عنوان : حاكميت الله در نفوس ، محكي براي سنجش ايمان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : بعدازظهر 6 خرداد 1359
تاریخ قمری : 12 رجب 1400(1)
جلد : 12
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
ميزان حاكميت الله در نفوس
از آقايان متشكرم كه در اينجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند كلمه اي عرض كنم . خداي تبارك و تعالي ، يك ميزاني در قرآن كريم قرار داده است كه با آن ميزان ما بايد خودمان را و ديگران را بشناسيم . مي فرمايد كه : الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اولياهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات . (2) ميزان در مومن وغير مومن ؛ مومن واقعي و غير مومن اين است كه كتاب خدا مي فرمايد كه چنانچه مومن است ، خداي تبارك و تعالي ولي اوست ، و مومنين را خداي تبارك و تعالي از همه ظلمتها، از همه تاريكيها، از همه چيزهايي كه انسانها را محجوب مي كند از حق تعالي ، ازهمه اينها اخراج مي كند و در نور وارد مي كند. اين انساني كه در اينجا غرق حجابهاست ،غرق ظلمات است ، اگر ايمان واقعي بياورد، از همه انواع ظلمات ، خداوند او را خارج مي كند و به نور وارد مي كند. يك قلب ظلماني كه در اين عالم تمام چيزهايش حجاب است براي او، اين حجابها را خداي تبارك و تعالي ، يكي پس از ديگري برمي دارد و نوررا به جاي آنها مي گذارد، كه نور مطلق همان جمال خودش هست . ما اگر بخواهيم خودمان را بسنجيم و كساني كه مدعي هستند بسنجيم ، بايد ببينيم كه اين ميزان ؛ اين دو تاميزاني كه خداي تبارك و تعالي براي معرفي مومنها و غير مومنها فرموده است ، درخودمان هست يا نيست . به مجرد اينكه من يا شما ادعا كنيم كه ما مومن به الله هستيم ، تاآن محكي كه خداي تبارك و تعالي قرار داده است در ما نباشد يك ادعاي پوچي است .ببينيم كه ما از اولياي خدا هستيم و خدا ولي ماست ، يا از اولياي طاغوت هستيم و طاغوت ولي ماست . اگر از اين گرفتاريهاي عالم طبيعت ، از اين ظلمتهاي عالم طبيعت ، شما ديديدكه خارج شديد، علاقه هايي كه انسان به اين عالم طبيعت دارد، اين علاقه ها برداشته شده است يا كم شده است . اگر شما خودتان را يافتيد كه هر كاري مي خواهيد بكنيد براي خدامي خواهيد بكنيد، حكومت الله در شما و در قواي شما سلطه دارد. شما همه چيزتان ،تمام اعضا و قوايتان فرمانبردار حكم خداست . چشم شما چنانچه حجاب داشته باشد و به چيزهايي كه نبايد نظر بكند نظر بكند، اين علامت اين است كه طاغوت ولي است ، و اگرچنانچه چشم احتراز كند از آن چيزهايي كه موجب ظلمت قلب مي شود، الله ولي است .محك بزرگي است كه هر كس خودش را مي تواند بشناسد. مي تواند بفهمد كه اين ايماني كه ادعا مي كند، همان ادعاست يا خير، نور ايمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر كنار شده است . ما، هر كس ، در هر جا كه هستيم و شما در هر محلي كه هستيد، چه دربازار باشيد و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشيد، و چه قواي انتظاميه ديگر و چه رئيس جمهور باشيد يا وزير باشيد يا وكيل باشيد يا ساير قشرهاي ديگر، اين حكم عمومي ، اين ميزان عمومي ، اين محكي كه براي عموم است در اين معنا، اين محك رابايد ما خودمان پيش خودمان ، وقتي كه در شب خلوت هست و شما فارغ هستيد، فكركنيد كه آيا قلب شما يك قلب نوراني متوجه به نور است ، يا يك قلب ظلماني متوجه به آمال شيطاني يا الله است يا طاغوت . اين از اين دو حال خارج نيست : يا حكومت در ما،حاكم در ما الله است يا حاكم در ما طاغوت است . چنانچه ما توجه مان به اين دنيا و به اين مسائلي كه بر ما عرضه مي شود در دنيا، توجه مان به عالم طبيعت است ، هر چه مي خواهيم براي خودمان مي خواهيم ، هر كاري مي كنيم خدا در كار نيست ، ما از طاغوتيم و اولياي ماهم طاغوت است . و چنانچه خودمان را تهذيب كنيم ، خودمان را تربيت كنيم ، و از اينغلافهايي كه هست خارج كنيم ، و به مبداء نور برسيم ، و قلب ما متوجه به حق تعالي باشد،به نور مطلق باشد، خدمتگزار حق باشيم ، هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت اوصرف كنيم ، اين علامت اين است كه ما از ظلمتها يا از بعض ظلمتها خارج شديم و به نوريا بعض مراتب نور وارد شديم . شما آقايان كه در راس سپاه پاسداران هستيد، خودتان را،توجه كنيد به خودتان . توجه كنيد ببينيد كه در اين خدمت ، اخلاص داريد براي خدا،براي خدا خدمت مي كنيد، براي احكام خدا خدمت مي كنيد، براي جمهوري اسلام خدمت مي كنيد يا اينكه نه ، مقصدتان چيزهاي ديگري است و اين بهانه است . اين محك را در خودتان آزمايش كنيد. اگر ديديد اغراض خيلي دنبال هم اغراض است كه پيش مي آيد، غرضهاي نفساني است . اين "من بايد چه باشم ، او بايد چه باشد" غرضهاي حيواني است . اگر ديديد اينطور است ، بايد خودتان را از اين ورطه اي كه مهلك است نجات بدهيد. مبادا يكوقت تمام عمر، انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمي فهميده .
ارزش نداشتن عمل بواسطه اغراض نفساني
اين از اموري است كه اينقدر دقيق است كه خود انسان هم خودش را نمي تواندبفهمد. گاهي انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مي رود و نمي فهمد؛از اول عمر تا آخر عمر دارد روي اغراض نفسانيه عمل مي كند، پاسداري هم اگر مي كند،روي اغراض نفسانيه است ، به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم كه هست ، خدمت نظامي هم كه مي كند روي اغراض نفسانيه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم كه مي خواند روي اغراض نفسانيه است ، به خدا ارتباط ندارد. ملا هم هست و فتوامي دهد، روي اغراض نفسانيه است ، به خدا ارتباط ندارد، اين معياري كه خدا تعيين فرموده است اين است كه : والذين كفروا اولي اهم الطاغوت ؛ ميزان ايمان و غير ايمان ، ممكن است كه ما با لفظ و با شهادت به آن چيزهايي كه ميزان است در اسلام ، شهادت بدهيم ،شهادتمان هم جدي باشد، لكن باز در آن محكي كه خدا قرار داده است ببينيم كه ما درآن ، در آن جمعيتي كه دو دسته كرده خدا: الذين آمنوا، والذين كفروا بخواهيم بفهميم كه ما ازسنخ كفار هستيم ، ولو در مسلمين ، و مسلمين و احكام اسلام به ما . . . ، ما مسلمانيم . مسلمان هم اين است كه شهادتين را بگويد و آدابش هم به جا بياورد، لكن ايمان يك مسئله فوق اين است ، يك مطلبي است بالاتر از اين است . ما بايد خودمان را امتحان كنيم به همين ميزاني كه خدا قرار داده ، بفهميم ولي ما خداست يا ولي ما طاغوت است ؛ ما داريم خدمت به شيطان مي كنيم يا خدمت به خدا مي كنيم . ما كه داريم درس مي خوانيم ، براي خدا درس مي خوانيم يا براي هواهاي نفسانيه كه همان شيطان است . ما كه داريم فتوامي دهيم ، براي خدا فتوا مي دهيم يا براي هواهاي نفساني كه همان شيطان است . ما كه دراداره كار مي كنيم ، براي خدا كار مي كنيم يا براي هواهاي نفسانيه كه همان طاغوت وشيطان است . اين محكي است كه خدا قرار داده . برادرها، اينجا يك منزلي است كه شماهستيد، از اين منزل بايد برويد، اين خرقه را بايد تهي كنيد، زود و دير دارد، اما اينطورنيست كه نباشد، هست . ممكن است يكي صد سال هم زنده باشد، لكن خواهد رفت . آياوقتي مي رود در نور وارد مي شود، يا در ظلمت ؟ ميزان همين جاست . شما كه پاسدارهاي اسلام هستيد و رفقايتان پاسدار اسلام هستند، ببينيد كه اغراض است كه شما را وادار كرده به اينها، و هر روز يك بهانه اي مي گيريد، و يك كار مثلا خداي نخواسته انحرافي مي كنيد، يا نه شما يك راه مستقيم را، يك صراط مستقيم را داريد مي رويد. انحراف ازاين طرف و آن طرف نيست . صراط مستقيم آن صراطي است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست ؛ مستقيم كه راه صاف است ، هر انحرافي از هر طرف ، انحرافي است كه انسان را از راهش باز مي دارد و مي كشدش به طرف ظلمتها.
حفظ روحيه الهي منبعث از دوران انقلاب
شما كوشش كنيد كه اغراضتان را كم كنيد حتي الامكان ، تا ان شاءالله موفق بشويد كه اغراض در شما بميرد. شما خدمت براي اسلام مي خواهيد بكنيد. از اول هم همين طور،وقتي كه اين نهضت و اين انقلاب اسلامي بپا شد، همه گروههايي كه در ايران بودند، الاآن منحرفهايي كه هميشه منحرفند، اينها همين طور به طور خودكار، هيچ كس نيامد به شما بيخ گوشتان بگويد بيا برويم چه ، خودتان اصل فهميديد كه بايد اين راه را رفت ؛ اين راه ، راه خداست . شما يك مرتبه اش را طي كرديد، و او اينكه موانع را كه براي پيشرفت اسلام بود و براي پيشرفت احكام اسلام بود، از بين برداشتيد. البته بعض موانع هست ، امامهمش را از پيش برداشتيد، و همه تان با هم ، همه اهالي اين مملكت با هم يكصدا شدند،و در آن حالي كه همه با هم يكصدا مشغول به فداكاري بودند، هيچ طاغوت در كار نبود،الله بود. يك تحول عجيب معجزه آسايي در شما و در ساير قشرهاي ملت پيدا شده بودكه اصلا فكر اينكه ما يك مقامي داشته باشيم ، يا اين كار را مي كنيم براي مقامي ، اين كارنبوده اصلا. آن كسي كه با مشت گره كرده جلوي تانك مي رود و زير تانك مي رود، اين براي مقام ، ديگر نيست ، اين براي خداست . آن كسي كه بدون اسلحه حمله مي كند به اسلحه دارهايي كه آنها بدون ملاحظه مي زنند، اين ديگر براي اين نيست كه برسد به يك نواي دنيايي ، دارد جانش را مي دهد. كسي كه از دنيا مي خواهد بگذرد، ديگر نمي شودبراي دنيا باشد. در آن تحول همه تان ، تقريبا همه آنهايي كه در ميدان وارد بودند؛ زنها،مردها، بچه ها، بزرگها، زنها با بچه هاي كوچكي كه در آغوششان بود، در آن حال هيچ ابدا شبهه شيطاني نبود، هيچ آمال شيطاني تو آن نبود. آن حالتان را ياد بياوريد؛ آن حالي كه بالاي پشت بامها مي رفتيد و الله اكبر مي گفتيد، و شياطين در اطراف بودند كه شما رانشانه بگيرند. در خيابانها مي ريختيد و مقابله مي كرديد با آنهايي كه از خدا نمي ترسيدندو شما را زير تانك مي خواستند بگيرند. آن حالتان را ياد بياوريد. آن حال ، حالي است كه ولي شما خدا بود؛ يعني همه چيزتان الهي بود، همه حركت ، حركت الهي بود، شماهايدالله بوديد در آن وقت ، و اين جماعت ، اين جماعتهايي كه با هم يكصدا فعاليت مي كردند، اينها يدالله بودند؛ يد الله مع الجماعه (3) آن حال را يادتان باشد، همان حال راحفظش كنيد. نگوييد حالا تمام شد قضيه و حالا بياييم سر تقسيم ؛ تقسيمي تو كار نيست ،تقسيمي كه نيست ؛ تقسيم مال آنهايي است كه براي آمال دنيايي كار كردند. شما رفتيدجانتان را در طبق اخلاص گذاشتيد و هديه كرديد. براي شكم رفتيد اين كارها را كرديدكه حالا مي خواهيد تقسيم كنيد؟! تقسيمي تو كار نيست .
والا بودن ارزش فداكاري در راه خدا
از خدا بخواهيد، از خدا اجر بخواهيد. اين چيزهايي كه در دنياست اجر اين نيست كه شما جانتان را فدا كرديد و در طبق اخلاص گذاشتيد. حالا عوض اينكه جانتان را فداكرديد يك خانه مي خواهيد. يك دكان مي خواهيد، يك پست مي خواهيد، اصلامي شود اين عوض او باشد؟! كسي كه همه چيزش را، خودش را، جوانش را همه چيزش را فدا كرده است ، اين حالا بيايد بگويد كه يك خانه اي بدهيد عوض اين ، اين عوض دارد اصلش ؟! اين فداكاري [را] جز خدا كسي نمي تواند عوض بدهد. اگر همه اين دنيا رابه شما بدهند، عوض او نيست ، آن حال را حفظ كنيد، برگرديد به آن حال ، دوباره شماتحت رهبري شيطان نباشيد، ولي شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الان هم شما، همان ولايت خدا در شما حكومت مي كند، و هيچ چيز هم عوض اين نمي شود.شمايي كه مي رويد در كردستان و فداكاري مي كنيد، اين فداكاري در دنيا عوض ندارد كه شما عوض بگيريد. اگر توي ذهنتان آمد برويم يك عوضي بگيريم ، معلوم مي شود براي خدا نبوده ، براي دنيا بوده . اگر قضيه تقسيم اموال است ، اين معلوم شد مال دنيا بوده كه حالا مي خواهند تقسيم اموال بكنند. در جنگ "حنين " كه مسلمين پيش بردند و غنايمي به دست آوردند، پيغمبر اكرم - صلي الله عليه وآله وسلم - تمام اين غنايم را داد به همين اهالي مكه و ابوسفيان و امثال اينها، همه غنايم را به آن كساني كه مخالفش بودند داد.بعضيها گله كردند كه آخر مثلا چه ، ما هم بوديم ، فرمود كه شما حاضر نيستيد كه آنهاشترها را ببرند و شما پيغمبر همراهتان باشد؟ آنها شتر بردند، قسمت شما پيغمبر است .حيف است انسان فداكاري بكند، آن وقت شتر بخواهد. (4) شما كه الان بعضي تان در،شايد خودتان هم بوديد در كردستان ، و آن وقايع كردستان و آن فداكاريها، حالا كهبرگرديد شتر مي خواهيد؟! براي خودتان يك چيزي مي خواهيد؟! چيزي مي تواند مقابل اين فداكاري باشد؟! بگذريد از اين علايق . اينها، اين علايق همه اش ظلمت است . همان ظلماتي است كه خدا مي فرمايد: والذين كفروا اولياهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات .فطرت همه بر نورانيت است ، فطرت شما فطرت نوراني است ، فطرت توحيد است . به دست خود ما آن فطرت به جهالتها، به ظلمات كشيده مي شود.
پيروزي بر نفس با مراقبت و محاسبه اعمال
و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم ، بايد مجاهده بكنيم خودمان را. بايد حساب خودمان را خودمان بكشيم ، قبل از اينكه آنجا حساب از ما بكشند. خودتان حسابتان رابكشيد، قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشمهاي شما، همه خاطرات ذهن شما، تمام تفكرات باطل شما در حضور خداست ، و در نامه ها هم درپرونده ها ثبت است . هر لحظه اي كه در لحظات چشم شما بر خلاف آن چيزي كه دستوراست واقع بشود، در حضور خداست و ثبت است . و در روايات هم هست كه اينهاهفته اي دو مرتبه اعمال عرضه مي شود بر ولي امر؛ بر امام زمان - سلام الله عليه . توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جوري نباشد كه وقتي عرضه شد بر امام زمان - سلام الله عليه - خداي نخواسته آزرده بشود، و پيش ملائكه الله يك قدري سرافكنده بشود، كه اينها شيعه هاي من هستند، اينها دوستان منند و برخلاف مقاصد خدا عمل كردند. رئيس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رئيس منفعل مي شود. اي پاسدارهاي عزيز و اي سربازهاي اسلام ، در هر جا هستيد از خودتان هم پاسداري كنيد تا به پيروزي بر نفس خودتان ، و پيروزي بر همه شياطين نايل شويد. من اميدوارم كه شماهايي كه در اين نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداكاري شركت كرديد، در اين بين راه ، يك كسي نباشيد كه نارفاقتي بكنيد و بين راه رها كنيد. اين قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مي رود، همه با هم باشيد در اين راه . وقتي همه با هم شديد در اين راه ، خداوند باشماست . تفرقه نكنيد، با هم برادريد، همه انما المومنون اخوه (5) برادرند. باز اين يك محكي است كه ما ببينيم كه به ديگران به چشم برادري نگاه مي كنيم ، و برادروار با هم هستيم يا نه ، خداي نخواسته يك خصومتي تو كار هست ، و يك گرفتاريهايي هست .مومن آن است كه با مومن ديگر برادر باشد. اين عقد برادري را خدا در اصل براي شماايجاد كرده . برادرها، ما بين راه هستيم و دشمن در كمين ، يك راهي است كه شخصي ماداريم مي رويم ، كه اين صراط الهي است . دشمن ابليس است و مي خواهد نگذارد شمااين راه را طي كنيد، مراقبت از خودتان بكنيد كه اين راه را با سلامت طي كنيد، و در آنجاكه مي رويد با سلامت وارد بشويد. يك راهي هم ، راهي است كه اجتماعي بايد برويم وبرويد، و او پيشبرد اهداف اسلامي است ، كه بحمدالله تا اينجا كه آمديد خوب آمديد، واز اينجا به بعد هم با سلامت و خوبي پيش برويد. چنانچه همان حالي كه در زمان انقلاب و آن وقتي كه همه تان در خيابانها و در ميدانها وارد مي شديد آن حال را به نظر بياوريد،حالا هم همان حال را در خودتان احيا كنيد، ايجاد كنيد. آن حال را اگر در خودتان ايجادكنيد، همه با هم برادر خواهيد بود، و اين آمالي كه در همه ممكن است خداي نخواسته باشد، اينها از بين مي رود و به جاي او صفا، برادري مي نشيند.
جمهوري اسلامي امانتي در دست ملت
شما الان يك امانتي دستتان هست بايد حفظش كنيد، آن امانت جمهوري اسلامي است . اين را خدا داد به ما. ما نبايد خيال كنيم كه ماها چه كرديم و چه كرديم . اگر مابگوييم ماها چه كرديم ، اين همان حرفهاي شيطان است ، اين را خدا به ما داد. يك جمعيت كمي كه هيچ چيز نداشت ، خدا به او عنايت كرد كه آن قدرتهاي بزرگ راشكست و جمهوري اسلامي را هم با همه نهادهايي كه دارد بحمدالله تعالي تحقق پيداكرد. الان جمهوري اسلامي امانتي است دست ما. اگر ما در اينجا يكوقتي خداي نخواسته با هم خلاف بكنيم ؛ سپاه پاسداران بين خودشان اختلافي باشد، بين خودشان با سايرقواي انتظاميه خلافي و اختلافي باشد، آنها با شما خلاف و اختلافي بكنند، قشرهاي ديگر ملت با هم سر دنيا هي خلاف كنند، اگر اينطور بشود، اين امانت را ما نمي توانيم به صاحبش رد كنيم . بايد امانت را به اهلش رد كنيم ، جمهوري اسلامي را به آخر برسانيم ، واحكام اسلام را در كشور خودمان اول و ان شاءالله در همه كشورها بسط بدهيم . اين امانتي است كه بايد حفظش بكنيم . نرويد دنبال آمال و آرزوها و مسائل ديگري كه پست هست و شيطاني ، بايد علو همت داشته باشيد. همان طوري كه جان را كه مي خواستيد فدا كنيدبالاترين علو همت بود، حالا هم علو همت پيدا بكنيد، و از اينكه يكي جلو و يكي عقب ،هيچ ابدا اعتنايي به اين مسائل نكنيد. همه در محضر خدا با هم هستيد، و همه ان شاءالله ازجنود خدا و ولي همه ان شاءالله خداي تبارك و تعالي است ، و شما را از همه انواع ظلمات ان شاءالله خارج مي كند، و به نور مطلق مي رساند. خداوند همه تان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
1- صحيفه نور در ذيل تاريخ 8/3/59 آورده است اما به استناد گزارش روزنامه ها تاريخ ديدار، سه شنبه 6 خرداد 59بوده است .
2- بخشي از آيه 257 سوره بقره : "خدا يار اهل ايمان است . آنان را از تاريكيهاي جهان بيرون آرد و به عالم نوربرد، و آنان كه راه كفر گزيدند يار ايشان طاغوت است . آنها را از عالم نور به تاريكيهاي گمراهي در افكند". 3- حديث نبوي ، صحيح ترمذي ، ج 3، ص 316: "دست خدا با جماعت است ". 4- سيره ابن هشام ، ج 4، ص 142. 5- بخشي از آيه 10 سوره حجرات : "جز اين نيست كه مومنين برادرند".
بزرگتر کوچکتر