صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ماهيت ناشناخته جمهوري اسلامي براي دنيا - ادعاي دروغين صلح طلبي صدام - صبح 11 مهر 1361

عنوان : ماهيت ناشناخته جمهوري اسلامي براي دنيا - ادعاي دروغين صلح طلبي صدام
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 11 مهر 1361
تاریخ قمری : 15 ذي الحجه 1402
جلد : 17

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تركيب و ماهيت ناشناخته جمهوري اسلامي براي دنيا
من از حضور اين عزيزاني كه با چهره هاي نوراني در اينجا آمده اند تشكر مي كنم وهميشه دعاي به همه قشرها، خصوصا سربازان اسلام ، از ياد نخواهد رفت . شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين جمهوري اسلامي مخلوط به يك قوايي است كه براي دنيانمي تواند شناخت داشته باشد. اصلا اين تركيب در دنيا سابقه نداشته است ؛ تركيبي ازارتش و روحاني ، تركيبي از ملا و سپاهي ، تركيبي از رئيس جمهور اين طور و رئيس مجلس آن طور و نخست وزير آن طور. اين تركيب سابقه ندارد و تركيب ناشناخته اي است . ولهذا، طرحهايي كه در دنيا به ضد اين انقلاب ريخته شده است و مي شود، از باب اينكه شناخت روي اين تركيب ندارند و سابقه به اين نحو اجتماع ندارند، خنثي مي شود.امروز اين تركيبي كه در دولت مردان است و اين تركيبي كه در آنها و مردم است ، اين مجموعه ناشناخته است . شناخت اشخاص دانشمند در دنيا از يك ارتش طاغوتي بوده است و از يك دولت طاغوتي و از يك مردم تحت ستم كه بايد هميشه ظلم بكشند.امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژيم طاغوتي است و نه دولت شما از سنخ آن دولتهاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسيج شما و شهرباني شما وديگر قواي نظامي و انتظامي شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت كشورهاي دنيا، سرتاسر. اصلا اين يك مولود جديدي است كه در اين عهد و در اينعصر متولد شده است كه كارشناسان و دانشمنداني كه با آن امور مانوسه خودشان سروكار داشته اند، اين مولود جديد را نمي توانند بشناسند، ايده اين مولود را هم نمي توانند بفهمند، انگيزه حركتهاي اينها را هم نمي توانند بفهمند و آن ايماني [را] كه درقلب اينهاست ، آنها نمي توانند ادراك كنند. آنها سروكارشان با يك موجودات ديگري بوده است وراي اين مولودي كه در اين عصر پيدا شده است .
و شما ملاحظه مي كنيد كه نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان مثل نظر آن اشخاصي [است كه ] در سابق بودند در ارتش و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارندكه سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق ، زيردستان خودشان را مثل اسيران مي انگاشتند، مثل عبيد توهم مي كردند و هرگز حاضر نبودند كه با آنها در يك جمع خصوصي بنشينند و درد دل اين عزيزان را گوش كنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا ازسنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستيد و در آغوش آنها هستيد.
اينكه همه توطئه ها خنثي مي شود و همه چيزهايي كه در دنيا براي ضد ما خرج مي شود به باد فنا مي رود، روي همين معناست كه ما يك موجود ناشناخته هستيم . اين مولود يك مولود تازه است . دنيا تازه يك همچو مولودي را به وجود آورده و تا آمدنداين را بشناسند، طولاني است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن مي شوند. آنهايي كه امروز با شما مخالفت دارند، با يك موجود ناشناخته مخالفت دارند؛ نمي دانند شما چي هستيد. آن تحولي كه در همه افراد اين ملت پيدا شده است و من جمله ارتش و سپاه وهمه قواي نظامي و انتظامي ، اين تحول الهي است كه چشم و گوش دنيا نسبت به آن كور وكراست ، نمي توانند بفهمند كه شما چي مي خواهيد، نمي توانند بفهمند كه ارتش اسلامي يعني چه آن اسلامي كه پيش بسياري از اين دولتها هست ، آن اسلام ، غير از اين اسلامي است كه شما ادراك كرده ايد و آن ارتشي كه در دنيا هست ، غير از اين ارتش است ،اصلا سنخش مخالف است . فرماندهان ارتش كه به هر جا ملاحظه بكنيد، ارتشيها را عبيدخودشان مي دانند و ارتشيها ملزم اند به اينكه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ايران اين طور نيست ؛ نه پرسنلشان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان ، نه نظر فرماندهان به پايينترها - به اصطلاح - نظر بالا و پايين است و نه نظرپرسنل به آنها اين است كه اينها يك مقامي دارند كه ما نبايد با آنها اصلا صحبت كنيم .
وضعيت نيروهاي مسلح در زمان سابق و حال
در آن رژيم و رژيمهاي سابق بر آن ، در طول تاريخ شاهنشاهي ، اگر ارتشي بود،ارتش متجاوز بود. و اگر ژاندارمري بود، براي تجاوز به مردم در بين بلاد گماشته شده بودند. و اگر شهرباني بود، شهرباني براي تعدي به مظلومان گماشته شده بود. شما همه يادداريد در چند سال پيش از اين ، كه رژيم محمدرضا به طور غصب اين مملكت را گرفته بودند، در نظر داريد كه خود شما - يعني ، نه شماي شخصي - خود آنهايي كه در ارتش بودند چه وضعي داشتند، نسبت به پايينها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشكرها و - نمي دانم - امثال آنها وقتي كه به پاي مظلومان و زير دستان مي رسيدند، آن طور غبغب را پر مي كردند و به آنها اربابي مي فروختند و در مقابل يك نفر اجنبي ، كه از خود آنها در ارتششان بسيار كمتر بوده است درجه اش ، به طور خاضعانه رفتار مي كردند؛ براي اينكه آنها مكتبي نبودند؛ يعني ، مكتب اسلام را نديده بودند، ازاسلام بي اطلاع بودند.
شمايي كه امروز در اينجا هستيد و خداوند تبارك و تعالي به شما توفيق داده است كه در دانشكده افسري يك همچو رژيمي زندگي مي كنيد و تحصيل ، بدانيد كه شماوضعتان با سابق فرق دارد؛ شما لشكر خدا هستيد شما ارتش امام زمان - سلام الله عليه -هستيد و شما بايد وضعتان را بدانيد كه با سابق فرق دارد. شما در عين حالي كه دردانشكده افسري مشغول تحصيل هستيد، در جبهه ها مي رويد و همراه تحصيلتان عملا هم تحصيل مي كنيد. علوم عملي ، خود علومش مهم نيست ، عمل بر آنش مهم است . ارتش سابق اگر چه فرماندهانشان يا افسرانشان دوره هاي نظامي را ديده بودند،لكن عمل نداشتند. يك ارتش توسري خورده تحت ستم خارجيها و مستشاران خارجي ،وقتي كهاز جواني همان طور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بيايند تا برسند به بالا، معلوم است كه وضعشان وضع يك مردمي است كه بايد توسري بخورند؛ خودشان را براي ساختن بااجانب و متابعت از اجانب مهيا مي كردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهاي دنياايستاده ايد و در دانشكده تان وقتي كه تحصيل مي كنيد و به جبهه ها مي رويد، با شوق به جبهه ها مي رويد و آنجا تعليم عملي مي بينيد، اين طور نيست كه فقط خواندن و نوشتن باشد؛ عمل كردن است . و يكي از بركات اين جنگ تحميلي براي ملت ما همين معناست كه ما سربازانمان و جوانان و دانشجويان افسري ما در دانشكده افسري ، علاوه بر تحصيل دوره هاي دانشكده ، عملا در جبهه ها حاضر مي شوند و تعليمات عملي مي بينند و درعلوم عملي ، اين ميزان است ، نه خواندن . خواندن مقدمه عمل است و شما امروز درميدانها عمل را هم ياد مي گيريد.
امروز شما نور چشم همه ما هستيد و ما به وجود امثال شما بايد افتخار بكنيم و شمابايد براي اسلام يك ارتش قوي و يك ارتش مستقل باشيد ارتش يكي از اركان يك كشور است و در اين زمان ، پاسداران اسلام هم يكي از اركان اين كشور است . و اگر درذهنش ، ارتش يا پاسدار، حقارت ادراك بكند، اين نمي تواند براي يك ملتي مفيد باشد.سابق تحقير مي كردند قواي نظامي و انتظامي ما را؛ فرماندهانشان و بالاتر از او مستشاري كه مي آمد، مستشاران ظالمي كه مي آمدند، تحقير مي كردند اينها را. با روح حقارت ،اينها بزرگ مي شدند. امروز ملت از شما تعظيم مي كند و شما يك كسي [را] كه بالاي سرتان باشد و شما را تحقير بخواهد بكند، سراغ نداريد. نه آنهايي كه فرمانده شما هستنداهل اين هستند كه تحقير بكنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستيد كه تحقير را قبول بكنيد. اين مجموعه را [دشمن ما] نمي توانند بفهمند چي هست ولهذا، نقشه هايي كه مي كشند، خودشان هم مي گويند كه ما اين را نشناخته ايم ؛ ما مي توانيم جاهاي ديگر رابشناسيم ، لكن ايران را نشناخته ايم .
اين براي اين است كه شما يك تركيب حاضري [هستيد] كه همه اش توجه به معنويات داشته باشد، سربازش در جبهه ها دعا بخواند و دعاي كميل بخواند و با دعايكميل و نماز شب و ذكر و فكر الهي خودش را مهيا كند براي جنگيدن با آن ارتشي كه درمحل خودش ، با اموري كه شما مي دانيد و كساني كه در قرارگاههاي آنها بودند و ديدندچه چيزها بوده ، آن طور بوده اند. اينها اصلا دو سنخ است . شما سر تا سر عالم را بگرديد،امروز ارتش و سپاه و بسيج و ساير قوايي كه ما در اينجا، ملت ايران دارد و خود ملت ايران ، شما در سر تا سر عالم يك همچو تركيبي را نمي توانيد پيدا بكنيد. اين يك تركيب الهي است ؛ يك تركيب الهي مركب از روحانيون ، ارتش ، ژاندارمري ، شهرباني ، سپاه ، بسيج وملت . همه يك موجودند اينها، يك مخلوطاند اينها. اين موجود مخلوط، يك تركيب خاص الهي است و اين تركيب خاص الهي ناشناخته است و لهذا، نمي توانند بفهمند شماچي مي خواهيد اصلش .
ادعاي كذب صدام در صلح طلبي اش
آن صلحي كه ما مي خواهيم ، امثال صدام يا حسين (1) يا حسن (2) كجايي نمي توانندبفهمند چي است . آنها صلحها را مثل صلحهايي مي دانند كه در زمانهاي سابق ، دولتها باهم صلح مي كردند؛ در عين حالي كه صلح مي كردند، باطنشان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند و بچاپند همه را. آنهايي كه در نظرشان است ، در جنگ عمومي دوم ،بعد از آنكه يك دسته بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروي و انگلستان هم با هم بودند در آن وقت ، چرچيل (3) اعتقادش اين بود كه حالايي كه ما طرف را شكست داديم ، حمله كنيم به اينهايي كه همراه ما بودند، به شوروي حمله كنيم . مجلس جلويش راگرفت ؛ براي اينكه آنها هم نه اينكه نمي خواستند، آنها مي ديدند كه ممكن است شكست توي آن باشد. اينها وضع صلحشان اين طوري است . صلح صدامي اين سنخ صلح است ،نه صلح شماست كه اسلامي است و واقعا صلح را مي خواهيد. ما از روز اولي كه به ماهجوم شده است و ما به دفاع بر خاسته ايم ، يك افرادي در مملكت ما زمامدار بودند كهاينها همه صلح را مي خواستند، لكن نه صلح صدامي را صلح انساني را، صلح الهي را.اينها مي خواستند كه وقتي كه با يك كشوري صلح كنند، همان طوري كه با اهالي آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت و آن كشور هم برادر باشند. لكن با كي ما برادرباشيم ؟ با كسي كه آن هم در هجومش و آنهمه جناياتش مي گويد من صلح طلبم ؟! درمصاحبه اي كه اخيرا كرده است - حرفهاي اخير اين خيلي تماشايي است - مصاحبه اي كه همين اخير، شايد امروز به من رسيد، يكي از حرفهايش اين است كه ما از اسلام و دين ودنياي اسلامي دريافتي كرديم كه ديگران نكردند؛ دريافت ما اين است كه بايد تجاوزنكنيم به كشور ديگر! شما ببينيد چه قدرتي لازم است و چه قلبي بايد در باطن يك همچوآدم باشد كه جرات كند يك همچو حرفي را بزند پيش اشخاصي كه همه مي دانند دروغ مي گويد؟! حالا اگر فرض كنيد ارتش خودش هم نمي دانست ، يك چيزي بود.
اما ارتش خودش هم مي داند چه كاره هستند و چه كاره بودند. مي گويد: ما مثل ديگران نيستيم ، ما صلح طلب هستيم ، ما از اسلام اين طور فهميده ايم كه تجاوز نكنيم .امروزي كه بيرونش كردند، اين به ياد اين حرف افتاده است در عين حالي كه اين پيروزي كه در اخير نصيب شما شده است و نقشه اش را آقايان آورده اند و گفتند و ما شنيديم ، و به حرف آنها و به قول آنها، از بزرگترين پيروزي در معنويت بوده است و در جهت اينكه الان مشرف هستند بر عراق و بر بعضي از شهرهاي عراق ، اين از ديگر پيروزيها بالاتربوده . مع ذلك ، صدام باز چند روز پيش از اين گفت كه اينها حمله كردند، لكن ما دفعشان كرديم و تارومار شدند! اگر اينها تارومار شده بودند، چطور همچو بدون اينكه يك شكستي در كار باشد براي تو، يكدفعه سراسيمه به شوراي امنيت رجوع كردي و به دولتهاي عربي رجوع كردي و اين ور و آن ور افراد را فرستادي و از شوراي امنيت خواستي كه نگذارند تجاوزي در كار باشد؟! خوب ، اگر شما دفعشان كردي ، [به شوراي امنيت ] محتاج نبود؛ سرنيزه دفعشان كرده ، محتاج نيست كه شوراي امنيت پايش را دركار بگذارد. چطور همچو سراسيمه شدي و افراد را فرستادي دور شهرهاي كشورهاي دنيا مي گردند براي اينكه يك راهي پيدا كنند براي نجاتت ؟! تو كه پيروز هستي ، ديگراين چيزها را نمي خواهد! و فرق ما بين يك دولت اسلامي و يك ارتش اسلامي ، با يك دولت غير اسلامي و ارتش غير اسلامي اين است كه اينها اگر چنانچه - خداي نخواسته -شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگري دراز نمي كنند. اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمي كنند. اينها مسلم اند. اينها پيش خدا وبه درگاه خدا دست دراز مي كنند و كسي كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد،همه را پشت سر مي گذارد.
توجه جوانان به دانشكده هاي افسري
و من اميدوارم كه شما عزيزاني كه در دانشكده افسري هستيد و اميد آتيه ايران واسلام هستيد، با توجه به خداي تبارك و تعالي و تحكيم ايمان خودتان ، كه دنبال آن استقلال فكري ، استقلال عملي هست ، تحصيلتان را به آخر برسانيد و ان شاءالله براي اين ملت - كه شما همه نور چشمان همه ما هستيد - براي اين ملت ، پيروزيهاي بالاتر راان شاءالله به هديه بياوريد.
و از اموري كه من بايد عرض كنم اين است كه من به ملت عزيز عرض مي كنم وجوانهايي كه هستند، كه توجه به اين دانشكده هاي افسري و به دانشگاههاي افسري داشته باشند و بروند در آنجا، كه اين يك مسئله اي است كه براي ايران امروز مهم است .و ما اميدواريم كه با توجه خود ملت به اين مراكز و آمدن و اسم نوشتن و اين طور چيزها،يك ارتش قوي اي پيدا بكنيم و بحمدالله الان هم هست ، لكن قويتر از اين كه در مقابل هيچ قدرتي سر خضوع نياوريم و شكسته نشويم .
استقبال از صلح شرافتمندانه اسلامي
ان شاءالله ، خداوند شماها را حفظ كند. و ما باز هم تكرار مي كنيم اين معنا را كه ما يك مردمي هستيم كه براي خاطر اسلام دفاع داريم مي كنيم ؛ هجوم به ما شده است و هجوم رادفاع مي كنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم - وصلح يكي از اموري است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم ، صلح اسلامي ، صلحي كه برادرمي شوند بعد از صلح - و ما طالب اين صلح هستيم . اما صلحي كه اصلا اعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتي وارد شده است و بايد جبران بكنند،خساراتي وارد شده است و بايد جبران بكنند، اين اسمش "صلح " نيست ، اين اسمش رابايد بگذاريم "صلح صدامي "! اين صلح نيست ، صلحي كه بخواهند يك مملكتي رابچاپند و يك مملكتي را خراب و ويران كنند. و الان هم نفت شهر را نفتهايش را آتش زدند؛ براي اينكه احتياطا آتش بگيرد كه وقتي كه بيرونشان كردند، نفتها كم شده باشد. مابا يك همچو موجوداتي طرف هستيم ! ما چطور مي توانيم همين طوري بي قيد و شرطبنشينيم و صحبت كنيم و مصالحه كنيم ؟ شوراي امنيت هم اگر بگويد، ما نمي پذيريم همه عالم بگويند، ما اين طور صلح را نمي توانيم بپذيريم . هيچ عاقلي اين صلح را نمي پذيردتمام هياتهايي كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مي بينند كه ما يك صحبت فقط داريم : ما صلح را قبول داريم ، ما صلح را استقبال مي كنيم ، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامي ؛ صلحي كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است ، صلحي كه بايدخسارات اين كشور جبران بشود، نه صلحي كه از آن طرف بگويد: صلح ، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بي گناه بي چاره . صلح طلبي صدام عينا مثل صلح طلبي امريكا مي ماند، مثل صلح طلبي اسرائيل مي ماند، مثل خلقي بودن اين منافقين و منحرفين است ؛ عينا همين است . از آن طرف مي گويند: ما براي خاطر خلق داريم چه مي كنيم ، ازآن طرف اين طور جنايات به همين بيچاره ها مي كنند. تا حالا يك چيزي ، كاري اينهانسبت به كساني كه داراي يك مقامي هستند - يعني مقامهاي به خيال آنها - يا ازثروتمندان هستند و - عرض مي كنم كه - سرمايه داران ، تا حالا يكي از آنها را اينها ترورنكردند. هر چه ترور كردند، اين زغالفروش ، اين سبزيفروش ، اين بقال ، اين چه بوده ؛ ووقتي هم كه مي خواهند قدرت نمايي زياد بكنند، يك همچو كاري مي كنند كه مجبورمي شوند كه كار را بكنند و بعد هم بگويند نكرديم .
اسرائيل هم مي گويد ما اصلا در اين امر دخالت نداشتيم ، در امر اين فجايعي كه درلبنان اتفاق افتاد، مي گويد؛ همه مي دانند كه ما يك مردم انسان دوستي هستيم ! ارزشبراي انسان قائل هستيم ! هرگز ما اين كار را نكرديم ! اينها هم نظير آنها مي مانند. اينها هم اشخاصي هستند كه ملت را مي خواهند! اشخاصي هستند كه طرفدار خلق اند! آن وقت چي را آتش مي زنند، انفجار كجا واقع مي شود، انفجار در پايين شهر واقع مي شود.آنجايي كه اين كارگرها و اينها مهيايند براي اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان يامهمانخانه هايي كه از اشخاص طبقه پايين - يعني ، از حيث ثروت ، نه از حيث جهات ديگر- در اينجا زندگي مي كنند. اين طور اينها را ظلم برشان مي كنند و واقعا دنيا الان يك مرضي دارد، مرض مزمني دارد كه خوب شدنش به اين چيزها نمي تواند باشد. دنيا عليل است ، سران همه كشورها، الا انگشت شمار. نمي توانم بگويم اين يكي ، دو تا، سه تا؛سران همه اينها مردم را مسموم كرده اند و افكار ملتهاي خودشان را مسموم كرده اند وعليل كرده اند ملتهاي خودشان را. آنقدر تحقير كرده اند از اين ملتها ، آن قدر اينها را درفشار اقتصادي قرار داده اند و آن قدر اين بيچاره ها زحمت كشيدند و زحمت هايشان راديگران به غارت بردند كه عليل شدند، افكارشان از بين رفته است . يكي مي خواهد كه بيايد احيا كند اين افكار را. و من اميدوارم كه ان شاءالله حضرت بقيه الله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعي بشر، با آن دم مسيحايي خود اصلاح كند اينها را.
خداوند همه ما را موفق كند كه خدمتگزار اين ملت باشيم ، خدمتگزار اسلام باشيم ،خدمتگزار مستضعفان جهان باشيم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
1- ملك حسين ، پادشاه اردن هاشمي .
2- ملك حسن ، پادشاه مراكش "مغرب ".
3- وينستون چرچيل ، نخست وزير انگلستان در زمان جنگ جهاني دوم .



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,545,485