعث رسول اكرم "ص "
جلد : 14

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
انگيزه و هدف از بعثت
سالروز بعثت رسول اكرم را به تمام مسلمين و به ملت رزمنده ايران و به شما اهالي محترم تبريز تبريك عرض مي كنم و از خداوند تعالي توفيق تبعيت از اين وجود مقدس را براي همگان خواستارم .
ما بايد راجع به بعثت و آنچه انگيزه بعثت است و آنچه كه نتيجه بعثت است و آنچه تكليف ما براي بعثت است ، چند كلمه عرض بكنم .
غايت بعثت همان است كه خداي تبارك و تعالي در سوره "جمعه " فرموده است :هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين . (1) غايت بعثت اينهايي است كه در اين آيه شريفه ذكر مي فرمايد؛ مي فرمايد كه خداي تبارك و تعالي آن خدايي است كه مبعوث كرده است در بين شما از خود شما يك رسولي ، يك فرستاده اي و اين فرستاده اين چند امر را از طرف خدا بايد انجام بدهد: يتلواعليهم آياته آيات خدا را بر مردم قرائت كند. قرآن آيات الهي است و انگيزه بعثت آوردن اين كتاب بزرگ است و تلاوت كردن اين كتاب بزرگ و آيه عظيم الهي است . گرچه همه عالم آيات حق تعالي هستند، لكن قرآن كريم فشرده از تمام خلقت و تمام چيزهايي[است ] كه در بعثت بايد انجام بگيرد. قرآن كريم يك سفره اي است كه خداي تبارك وتعالي به وسيله پيغمبر اكرم در بين بشر گسترده است كه تمام بشر از آن هر يك به مقداراستعداد خودش استفاده كند. اين كتاب و اين سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحي تا قيامت كتابي است كه تمام بشر؛ عامي ، عالم ، فيلسوف ، عارف ، فقيه ، همه از اواستفاده مي كنند؛ يعني ، كتابي است كه در عين حال كه نازل شده است از مرحله غيب به مرحله شهود و گسترده شده است پيش ما جمعيتي كه در عالم طبيعت هستيم ، در عين حالي كه متنزل شده است از آن مقام و رسيده است به جايي كه استفاده بتوانيم از اوبكنيم ، در عين حال ، مسائلي در او هست كه همه مردم ، عامي و عارف و عالم و غير عالم ،از او استفاده مي كنند و مسائلي در او هست كه مختص به علماي بزرگ است ، فلاسفه بزرگ است ، عرفاي بزرگ است ، و انبيا و اولياست . بعض مسائل او را غير از اولياي خداي تبارك و تعالي كسي نمي تواند ادراك كند؛ مگر با تفسيري كه از آنان واردمي شود، به مقدار استعدادي كه در بشر هست ، مورد استفاده قرار مي گيرد و مسائلي هست كه عرفاي بزرگ اسلام از آنها استفاده مي كنند و مسائلي هست كه فلاسفه وحكماي اسلام از آن استفاده مي كنند و مسائلي هست كه فقهاي بزرگ از آن استفاده مي كنند و اين سفره همگاني است براي همه و اين طوايف از آن استفاده مي كنند. مسائل سياسي ، مسائلي اجتماعي ، مسائل فرهنگي و مسائل ارتشي و غير ارتشي ، همه در اين كتاب مقدس هست . انگيزه نزول اين كتاب مقدس و انگيزه بعثت نبي اكرم براي اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودي و فكري خودشان استفاده كنند. مع الاسف ، نتوانستيم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته اند علماي اسلام آن طوري كه بايد استفاده از اين كتاب مقدس بشود، استفاده كنند. بايد همگان افكار خودشان را به كار بيندازند و مغزهاي خودشان را متوجه كنند به اين كتاب بزرگ ، تااينكه اين كتاب بزرگ را به طوري كه هست و به طوري كه ما مي توانيم از او استفاده كنيم همه استفاده كنند. و قرآن آمده است براي استفاده همه طبقات ، هركس به مقدار استعدادخود، البته بعض آيات است كه غير از رسول اكرم و آن كه متعلم به تعليم اوست نمي تواندبفهمد و به وسيله آنهاست كه ما بايد بفهميم . و بسياري از آيات است كه در دسترس همگان است كه همه فكرهاي خودشان را به كار بيندازند و مغزهاي خودشان را متوجه كنند و مسائل زندگي را، زندگي اين دنيا و زندگي آن عالم را، از اين كتاب مقدس استفاده كنند. پس يك انگيزه از بعثت اين است كه قرآن كه در غيب بوده است و به صورتهاي غيبي بوده است و در علم خداي تعالي بوده است و در غيب الغيوب بوده است ، به وسيله اين موجود عظيمي كه به واسطه مجاهدات بسيار و به واسطه بودن او بر فطرت حقيقي وفطرت توحيدي و همه مسائلي كه هست ، رابطه دارد با غيب ، به واسطه رابطه اي كه باغيب دارد، اين كتاب مقدس را از مرتبه غيب متنزل كرده است و بلكه تنزلاتي حاصل شده است و تا رسيده است به مرتبه "شهادت "، كه به صورت الفاظ در آمده است و اين الفاظ را ما و شما و همه مي توانيم بفهميم و معاني آن را تا اندازه اي كه مي توانيم مااستفاده از آن مي كنيم . و انگيزه بعثت ، بسط اين سفره [است ] در بين بشر از زمان نزول تاآخر. اين يكي از انگيزه هاي كتاب است و انگيزه بعثت است ، "بعث عليكم " رسولي را كه تلاوت مي كند بر شما قرآن را، آيات الهي را.
تزكيه براي فهم "كتاب " و "حكمت "
و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه ، اين شايد غايت اين تلاوت باشد؛ تلاوت مي كند براي "تزكيه " و براي "تعليم " و براي تعليم همگاني ؛ تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است . پس انگيزه بعثت نزول وحي است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتي كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند. انگيزه ، تزكيه است براي فهم كتاب و حكمت . هرنفسي نمي تواند اين نوري را كه از غيب متجلي شده است و متنزل شده است و به شهادت رسيده است ادراك كند. تا تزكيه نباشد تعليم كتاب و حكمت ميسور نيست ؛ بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگيها؛ كه بزرگترين آلودگي عبارت است از آلودگي نفس انسان وهواهاي نفسانيه كه دارد. مادامي كه انسان در حجاب خود هست ، نمي تواند اين قرآن راكه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن نور است ، نور را كساني كه در حجاب هستندو پشت حجابهاي زياد هستند، نمي توانند ادراك كنند، گمان مي كنند كه مي توانند؛ لكن نمي توانند. تا انسان از حجاب بسيار ظلماني خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاي نفساني است ، تا گرفتار خود بينيهاست ، تا گرفتار چيزهايي است كه در باطن نفس خود ايجادكرده است از ظلماتي كه بعضها فوق بعض است ، لياقت پيدا نمي كند كه اين نور الهي در قلب او منعكس بشود. كساني كه بخواهند قرآن را بفهمند و محتواي قرآن را، نه صورت نازل كوچكش را، محتواي قرآن را بفهمند و طوري باشد كه هر چه قرائت كنند بالا بروند و هرچه قرائت كنند به مبداء نور و مبداء اعلي نزديك شوند، اين نمي شود الا اينكه حجابهابرداشته بشود و "تو خود(2) حجاب خودي " بايد از ميان برداري اين حجاب را، تا بتواني اين نور را به آن طور كه هست و انسان لايق است براي ادراك او، ادراك كني . پس ، يكي از انگيزه ها اين است كه تعليم بشود كتاب بعد از تزكيه و تعليم بشود حكمت بعد از تزكيه .
نجات از طغيانگري در تزكيه نفوس
اول آيه اي كه به رسول اكرم ، به حسب روايات و تواريخ ، وارد شده است ، آيه اقراء باسم ربك (3) است . اين آيه اولين آيه اي است كه ، به حسب نقل جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به "قرائت " و به تعلم دعوت شده است . اقراء باسم ربك الذي خلق و در همين سوره است كه كلا ان الانسان ليطغي ، ان رآه استغني . (4) اين سوره اولين مورد وحي [است ] و دراولين نزول وحي اين آيه در اين سوره وارد شده است كه كلا ان الانسان ليطغي ، ان رآه استغني .معلوم مي شود كه طغيان و طاغوت بودن از اموري است كه در راس امور است و براي طاغوت زدايي بايد تعليم "كتاب " و "حكمت " و تعلم "كتاب " و "حكمت " كرد و "تزكيه "كرد. انسان اين طوري است ، وضع روحي همه انسانها اين طور است كه تا يك استغنايي پيدا مي كند طغيان مي كند؛ استغناي مالي پيدا مي كند، به حسب همان مقدارطغيان پيدا مي كند، استغناي علمي پيدا مي كند، به همان مقدار طغيان پيدا مي كند، مقام پيدا مي كند، به مقداري كه مقام پيدا كرده است طغيان مي كند. فرعون را كه خداي تبارك و تعالي "طاغي " مي گويد هست براي همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهي دراو نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كساني كه چيزهايي كه مربوط به دنياست وآنها را بدون تزكيه نفس پيدا مي كنند، هرچه پيدا بكنند، طغيانشان زيادتر خواهد شد ووبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهايي است كه موجب گرفتاريهاي انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيانها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم . اگر اين توفيق براي همگان حاصل شد، دنيا يك نوري مي شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق . تمام اختلافاتي كه بين بشر هست ،اختلافاتي كه بين سلاطين هست ، اختلافاتي كه بين قدرتمندان هست ، ريشه اش همان طغياني است كه در نفس هست . ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمي شود به آن مقام ، اين طغيان اسباب تجاوزمي شود، تجاوز كه شد، اختلاف حاصل مي شود و اين فرق نمي كند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالي آن . از مرتبه نازلي كه دريك روستا بين افراد اختلاف حاصل مي شود ريشه آن همين طغيان است ، تا مرتبه بالاتر و هرچه بالاتر برود طغيان زيادتر مي شود. فرعوني كه طغيان كرد و انا ربكم الاعلي (5) گفت ، اين انگيزه در همه است ،فقط در فرعون نيست . اگر انسان را سر خود بگذارند، انا ربكم الاعلي خواهد گفت . انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغي را و ياغي را از آن سركشي واز آن طغيان و از آن ياغيگري كنترل كند و تزكيه كند نفوس را.
مهذب نبودن نفوس منشاء اختلافات
همه اختلافاتي كه در بشر هست براي اين است كه تزكيه نشده است . غايت بعثت ايناست كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه ، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن وكتاب و اگر تزكيه بشوند، طغيان پيش نمي آيد. كسي كه تزكيه كرد خود را، هيچگاه خودش را مستغني نمي داند و ان الانسان ليطغي ، ان رآه استغني ؛ وقتي كه خودش را مي بيند وبراي خودش مقام قائل است و براي خودش عظمت قائل است ، اين خودبيني اسباب طغيان است . اختلافاتي كه بين همه بشر هست ، اختلافاتي كه سر دنيا بين همه بشر هست ،اين اختلافات ريشه اش اين طغياني است كه در نفس هست و اين گرفتاريي است كه انسان دارد؛ گرفتاري به خود دارد و به هواهاي نفسانيه . اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود، اين اختلافات برداشته مي شود. اگر تمام انبياي عظام جمع بشوند دريك شهري و در يك كشوري ، هيچگاه باهم اختلاف نمي كنند؛ براي اينكه تزكيه شده اند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتاري همه ما براي اين است كه ما تزكيه نشده ايم ، تربيت نشديم . عالم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شده اند، تربيت نشده اند، تفكراتشان عميق است ، لكن تربيت نشده اند. و آن خطري كه از عالمي كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد مي شود آن خطر از خطر مغول بالاتراست . غايت بعثت اين تزكيه است ، غايت آمدن انبيا اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم .اگر نفوسي تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه ، در صحنه توحيد، درصحنه معارف الهي ، در صحنه فلسفه ، در صحنه فقه و فقاهت ، در صحنه سياست ، در هرصحنه اي كه وارد بشوند، اشخاصي كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاي بزرگ است . و بايد كساني كه مي خواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، قبلا خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كساني كه در بشر مي خواهند زمامداري كنند اگر بخواهند كه طغيان نكنند و كارهاي شيطاني نكنند، بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براي همين است كه همگان را تزكيه كند.
ضرورت و اهميت تزكيه براي دولتمردان
و اين تزكيه براي دولتمردان ، براي سلاطين ، براي روساي جمهور، براي دولتها وبراي سردمداران بيشتر لازم است تا براي مردم عادي . اگر افراد عادي تزكيه نشوند وطغيان پيدا كنند، يك طغيان بسيار محدود است . يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگرطغيان بكند، يك نقطه محدودي را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسي شد كه مردم او را پذيرفته اند، در عالمي شد كه مردم آن عالم را پذيرفته اند، در سلطاني شد كه مردم آن سلطان را پذيرفته اند، در روسايي شد كه مردم آنها را پذيرفته اند، اين گاهي يك كشور را به فساد مي كشد و گاهي كشورها را به فساد مي كشد. اين طغيانها كه موجب اين است كه كشورهايي به تباهي كشيده بشود براي اين است كه تزكيه نشده است كسي كه زمام امور به دستش است . شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادي ؛ يك نفر آدم عادي هرچه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افرادمعدودي را به تباهي بكشد يا خانواده خودش را به تباهي بكشد كار ديگري از اونمي آيد، اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغي است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن يك مملكت ، دو مملكت ، بلكه منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان دررئيسهاي جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيس جمهور امريكا طغيان بكند طغيان او يك كشورهاي بسيار را به فساد مي كشد. جنگهاي بزرگي كه در دنيا واقع شد، مثل جنگ اول و جنگ دوم ، براي همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود. آن طبقه بالا كه مهذب نبودندطغيان كردند و كشورهاي بزرگ را به فساد كشاندند. اگر رئيس حزب جمهوري سوسياليستي شوروي طغيان كند، طغيان او محدود نيست به اين حدود معين ، طغيان اوكشورهايي را به فساد مي كشد.
كساني كه در يك مقامي هستند، چه مقامهاي پايين و چه مقامهاي بالا، اگر بخواهندمملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا بكند، آنها بايد آرامش را ازبالا شروع كنند؛ از پايين آرامش نمي شود حاصل بشود. بايد اشخاصي كه زمامدار امورهستند، هر نحو زمامداري ، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش مي كشد و اگر خداي نخواسته طغيان كنند، طغيان آنها كشور را به هلاكت مي كشاند. آنهايي كه براي اين كشور دلسوزند، آنهايي كه براي اسلام دلسوزند، آنهاييكه اسلام را نجات دهنده همه بشر مي دانند، بايد به تعليمات اسلام ، لااقل به يكي ازتعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه ان الانسان ليطغي ، ان رآه استغني . آنهايي كه بعثت را يك بعثت الهي مي دانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مي دانند، بايد به غايت بعثت توجه كنند، به انگيزه بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است ، فرموده است : يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه . تزكيه براي اين است كه نور هدايت درانسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد، طغيان براي شما حاصل خواهد شد. تا تزكيه نشده ايد،علم براي شما خطرناك است ، خطرناكتر از هر چيزي . تا تزكيه نشده ايد، مقام براي شماخطرناك است و شما را به هلاكت دنيايي و اخروي مي كشاند. كوشش كنيد كه از اين روزي كه بعثت شروع شده است ، از آن وقتي كه بعثت شروع شده است و امروز سالروزاين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهي است ، توجه كنيد كه بعثت براي چه بوده ،انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسي تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهيها برود از بين ،خودبينيها برود از بين ، رياست طلبيها برود از بين ، دنيا طلبيها برود از بين ، و به جاي همه ،خداي تبارك و تعالي و هواي براي خدا بنشيند. انگيزه بعثت اين است كه حكومت خدادر دلهاي بشر حكومت كند تا اينكه در جامعه هاي بشر هم حكومت كند. تا تزكيه دررده هاي بالا حاصل نشود و تصفيه در رده هاي بالا حاصل نشود، اين مملكت و همه ممالكي كه هستند اصلاح نخواهند شد. آنهايي كه اين انقلاب را مفيد مي دانند و اين انقلاب را پشتيباني مي كنند و اين انقلاب را از ملت مي دانند و اين انقلاب را مي خواهندبه نتيجه برسد بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش را ازرده بالا بايد شروع بشود. مادامي كه در رده بالا آرامش نيست ، پايينها آرامش پيدانمي كنند. مادامي كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهي دررده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينيها به جاي اين تزكيه ها باشند و خودخواهيها به جاي تصفيه ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهدشد و هرچه فرياد بزنيد كه آتش بس ، نخواهد شد. همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم . بعثت براي تزكيه آمده است . اگر تزكيه نباشد، هرچه در نفس واقع بشود، هر چيزي كه در نفس بيايد، حجاب انسان است . همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهي و نور قرآن استفاده كنيم . لكن اين تزكيه براي دولتمردان و رده هاي بالا لازمتر است تا براي امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم ، يك حدمحدود را به فساد مي كشيم يا خود را به فساد مي كشيم و آنها اگر تزكيه نشوند وخودخواهيها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را، ممكن است به فسادبكشند.
من از همه شما دوستان عزيز آذربايجاني و تبريزي كه در اينجا تشريف داريد تشكرمي كنم كه از راه دور آمده ايد و در اين محل محقر مجتمع شديد و من به شماآذربايجانيها و به شما تبريزيها اميدها دارم . من اميدم اين است كه خود شما در آنجاآرامش را حفظ كنيد و خود شما تزكيه كنيد خودتان را و خود شما براي اسلام و براي پيشرفت مقاصد اسلامي كوشش كنيد. اسلام براي همه است و همه ما بايد از اسلام استفاده كنيم .
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
1- سوره جمعه ، آيه 2: اوست خدايي كه به ميان مردم امي ، پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را برآنها بخواند و آنها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمتشان بياموزد، اگر چه پيش از آن در گمراهي آشكار بودند. 2- بخشي از مصرع معروف حافظ شيرازي : "تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز".
3- سوره علق ، آيه 1: بخوان به نام پروردگارت .
4- سوره علق ، آيه 6-7: حقا كه آدمي نافرماني مي كند، هرگاه كه خويشتن را بي نياز بيند. 5- سوره نازعات ، آيه 24: من پروردگار برتر شما هستم .


کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 171,419,906