خدمات تلفن همراه

صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - مكتبهاي توحيدي در برابر زورمندان - نقش علما در جنبشهاي معاصر - صبح 5 تير 1358

عنوان : مكتبهاي توحيدي در برابر زورمندان - نقش علما در جنبشهاي معاصر
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 5 تير 1358
تاریخ قمری : 1 شعبان 1399
جلد : 8

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اسلام ، مكتب تحرك
اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك ، تحرك از طبيعت به غيب ،تحرك از ماديت به معنويت ، تحرك در راه عدالت ، تحرك در برقراري حكومت عدل .و مع الاسف آنهايي كه مي خواستند شرق را غارت كنند و ملتهاي اسلامي را به اسارت بكشند، آنها تبليغاتي كردند كه حتي خود شرقيها هم ، آنهايي كه غافل بودند از اسلام و ازمكتبهاي توحيدي ، باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزي كه مكتبهاي توحيدي هست ، كه همه مكتب تحرك بوده اند، گفته اند ديانت افيون جامعه است ! يعني دين آمده است كه مردم را خواب كند. روحانيت درباري است ، روحانيون درباري هستند، روحانيون درخدمت سرمايه دارها هستند. اين تبليغاتي بوده است كه در طول شايد چند صد سال شده است ؛ و در اين سالهاي اخير و زمان اين پدر و پسر خيلي زيادتر شد. و اين مطلب درست به عكس آن چيزي است كه واقع هست .
رسالت انبيا، بيداري توده ها
شما اگر حالت و تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد و تاريخ اسلام را و صدر اسلام را؛ كه به مانزديك است ، ملاحظه كنيد، مي بينيد كه بعكس آن چيزي كه اينها تبليغ كرده اند كه ديانت افيون است يعني ديانت آمده است كه مردم را خواب كند و مثل يك افيوني كه به چرت فرو مي رود! و مردم را اينطور كند تا اينكه آن سرمايه دارها مردم را بچاپند، بعكس آن ، وقتي كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مي بينيد كه انبيا آمده اند مردم را بيدار كنند، اينمردم افيوني را هوشيار كنند، اين مردمي كه به خواب رفته بودند اينها را هوشيار كنند.موسي - عليه السلام - كه تفصيل تاريخش در قرآن هم هست و در ديگر كتب آسماني هم هست ، ملاحظه مي كنيد كه يك آدمي بوده است - يك شباني بوده است ، شبان حضرت شعيب بود - مدتها با يك عصا مردم را، همين مردم توده را بر ضد فرعون ، كه در زمان اوبزرگترين قدرت بود، بسيج كرد، نه اينكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را!مردم را بيدار كرد كه فرعون نچاپد آنها را. عكس آن چيزي كه گفتند، و جوانهاي ما باوركردند.
رويارويي اسلام با قدرتمندان
اسلام كه نزديك به ماست ، تاريخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است ، ملاحظه كنندببينند كه آيا اسلام آمده است كه مردم را تخدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتاب سلحشوري است ، قرآن يك كتاب جنگجويي است در مقابل مشركين ؛ مشركيني كه قدرتمند بودند. اينكه مي فرمايد قاتلوا المشركين كافه (1) مشركين در آن وقت همان قدرتمندها بودند؛ مشركين قريش ، همه قدرت دست آنها بود. آيا پيغمبر را مشركين ،قدرتمندها بسيج كردند؟ درست كردند كه مردم را خواب كند و مشركين بچاپند مردم رايا پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سرو پا برهنه ها را بسيج كرد بر ضد مشركين ،قتال كرد و جنگها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد، و عدالت اجتماعي راايجاد كرد. عكس آن مطلبي كه براي شرقيها، غربيها ديكته كردند و مع الاسف بسياري ازما هم باورمان آمد. تبليغات آنها تبليغات دامنه داري بود.
در زمان رضاخان كه اكثر شما، يا هيچ يك از شما يادتان نيست ، در زمان رضاخان ،اول هدفي كه بعد از قدرتمندي داشت ، اول هدف به زمين زدن روحانيون بود. هدف اولش بود؛ مدرسه ها را از بين برد، روحانيون را لباسهاشان را كند، گرفتند بعضي ازروحانيون محترم را در خيابان ، بردند در آن محالي كه داشتند - در كلانتريها - مي بردند؛ نه اينكه مي گفتند برو لباست را عوض كن ؛ همانجا عبا و قبا را وسطش را پاره مي كردندمي ريختند دور، كه اين يك كت و شلوار مثلا بشود! اينطور رفتار كردند. و اين ، دستوربود.
آيا اسلام تخدير كرده است مردم را؟ يا تاريخ اسلام نشان مي دهد كه پيغمبر اسلام درمكه كه بودند، از ترس همين قريش و مشركين در پنهان بودند، و تبليغات زيرزميني مي كردند. وقتي كه آنجا ديگر نتوانستند، و آنها با هم شدند كه او را بكشند، و ايشان فراركرد و به مدينه تشريف برد، آنهايي كه همراه پيغمبر بودند و دعوت پيغمبر را قبول كردندهمين مردم طبقه سه بود - همين فقرا. اصحاب "صفه " - كه معروف است - اينها يك عده اي بودند كه توي مسجد، از باب اينكه منزل نداشتند، توي مسجد مي آمدند روي صفه اي ، روي سكويي آنجا مي خوابيدند. در جنگهايي كه مي شد، اينها نداشتند چيزي .يك خرما را - اينطور مي گويند - يك خرما را اين دهنش مي گذاشت در مي آورد مي دادبه او؛ او دهنش مي گذاشت ، در مي آورد مي داد به او! اينطور بود وضعشان . اينها را پيغمبربسيج كرد بر ضد اين سرمايه دارها، بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم راغارت مي كردند. تبليغات غرب اين بود كه نه ؛ اين عكس بود كه اينطور بود كه پيغمبرهاآمده اند كه مردم را تخدير كنند و قدرتمندها آنها را بچاپند! در صورتي كه پيغمبرهاتاريخشان معلوم است ، اينها آمده اند كه بسيج كنند اين مستمندان را كه بروند و اين غارتگرها را سر جاي خودشان بنشانند، و عدالت اجتماعي درست كنند.
نگاهي به تاريخ نهضت علما در سده اخير
در روحانيون هم مي گويند كه اينها اهل دربار هستند؛ قدرتمندها اينها را درست كرده اند كه اينها مردم را تخدير كنند، و آنها بچاپند. من خودم در يك اتوبوسي درتهران ، با دو نفر از آقايان نشسته بودم . در زمان رضاشاه بود. از طرف شمال شهر مي آمدم به طرف جنوب . چند نفر هم توي اتوبوس بودند. دو نفر با هم شروع كردند صحبت كردن . يكي شان به ديگري گفت كه من سالها بود كه اين هيكلها را نديده بودم . اشاره كردبه ما؛ ما سه نفر معمم بوديم . بعد گفت كه اينها را انگليسها درست كردند كه در نجف و درقم مردم را [اغفال ] بكنند، و به نفع آنها [ساكت ] بكنند. البته آن آدم جاهل بود؛ نه اينكه [مغرض ] بود. تزريق كرده بودند، گفته بودند، باورشان آمده بود. بسياري از جوانهاي ماهم باورشان آمده بود. در صورتي كه تاريخ خود ما، همين چند سال ، اين صد سال اخير،اين صد سال اخير را وقتي ما ملاحظه كنيم - جلويش هم همين طور بوده ؛ ما اين صد سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم - هر جنبشي كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است بر ضد سلاطين . جنبش تنباكو به ضد سلطان آن وقت (2) بود. جنبش مشروطه بر ضدرژيم بود؛ البته با قبول داشتن رژيم ، عدالت مي خواسته اند ايجاد كنند. در زمان خود ماچندين نفر قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان ، چندين دفعه : يك دفعه از خراسان ،يك دفعه از آذربايجان ، يك دفعه از اصفهان . و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم ؛ كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود. البته قدرت او داشت وشكست اينها را. علماي آذربايجان را گرفت و برد - در سنقر - گمان مي كنم بود. دو نفربزرگان علماي آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، (3) مرحوم انگجي ، (4) اينها را بردند درسنقر، يا آنجاها طرف كردستان . آنجاها مدتها آنها در آنجا تبعيد بودند. بعد هم كه رهايشان كردند، مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان ، و درهمانجا فوت شد. علماي مشهد هم كه قيام كردند، تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند. و علماي بزرگشان را مي بردند در كلانتريها يا در عدليه ، مي بردند توي خيابان با سر برهنه هم راه مي رفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند! علماي اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را؛ با فشار، با حيله . بلكه آن وقت معلوم شد،مي گفتند كه مرحوم حاج آقا نورالله (5) - كه بزرگشان بود - او را مسموم كردند. قيام بر ضداينها از روحانيون شروع مي شد. البته مردم هم تا يك حدودي كمك مي كردند.
نگراني استعمار از دو نيروي الهي
لكن در عوض مردم را اينطور گفتند كه آخوند جماعت اصلش درباري است ! اينهابراي دربار كار مي كنند، مي خواهند سلطنت محفوظ باشد، مي خواهند دربار باشد. وحال آنكه اينها برخلاف آنها بودند. و درست عكس تبليغ مي كردند. چرا؟ براي اينكه اينها مي ديدند كه دو تا قوه هست كه اگر اين دو تا قوه باقي بماند نمي شود اربابهاي اينهامنافع ايران را ببرند؛ كارشناسهاي اينها فهميده بودند كه اين دو تا قوه اگر در ممالك شرق باشد، بايد آنها دستشان را از شرق بشويند: يكي قوه اسلام بود؛ اگر اسلام قدرتش درشرق باشد و قدرت اسلام حكومت كند، نمي گذارند كه بيايند آنها هر چه ما داريم ببرندو هر چه از نيروهاي انساني و غيرانساني داريم از بين ببرند؛ يكي هم روحانيت ؛ كه اگراين طايفه باشند مردم چون با اينها همراه هستند، نمي گذارند كه آنها به منافعشان برسند.پس اين دو تا قدرت بايد شكسته بشود: هم قدرت اسلام ، و هم قدرت روحانيون . قدرت اسلام را به اينكه دين افيون جامعه است . حتي نويسندگان خبيث ما هم گاهي اين حرفها رامي زدند. حتي در امروز هم اين حرف هست . در امروز هم اين حرف هست ! در عين حالي كه دارند با چشمشان مي بينند كه اين قدرت روحانيين بود كه مردم را بسيج كرد و برضد اين رژيم قيام كردند، نمي توانند اينها ببينند اين [را]، اين قدرت را مي خواهندبشكنند. يعني اينها عمال همانها هستند كه مي خواهند اين قدرت را بشكنند. اينها مطالعه كردند ديدند كه اگر اين قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اينها هستند،اگر يكوقت صدايشان درآيد ديگران هم بسيج مي شوند. چه بكنند در بين خود مردم اينها را بشكنند؟ در زمان رضاخان طوري كردند، طوري كردند كه شوفرها - مي گفتند -كه آخوند را سوار ماشين نمي كردند. يكي از دوستان من ، از علماي آن وقت گفتند كه - خدا رحمتش كند - گفتند: من از عراق كه مي خواستم بيايم به قم ، رفتم ماشين بگيرم ، شوفر گفت كه ما بنا گذاشته ايم دو طايفه را سوار نكنيم : "يكي فواحش را، يكي آخوندهارا"! زمان رضاشاه اينطور تبليغ بود. يعني تبليغ ، نه اينكه آن شوفر [خودش مي خواست ]،آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبليغات اينطور بود كه فهمانده بودند به اينها.عمال آنها همه جا، در همه جا مشغول تبليغ بودند بر ضد اينها. براي چه ؟ براي اينكه اگراينها يك رشدي داشتند، اگر اينها در بين جامعه همان طوري كه بايد باشند باشند،نمي گذارند كه هر طايفه اي بيايد، هر مملكتي بيايد يك گوشه اي اينها را ببلعد. مردك (6)مي گفت كه "اگر من نباشم ، ايران تجزيه مي شود، ايران مي شود ايرانستان "! ايشان نيستندو ايران هم همان ايران است . نه تجزيه شد نه ايرانستان شد؛ و دست آنها هم قطع شد.
تبليغات فزاينده عليه اسلام و روحانيت
برادرها! توجه داشته باشيد باز هم شياطين هستند. باز هم آنهايي كه مي خواهند اين دو مسئله را به كرسي بنشانند: اسلام را بگويند كه نه ، حالا ديگر وقتش نيست . همين ملعونها حالا هم مي گويند، همينهايي كه از عمال ديگران هستند، الان هم اين حرف رامي زنند "اسلام مال 1400 سال پيش از اين است ! " اين اسلامي كه حالا تحركش همچوشد كه اين رژيم را از بين برد، تحرك از اسلام بود، فرياد اسلام بود كه رژيم را از بين برد،اينها مي خواهند اين را بشكنندش . اينها خدمتگزار آنها هستند، يا عالما عامدا كه خيانتكارند يا از روي نفهمي ! همينها باز آن قدرت دوم را مي خواهند بشكنند. حالا بدتراز آن وقت است . حالا خارجيها لمس كرده اند كه اسلام همچو كاري مي تواند بكند،لمس كرده اند كه روحانيون همچو كاري مي توانند بكنند، حالا بيشتر از آن وقت تبليغات مي كنند. عمال آنها حالا بيشتر از آن وقت تبليغ مي كنند. آنهايي كه از خارج آمدند حالادر اينجا و مشغول توطئه هستند، بيشتر از آن وقت اين تبليغات را خواهند كرد و مي كنند. ولهذا مي خوانيد در بعض مقالاتشان باز همان مسائل هست . منتها نمي توانند علني بگويند؛ در پرده ، در پرده با يك جهاتي . علني صاف نمي توانند بگويند، در پرده اي ، در چيزي همان مسائل را مي گويند. اين همان مطالبي است كه از اول زمان رضاخان - پيشترها هم بوده اما از اول زمان رضاخان - تا امروز و تا وقتي كه پسرش از ايران رفت ، اين دو تا مسئله بود، اين دو تا تبليغ بود: تبليغ بر ضد اسلام ، تبليغ بر ضد روحانيت ؛ يعني اسلام ، وخدمتگزاران اسلام . اين دو تبليغ از زمان رضاشاه بود. در زمان او بسياري از مردم هم ، به واسطه تبليغات زيادي كه كردند و فشاري كه از آن طرف آوردند و اذيتهايي كه كردند به اين طايفه ، آن وقت ، عده زيادي باورشان آمده بود. در زمان اين هم ، باز عده زيادي ازجوانهاي ما بازي خوردند، گول خوردند، پشت كردند بر اسلام ، پشت كردند برروحانيون .
انقلاب به رهبري روحانيت
و حالا هم كه فهميدند كه اين قدرت اسلام بود كه اين سد بزرگ را شكست و اين قدرت روحانيون بود كه در همه جا مردم را بسيج كرد، هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم متحد كردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع كردند وجوش دادند به هم تا اين سد را شكست ، حالا هم باز يك طايفه اي ، اشخاصي بانغمه هاي مختلف ، زير پرده و روي پرده ، مي خواهند همين مسائل را بگويند. يعني همان مطلبي كه آن وقت از حلقوم افرادي كه در زمان رضاخان بود در مي آمد، حالا هم ازحلقوم يك طايفه اي حالا در مي آيد كه همان دو مسئله است : "اسلام كهنه شده است ،اسلام نمي شود ديگر. روحانيون ، آخوندها، بايد بروند سراغ كارشان ! بايد بروند سراغ چه ؛ ديكتاتوري آخوندي مي خواهد درست بشود! " من نمي دانم اين ديكتاتوري آخوندي كجاست ؟! آخر كدام آخوند ديكتاتور است كه اينها مي گويند؟!
حزب سازي و گروه بازي
در هر صورت بيدار باشيد برادرها كه همان دامهايي كه آن وقت بود، و ما را به سياهروزي رساند و اسلام را از نظر ملت ، نه همه - البته - ملت ، بسياري از روشنفكرهاانداخت و روحانيون را از نظر آنها انداخت ، همان نقشه الان هست ؛ همان نقشه . الان هم همان مطالب هست و همان حرفها هست . گروه گروه با هم مي نشينند، هي گروه درست مي كنند؛ گروه ! ما زحمت كشيديم ، روحانيين زحمت كشيدند، اين قشرهاي مختلف راجوش دادند به هم تا اين كار را انجام دادند، تا اين سد را شكستند، الان جمعيتهاي زيادي پيدا شده اند. شما در روزنامه ها بخوانيد ببينيد، هر روز مي بينيد كه گروه كذا، گروه كذا، گروه كذا. هي تكه تكه . چيزي نيستند اما خوب ، هي تكه تكه مي شوند. وقتي گروه گروه كنار رفتند يعني آنكه اسلام مي خواست با هم جوششان بدهد و روحانيون زحمت كشيدند و جوششان دادند به هم ، حالا همينهايي كه دعوي اين را مي كنند كه ما ملت رامي خواهيم ، ما خلق را مي خواهيم ، همينهايي كه دعوي روشنفكري دارند اينقدر، اگرچنانچه خائن باشند كه خوب معلوم است كه از روي فهم مي گويند و اگر نباشند، اينقدرفهم ندارند كه اين گروهها كه به هم متصل شد، اين سيل عظيم پيدا شد و اين سد بزرگ راشكست ، حالا دوباره ؛ تا حالا با هم منسجم شده بودند؛ حالا جديت دارد مي شود كه گروه گروهشان كنند. هي اين گروه برود كنار آن گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود براي آنهايي كه مي خواهند استفاده بكنند.
همه زير پرچم اسلام
متوجه باشيد گروه گروه نكنيد. اين مملكت با وحدت كلمه پيش برد، متفرقشان نكنيد. واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا(7) اين آيه قرآن را بپذيريد. همه بچسبيد به ريسماني كه بين شما و خداست ، و آن اسلام است . متفرق نشويد از هم . جدا جدا نشويد. هي حساب را جدا نكنيد. آن حساب جبهه كذا، آن حساب نهضت كذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه كذا، آن حساب حزب چه ، كذا، جدا نكنيد همه را. همه با هم باشيد، همه دوست باشيد.
حزب سازي دشمن درست كردن است . هي اين يكي از آن طرف بكشد؛ آن از آنطرف بكشد، آن از آن طرف بكشد. همه تحت يك رايت باشيد. همه تحت يك پرچم باشيد؛ همان پرچمي كه شما را پيروز كرده است تا حالا، از اين به بعد هم دنبال همان باشيد. و اگر باشيد، ان شاءالله پيروز خواهيد شد.
و من اميدوارم كه نتوانند اينها ديگر شكاف صحيحي وارد كنند. ان شاءالله خداوندهمه تان را توفيق بدهد، سلامت باشيد.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 88,084,814