عنوان : عوامل پيروزي انقلاب اسلامي - مشكلات و انتظارات - تحول در ادارات و دادگستريها- مسئله مصادره اموال
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 23 ارديبهشت 1358
تاریخ قمری : 16 جمادي الثاني 1399
جلد : 7
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
تحول روحي ملت منشاء پيروزي انقلاب
من متشكرم از آقايان كه تشريف آورده اند، و از نزديك با ما مواجه شده اند. يكي ازبركات اين نهضت همين معناست كه ماها از هم دور بوديم ، و حالا الحمدلله با هم مواجه و نزديك هستيم و مي توانيم مطالب خودمان را از نزديك در ميان بگذاريم . از آقاي جنتي (1) هم متشكرم كه با همراهي شما تشريف آورده اند. البته ايشان از اشخاص بزرگ اينجا هستند و لياقت براي همه مسائل را دارند. اميدوارم كه با همراهي ايشان ، همه آقايان در خدمتي كه محول به آنهاست به طور شايسته عمل كنند.
مي دانيد كه تا اينجا كه نهضت آمده است ، در اثر وحدت كلمه همه اقشار، و مهمتر،توجه به اسلام است . يعني يك تحول روحي در جامعه پيدا شد، كه من غير از اينكه بگويم يك معجزه بود و يك اراده الهي ، نمي توانم اسمي رويش بگذارم . يك مردمي كه از يك پاسبان اگر در بازارهاي بزرگ - مثل بازار اصفهان - يك پاسبان مي آمد،مي گفت "چهارم آبان "(2) بايد همه بيرق بزنيد، جشن بگيريد، نه اينكه مخالفت نمي كردند، در ذهنشان هم نمي آمد كه مي شود مخالفت كرد! اصلا تو ذهن اقشارنمي آمد كه با پاسبان مي شود . . . مخالفت كرد. در ظرف مدت كوتاهي همين مردم - يكنسل ديگر نه - همينهايي كه سابقا پاسبان پيششان آنطور بود، ريختند توي خيابان و گفتندكه ما اين سلسله را نمي خواهيم . با شخصي كه شخص اول مملكت خودش را حساب مي كرد، مخالفت كردند. اين يك تحول بود كه نمي شود روي مسائل عادي حسابش راكرد؛ كه يك تربيت طولاني شد و يك قشرهاي ديگر آمدند روي كار و اين كار راكردند. اين يك تحول الهي بود؛ يعني با اراده خدا اين مطلب واقع شد. يك تحول ديگري هم كه پيدا شد، اين انسانيت [بود] كه پيدا شد در بين جوامع ؛ كه بيشترش شكوفايي . . . ، در حال انقلاب بود. حس معاونت در مردم پيدا شد؛ كه در اين تظاهرات كه واقع مي شد - كه شماها خودتان بهتر مي دانيد - از هر جا كه عبور مي كردند، مردم با اينهاكمك مي كردند. آب مي دادند، ساندويچ مي دادند، چه مي كردند. يكي از دوستان من گفت ، كه من در تهران ديدم در اين تظاهرات ، يك پيرزني يك كاسه اي دستش گرفته وتوي آن پول است . به ذهنم آمد كه اين مثلا فقيري است كه پول مي خواهد؛ وقتي تحقيق كردم ، با او صحبت كردم ، گفت كه امروز روزي است كه تعطيل است و نمي شود مردمي كه از اينجا عبور مي كنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند، پول خرد نداشته باشند؛ من اين را نگه داشته ام اينجا كه كساني كه مي خواهند تلفن كنند - تلفن هم همان جا بود - ازاين پول بردارند تلفن كنند. اين البته يك چيز كوچكي است ؛ اما مطلب خيلي بزرگ است . يك همچو تحول روحي در بين مردم پيدا شد، و تحول به جايي رسيد كه شهادت را بر خودشان يك فوزي مي دانستند؛ بسياري از اشخاص ، از جوانها، بعضي از جوانها.در نجف من بودم كه آمد جواني پيش من گفت - خيلي با جديت - كه شما دعا بكنيد كه من شهيد بشوم . حالا هم گاهي وقت ها همين مطلب هست . كاغذي كه ديروز به من رسيده بود باز اينكه شما دعا كنيد كه بچه هاي من شهيد بشوند. اين هم يك تحول روحي ، كه اينها نظير همان كساني كه در صدر اسلام بودند و براي شهادت استقبال مي كردند و پيشقدم مي شدند، در ملت ما هم اين مطلب پيدا شد. اينها يك تحولات روحي بود كه در مردم پيدا شد، كه نمي شود اسمي روي آن گذاشت ، الا اينكه يك دست غيبي در كار بود. و همينها موجب اين شد كه در مقابل تانك و توپ - همه اينچيزها - با مشت خالي ايستادند و كشته دادند و جلو رفتند؛ يك پيشبردي كه روي موازين طبيعي ممتنع به نظر مي آمد.
ولهذا خارجيها - حتي "سيا"ي امريكا - اعلام كردند به اينكه اين مطلب روي قواعددرست نبود و روي حسابهاي ما درست از كار درنمي آمد؛ و صحيح مي گفتند! روي حساب ماديگري ، نمي شد صحيح باشد كه ملتي كه هيچ نداشت و دست تهي بود، درمقابل اين قدرتهاي بزرگ ، كه پشت سرش قدرت امريكا و قدرت روسيه و قدرت انگلستان هميشه بود و پشتيباني مي كردند [بايستد]. مع ذلك همين ملتي كه هيچ نداشت جلو رفت و با قدرت ايمان ، اين سد را شكست . اين رمز بايد محفوظ بماند. اگر چنانچه بخواهيد كه نهضت شما به آخر برسد، و آنطوري كه خواست خداي تبارك و تعالي است ، اسلام تحقق پيدا بكند، اين نهضت را بايد حفظ كرد؛ با همين شور و شعفي كه هست .
شور مذهبي در رفراندم جمهوري اسلامي
همان طوري كه ملاحظه كرديد در رفراندم چطور مردم با شور و شعف و با اشتياق رفتند راي دادند. يكي از آنها را كه نقل كردند براي من - زياد از اين چيزها نقل كردند؛ امايكي اش كه نقل كردند اين است ، كه نمي دانم در روزنامه هم بود يا نه ؛ حالا يادم نيست -كه يك مردي داشت گريه مي كرد و مي گفت كه من يك گناهي كردم كه گمان ندارم توبه من قبول بشود؛ گمان ندارم خدا مرا بيامرزد؛ و آن اينكه من اشتباهي بايد راي مثبت بيندازم ، راي منفي را انداختم ! يا بعضي از اشخاص با چرخ ، و مريضي كه نقل كردند، درمحلي مريض را با آن حال مريضي گفته مرا ببريد، رايش را داده و در همان مجلس فوت شده است . يك همچو[شور و شوقي ] در دنيا سابقه ندارد. هيچ سابقه ندارد در دنيا - هرجا شما بگرديد - مردم به اين شور و شعف براي راي دادن بروند. اينقدر تبليغات مي كننداين روساي جمهور، وقتي كه مي خواهند . . . [انتخاب ] بشوند؛ اينقدر خرج مي كنند،اينقدر تبليغات مي كنند، از يك ماه دو ماه قبل پولهاي گزاف خرجمي كنند و تبليغات زياد - راست و دروغ - تا اينكه يك عده مردم را جمع كنند و راي بدهند. اينجا اين مسائل نبود. مسئله ، اسلام بود، و مردم روي عقايد اسلامي خودشان باآن شور و شعف رفتند و راي دادند. از سي و پنج ميليون جمعيت ، بيست ميليون بيشترراي موافق دادند. اين هم سابقه در دنيا ندارد، كه آنقدري كه مي شد راي بدهند راي داده اند. و از آن طرف ، بچه هاي اينقدري (3) كه به حسب قانون كه درست كرده بودند كه راي نبايد بدهند، اينها ناراحت بودند! پيش من بعضي از آنها آمدند و ناراحتي مي كردند؛ و يك عده اي اجتماع كردند در آن حياط، از همين بچه ها، و اظهار ناراحتي ازاينكه چرا به ما اجازه راي ندادند. اينها يك مسائلي است كه نظير ندارد در دنيا. و اين براي همين است كه مسئله اسلامي است ؛ و نظير ندارد در دنيا.
حزبيها - مليگراها و انقلاب اسلامي
قضيه قضيه "ملي " بودن نيست ؛ قضيه قضيه - عرض مي كنم كه - "حزبي " بودن نيست .از اين مليها و از اين حزبها بودند كه همه شكست خوردند. تا اينجا كه ما آمديم ، با روحيه پاك و ضمير صاف ، مردم ، با توجه به اسلام ، با توجه به ديانت تا اينجا آمدند، و پيش بردند. اگر اين روحيه از مردم - خداي نخواسته - گرفته بشود، ما رو به شكست خواهيم رفت . ما با اين رمز پيش آمديم ؛ اگر اين رمز از دست ما گرفته بشود و اختلافات حاصل بشود؛ [. . . ] كه الان يك قشرهاي مختلفي . . . [پيوسته ] خودنمايي مي كنند؛ و اين جزاشتباهاتي است كه مي كنند؛ اگر چنانچه مثلا مردم ملي باشند و حزبي باشند. اشتباه مي كنند كه يك جبهه هايي ، يك حزبهاي مختلفي درست مي كنند. اين حزبهاي مختلف هيچ وقت از آنها كار نمي آيد. جز اينكه يك تشتتي ايجاد بكنند و يك اختلافي ايجادبكنند و موجب تشتت و اختلاف بشوند، كاري از اينها نمي آيد. و اگر - خداي نخواسته -نظر سوء دارند، حساب شده آمده اند براي اينكه ايجاد اختلاف بكنند؛ بايد ما بيدار باشيم و توجه داشته باشيم به اينكه نگذاريم اينها كارشان به ثمر برسد؛ و اين امر مهمياست الان . يعني ما الان در يك وضع حساسي هستيم كه از آن وقت كه داشتيم حمله مي كرديم براي شكستن اين سد، حالا بدتر است ؛ حساستر است . آن وقت همه يك وجهه داشتند و داشتند مي رفتند؛ آن وقتي كه انسان به يك نقطه اي رسيد، به اينكه عقيده اش اين شد كه پيروز شدند، . . . [بتدريج ] هم سستي پيدا مي شود، و هم توجه به احتياجات .
فرايند انقلاب و انتظارات پايان ناپذير
الان مي بينيد كه همين اشخاصي كه پنجاه سال يا بيشتر بوده است كه اينها همه فقيربودند در اطراف ايران ؛ ايلهاي مختلف ، عشاير مختلف ، در خود تهران ، در شهرها، همه جا، خوب ، فقر در بين مردم زياد بوده است . فقر يك چيزي نبوده است كه به واسطه انقلاب آمده باشد؛ سابقا اين فقر بين مردم بوده است . فقر يك چيزي نيست كه ازانقلاب آمده باشد؛ سابقا اين فقر بوده . البته يك مقدارش از اين انقلاب هست ؛ امااينهايي كه اظهار مي كنند كه ما هيچ نداريم - خوب - هيچ نداشتند قبلا. الان يك دسته اي توي اينها افتاده اند كه خوب ، چه شد؟ اين هم جمهوري اسلامي ! جمهوري اسلامي چه شد؟ حساب شده هايش را هيچ نمي كنند. آنهايي كه تا حالا چه ؟ آنچه شده است راحساب نمي كنند. حساب نمي كنند كه اگر در زمان سابق بود، شما امكان نداشت كه بياييدو اينجا بنشينيد و با من صحبت بكنيد. آقا(4) امكان نداشت كه بيايند در اصفهان با شماتماس بگيرند؛ امكان نداشت كه شما بتوانيد يك كلمه حرف بزنيد، يك احقاق حقي بكنيد. فورا شما را مي گرفتند و مي بردند به زندانها، و با آن حبسها و با آن بساط. خوب ،اين حبسها شكسته شد. چي مي خواهد بشود؟ اين حبسها همه خراب شد و از بين رفت ؛ وحالا جز آن اشخاصي كه خائن هستند و به شما خيانت كردند كسي ديگر تو حبس نيست .اين "چه شد" يعني چه ؟ خوب ، همين شده است كه حالا ما آزادانه نشسته ايم با هم صحبت مي كنيم . شما آزادانه در هر جا دلتان مي خواهد صحبت مي كنيد و حرفهايتان رامي زنيد؛ روزنامه ها هم ولو مزخرفات هم مي نويسند، لكن آزادانه دارند مي نويسند، ودر حبسها بكلي بسته شد؛ الا براي اين خائنهايي كه مردم را تا حالا چاپيده اند. اين "شده "را هيچ حساب نمي كنند. خوب ، يك كار ديگري كه شده اين نفت ما را مي بردند،عوضش چه مي دادند؟ عوضش يك قدري اسلحه ، به اسم اينكه ما اسلحه مي دهيم !عوض واقعش اين بود كه اسلحه براي خود آنها بود؛ براي اينكه ما نمي توانستيم اين اسلحه را به كار ببريم . اسلحه براي خود آنها [بود] كه بيايند اگر يكوقتي شوروي بخواهدحمله كند به اين طرف ، اينها مقابله داشته باشند. نفت ما را مي گرفتند، پولش را براي خودشان . . . اسلحه مي دادند براي خودشان در ايران . در اين بسته شد، و الان نفت به اختيار خود دولت است . هركس كه پول بدهد، به او نفت مي دهند؛ نخواهد، به او نفت نمي دهند. اين چه شد. اين هم يك چيزي كه شده . آني كه شده است را بايد حساب كرد؛و "بايد بشود" را مهلت داد. فقر از سابق بوده است . آن وقت صحبتش را نمي كردند؛ حالاكه يك تحول حاصل شده است و بساط به اينجا رسيد، فريادشان درآمده كه حالا چه شده ! چرا فقر ما تمام نمي شود؟ آخر فقر پنجاه ساله را مي شود با دو روز، با يك ماه ، با دوماه از بين برد؟ خوب ، بايد مهلت بدهند كارخانه ها راه بيفتد، كه مهلت نمي دهند. مهلت بدهند كه زراعت و كشاورزي راه بيفتد؛ اين هم توي كشاورزها مي روند و نمي گذارندانجام بگيرد.
توطئه جهانخواران به دست گروهكها
در هر صورت ، الان يك قشرهايي هستند كه نمي خواهند كه اين نهضت به آخربرسد. يك دسته شان - كه بيشتر و عمده است - همين تتمه رژيم و اينهاست ، كه باصورتهاي مختلف مي خواهند نگذارند، و مي خواهند همان مسائل سابق را برگردانند؛ ونمي توانند ان شاءالله . اما اين را مي خواهند كه اين كار بشود. اين شلوغيها و اينها رامي خواهند بكنند كه آرامش در مملكت نباشد، و كم كم وقتي آرامش نشد، راهي بازبشود، براي اينكه يك كودتاي مشروعي - به قول خودشان - درست بشود، خداينخواسته به حال اول برگردد؛ و اين ان شاءالله نمي شود. لكن ما بايد بيدار باشيم ؛ بايد توجه داشته باشيم اينهايي كه مي آيند توي كارخانه ها تبليغ مي كنند كه كم كاري و بيكاري وترك كار، اينها دلشان براي كارگر نسوخته ؛ اينها دلشان براي امريكا سوخته يا براي شوروي ؛ براي آنها دلشان سوخته ؛ يعني براي خودشان كه منافعشان تابع منافع آنهاست .اينها اجيرند از غير؛ به واسطه اينكه مزدور آنها هستند. اينها مي آيند، نمي گذارند كه كارها انجام بگيرد. اينها را راه ندهند در كارخانه هايشان . شما برويد سراغشان و بگوييدكه اينها را . . . ، توي كارخانه ها راه ندهيد. اينها مي خواهند شما را دوباره برگردانند به همان حال اول .
شما كار بكنيد و كارهايتان را درست انجام بدهيد، دولت هم مشغول رسيدگي است .براي كارگرها، براي همه ، منزل درست مي كنند، رفاه درست مي كنند؛ لكن مهلت مي خواهد؛ نمي شود يكدفعه همه اين كارها بشود. اين بايد مهلت داده بشود كارخانه هاراه بيفتد، كشاورزي راه بيفتد. اينها خراب كرده اند همه را و رفتند، و حالا بايد درست بشود. و من اميدوارم كه با همت همه آقايان ، و هركس در هر قشري كه هست ، آن قشر وآن اشخاص بايد در همان محلي كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كاربكنند.
همين امروز به من گفتند كه بسياري از ادارات هست كه كم كار مي كنند و اهمال مي كنند در كارهايشان . خوب ، اين اشخاصي كه در ادارات ، حالا كم كار مي كنند - كه شايد يك قدري هم عادت از سابقشان باشد - اينها برايشان مشروع نيست كه اجرت بگيرند از اداره ؛ اجرت وقتي است كه كار در مقابلش باشد. و ما به دولت مي گوييم كه اشخاصي كه كم كار مي كنند، به اندازه اي كه كم كار مي كنند اجرت از ايشان كسر بگذاردو ندهند به اينها. كسي كه مي آيد آنجا مي نشيند و سيگار مي كشد و در آخر ماه چند هزارتومان مي خواهد، او نبايد بگيرد. اينها بايد متوجه باشند كه مملكت ، حالا مال خودشان است ؛ بايد كار بكنند. هركس در هر محلي هست بايد كار بكند، تا چرخهاي مملكت راه بيفتد. ضرورت تحول در ادارات و دادگستريها
و تحولي بايد پيدا بشود در اين ادارات ؛ خصوصا در دادگستري تحول مي خواهد.اين را من سابقا گفته ام ؛ لكن - خوب - بايد وقتي مستقر شد و مجلس پيدا شد، اين تحولات بايد پيدا بشود؛ كه اينطور طول و عرض محاكمات ، به اينقدر طولاني شدن هم موجب اين مي شود كه وقت مردم صرف بشود. آدم ده سال توي اين سالنهاي دادگستري هي راه برود و هي برود و برگردد، و آخرش معلوم نشود كه به حقش مي رسد يا نه .كارهايي را كه يك قاضي اسلامي در يك روز و دو روز تمام مي كرد، وقتي به دادگستري ما مي رسد يك سال طول مي كشد تا اين وكيل بگذارد آن محاكمه در مجراواقع بشود! از اول مي آيد به صلاحيت دادگاه اعتراض مي كند. چند وقت بايد طول بكشدكه شما بياييد صلاحيت آن دادگاه را اثبات بكنيد، كه خير، اين دادگاه صالح است ! بعدچند وقت بيايد صحبت بكند. يكوقتي يك شاهدي ، يكي از علما امضا كرده بود كه الاثم (5) فلان . مدتي طول داده بود كه اين اقرار به ذنب است و اين فاسق است كه دارد"الاثم "!
وكلا اينطوري هستند كه نمي گذارند كه پيش برود. حالا "ابتدايي "، بعدش "استيناف "(6)، بعد چه . چند دفعه برمي گردد از اول [بررسي ] مي شود. اينها جز تضييع اوقات مردم چيز ديگري نيست . محاكمات بايد يك درجه باشد؛ يك قاضي صحيح باشد كار مردم را تمام كند، بروند مردم سراغ كارشان . همان كاري كه پيشتر قاضيهاي مامي كردند، مي نشاندند اينها را و حرفهايشان را گوش مي كردند، شاهدشان را مي گرفتند،و چه مي كردند، دو روز، سه روز، يك روز، و گاهي يك ساعت ، دو ساعت ، مسئله تمام مي شد. مردم وقتشان شريف است ؛ نبايد صرف يك محاكمه اي بشود كه آن .
يك نفر وكيل دادگستري بود كه من مي شناختم ؛ او را ديده بودم ؛ شيخ رضا اسمشبود؛ معروف بود آن وقت . نقل مي كنند كه گفته بود اين محاكمه اي را كه الان ما شروع كرديم ، تا من هستم اين محاكمه هست ؛ وقتي من مردم ، پسرم اين كار را انجام مي دهد!نمي گذاريم به آخر برسد! وضع دادگستري اينطوري است كه مي تواند يك وكيلي نگذارد به اين زوديها مسئله ختم بشود. اينها بايد تحول پيدا بكند؛ بايد طوري بشود كه اگر ما نتوانيم صد درصد اسلامي اش بكنيم ، لااقل نزديكش بكنيم به اسلام . و ان شاءالله اميدواريم بتوانيم . اما حالا فرض مي كنيم نتوانيم ؛ لااقل به آن نزديك بشود. همچو نباشدكه او در يك قطبي ؛ و هرچه در غرب عمل شد ما بايد تبع آنها باشيم و همه اداراتمان غربي باشد. اين از اغلاط است كه . . . به خاطر ضعف مسلمين بوده است كه هرچه را ازآنجا ديدند خيال كرده اند اين خوب است و به آن عمل كردند. ديگر خودشان نظرنكردند، كه ببينند كه خود اين آيا صحيح است يا غير صحيح است . وقتي ديدند آنهاطياره درست كردند، خيال كردند كه ديگر جهات اخلاقي شان هم صحيح است ؛ و حال اينكه مسئله اينطور نيست .
اتحاد اسلامي بزرگترين قدرت جهاني
در هر صورت ، تحولات لازم است ؛ هم در اشخاص براي پاك بودن ، براي مهذب بودن ، براي خدمتگزار و ملي بودن تحول مي خواهد، كه با ارشادات اقشار مختلف ،بزرگترها، بايد اينها عملي بشود؛ و هم در كيفيت خود اين ادارات و فرم ادارات ، بايد اينهاعوض بشوند. و ان شاءالله اميدوارم كه اين امور تحقق پيدا بكند و يك مملكت اسلامي بشود، و بالاتر از آن ، ان شاءالله سرايت بكند به ساير ممالك اسلامي ، و بشود يك مملكت اسلامي بزرگ ، در مقابل همه ابرقدرتها. اگر ممالك اسلامي با جمعيتي كه يك ميليارد تقريبا هست ، مخازن بزرگي كه دارند، اينها اگر به يك نحو، اتحادي با هم پيدابكنند، بزرگترين قدرت هستند. خداوند ان شاءالله به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.
مسئله مصادره اموال
اينكه من عرض مي كنم - از اول هم گفته ام - كه دادگاهها نبايد روي آن مسائل سابقعمل بكنند، دادگاهها بايد به تمام معنا اسلامي [باشند]، و توجه به اينكه خداي نخواسته يك بيگناهي يكوقتي گرفتار نباشد يا يك كم گناهي زياد از اندازه به او تحميل نشود، اين از مسائل مهم است . قضيه مصادره اموال هم مسئله اي است كه به نظر من مگر در يك استثناهايي كه معلوم است كه همه اموالش از سرقت و دزدي بوده و از خيانت و چپاول وامثال ذلك بوده ؛ و الا اگر كسي - فرض كنيد - ساواكي بوده ، يا كسي - فرض كنيد - وكيل مجلس بوده ، محتمل است كه خودش مال داشته است ؛ اين را نبايد مصادره كرد؛ زيرااينها زن و بچه دارند؛ اينها زندگي دارند. همين چند روز اخير نامه اي آمده است از عيال علامه وحيد كرمانشاهي (7) - كه او را كشته اند - كه اموال ما را مصادره كرده اند، و ما چيزي نداريم . و من گفته ام كه تماس بگيرند؛ كه آخر نمي شود همچو چيزي . حالا ما فرض مي كنيم كه فلان آدم ، آدم خائني بوده و مستحق قتل هم بوده - همه اينها را ما فرض مي كنيم - اما خوب ، خانواده اش و عيالش و بچه هاي كوچكش چه تقصيري دارند؟ بله ،اين آقايان مي گويند كه ما راجع به اين مصادرات ، اينطور نيست كه همه اموال [را]مصادره بكنيم به آن معنا؛ بلكه به اندازه كفافشان اموال مي گذاريم . لكن اين زن كه كاغذنوشته بود، خيلي الحاح (8) كرده بود كه براي ما چيزي نگذاشتند و ما نمي توانيم زندگي كنيم ؛ كه بايد به او توجه بكنيد. در هر صورت ، اين يكي از مسائل است كه اموال مردم رابيخودي نمي شود مصادره كرد. به مجرد اينكه وكيل مجلس بوده ، حالا خودش [به ] قتل و اموالش مصادره ! وكالت مجلس اسباب قتل نمي شود. اينها البته خلافكاري كرده اند؛اين حقوقي كه گرفته اند بايد پس بدهند؛ اما اين حقوق معنايش اين نيست كه بايد همه اموالش را مصادره كنند. حقوقي كه گرفته اند خلاف قاعده بود كه از دولت گرفته اند؛ بايدپس بدهند؛ و يك تاديبي هم بايد بشوند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
بزرگتر کوچکتر