عنوان : انگيزه و بركات بعثت پيامبر "ص "
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 21 ارديبهشت 1362
تاریخ قمری : 27 رجب 1403
مکان : تهران ، جماران
مناسبت : سالروز بعثت رسول اكرم "ص "
جلد : 17
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
بعثت ، منشاء تحول علمي - عرفاني در عالم
متقابلا من عيد سعيد مبعث را به شما آقايان و ملت شريف ايران و جميع مسلمين بلكه جميع مستضعفان جهان تبريك عرض مي كنم . مسئله مبعث و ماهيت آن و بركات آن چيزي نيست كه بتوان با زبانهاي الكن ما از آن ذكري كرد؛ و به قدري ابعاد آن زياد است و جهات معنوي و مادي او زياد است كه گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت كرد.مسئله بعثت يك تحول علمي - عرفاني در عالم ايجاد كرد كه آن فلسفه هاي خشك يوناني را كه به دست يونانيها تحقق پيدا كرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لكن مبدلكرد به يك عرفان عيني و يك شهود واقعي براي ارباب شهود. قرآن در اين بعدش براي كسي تاكنون منكشف نشده است مگر من خوطب به (1)؛ و در بعض ابعادش حتي براي من خوطب به هم منكشف نشده است و فقط براي ذات ذوالجلال جلت عظمته معلوم است .اگر كسي سير كند در فلسفه هاي قبل از اسلام و فلسفه هاي بعد از اسلام ، و خصوصاقرنهاي آخر و عرفاي قبل از اسلام و آن كساني كه در هندوستان و امثال آن يك همچومسائلي داشتند، با عرفاي بعد از اسلام كه به تعليم اسلام در اين امر وارد شده اند،مي فهمد كه چه تحولي در اين بعد حاصل شده است ؛ در صورتي كه عرفاي بزرگ اسلام هم راجل (2) هستند در كشف حقايق قرآن .
لسان قرآن كه از بركات بعثت است ، از بركات بزرگ بعث رسول خداست ، لساني است كه سهل ممتنع است . بسياري شايد گمان كنند كه قرآن را مي توانند بفهمند، از باب اينكه به نظرشان سهل است . بسياري از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان مي كنند كه قرآن را مي توانند بفهمند؛ براي اينكه ، آن بعدي كه براي آنها جلوه كرده است و آن بعدي كه در پس اين ابعاد است براي آنها معلوم نشده است . قرآن داراي ابعادي است كه تا رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود ازآن مقام غيب ، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولي اش در قلب رسول خدا جلوه نكرده بود، براي احدي از موجودات ملك و ملكوت ظاهر نبود. بعد از آنكه اتصال پيداكرد مقام مقدس نبوي ولي اعظم با مبداء فيض به آن اندازه اي كه قابل اتصال بود، قرآن رانازلتا و منزلا كسب كرد، در قلب مباركش جلوه كرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مباركش جاري شد. قرآني كه الان در دست ماست نازله هفتم قرآن است و اين از بركات بعثت است ؛ و همين نازله هفتم آنچنان تحولي در عرفان اسلامي ، در عرفان جهاني به وجود آورد كه اهل معرفت شمه اي از آن را مي دانند و بشر از همه ابعاد او، يعني جميع ابعاد او براي بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نيست معلوم شود. آياتي در قرآن كريمكه باز از بركات بعث است مشاهده مي شود كه اين آيات را در عين حالي كه انسان گمان مي كند كه خوب ، ظاهر است ، لكن تاكنون كشف نشده است هو الاول و الاخر و الظاهر والباطن . . . وه و معكم . (3) الله نور السموات و الارض (4) اينها آياتي است كه نه مفسر مي تواند بفهمد،نه فيلسوف و نه عارف . هر كس ادعا كند كه معني او را فهميده است ، در جهل فرو رفته است . قرآن را انما يعرف القرآن من خوطب به (5) به وسيله "من خوطب به " به يك عده معدودي از اولياي خدا و ائمه معصومين - عليهم السلام - تحويل داده شده است و به وسيله آنها يك حدودي كه قابل فهم است براي بشر تفسير شده است ؛ لكن آنكه لطيفه وحي است همان آيه شريف "الله نور السموات و الارض " وقتي دست مفسر افتاده است "الله [نور] السموات و الا رض " معنا كرده است كه هيچ مربوط به قرآن نيست . اين مفسرين درعين حالي كه زحمتهاي زياد كشيده اند لكن دستشان از لطايف قرآن كوتاه است ؛ نه ازباب آنكه آنها تقصيري كرده اند، از باب اينكه عظمت قرآن بيشتر از اين مسائل است .
مسئله معرفت الله كه در قرآن مطرح است مي فرمايد كه به حسب نقل ما عرفناك حق معرفتك (6) البته معنايش اين است كه آن طوري كه معرفت تو حقش است ما نشناختيم ، نه ما عرفناك حق معرفتي اياك (7) او آن قدري كه حق معرفت بشر است شناخته است ، اما حظمعرفت بشر غير از آن چيزي است كه حق معرفت الله است . حق معرفت الله و حق عبادت الله را، حتي به حسب اين روايت ، رسول اكرم كه بزرگترين عارف و بزرگترين عابد است مي فرمايد كه ما عرفناك و عبدناك (8) اما نمي فرمايد كه ما عرفناك حق معرفتي اياك و ماعبدناك حق عبادتي اياك (9)؛ براي اينكه آن را ادا كرده ، اما آن حظ انساني و جلوه ظاهريه است و از برايمعرفت خدا چيزي است كه نه ملك مقرب مي تواند آن معرفت را پيدا كند و نه رسول مرسل ؛ و اين از بركات بعثت است . اين قدري كه معرفت براي اهل معرفت حاصل شده است ، اين از نازله كتاب خداست كه به وسيله نزول بر قلب رسول الله كه آن هم از اسراربزرگ است . كيفيت وحي از اموري است كه غير از خود رسول خدا و كساني كه درخلوت با رسول خدا بودند يا اينكه از او الهام گرفته اند كيفيت نزول وحي را كسي نمي تواند بفهمد؛ و لهذا هر وقت خواستند معرفي هم بكنند با زبان ما عاميها معرفي كردند، چنانچه خداي تبارك و تعالي با زبان آن بشر عامي ، خودش را با شتر(10) معرفي مي كند، با آسمان معرفي مي كند، با زمين معرفي مي كند، با خلق و امثال اينها. و اين براي اين است كه بيان قاصر است از اينكه آن مطلبي كه هست ادا بشود و تا آن حدي كه بيان مي توانسته ادا كند قرآن ادا كرده است ، و هيچ كتاب معرفتي ادا نكرده است ، آنهايي كه ادا كردند به تبع قرآن ادا كردند.
قرآن ، باب معرفت الهي
اگر قرآن نبود، باب معرفه الله بسته بود الي الابد. و آن فلسفه يوناني يك باب ديگري است كه در محل خودش بسيار ارجمند است ؛ براي اينكه ، با استدلال اثبات مي كند، نه معرفت حاصل مي شود، با دليل اثبات مي شود وجود خداي تبارك و تعالي . معرفت غيراثبات وجود است . و قرآن آمده است كه هم اثبات بكند به همان طريقه هاي متعارف وطريقه هاي بلكه گاهي نازلتر از او و هم پرده ديگرش عرفان قرآن است كه او را همين مقدارش هم كه در قرآن است در هيچ كتابي نمي يابيد، حتي در كتب عرفاني اسلامي كه متحول شده است و با عرفان قبل الاسلام بسيار فرق دارد، باز تعبيرات قرآن غير آني است كه آنها دارند.
يك نحوه ديگري هست ، يك لطايف ديگري در قرآن هست و اينها هم از بركات بعثت است . و بركات بعثت آن مقداري كه در معنويات هست آن قدر در ماديات ظاهرنشده است ، لكن آن مقداري هم كه در ماديات ظاهر شده است باز قبل الاسلام نبوده است . اتصال معنويت به ماديت و انعكاس معنويت در همه جهات ماديت از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است . قرآن در عين حالي كه يك كتاب معنوي ، عرفاني به آن طوري است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرئيل امين هم نمي رسد، درعين حال يك كتابي است كه تهذيب اخلاق را مي كند، استدلال هم مي كند، حكومت هم مي كند و وحدت را هم سفارش مي كند و قتال را هم سفارش مي كند و اين ازخصوصيات كتاب آسماني ماست كه هم باب معرفت را باز كرده است تا حدودي كه درحد انسان است و هم باب ماديات را و اتصال ماديات به معنويات را و هم باب حكومت را و هم باب خلافت را و همه چيز را؛ و ما كه اميد است از پيروان اسلام باشيم و از پيروان قرآن باشيم بايد همه ابعاد اين را در نظر داشته باشيم . نه در نظر داشته باشيم ، بلكه دنبالش باشيم تا حاصل بشود براي ما، مجاهده كنيم تا حاصل بشود براي ما.
مبارزه با ظلم و نجات انسان ، انگيزه بعثت پيامبر "ص "
و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهري قرآن ، به همان بعدي كه قرآن براي اداره امور بشرآمده است ، براي رفع ظلم از بين بشر آمده است ، يعني يك بعدش اين است كه ظلم را ازبين بشر بردارد و عدالت اجتماعي را در بشر ايجاد كند، ما اگر كوشش كنيم و آنهايي كه تابع قرآن خودشان را مي دانند، مسلمين جهان اگر كوشش كنند تا اينكه اين بعد از قرآن را كه بعد اجراي عدالت اسلامي است ، در جهان پخش كنند، آن وقت يك دنيايي مي شود كه صورت ظاهر قرآن مي شود. و ما ملت ايران كه نهضت كرديم و دست ظلم راكوتاه كرديم بايد دنبال اين مطلب باشيم ، و تا آنجايي كه دست ظالمان را بكلي از كشورخودمان كوتاه كنيم و با هدايت اين نور ساير كشورهاي اسلامي و ساير مستضعفان جهان بيدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرتهاي بزرگ خارج كنند. و آن چيزي كه مادر روز مبعث بايد توجه به آن بكنيم اين است كه با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدابراي اين است كه راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اينكه مردم بتوانند با قدرتهايبزرگ مقابله كنند به مردم بفهماند. بعثت براي اين است كه اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اينها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بكلي كنار بزند و به جاي او نور بنشاند، ظلمت جهل را كنار بزند و به جاي او نور علم بياورد،ظلمت ظلم را به كنار بزند و به جاي او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاي او بگذارد وراه او را به ما فهمانده است ، فهمانده است كه تمام مردم ، تمام مسلمين برادر هستند و بايدبا هم وحدت داشته باشند، تفرق نداشته باشند.
مكلف بودن همه قشرها به حفظ جمهوري اسلامي و وحدت
برادران ! ما امروز گرفتار تمام قدرتهاي شيطاني بشر هستيم ؛ ما بايد توجه بكنيم به اينكه تكليف الهي ما در امروز كه همه به ما حمله كرده اند چي است . تمام اقشار ملت ازآنهايي كه در سطح كشور كارفرما هستند و دست اندركاران دولتي هستند، آنهايي كه قوه قضايي به آنها محول است ، آنهايي كه كارهاي ديگر بر آنها محول است ، آنهايي كه پاسداري از مرزها بر آنها محول است مثل ارتش و غيره ، آنهايي كه همه چيز بر آنهامحول است و ساير قشرهاي ملت مكلف اند به اينكه اسلام را حفظ كنند، مكلف اند به اينكه جمهوري اسلامي را حفظ كنند؛ و اين تكليف ، تكليفي است كه از بزرگترين تكاليفي است كه اسلام دارد و آن حاصل نمي شود الا با تفاهم ، الا با اينكه همه ملت باهم برادر باشند. مومنون اخوه هستند. (11) اگر اين اخوت ايماني در سرتاسر كشور مامحفوظ بماند و هر كسي براي خودش توجه به خود نداشته باشد، توجه به مقصد داشته باشد و خودش را براي مقصدش بخواهد، هيچ كس نمي تواند به اين كشور تعدي كند. واگر خداي نخواسته ، در بين آقايان ، در بين مردم ، در بين دولتيان ، در بين مجلسيان ، در بين اقشار ملت ، كارگرها، كارفرماها و كشاورزان ، همه اگر چنانچه اين اخوت ايماني سست بشود، آن روز است كه رخنه مي كنند در بين شما شياطين و شما را به جان هم مي ريزند واستفاده اش را قدرتهاي بزرگ مي كنند. آنها، قدرتهاي بزرگ نشسته اند آنجا كه با ايادي خودشان در اين كشور راههايي درست كنند كه خود اهالي اين كشور براي آنها جاده را صاف كند. آنها مستقيما نمي آيندسراغ شما، آنها با اين راهها، با قلمهاي فاسد، با فكرهاي فاسد كه در خدمت مي گيرند درسراغ شما مي آيند و با شايعه افكنيها و دروغپردازيها در بين شماها هركس را به ديگري بدبين مي خواهند بكنند. و آن روزي كه قشرهاي ملت خداي نخواسته ، برخلاف الان كه هستند، به هم بدبين بشوند، آن روز است كه رخنه كرده اند آنها و استفاده خواهند كرد. وهمه مسئول هستيم ، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علماي بلاد اسلامي تا دست اندركاران ،مجلس ، رئيس جمهور، ارتشيها، پاسدارها و همه قشرهاي ملت در مقابل خدا مسئول اندو همه يك روز در پيشگاه خدا خواهيم رفت و از ما سئوال خواهد شد، نعمت را از ماسئوال مي كنند و آن نعمت ، اسلام است . ما مسئول هستيم ، ما بايد پا روي غرضهاي شخصي خودمان بگذاريم براي خدا و براي مقصد. ما همه بايد براي خدا باشيم ، چون ازاو هستيم و هرچه داريم از اوست ، قدرت هرچه هست از اوست ، نعمت هرچه هست ازاوست و او نور سماوات و ارض است . و ما موظف هستيم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان خودمان كه به آن كسي كه ولي همه چيز ما هست خدمت بكنيم ، وآمال و آرزوي ما اين باشد كه دين او را تقويت بكنيم و اسلام را در بين بشر پياده كنيم ؛ واين نمي شود الا به وحدت كلمه شما و دست برداشتن از اختلافات ، اگر خداي نخواسته باشد و ان شاءالله نباشد. و من اميدوارم كه با وحدت كلمه و با اخوت ايماني محكم بايستيم و بايستيد و اين كشور را از حوادث دهر حفظ كنيد. خداوند ان شاءالله به همه ما سعادت دريافت معنويات مبعث پيغمبر اكرم را عنايت فرمايد. خداوند تعالي از نور معرفت خودش كه به وسيله قرآن القا شده است به ما هم بهره اي عنايت فرمايد. و خداوند تعالي وحدت اسلامي اين ملت را حفظ بفرمايد و دولتهاي اسلامي را بيدار كند و ملتهاي اسلام را به هم پيوند بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- كسي كه مورد خطاب قرآن قرار گرفته است .
2- راجل : كسي كه پياده راه برود و سوار بر مركب نباشد، كنايه از عجز است . 3- سوره حديد، آيه 3 و 4: اوست آغاز و انجام و پيدا و نهان و او به همه چيز داناست . . . و هر كجا باشيد او باشماست ".
4- سوره نور، آيه 35: "خدا نور آسمانها و زمين است ".
5- بحارالانوار، ج 24، ص 237 - 238 ، ح 6: "بدرستي آنكسي قرآن را مي شناسد كه مورد خطاب قرآن باشد".
6- بحارالانوار، ج 68، ص 23: "آنچنان كه حق معرفت توست ، ما تو را نشناختيم ".
7- "نشناختيم تو را، آن قدري كه حق معرفت من است به تو".
8- "ما حق معرفت تو و بندگي تو را نشناختيم ".
9- ما بندگي تو را آنچنانكه حق بندگي توست بجاي نياورده ايم . 10- اشاره است به آيه 17، سوره غاشيه . 11- اشاره است به آيه 10 سوره حجرات : "انما المومنون اخوه ". بتحقيق كه تمامي مومنين برادرند".
بزرگتر کوچکتر