صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - رمز پيروزي انقلاب ، حفظ اتحاد و يكپارچگي و قيام براي خدا - 1 بهمن 1357

عنوان : رمز پيروزي انقلاب ، حفظ اتحاد و يكپارچگي و قيام براي خدا
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 1 بهمن 1357
تاریخ قمری : 22 صفر 1399
جلد : 5

متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
وحدت كلمه ملت منشاء قدرت و پيروزي
من قبل از اينكه چند كلمه با آقايان صحبت كنم ، بايد از عموم اين جوانها وبرادران و خواهراني كه در خارج كشور هستند و در اين مدت كه من موجب زحمت آنهاشدم ، هم تشكر كنم و هم عذر بخواهم . من از خداي تعالي سلامت همه شما را و عزت وسعادت همه را خواهانم ، و اميدوارم كه در ايران يك محيط صحيحي كه تحقق پيدا كند،شما همه برگرديد و به ملت خودتان و به كشور خودتان خدمت كنيد.
شما ديديد كه در اثر وحدت كلمه در جامعه ايراني يك قدرتي كه خودش را ابرقدرت حساب مي خواست بكند و دنبال او ابرقدرتها بودند، همه ابرقدرتها از او تاييد كردندبلكه مع الاسف دول اسلامي هم - قاطبتا تقريبا - با او همراهي كردند، ديديد كه با وحدت كلمه ملت ، تمام كنگره هاي قصرش فرو ريخت يكي بعد از ديگري . آن حزب "رستاخيز"ي كه آنقدر براي آن مديحه سرايي كردند، هم خود او و هم عمال خبيث اوآنقدر درباره آن مبالغه ها كردند، مدحها خواندند. و خود ايشان گفت كه اگر كسي داخل اين حزب نشود او را ما تذكره اش را مي دهيم و مي گوييم برود بيرون ، آنقدر پافشاري راجع به اين حزب كرد لكن ملت ايران مقابل حزب و مقابل حزب ساز و مقابل تانك وتوپ و مسلسل ايستاد و مجبور كرد اين آدم ديكتاتور را به آنكه از حزبش صرف نظربكند و حزب را كان لم يكن فرض كند. و آن خيانتي كه كرده بود راجع به تغيير تاريخاسلام ، باشرفترين تاريخها، سازنده ترين تاريخها، آن تاريخي كه انسانها را - مستضعفين را بيدار كرد و تمام قلدرهايي كه در آن وقت بودند خاضع كرد و انسان به تمام معنا، با همه ابعاد، هم ابعاد معنوي و هم ابعاد مادي ساخت ، و اين شخص مي خواست اين شرافت رااز ايران سلب كند و اصل اسلام را پايكوب كند و تاريخ جاهليت شاهنشاهي را به جاي آن بگذارد، و ديديد كه به واسطه همت مردم ايران همه قشرها قيام كردند، و اين مطلب را هم ملزم شد كه از دست بدهد. و ديديد كه به واسطه اتفاق كلمه اي كه شما ايراني هاداشتيد اين آدم با آن همه مداحيهايي كه خودش از خودش مي كرد و ديگران از او و آن همه حرفها كه درباره او مديحه سراها مي گفتند، ملزم شد كه بيايد در مقابل ملت و توبه كند و عذر بخواهد؛ براي اينكه مردم را فريب بدهد البته ، لكن ملزم شد به اينكه عذربخواهد. و ديديد كه اتفاق كلمه شما ملت ايران موجب شد كه تمام ابرقدرتها عقب زدند؛و اول كه از او حمايتها كردند، هر كدام حرفها زدند: دخالت نظامي مي كنيم ، تجزيه مي شود ايران ، از اين حرفهاي - شعرهايي كه هميشه مي خوانند خواندند، و شما ديديد كه با اينكه همه ابرقدرتها دنبال سر او بودند و مي خواستند از او حمايت كنند، ملزم شد كه ازايران بيرون برود و حالا هم بيرون ايران است ؛ و مع الاسف فرار كرد از چنگ مسلمين واز چنگ جوانهاي ما وليكن يك آتيه نزديكي او را به ايران خواهند خواست - ان شاءالله [ان شاءالله حضار] و او ذخايري كه از ملت ما برده است و در اين آخر هم حمل كردند به خارج از ايران ، اين ذخاير را و آن مالهايي كه از ايران برد ان شاءالله از او گرفته خواهد شد[ان شاءالله حضار] و به سزاي اعمالي كه كرده است و ظلمهايي كه كرده است ان شاءالله مي رسد.
قتل عامها، غارتها، زندانها
گرچه قبلا هم عرض كردم كه ما قدرت اين را، يعني اصلا از بشر همچو قدرتي ساقطاست كه بتواند سزاي اعمال اينطور جنايتكارها را بدهد؛ آنقدري كه در قدرت انسان است همين مقدار است كه اگر يك نفر يكي را كشت ، به جاي او او را بكشند اما اگر يككسي يك ملتي را به اين وضعي كه الان ملاحظه مي كنيد كشاند، قتل عامها كرد، حبسهاي طولاني ، جوانهاي ما را در حبس برد و به پيري به ما برگرداند، در بين اينهايي كه در حبس بودند و پانزده سال حبس بودند، بعضي دستها كه با من مصافحه مي كردند آن وقت دست يك پهلوان بود و حالا كه مصافحه مي كند دست يك آدم عادي شده . آن زجرها وناراحتيهايي كه به جوانهاي ما، به روشنفكرهاي ما، به علماي ما، به دانشگاهيهاي ما، به بازرگانهاي ما، آن زجرها و تبعيدها و آنقدر زحماتي كه به اينها دادند و اينها متحمل شدند، ما نمي توانيم جبران كنيم . يك جان بيشتر ندارد؛ شما همه تان هم جمع بشويدهمان يك جان را از او مي گيريد. او صدها جان از بهترين فرزندان اسلام گرفته است ،حالا شما هم يك جان از يك نفر آدمي كه ارتباطش به اجانب بيشتر از ارتباطش به ملت ماست بگيريد، اين نمي شود جبران . شما فرض بكنيد كه يكوقت دست شما بيايد، دست و پاي او را ببريد و چشمهايش را درآوريد، از اين كارها هم بكنيد - فرض كنيد - باز هم جبران نمي شود. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگري هست كه جبران اينطورچيزها در آنجا مي شود. براي هر كشتني ، كشتن و زنده كردن كشتن و زنده كردن ممكن است . براي زجرهايي كه به جوانهاي ما داده ، زجرهاي طولاني و تا ابد ممكن است باشد.نمي شود آقا كه يك كسي بيايد و سي و چند سال به اين مردم آن جور حكومت جائرانه بكند و مامورينش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پير ما، عالم و غير عالم ماآنطور رفتار بكنند و ما هم نتوانيم جبران بكنيم . اصلا، اگر دست ما هم برسد نتوانيم جبران بكنيم . نمي شود كه خداي تبارك و تعالي يك همچو كاري را اجازه بدهد كه يك نفر آدم اين كارها را بكند و بعد هم جزايش همين باشد كه بكشند او را، جزايش همين باشد كه مالش را بگيرند. در بين جوانهاي ما اشخاصي بودند كه در جواني رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر داده اين . او مي توانست در بيرون اگر از علما هست كتابها بنويسد،هدايتها بكند؛ اگر از روشنفكران است كتابها بنويسد و روشنفكريها بكند، روشنگريهابكند؛ اگر از اطبا هست جمعيت زيادي را از مرگ نجات بدهد - تمام اين قشرهايي كه ازما اينها در زندان كردند، اينها حياتشان را از دست دادند؛ اينها زندگي اشان را، بيشترزندگي اشان را از دست دادند؛ يعني يك زندگي توي محبسي كه هيچ كاري نمي تواندبكند، از همه كارها او را باز داشتند؛ اينها جبرانش چيست ؟ اينها با كشتن محمدرضادرست مي شود؟ جبران مي شود؟ اين تمام عياشيها و ظلمهايش را كرده و حالا هم تقريبااواخر عمرش هست ؛ يك كسي كه تمام اين جنايات را كرده ، حالا مي شود كه من و شمابگوييم كه خوب حالا پولهايش را از او بگيريم و مثلا اگر دست ما برسد - دست ما كه به همه ذخاير او نخواهد رسيد، جاهاي خيلي اماني آنها را برده اما يعني امين براي او و براي ملتهاي خودشان و خائن براي ما، آن جواهراتي كه پدرش برد نمي دانيم الان در خزينه كدام ، انگلستان بردند آن وقت ، اين جواهري هم كه ، جواهراتي هم كه ايشان حمل كرده است كه گفته اند كه حمل كردند چمدانهاي پر جواهر اين ملت را حمل كردند و بردند،علاوه بر اين پولهاي بسيار گزافي كه صورتها را حالا يك مقداري از آن را فاش كردند -شما فرض كنيد كه بتوانيد كه همه اينها را هم از او بگيريد لكن مي توانيد شما اين هدري كه داده است اين نيروي ملت را كه به هدر داده جبران كنيد؟ اين دانشگاههاي ما را به يك صورتي درآورد كه نيروي انساني ما را هدر داد. كاش هدر بود، نيروهاي انساني مارا منقلب كرد به يك نيروهاي غيرانساني . اين سينماهايي كه در زمان ايشان مشغول فعاليت بودند، آن مراكز فحشايي كه اينها درست كردند، مراكز فحشايي كه موجود كردندبراي اينكه جوانهاي ما را بكشند به آن مراكز و غافل كنند از مسائل حياتي خودشان ، ازمسائل زندگي بخش خودشان ، اين مراكز اسباب اين شد كه اين نيروي انساني كه بايد درخدمت كشور ما باشد علاوه بر اينكه معطل شد، منقلب شد به يك نيروي غيرانساني .چطور ما مي توانيم جبران كنيم اين جنايات را؟ جنايات قابل جبران به دست بشر نيست .اين به دست ماوراي اين عالم جبران مي شود؛ و بدانيد كه جبران مي شود [ان شاءالله حضار]. اين قرآن است كه هر كس هر ذره كاري كه بكند مي بيند او را. آنجا يك همچوعالمي است . فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره . و من يعمل مثقال ذره شرا يره ؛ (1) خودش را مي بيند. آيهاينطور مي فرمايد و مطلب هم همين است . صورت اين عمل در آنجا به يك نحو مناسبي منعكس است و در آنجا خودش را مي بيند. و اينها جبران خواهد شد و شما دلتان محكم باشد كه اگر دستتان هم نرسد به او، كه برسد هم نمي توانيد جبران كنيد، اما اين جنايات جبران خواهد شد در آنجا.
رژيم سلطنتي ، خلاف قوانين عقليه
اينها همه تا اينجا كه رسيده است ، كه باز نصفه راه يا كمتر از راه را پيموديم ، اتفاق كلمه ، اجتماع يك امت بر يك امر، اين اجتماع امت بر يك امر موجب اين شد كه اين كنگره هايي كه تا - به قول خودشان - عرش كشيده شده بود اينها يكي يكي ريختند،وارفتند، مثل يخي كه آب بشود. لكن باز ما راه زياد داريم ؛ اين اولش است . مقصد ما تنهارفتن او نيست ، اين يكي از مطالب است ؛ ما رژيم سلطنتي را اصلا غلط مي دانيم ، از اول اين غلط بوده ، خلاف قوانين انساني بوده ؛ رژيم سلطنتي از اول خلاف قوانين عقليه انسان است . يك كسي حالا در مجلس به او راي بدهند، يا خير فرض بفرماييد- صحيحش را من مي گويم ، باطلش كه مال ايران آن باطلش است ، من وجه باطلش را من نمي گويم ، من وجه صحيحش را مي گويم - شما فرض كنيد كه يك مجلس موسسان ملي - صددرصد ملي - تاسيس بشود و اين يك كسي را با اعقابش به حكومت بنشانند،خودش و سلسله بعد؛ ما به اين مجلس موسسان كه از جانب ملت است و به اين ملت ،مي گوييم بسيار خوب شما زماني كه خودتان تشريف داشتيد حق داشتيد كه سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشت مايي كه دويست سال بعد از شما به اين دنيامي آمده ايم به چه مناسبت شما تعيين كرديد آقاي پدربزرگ ؟! شما با چه قانون ، با چه حق ، سرنوشت ماهايي كه در اين زمان هستيم تعيين مي كنيد؟ شما حق داريد كه . . . اين حرفي است [كه ] همه عقول با آن موافقند منتها اينقدر تعميه (2) مي كنند بين مردم وتبليغات سوء مي كنند كه مردم باور مي كنند؛ گاهي وقتها اينقدر شور است كه خان هممي فهمد! يك مملكتي كه مي گوييد قانون اين است ، عقل اين است ، حقوق بشر اين است كه سرنوشت هر آدمي به دست خودش باشد، هر ملتي سرنوشتش به دست خودش باشد، اين صحيح ؛ ملت ايران حالا سرنوشتش بايد به دست خودش باشد؛ الان اگربخواهد يك كسي را تعيين كند براي وكالت ، تعيين كند براي رياست جمهور، حق داردكه خودش قرار بدهد. ما همه فرض كنيد اجتماع كرديم و يك نفر را رئيس جمهوركرديم و اجتماع كرديم هر ناحيه يك وكيل درست كرد، اين صحيح ، حالا اگر ما همه مان مجتمع شديم كه يك مجلس موسسان درست كرديم ، مجلس موسسان از ناحيه ما همه صحيح ؛ او حق دارد - اين مجلس موسسان - كه سرنوشت اين ملتي كه الان هست ، موجودهست تعيين كند؛ آني كه الان نيست و بعدها خواهد موجود شد، نه حالا ملت ايران است نه چيز ديگري ، هيچ چيز نيست حالا، ملتي نيست اين ؛ گروه هايي كه در صد سال ديگردر اعقاب شماها مي آيند، آنها ملت ايران الان نيستند، آنها الان هيچند، من نمي توانم سرنوشت آنها را تعيين كنم . آخر ما چه حقي داريم كه سرنوشت ديگران را تعيين كنيم ؟آنها ديگرانند. به مجرد اينكه ما همه در ايران هستيم ، به مجرد اينكه ما همه مسلمان هستيم نمي توانيم ما سرنوشت يك جمعيتي كه الان موجود نيستند بعدها ملزم باشند آن اعقاب ما به اينكه اين آقا را به "اعليحضرتي " بشناسند! آخر به چه مناسبت تو همچو كاري مي كني ؟ به من و شما چه ربط دارد اين ؟ پس سلطنت اصلا، اصلا قضيه سلطنت يك مطلب خلاف عقلي است ، خلاف شعور انساني است . اين در صورتي كه يك موسسان صحيح صددرصد ملي باشد، اين است كه براي اعقاب هيچ اثري نبايد داشته باشد. اما اگرما رجوع كنيم به تاريخ - و ما كه شاهد خود قضيه بوديم ، شما جوانها آن وقت نبوديد - ماشاهد قضيه بوديم كه قضيه چه جور بود و چه جور تحقق پيدا كرد، با سرنيزه مجلس درست كردند! با سرنيزه راي درست كردند! مگر كسي جرات مي كرد راي ندهد؛ جرات مي كرد نفس بكشد. درست كردند و البته يك عده اي هم آن وقت از جان گذشتندمخالفت كردند لكن مابقي همه سرنيزه بالاي سرشان بود، يا تطميع . زياد به آنها چيزدادند. يا سرنيزه بود. يك مجلسي سرنيزه اي درست كردند و با آن مجلس سرنيزه ايبه ما تحميل كردند يك همچو موجوداتي را. اگر هم صحيح بود، غلط بود. اگر صحيح بود نسبت به آن كسي كه در آن زمان بود صحيح ؛ اما نسبت به كسي كه در آن زمان نبود،ماهايي كه شماهايي كه در آن وقت نبوديد، رفراندم آن وقت و - نمي دانم - مجلس موسسان آن وقت هيچ دخالت نمي تواند داشته باشد در سرنوشت شما.
دستور شاه براي كودتا و كشتار
ما يك قدم جلو رفتيم ؛ آن اينكه اين شخص را از مملكتمان بيرون كرديم . اومي خواست كه ماها را بيرون كند يعني هر كس وارد در حزب رستاخيز نشده است بايد ازاين مملكت بيرون برود، شما بحمدالله با هم متحد شديد و اتفاق كلمه شما اين شد كه آن كاري كه او مي خواست سر شما بياورد سر او درآوريد؛ بيرونش كرديد! بعدها هم كسي نمي تواند او را بياورد. اگر مي توانستند نگهش مي داشتند [خنده حضار]؛ نگه داشتن آسانتر از بيرون رفتن و برگشتن است . البته آنها الان به فكر هستند؛ گفته مي شود كه درطياره كه داشته مي رفته اين خبيث امر مي كرده است به اينكه كودتا كنيد [خنده حضار]؛طياره در هوا بوده و باز از هواي نفسش دست برنداشته [خنده حضار] از آنجا - اينطورگفته مي شود - امر كرده كه كودتا. و كودتايي كه او مي گويد ديگر اينطور اين حرفهانيست : بكشيد و بزنيد! از او اطاعت نكردند. در همين چند روز هم مي گويند در يكي ازپادگانها - الان هم ، امروز هم براي من باز اين را نوشته بودند - دستور داده بودند به اينكه بايد [در] شهر همدان كودتا كنيد و بمباران كنيد و بساط درست كنيد. گوش ندادند واعتصاب غذا كردند و گوش ندادند، و الان هم آن پادگان دربست مال ملت است .
فداكاري با مبادي معنوي
اينها براي چي بود؟ براي دو مطلب : يك مطلب اين اتفاق كلمه اي كه در ايران پيداشد؛ يك مطلب ديگر - آن پشتوانه اي كه عبارت از حق و حقيقت [است ]، خدا بود.براي خدا و اسلام داد زديد گفتيد ما اسلام را مي خواهيم ، آزادي مي خواهيم ، استقلال مي خواهيم . حكومت اسلام - حكومت اسلامي همان آزادي و استقلالي را به شمامي دهد، منتها شما تشريح كرديد مطلب را، و الا حكومت اسلامي يعني آزادي ، يعني استقلال . اين پشتوانه داشتن اجتماع شما به اراده الله تعالي موجب پيروزي شما تااينجاست . و اگر اين دو جهت محفوظ بماند تا قيامتان بحق باشد - اعظكم بواحده ان تقوموالله (3) - براي خدا قيام كنيد نه براي شهوات نفسانيه ؛ اگر انسان براي شهوات نفسانيه قيام بكند و براي خدا نباشد، اين به جايي نمي رسد كارش ؛ اين بالاخره فشل مي شود؛ چيزي كه براي خدا نيست دوام نمي تواند داشته باشد. كوشش كنيد كه قيام شما، اين نهضتي كه داريد، نهضت الهي باشد؛ لله باشد. من نمي توانم باور كنم كه كسي مبادي معنوي نداشته باشد و براي مردم كوشش كند. من اصلا باورم نمي آيد. آنهايي كه مبادي معنوي دارند،آنهايي كه خدا قائلند، آنهايي كه جزا قائلند، آنهايي كه عطا قائلند، اينها تعقل دارد كه يك كسي خودش را، جان خودش را بدهد يك جان بالاتر بگيرد؛ همه چيزش را بدهدو از خدا زيادتر، آنقدري كه هيچ چشمي نمي تواند ببيند و هيچ گوشي نمي تواند بشنودبگيرد. اين يك امري است معقول كه ما عبا بدهيم صدتا عبا بگيريم . يك جاني كه توي اين كالبد محبوس است بدهيم آزاد بشويم ، يك جاني كه الهي است ، آزاد است ، محيطاست ، همه چيز است ، اراده اش فعال است ، مي گويد بشو مي شود، هر چيز و هر چه بخواهد مي شود، يك همچو چيزي بگيرد. اين معقول است كه انسان در اينجا فداكاري كند جان بدهد؛ اما آن كسي كه اين مبادي را ندارد، يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب . من مي گويم دروغ است مطلب ؛ تعميه است . اينكه من براي مردم ، براي توده دارم زحمت مي كشم ، از او مي پرسم خوب ، حالا خودت را كشتند چه ؟ تو همچو آدمي هستي كه براي توده ؟ انسان هر چه مي خواهد براي خودش مي خواهد. انساني كه براي خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه ممكن است پيدا بشود، نه يك فوج . تا مبادي روحي و الهي در كار نباشد، نمي شود كه دوام داشته باشد. و لهذا خداي تبارك و تعالي مي فرمايد من يك موعظه به شما مي كنم ، در تمام موعظه هايي كه همه مي كنند مي فرمايدكه من فقط يك موعظه به شما مي كنم : "موعظه كن " خداي تبارك و تعالي است ، آنكه اين موعظه را رسانده رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - است ، آن كتابي كه توي آن اين موعظه ثبت شده است قرآن ، اين اسنادش ؛ مي فرمايد من يك ، فقط يك موعظه مي كنم و آن اين است كه براي خدا قيام كنيد، براي خدا قيام كنيد. هم قيام كنيد، هم قيامتان براي خدا باشد. اگر بخواهيد قيام شما يك قيام مثمر باشد، نتيجه داشته باشدقيامتان ، منتهي به تفكيك و تجزيه و امثال ذلك نشود، تمام وجهه همت شما يك نقطه باشد و آن هم يك نقطه ماوراي عالم طبيعت ؛ يك نقطه غيرمتناهي در همه چيز؛ همه توجه به او داشته باشيد. اگر يك همچو مطلبي شد، آن وقت قيام شما و نهضت شما يك نهضت اسلامي سالم ، دوام دار. آنطور نيست كه . . . براي اينكه پشتوانه اش دائم است ؛چيزي كه پشتوانه اش دائم است ، دائم است .
تاكيد بر موعظه خداوند
من اين موعظه خداي تبارك و تعالي به لسان قرآن را دارم به شما مي رسانم . اين موعظه به ما مي فهماند به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيم ؛ وجهه ما يك چيز باشد:"الله "، ان تقوموا لله ، قيام لله . ديگر نمي تواند كه يك كسي يك طرف برود، يك كسي يك طرف ديگر. اگر ديديد كه در يك قيامي دسته دسته و حزب شد و حزب حزب و جبهه جبهه شد، بدانيد خدا در كار نيست . اگر همه با هم متوجه به يك نقطه [باشند] . . . دعوت به وحدت كلمه است ، به وحدت عقيده است . وحدت عقيده وحدت كلمه مي آورد،وحدت عمل مي آورد. انما اعظكم بواحده ؛ يك موعظه فقط، فقط يك موعظه . توي اين موعظه همه چيز هست . شما اين يك موعظه را گوش كنيد، عمل كنيد، همه چيز شما دراين يك موعظه هست . موعظه خداست ، آن هم فقط يك موعظه . همه چيزهايي كه شماتصور بكنيد توي اين يك كلمه [هست ]. اينكه قرآن معجزه است براي اين چيزهاست كه سه تا چهار تا كلمه تمام حيثيات بشر را اداره مي كند. اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني وفرادي . قيام اگر قيام لله شد، همه چيز متمركز مي شود در همان الوهيت . و اين قيام شماچونيك بويي از الوهيت مي داد، تا اينجا رسيده است كه قدرتهاي بشري را زير پا گذاشت يعني مشت غلبه كرد بر تانك ، مشت غلبه كرد بر توپ ؛ توپها و تانكهايي كه در ايران آورده بودند و متمركز كرده بودند. و اينها، مشتهاي جوانها و پيرها و زنهاي ما در مقابلش ايستاد و گفت كه ديگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ براي اينكه لله است . مگر با خدا مي شودمعارضه كرد؟ مگر مقابله مي شود با خدا كرد؟ اين كار خدايي است ، لله است ، براي خداست . همه اين دعويهايي كه اينها داشتند پيچيد و كنار گذاشت .
اصلاح ويرانيها و خرابيها
اما حالا باز اول كار است . شما خيال نكنيد ما رسيديم به مطلب ، و برويم بخوابيم سرجايمان . خير قيام لله ، الان اول كار است . به حسب آن چيزي كه اهل معرفت مي گويند،منزل اول است يقظه (4)؛ ما خيلي راه داريم الان . آقا ما وارث يك مملكت هستيم كه همه چيزش را اين مرد به باد فنا داد، همه چيزش را. شما روي هر مطلبي كه دست بگذاريد،روي هر مظهري از مظاهر تمدن كه دست بگذاريد، اين به باد داده است . به باد داد وفرياد زد كه من "تمدن بزرگ " آوردم ! دانشگاه ما را به باد فنا داد، زراعت ما را به باد فناداد، نفت ما را همه اش را تقريبا - مي گويد بيست سال ديگر مانده - نمي دانم - چند سال ديگر! اينطور كه شما مي دهيد بله . همه چيز ما را به باد [داد]. جوانهاي ما را فاني كرد، به باد فنا داد. از همه شناعتها [و] جنايتها بالاتر، از دست دادن نيروي انساني است ؛ انسان است كه مي تواند كار بكند و ارزش دارد والا آب و خاك و اينها ارزش ندارد، انسان ارزش دارد. اين انسانيت را سلب كرد از ايران ؛ جوانها و نيروهاي جوانهاي ما را اصل به باد فنا داد. اين جوانهايي كه الان در آلمان آمدند براي نيروي اتمي ، از آنها شما بپرسيد -خوب آمدند به من گفتند - شما هم از آنها بپرسيد، خودشان هم مي دانند مي گويند ما راپايين نگه داشتند، نمي گذارند و هيچ اثر هم ندارد كار ما؛ كاري بي اثر! و نگه داشتن نيرويي كه استعداد دارد ترقي بكند، در يك حدي خفه اش مي كنند نگهش مي دارند. همه چيز اين مملكت را به باد داده است . ما اگر موفق هم بشويم و اين تتمه و لاشه را هم بيرون بريزيم ، باز ده - بيست سال لازم است كه همه اقشار ملت فعاليت كنند تا بتوانند اين نقيصه ها را رفع بكنند. شما بخواهيد زراعت ما را برگردانيد به حالي كه قبل از اين افسادات ارضيه (5) بود، بخواهيد به آن حال برگردانيد، ده - بيست سال زحمت لازم دارد.همه مردم بايد دست به هم بدهند، بايد زارعين و دهقانها و اينها - كشاورزها مشغول كاربشوند، ديگران كمك كنند به آنها. تنها با يك قشر، با يك دولت نمي شود.
حكومت مطلوب
ما امروز مي خواهيم همه ملت را وارد در دولت كنيم . جدا نباشد. همه با هم اعانت كنند، معاون هم باشند؛ نه اينكه آن يك اجنبي اي باشد كه مردم از آن بترسند نگاهش كنند، نتوانند با او حرف بزنند. ما يك كسي را مي خواهيم كه - البته نمي شود اين - اينكه من مي گويم مي خواهيم شبيه ، آن هم نه يك شبيه نزديك ، شبيه بسيار دور، مثل حضرت امير - سلام الله عليه - كه زمان سلطنتش ، استغفرالله كه سلطنت مي گويم ، امارت ، امارت شرعيه اش ، خلافتش كه اينقدر طول و عرض داشت ، حجاز و مصر و عراق و - نمي دانم -ايران و همه اينها را داشت ، آن وقت بعد پا مي شد خودش راه مي افتاد در خانه اين زن رفت و آن زن و آن زن ، بعد از اينكه خانه يك زني رفته - به حسب آنطوري كه تاريخ نقل مي كند و آقايان نقل مي كنند - رفته و دلجويي كرده به بچه ها . . . بعد كاري مي كند كه اين بچه كوچكها بخندند. يك كاري كه آدمهاي متعارف عادي نمي كنند، يك آدم ماوراي طبيعت اين كار را مي تواند بكند؛ يك صدايي در مي آورد كه اين بچه بخندد! مي گويدمي خواستم اينها، اول كه من رفتم گريه مي كردند، مي خواستم با خنده بيرون بيايم . مايك همچو آدمي مي خواهيم نه يك كسي كه از سايه اش بترسيم . ما يك حاكمي مي خواهيم كه توي مسجد وقتي آمد نشست ، بيايند دور او بنشينند، با او صحبت كنند، بااو حرف بزنند؛ اشكال دارند اشكالشان را بگويند. ما يك اميري مي خواهيم كه وقتييهودي آمده ادعا كرده ، قاضي مي فرستد سراغ امير كه بيا، مي آيد مي نشيند در مجلس قضا، همين قاضي كه خودش نصب كرده ، در مجلس قضا مي نشيند؛ قضاوت مي نشيند،طرح دعوا مي شود و راي برخلاف حضرت امير - سلام الله عليه - مي دهد. (6) آن هم تنفيذ مي كند كه اوقاتش هم تلخ نمي شود. شما مي توانيد كه اين همه چيزي كه از بنيادپهلوي برده ، حكومتها مي توانند ادعا كنند؟ حالا هم حتي مي توانند بياورند اين مردكه رابياورند اينجا كه آقا بنياد پهلوي را بيا حسابش را پس بده ؟ پانزده ميليون دلار فلان ، ده ميليون دلار فلان ، پنج ميليون دلار فلان ، سي ميليون دلار فلان ؛ همه از اجزاء و بستگان وپسر و دختر!
ما يك حكومت عادل مي خواهيم . عادل يعني دزد نباشد لااقل ! نمي خواهيم اقتدا به حاكممان بكنيم - بايد هم اينطور باشد - ما مي خواهيم اينطور باشد كه اين مال ملت راندزدد، برندارد برود.
غارتگران و خارج كنندگان ارز
خوب ، شما مطالعه كنيد اين صورتي كه مال يكي دو ماه است - خوب مطالعه هم كرده ايد لابد - اين صورتي كه مال يكي دو ماه است ، چقدر اينها - ببيند اينها تويشان ،يك نفر آدم متدين پيدا مي شود؟ اين آخوندهاي مفتخور - به اصطلاح اينها - توي اين [ليست ] توي اين قائمه ها(7) يك آخوند را پيدا مي كنيد؟ يك ملا را پيدا مي كنيد؟ اينهاتبليغات است ، "آخوند مفتخور" تبليغات اينهاست براي اينكه مي خواهند آخوند را زمين بزنند. آنكه مي تواند تودهني بزند آخوند است ، آني كه با منبر و محرابش جلو توپ وتانك مي ايستد آخوند است . اينها مي خواهند اين قوه را از شما بگيرند؛ اسلام هم كه مي خواهند بگيرند؛ قرآن هم كه مي خواهند بگيرند - همه را مي خواهند بگيرند شمابشويد يك افراد مخلوع از خدا، خلع سلاح شده : نه خدا داشته باشيد و نه امام داشتهباشيد و نه قرآن داشته باشيد و نه موعظه چي داشته باشيد و نه منبري داشته باشيد و نه محرابي و نه آخوند؛ هيچي . پس چه بكنند؟ پس همين كارهايي كه تا حالا كردند ادامه بدهند؛ همين كارهايي كه تا حالا كردند. تبليغات كردند زمان آن مرد خدانشناس . (8) چه تبليغاتي بر ضد روحانيت كردند كه روحانيت را ديگر توي اتومبيلها راه نمي دادند. مردكه مي گفت كه ، گفته بود كه من دو طايفه را سوار اتومبيل نمي كنم ، قرار با خدا گذاشتم : يكي آخوند، يكي فاحشه ! اينطور درست كرده بودند. چرا؟ براي اينكه از آخوندمي ترسيدند. يك آخوند توي مجلس بود پدرش را درمي آورد، يك "مدرس " بود. يك مدرس توي مجلس بود مكرر شكست داد او را؛ ايشان را گرفتند كشتند.
وحدت كلمه
وحدت كلمه ، لله بودن ، اين پيروزي را به شما داده تا حالا. اين وحدت كلمه راحفظش كنيد. اين حزب بازي را كنار بگذاريد، اين جبهه بازي را كنار بگذاريد، اين آخوند و دانشگاهي را كنار بگذاريد؛ خدا مي داند ضرر به شما مي زند، ضربه مي زند به شماها هر كدام . در خارج آدم مي آيد مي بيند كه جبهه هاي مختلف است . آن به آن مي گويد و به او مي گويد، او چه مي كند او چه مي كند. كنار بگذاريد آقا. اگر چنانچه مسلمانيد مسلماني اقتضاي اين مي كند كه كنار بگذاريد؛ اگر ملي هستيد ملي بودن اقتضاي اين كار را مي كند؛ اگر عاقليد عقل اقتضاي اين را مي كند. اينها را ديگران درست كردند به اعتقاد من . ديگران درست كردند كه ما را متفرق از هم بكنند. كنار بگذاريد اين مسائل را، با هم بشويد: يدالله مع الجماعه . (9) همه با هم بشويد. تا اينجا آورديد تا آخر ببريد.آخر يعني آن وقتي كه دست اجانب از مملكت شما كوتاه بشود؛ مملكت بشود مال خودتان ، خودتان اداره اش بكنيد، خودتان هر چه داريد دلتان خواست بفروشيد. نفت راخواستيد بفروشيد، خواستيد نفروشيد. البته مي خواهيم بفروشيم اما نه آن فروشي كه اينمرد كرد كه هم نفت را داد هم پايگاه درست كرد. به جاي نفت پايگاه براي آنها درست كرد. اينطور البته نمي شود؛ ادامه ندارد اين .
از دست دادن اتحاد، عامل شكست
اتفاق كلمه داشته باشيد كه اگر اين پايگاه اتفاق كلمه را از شما گرفتند بدانيد كه شكست مي خوريد. اگر اين جمعيتهاي توي ايران كه همه داد مي كنند آزادي ، همه دادمي كنند خدا، اگر اين تفرقه در آن پيدا شد و يك قشري در آن پيدا شد كه يك شعارديگري غير الهي داد و لله نبود، بدانيد كه شكست شان مي دهند. آنها درست مي كنند اين مطالب را. الان وقتي است كه اينها شكست خورده اند، ديگر هر چه دستشان مي رسددرست مي كنند. يك گروه درست مي كنند به اسم كذا و يك گروه درست مي كنند به اسم كذا، براي اينكه تعميه كنند و اين ملت روحيه اش از دست برود. من عرض مي كنم كه محكم باشيد، روحيه تان را نگه داريد. وقتي ابرقدرتها نتوانستند غلط بكنند، اين چهارتابچه نمي توانند كاري بكنند. محكم باشيد سر جاي خودتان . قدرت ملت يك قدرتي است كه هيچ قدرتي با او نمي تواند مقابله كند. شما ديديد و داريد مي بينيد آني كه همه قدرتها دنبالش بود شما بيرونش كرديد. ما تا آن جايي كه دست همه اجانب ، چه اجانب چپ و چه اجانب راست ، دست اينها در مملكت ما يك چيزي دارد، ما نهضتمان ادامه دارد و تا جان داريم فرياد مي كنيم [حضار: صحيح است ]. اين تفرقه و اين اختلاف كلمه را دست از آن بردارند آقايان . و من ، هم از شماها و هم از قشرهايي كه در ايران هستنداين تقاضا را دارم ، ملتمسانه اين تقاضا را از همه تان دارم كه همه شما دنبال يك مطلب برويد كه بخواهيد مملكت خودتان را از چنگ ديگران آزاد كنيد. من دارم سينه مي زنم براي امريكا، من دارم سينه مي زنم براي روسيه ، من دارم سينه مي زنم براي چين - همه اش غلط است . بدتر از بدتر از همند! براي خودت چرا سينه نمي زني بدبخت ؟مملكت براي خودش . . . مملكت از من است ، من بايد به يكي ديگر بخواهم تحويل بدهم ؟! و باز هم ملي هستم ؟! باز هم توده اي هستم ؟! توده اي آن است كه براي ملتخودش باشد نه براي چين و - نمي دانم - ديگران باشد. دست برداريد از اختلافات . همه زير پرچم اسلام بياييد. اگر بخواهيد كه همه قدرتها را كنار بگذاريد و خودتان باشيد،خودتان با يك اخلاق فاضله ، يك مملكت نمونه اي كه اخلاقش فاضله باشد، يك مملكت نمونه اي كه ظلم به ديگران نكند، طمع به مال ديگران نداشته باشد، ظلم هم تحمل نكند، مالش هم به ديگران ندهد، برنامه ما اين است كه نه ظلم بكنيم ، نه ظلم بشنويم . نه مي خواهيم به مردم تحميل كنيم ، نه تحمل مي كنيم تحميل ديگران را. همه باهم باشيد و لله باشد. قصدهايتان را خالص بكنيد لله ، و صفوفتان را فشرده تر بكنيد؛ و من اميدوارم كه خداوند به شماها نصرت بدهد، و نصرت مي دهد ان شاءالله . [ان شاءالله حضار].
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 174,091,725