صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ابعاد و جامعيت شخصيت حضرت امير"ع " و تكليف جمهوري اسلامي در قبال مخالفتهاي دشمنان - صبح 23 اسفند 1365

عنوان : ابعاد و جامعيت شخصيت حضرت امير"ع " و تكليف جمهوري اسلامي در قبال مخالفتهاي دشمنان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 23 اسفند 1365
تاریخ قمری : 13 رجب 1407
مناسبت : ميلاد حضرت علي "ع "
جلد : 20

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
علي "ع " جامع جميع صفات متضاده
من اين عيد سعيد را به همه مسلمين جهان و به ملت بزرگ خودمان و به همه مظلومان در طول تاريخ تبريك عرض مي كنم . اميدوارم خداوند در سايه عنايات حضرت ولي عصر و جد بزرگوارش حضرت رسول و حضرت امير - سلام الله عليهما - اين مملكت وممالك اسلامي از شر اشرار مصون باشد.
درباره حضرت امير - سلام الله عليه - اين قدر گفته شده است و نوشته شده است و بازهم حقش ادا نشده است ؛ يعني ، اين معجزه الهي تا كنون معلوم نشده است كه چه شخصيتي است . همه طوايف مختلفي كه در اسلام هستند و خصوصا در شيعه مذهبها،اين حضرت را به خودشان نسبت مي دهند. عرفا، حكما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتي دراويش ، صوفيه و حتي كساني كه به اسلام اعتقاد ندارند از كلمات ايشان استشهادمي كنند. آن وقت كه من عراق بودم كه حزب عفلقي اي كه اصلا اعتقاد به اسلام ندارد،بلكه مضاد با اوست ، مع ذلك ، كلمات ايشان را در ديوارها برش استشهاد مي كردند و هركسي به يك نحو از ايشان اسم مي برد. در زورخانه ها به عنوان يك پهلوان ، در جنگها به عنوان يك جنگنده ، در مدارس به عنوان يك ارزشمند فقيه و در هر جايي كه ملاحظه مي كنيد به نظر هر يك و هر طايفه اي حضرت يك وضعي دارد و همه آنها، او را ازخودشان مي دانند، الا البته بعضي كه اصلا اعتقاد به اسلام ندارند، لكن مع ذلك ، آني كه بايد باشد اين معما حل نشده است و نخواهد شد. اين موجود يك اعجازي است كه نمي شود در اطراف او آنچه هست صحبت كرد، هر كس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظري كه دارد در اين باب صحبت كرده است و حضرت غير از اين معاني است ؛ يعني ، مانمي توانيم برسيم به آن جايي كه بتوانيم از ايشان به آن جور كه هستند مدح كنيم . آن صفات متضاده كه در اشخاص نمي شود باشد، در ايشان هست . از همين جهت است كه اين صفات متضاده كه هست ، اينكه هر كسي يك طرفش را گرفته است و خيال مي كند كه ايشان او است . كسي كه عارف مسلك است و در راس عرفاي عالم واقع شده است ، اين آدم در حكومت دخالت دارد، در صورتي كه عرفاي معروف اصلا كناره گيري مي كردند. كسي كه در جنگها آن طور فعاليت داشته است مع ذلك ، در زهد و تقوا وكناره گيري از خلق آن طور بوده است . چون ابعاد مختلف درش بوده است ، هر كسي يك بعدي از او را گرفته است و خيال كرده است كه بعد واقعي اين است و تا كنون آن بعدي كه ايشان دارند، آن بعد معنوي اي كه ايشان دارند براي كسي كشف نشده است مگر براي اشخاصي كه همطراز او هستند. از اين جهت ، درباره ايشان صحبت كردن از هرترتيبي كه باشد، همه اين چيزها را دارد، لكن آنچه هست نمي شود صحبت كرد،نمي توانيم ما صحبت كنيم و لهذا، بايد غمض عين كنيم از صحبت درباره ايشان و ازايشان بخواهيم كه ما را هدايت كند و به آن راهي كه ايشان هستند، ما لااقل به بعضي اش برسيم .
مكلف بودن به جلوگيري از ايجاد اختلافات
اما راجع به مسائلي كه مناسب است در اين روز گفتن ، من كمي اش را عرض مي كنم .ما الان گرفتاريهاي زيادي داريم كه همه مي دانيد و مي دانيد كه همه قدرتهايي كه هستندبا ما مخالف اند؛ يعني ، قدرتها دست به هم داده اند تا اسلام را كه مي بينند در اينجاها يك نمونه اي ازش پيدا شده است ، بكوبند و نگذارند كه اسلام سربلند كند. ما تكليفمان چيهست ؟ در اين حالي كه همه با ما مخالف اند، همه مي خواهند همه ما را از بين ببرند،مي خواهند ما را برگردانند به آن حالي كه يك نفر - فرض كنيد كه - سفير يا مادون سفيريك كشوري بتواند همه اوضاع ايران را به هم بزند، ما را مي خواهند به آن حال برگردانند، تكليف ما در اين وقت چي است ؟ خدا براي [ما] چه راهي معين كرده ؟ باز مابايد بنشينيم با هم مختلف باشيم ؟ باز با هم نزاع كنيم ؟ حالا من اينكه مي گويم نزاع ، نه اين كه نزاعي هست وليكن بايد جلوگيري كنيم كه مبادا باشد. حالا فردا رسانه هاي گروهي نگويند كه فلاني گفته است كه نزاع هست و الان در ايران جنگ است .
يكي از اموري كه درصددند كه هميشه دامن به آن بزنند، همين كه در داخل ايران نزاع سر قدرت است . اينها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ايران را، نشناختند متصديان امور در ايران را. خيال مي كنند كه يك دسته آن طرف ايستادند، يك دسته هم اين طرف ايستادند، همه دارند تو سر هم مي زنند كه آن يكي مي خواهد قدرت را براي خودش ،اين يكي مي خواهد قدرت را براي خودش . اين براي اين است كه نظر، نظر مادي است .وقتي نظر، نظر مادي شد همين طورها هست . اگر - خداي نخواسته - نظر مادي در بين ماهاحاصل بشود و ما نسيان كنيم خداي تبارك و تعالي را به توجه به دنيا و مقامات ، لاعلاج خواهد شد اختلاف .
دنياطلبي سرمنشاء اختلافات
كساني كه توجه به دنيا دارند، نمي شود اختلاف نداشته باشند، هر كسي براي خودش مي خواهد. آنهايي كه اختلاف ندارند، آنهايي هستند كه به دنيا اعتنا ندارند، آنهايي هستند كه ارزشها را بهش توجه دارند، آنها بينشان اختلاف واقع نمي شود. اگر همه انبياجمع بشوند و همه اوليا جمع بشوند، با هم اختلاف نمي كنند، يك كلمه اختلاف ندارند،لكن اگر دو تا كدخدا در يك ده باشد اختلاف پيدا مي كند. اگر دو عالم باشد - روحاني واقعا - صد عالم روحاني باشد، ممكن نيست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم باشد يا دو صورت عالم باشد كه بخواهد دكان درست كند براي خودش ، شكي نيست كهبا عالم ديگري كه باز آن هم همين جور است اختلاف پيدا مي شود. و همين طور چنانچه سران يك كشوري براي خدا كار بكنند، اينها اختلاف نخواهند پيدا كرد و بايد توجه كنندكه گمان نكنند كه مامون اند از اين كه به راه ابليس بروند. هيچ امري يكدفعه نمي شود،بتدريج ، يك قدم يك قدم انسان را مي كشانند به جهنم . از ابتدا نمي آيد نفس اماره انسان بگويد بيا برو جهنم ، يا ابليس بگويد بيا برو جهنم ، يا نفس اماره بگويد ياالله پا شويم دعوا راه بيندازيم ، نخير؛ ابتدائا، از اول شروع مي شود يك قدم جلو مي رود، آدم ازش غفلت مي كند، تبعيت مي كند، يك قدم ديگر جلو مي رود، يك وقت مي بيند كه سر ازاين بيرون آورد كه با هم دارند اختلاف مي كنند.
آيا تكليف ما اين نيست كه جلوي اين اختلافات را بگيريم ؟ تكليف شرعي ما،تكليف عقلي ما، تكليف وجداني ما اين نيست كه نگذاريم يك وقت - خداي نخواسته -بين اقشار اختلاف پيدا بشود؟ او به اين است كه هواهاي نفساني كم بشود، غير از اين راهي ندارد. اگر هواهاي نفساني در كار باشد، اين منجر به اختلاف مي شود، ولو اينكه هرمقدار هم يك نفري آدمي باشد كه به ظواهر خيلي اعتقاد داشته باشد و خيلي هم دنبال ظواهر باشد، لكن وقتي كه در قلبش هواي نفساني باشد قهرا آن هواي نفساني او را دنبال مي كند. اين هواي نفساني در همه هست ، تعرضش نمي شود كرد، لكن بعضيها مهارمي كنند و بعضيها مهار نمي كنند. اينكه مي گويم در همه ، يعني همه مردم متعارف نه اولياي خدا.
ما بايد فكر اين معنا باشيم كه در اين كشور يك وقت - خداي نخواسته - بتدريج اختلاف واقع نشود. همه پشتيبان هم باشيم . بنابراين ، دندان روي جگر بگذاريم و هواي نفساني را زير پا بگذاريم و با هم خوب بشويم . اگر در قلب هم يك چيزي هست كه الان نمي تواند يك آدمي جلويش را بگيرد، ولي در عمل قدرت دارد به اينكه جلويش رابگيرد، جلويش را بگيرد. امروز تاييد همه قشرها بر همه ما لازم است ؛ ما بايد از مجلس طرفداري بكنيم ، مجلس هم بايد از همه ملت طرفداري بكند؛ ما بايد طرفدار دولت باشيم ، دولت هم بايد به ملت خدمت بكند. ما بايد از همه قوايي كه الان هستند تبعيتكنيم به اندازه اي كه بايد بكنيم و پشتيباني كنيم ازشان به اندازه اي كه بايد بكنيم ، آنها هم بايد از هم پشتيباني بكنند. يك دسته بيايند بخواهند يك طرف بكشند، يك دسته هم يك طرف ديگر بكشند - در حالي كه نيست الان ، اين طور دارند مي گويند - اگر خداي نخواسته - يك جرقه اي پيدا بشود، دنيا اين را بزرگ خواهد كرد تا آنجايي كه بگويندايران الان ديگر هيچ چيز درش نيست .
الان شما ملاحظه مي كنيد كه رسانه هاي گروهي تمام چيزهايي كه در ايران ، چيزهاي خوبي كه در ايران هست ، اگر صحبت كنند به طور برق آسا ازش مي گذرند و تهمت مي زنند و سر آن تهمت ايستادگي مي كنند. جنگ واقع مي شود، مي بينيد كه الان پيروزيهاي بزرگ واقع شده است ، اين را همچو مي برندش و همين طور كنارش مي گذارند؛ اول كه اصل را ذكر نمي كنند، بعد هم [مي گويند كه كسي ] اين را گفت ، آن هم او را گفت و تا حالا تاييدي ازش نشده ! خبرگزاريهايشان مي آيند اينجا، آنهايي كه اغراض دارند يك چيزي انبار مي كنند و مي فرستند آنجا و آنها هم مي دانند كه اينها انباركردند و فرستاده اند، مع ذلك ، مي گويند كه "ايران چه شده ، چه شده ، چه شده ، دليل ماآن كسي است كه مخالف با ايران هست ، آن مخالف با ايران اين طوري گفته ، درست است لابد". براي اين است كه دنبال اين هستند كه يك چيزي از ما پيدا كنند و بزرگش كنند و ما را در داخل به هم بريزند.
عقل ما و ديانت ما و اسلام و همه چيز اقتضا مي كند كه حالا وقتي بنا شد كه همه با مابدند، با هم خوب بشويم ، طرفدار هم باشيم ؛ ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدارارتش باشد و همه ارگانها طرفدار هم باشند. اين نخواهد ارتش را از بين ببرد، آن نخواهدسپاه را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آن نخواهد قوه قضايي را از بين ببرد،همه بايد با هم باشند.
اين يك تكليف الهي - شرعي است به عهده ما و به عهده همه ملت . البته در موقع اگر- خداي نخواسته - يك وقت ما ببينيم كه مي خواهد يك همچو چيزي واقع بشود،تكليف شرعي مان اين است كه با هر ترتيبي كه مي شود جلويش را بگيريم ولو به افشاكردن ، ولو به اين كه يك نفري را قرباني كنيم براي يك ملت ، يك دسته اي را قرباني كنيم براي يك ملت .
من دارم به شما آقايان عرض مي كنم ، همه توجه به اين داشته باشيد كه دنبال اختلاف نرويد. فردا ممكن است كه انتخابات پيش بيايد، خوب ، در موقع انتخابات البته صحبتهاخواهد شد، دنبال اين نرويد كه به هواي نفساني خودتان براي خودتان درست كنيد.مي خواهد يك قضيه اي واقع بشود در ايران ، دنبال اين نباشيد كه به نفع من باشد، آن يكي بگويد به نفع من باشد، اين مبداء اختلاف است . انبيا و اوليا و كساني كه وارسته از دنياهستند، اين معاني را ندارند. شما هم اگر تبعيت از انبيا داريد، تبعيت از اميرالمومنين - سلام الله عليه - داريد، بايد اين معنا را نداشته باشيد. اميرالمومنين - سلام الله عليه - تمام دنيا پيشش هيچ بوده .
من گاهي فكر مي كردم كه حضرت امير و همين طور در بين انبيا هم همين طور، دربين ائمه هم همين طور گاهي از خودشان تعريف مي كنند، اين چيه ؟ اين مبداش هماني است كه خداي تبارك و تعالي به آدم گفت ، وادارش كرد به اينكه آن اسمايي را كه خدابه او تعليم كرده است ، امر بهش كرد كه بايد بگويي . اگر اين امر را نكرده بود آدم نمي گفت . اينها مامورند كه چون مقام ، مقام بزرگي است به مردم معرفي كنند اين مقام رابراي تبعيت مردم ، نه براي اينكه مي خواهند خودشان را چه بكنند. حضرت امير كه دربسياري از جاها از خودش تعريف مي كند كه من اعتناي به دنيا ندارم ، او مامور است اين را بگويد، بهش هم سخت است اين . انبياي ديگر هم كه از خودشان يك چيزي صحبت مي كردند براي اينكه اين راه هدايت بوده است ، نه براي اينكه براي خودشان بوده ؛ راه هدايت به عالم غيب بوده . مثل يك طبيبي كه هيچ هواي نفس ندارد، لكن مي بيند كه اگرطب خودش را نشان ندهد مردم به مرض مي افتند، به يك مرضي مي افتند، اين مجبورمي شود در عين حالي كه نمي خواهد از خودش تعريف كند، از طب خودش يا اينكه من متخصص در اين امرم ، تعريف كند.
دو جور تعريف داريم : يك وقت اين است كه آدم تعريف مي كند مي خواهدخودش را نشان بدهد، اين ابليس است . يك وقت از خودش تعريف مي كند براي اينكه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمن است . حضرت امير كه مي فرمايد كه من ، قسم مي خورد به اين كه اگر همه دنيا و چه را به من بدهند، من ظلم حتي به آن طور نمي كنم ،اين وادار شده است از طرف خداي تبارك و تعالي به اينكه اين را بگويد تا مقام معلوم بشود، مردم تبعيت كنند، مثل همان طبيب مي ماند. نمي خواهد خودنمايي كند مثل امثال ماها كه اگر - فرض كنيد - يك شعري بلد هستيم مي خواهيم خودنمايي كنيم كه من آنم كه شعر گفتم ، اگر يك درسي خوانديم خودنمايي كنيم كه من آنم كه درس خواندم . اومي خواهد هدايت كند مردم را به راهي كه غير از اين نمي شود و لهذا، در عين حالي كه برايش مشكل است ، مي گويد.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - در عيني كه برايش مشكل بود كه حضرت امير را معرفي كند و راه هدايت را به مردم بگويد، براي اينكه مي ديد ممكن است يك وقت اختلاف بشود، مع ذلك ، خدا الزامش كرد كه بايد بگويي ، اگر نگويي كاري نكردي ، اينها الزامي است . اينكه در لسان ائمه مي بينيد كه از خودشان تعريف مي كنندگاهي ، اين يك الزامي است كه از طرف غيب بر آنها شده است كه بايد اين كار را بكنيد،مردم طبيب را بشناسند. مردم يك ظاهري مي بينند كه ظاهر اين و آن يكي مثل هم است ،گاهي هم مي بينند كه خوب ، اين آدم هم مي كشد، اين مامور است كه به آنها بفهماند كه اين آدمكشي چي است و راه هدايت اين است ؛ مثل همان طبيب .
اگر ما يك شمه اي از اين معنا پيدا بكنيم كه اگر هم معرفي مي خواهيم خودمان رابكنيم - ما نبايد بكنيم البته ، ما همچو ماموريتي نداريم ، لكن اگر بخواهيم بكنيم - براي اين باشد كه هدايت مردم ، اگر ديديد براي خود است بدانيد كه دست شيطان در كار است .اگر ديديد كه يك وقتي ما مخالفت مي كنيم با رئيس جمهور، يا شما مخالفت مي كنيد،بدانيد كه براي خدا نيست ، دست ابليس در كار است . و همين طور اگر از دولت ، اگر ما ازدولتي كه الان دارد خدمت مي كند و خدمتش هم شايان است و مورد اعتماد است ، مابخواهيم تكذيب بكنيم ، بدانيد كه دست شيطان در كار است ، براي خدا نيست . اگر بخواهيم از ارتش بدگويي كنيم ، بدانيد دست شيطان در كار است ، از سپاه بكنيم بدانيد دست شيطان در كار است ، دست الهي نيست .
مصالح اسلام و مسلمين
ميزان را خود انسان در باطنش غالبا مي فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد. اين آدمي كه در راس يك امري واقع هست ، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگراين امر دست آن يكي باشد، بهتر از من است ، ببينيد راضي هست واقعا بين خودش وخداي خودش كه او باشد و خودش نباشد؟ اگر ديد راضي هست به اين امر، بداند كه يك چيزي از عالم غيب درش هست و اگر راضي نيست بداند كه عيب درش هست ،نفسانيت درش هست . البته ما نمي توانيم از نفسانيت خودمان را به طور مطلق جلوگيري كنيم ، ما همچو قدرتي نداريم ، اما قدرت اين را داريم كه جلوي خودمان را بگيريم اظهارنكنيم . قدرت نداريم اگر با يك كسي واقعا مخالفيم ، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشيم ، اما قدرت اين را داريم كه در مقام عمل ، در مقام اظهار نكنيم اين كارها را. و ماامروز مكلف شرعي هستيم ، تكليف الهي است كه اگر در دلمان بعضيمان از بعضيمان خوشش نمي آيد در مقام عمل ، در مقام ذكر، در مقام تبليغ ، برخلاف نفس خودش عمل بكند. اين يك امري است كه قدرت دارد انسان ، اگر آن را قدرت ندارد، لكن عمل را،فعل را قدرت دارد و لهذا، خدا از انسان مواخذه مي كند. مواخذه نمي كند كه چرا در قلب تو اين واقع نشد، حالا نقص [است براي ] انسان ، اما اين مواخذه اين طوري ندارد. امامي توانستي در عين حالي كه خوش نيستي با اين ، دوست نداري اين را، ذكر نكني ، اين راقدرت داري ، نكردي معاقبي .
امروز قضيه شخصي نيست كه يك كسي معصيت خدا را مي كند و معاقب است ، اين به اندازه شخصيت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است . ما اگر امروز مخالفت باهم بكنيم ، قضيه يك ملت در كار است ، قضيه ملتهاي اسلامي در كار است ، قضيه اسلام در كار است ، قضيه ارزشهاي الهي در كار است . اين جرمش غير آن جرمي است كه كسيتو خانه اش نشسته ، يك معصيتي مي كند، آن هم جرم است . اما كسي مخالفت بكند بايك كسي كه دارد خدمت به خلق مي كند، اين غير آن جرمي است كه مخالفت بكند بايك شخصي كه در بين خانه خودش - فرض كنيد كه - در عايله خودش مي كند، آن هم جرم است . اما اين جرم از آن جرم خيلي بالاتر است و اين يك چيزي است كه مشكل است خداي تبارك و تعالي انسان را ببخشد.
وجوب حفظ وحدت
امروز خيلي تكليف به عهده ماست ، تكليفهاي شاق هم به عهده ماست . امروزشماييد و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بين ملتها زياد هست به شما توجه دارند.اما دولتها معدودي هستند كه مخالف با شما نيستند، همه مخالف اند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم ، اين يك جرمي است كه تا ابد به عهده ما خواهد ماند وبراي ما يك جرم ابدي ثابت خواهد شد، يك روسياهي ابدي پيش خداي تبارك وتعالي براي ما پيدا خواهد شد.
حضرت امير - سلام الله عليه - در بسياري از اموري كه برايش خيلي سخت بود، دندان روي جگر مي گذاشت و موافقت مي كرد براي مصالح كلي ، براي مصالح اسلام . ما اگرتبعيت از او داريم بايد اين طور باشيم ، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم ، يك مقداري همين طور باشيم . در هر صورت ، آني كه در يك همچو موقعي براي ما بايد خيلي موردنظر باشد، اينكه الان دارند از اطراف دنبال اين مي روند كه ما را از باطن از بين ببرند؛ درداخل ما را خرد كنند، نتوانستند در خارج بكنند، نقشه ها همه نقش بر آب شد و از بين رفت . لكن حالا الان اين نقشه ، نقشه مهمي است كه مي خواهند در داخل ، هي چيزهايي مي گويند "در كجا چي واقع شده ، معلوم شد چه شده است ، كي با كي دعوا دارد، كي باكي چي دارد" و اينها تاثير دارد. چنانچه توجه نكند انسان به خداي تبارك و تعالي ، ازخداي تبارك و تعالي در واقع نخواهد اين را كه انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممكن است انسان در دام بيفتد. و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستيم ان شاءالله ، و اميدواريم خداي تبارك وتعالي همه را تاييد كند و همه شما ديگري را تاييد كنيد، همه ملت دولت را تاييد كند،دولت همه ملت را تاييد كند و مجلس و همين طور همه با هم باشند تا ان شاءالله ، خداي تبارك و تعالي قدرت بدهد به همه و توجه كند به همه و اين ملت را از شر اشرار نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 181,412,976