عنوان : وصيتنامه سياسي - الهي "پيام جاودانه امام خميني به معاصرين و نسلهاي بعد ازخويش "
نوع : وصيتنامه سياسي - الهي
تاریخ شمسی : تاريخ نگارش 26 بهمن 1361
تاریخ قمری : 1 جمادي الاول 1403
مکان : تهران ، جماران
مخاطب : ملت ايران ، مسلمانان و مردم جهان و نسلهاي آينده
جلد : 21
متن :
تاريخ بازبيني و اصلاح 19 آذر 1366
تاريخ قرائت 15 خرداد 1368
مكان : تهران ، جماران
موضوع : وصيتنامه سياسي - الهي "پيام جاودانه امام خميني به معاصرين و نسلهاي بعد ازخويش "
مخاطب : ملت ايران ، مسلمانان و مردم جهان و نسلهاي آينده
بسم الله الرحمن الرحيم
قال رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم : اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ؛ فانهما لن يف ترقا حتي يردا علي الحوض . (1)
الحمدلله و سبحانك ؛ اللهم صل علي محمد و آله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذي تجلي فيه الاحديه بجميع اسمائك حتي المستاثر منها الذي لايعلمه غيرك ؛ و اللعن علي ظالميهم اصل الشجره الخبيثه . (2)
و بعد، اينجانب مناسب مي دانم كه شمه اي كوتاه و قاصر در باب "ثقلين " تذكردهم ؛ نه از حيث مقامات غيبي و معنوي و عرفاني ، كه قلم مثل مني عاجز است ازجسارت در مرتبه اي كه عرفان آن بر تمام دايره وجود، از ملك تا ملكوت اعلي و از آنجا تا لاهوت (3) و آنچه در فهم من و تو نايد، سنگين و تحمل آن فوق طاقت ، اگر نگويم ممتنع است ؛ (4) و نه از آنچه بر بشريت گذشته است ، ازمهجور بودن از حقايق مقام والاي "ثقل اكبر" و "ثقل كبير"(5) كه از هر چيز اكبراست جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است ؛ و نه از آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براي مثل مني ميسر نيست باقصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب ديدم اشاره اي گذرا و بسيار كوتاه ازآنچه بر اين دو ثقل گذشته است بنمايم . شايد جمله لن يفترقا حتي يردا علي الحوض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجودمقدس رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - هرچه بر يكي از اين دو گذشته است بر ديگري گذشته است و مهجوريت هر يك مهجوريت ديگري است ، تاآنگاه كه اين دو مهجور بر رسول خدا در "حوض " وارد شوند. و آيا اين "حوض " مقام اتصال كثرت به وحدت است (6) و اضمحلال قطرات در دريااست ، يا چيز ديگر كه به عقل و عرفان بشر راهي ندارد. و بايد گفت آن ستمي كه از طاغوتيان بر اين دو وديعه رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - گذشته ،بر امت مسلمان بلكه بر بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجز است .
و ذكر اين نكته لازم است كه حديث "ثقلين " متواتر(7) بين جميع مسلمين است و [در] كتب اهل سنت از "صحاح ششگانه "(8) تا كتب ديگر آنان ، با الفاظمختلفه و موارد مكرره از پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - به طور متواترنقل شده است . (9) و اين حديث شريف حجت قاطع است بر جميع بشر بويژه مسلمانان مذاهب مختلف ؛ و بايد همه مسلمانان كه حجت بر آنان تمام است جوابگوي آن باشند؛ و اگر عذري براي جاهلان بيخبر باشد براي علماي مذاهب نيست .
اكنون ببينيم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهي و ماترك پيامبراسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - مسائل اسف انگيزي كه بايد براي آن خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت علي "ع " شروع شد. خودخواهان و طاغوتيان ،قرآن كريم را وسيله اي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني ؛ و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از پيامبر اكرم - صلي الله عليه وآله و سلم - دريافت كرده بودند و نداي اني تارك فيكم الثقلان در گوششان بود با بهانه هاي مختلف و توطئه هاي از پيش تهيه شده ، آنان را عقب زده و باقرآن ، در حقيقت قرآن را - كه براي بشريت تا ورود به حوض بزرگترين دستورزندگاني مادي و معنوي بود و است - از صحنه خارج كردند؛ و بر حكومت عدل الهي - كه يكي از آرمانهاي اين كتاب مقدس بوده و هست - خط بطلان كشيدندو انحراف از دين خدا و كتاب و سنت الهي را پايه گذاري كردند، تا كار به جايي رسيد كه قلم از شرح آن شرمسار است .
و هرچه اين بنيان كج به جلو آمد كجيها و انحرافها افزون شد تا آنجا كه قرآن كريم را كه براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عائله بشري ، ازمقام شامخ احديت به كشف تام محمدي "ص "(10) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند برساند و اين وليده "علم الاسما"(11) را از شر شياطين و طاغوتهارها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حكومت را به دست اولياالله ،معصومين - عليهم صلوات الاولين و الاخرين - بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند - چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد و كار به جايي رسيد كه نقش قرآن به دست حكومتهاي جائر وآخوندهاي خبيث بدتر از طاغوتيان وسيله اي براي اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالي شد. و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر ودوستان جاهل ، قرآن اين كتاب سرنوشت ساز، نقشي جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنكه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگي آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا بكلي از صحنه خارج شد،كه ديديم اگر كسي دم از حكومت اسلامي برمي آورد و از سياست ، كه نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار - صلي الله عليه و آله و سلم - و قرآن و سنت مشحون آن است ، سخن مي گفت گويي بزرگترين معصيت را مرتكب شده ؛ وكلمه "آخوند سياسي " موازن با آخوند بي دين شده بود و اكنون نيز هست .
و اخيرا قدرتهاي شيطاني بزرگ به وسيله حكومتهاي منحرف خارج ازتعليمات اسلامي ، كه خود را به دروغ به اسلام بسته اند، براي محو قرآن و تثبيت مقاصد شيطاني ابرقدرتها قرآن را با خط زيبا طبع مي كنند و به اطراف مي فرستندو با اين حيله شيطاني قرآن را از صحنه خارج مي كنند. ما همه ديديم قرآني راكه محمدرضا خان پهلوي طبع كرد و عده اي را اغفال كرد و بعض آخوندهاي بيخبر از مقاصد اسلامي هم مداح او بودند. و مي بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادي از ثروتهاي بي پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و محال تبليغات مذهب ضد قرآني مي كند و وهابيت ، اين مذهب سراپا بي اساس و خرافاتي راترويج مي كند؛ و مردم و ملتهاي غافل را سوق به سوي ابرقدرتها مي دهد و ازاسلام عزيز و قرآن كريم براي هدم اسلام و قرآن بهره برداري مي كند.
ما مفتخريم و ملت عزيز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرومذهبي است كه مي خواهد حقايق قرآني ، كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مي زند، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخه نجات دهنده بشر از جميع قيودي كه بر پاي و دست و قلب و عقل اوپيچيده است و او را به سوي فنا و نيستي و بردگي و بندگي طاغوتيان مي كشاندنجات دهد.
و ما مفتخريم كه پيرو مذهبي هستيم كه رسول خدا موسس آن به امر خداوندتعالي بوده ، و اميرالمومنين علي بن ابيطالب ، اين بنده رها شده از تمام قيود،مامور رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگيها است .
ما مفتخريم كه كتاب نهج البلاغه (12) كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي وحكومتي آن بالاترين راه نجات است ، از امام معصوم ما است .
ما مفتخريم كه ائمه معصومين ، از علي بن ابيطالب گرفته تا منجي بشرحضرت مهدي صاحب زمان - عليهم آلاف التحيات والسلام - كه به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند.
ما مفتخريم كه ادعيه حياتبخش كه او را "قرآن صاعد"(13) مي خوانند از ائمهمعصومين ما است . ما به "مناجات شعبانيه "(14) امامان و "دعاي عرفات "(15)حسين بن علي - عليهما السلام - و "صحيفه سجاديه " اين زبور آل محمد و"صحيفه فاطميه "(16) كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالي به زهراي مرضيه است از ما است .
ما مفتخريم كه "باقرالعلوم "(17) بالاترين شخصيت تاريخ است و كسي جزخداي تعالي و رسول - صلي الله عليه و آله - و ائمه معصومين - عليهم السلام -مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ما است .
و ما مفتخريم كه مذهب ما "جعفري " است كه فقه ما كه درياي بي پايان است ،يكي از آثار اوست . و ما مفتخريم به همه ائمه معصومين - عليهم صلوات الله - ومتعهد به پيروي آنانيم .
ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما - صلوات الله و سلامه عليهم - در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي ازابعاد آن است ، در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مي خواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدامي كنند.
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند؛ و آنان كه توان جنگ دارند، درآموزش نظامي كه براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي از واجبات مهم است شركت ، و از محروميتهايي كه توطئه دشمنان و ناآشنايي دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي كه دشمنان براي منافع خود به دست نادانان وبعضي آخوندهاي بي اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نموده اند؛ و آنان كه توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحوارزشمندي كه دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمي آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مي لرزاند، اشتغال دارند. و ما مكررديديم كه زنان بزرگواري زينب گونه - عليها سلام الله - فرياد مي زنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداي تعالي و اسلام عزيز از همه چيز خودگذشته و مفتخرند به اين امر؛ و مي دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعيم است ، چه رسد به متاع ناچيز دنيا.
و ملت ما بلكه ملتهاي اسلامي و مستضعفان جهان مفتخرند به اينكه دشمنان آنان كه دشمنان خداي بزرگ و قرآن كريم و اسلام عزيزند، درندگاني هستند كه از هيچ جنايت و خيانتي براي مقاصد شوم جنايتكارانه خود دست نمي كشند وبراي رسيدن به رياست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمي شناسند. و درراس آنان امريكا اين تروريست بالذات دولتي است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده و هم پيمان او صهيونيست جهاني (18) است كه براي رسيدن به مطامع خود جناياتي مرتكب مي شود كه قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خيال ابلهانه "اسرائيل بزرگ "! (19) آنان را به هر جنايتي مي كشاند. وملتهاي اسلامي و مستضعفان جهان مفتخرند كه دشمنان آنها حسين اردني (20)اين جنايت پيشه دوره گرد، و حسن (21) و حسني مبارك (22) هم آخور با اسرائيل جنايتكارند و در راه خدمت به امريكا و اسرائيل از هيچ خيانتي به ملتهاي خودرويگردان نيستند. و ما مفتخريم كه دشمن ما صدام عفلقي است كه دوست ودشمن او را به جنايتكاري و نقض حقوق بين المللي و حقوق بشر مي شناسند وهمه مي دانند كه خيانتكاري او به ملت مظلوم عراق و شيخ نشينان خليج ، كمتر ازخيانت به ملت ايران نباشد.
و ما و ملتهاي مظلوم دنيا مفتخريم كه رسانه هاي گروهي و دستگاههايتبليغات جهاني ، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنايت و خيانتي كه ابرقدرتهاي جنايتكار دستور مي دهند متهم مي كنند. كدام افتخار بالاتر و والاتراز اينكه امريكا با همه ادعاهايش و همه ساز و برگهاي جنگي اش و آنهمه دولتهاي سرسپرده اش و به دست داشتن ثروتهاي بي پايان ملتهاي مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه هاي گروهي ، در مقابل ملت غيور ايران و كشور حضرت بقيه الله - ارواحنا لمقدمه الفدا - آنچنان وامانده و رسوا شده است كه نمي داند به كه متوسل شود! و رو به هر كس مي كند جواب رد مي شنود!و اين نيست جز به مددهاي غيبي حضرت باري تعالي - جلت عظمته - كه ملتهارا بويژه ملت ايران اسلامي را بيدار نموده و از ظلمات ستمشاهي به نور اسلام هدايت نموده .
من اكنون به ملتهاي شريف ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه مي كنم كه از اين راه مستقيم الهي كه نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر كافر وابسته است ، بلكه به صراطي كه خداوند به آنها نصيب فرموده است محكم و استوار ومتعهد و پايدار پايبند بوده ، و لحظه [اي ] از شكر اين نعمت غفلت نكرده ودستهاي ناپاك عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجي و چه عمال داخلي بدتر ازخارجي ، تزلزلي در نيت پاك و اراده آهنين آنان رخنه نكند؛ و بدانند كه هرچه رسانه هاي گروهي عالم و قدرتهاي شيطاني غرب و شرق اشتلم مي زنند دليل برقدرت الهي آنان است و خداوند بزرگ سزاي آنان را هم در اين عالم و هم درعوالم ديگر خواهد داد. "انه ولي النعم و بيده ملكوت كل شي ء".
و با كمال جد و عجز از ملتهاي مسلمان مي خواهم كه از ائمه اطهار و فرهنگ سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طورشايسته و به جان و دل و جانفشاني و نثار عزيزان پيروي كنند. از آن جمله دست از فقه سنتي كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتهااست ، چه احكام اوليه و چه ثانويه (23) كه هر دو مكتب فقه اسلامي است ، ذره ايمنحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند وبدانند قدمي انحرافي ، مقدمه سقوط مذهب و احكام اسلامي و حكومت عدل الهي است . و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت كه بيانگر سياسي نماز است هرگز غفلت نكنند، كه اين نماز جمعه از بزرگترين عنايات حق تعالي برجمهوري اسلامي ايران است . و از آن جمله مراسم عزاداري ائمه اطهار و بويژه سيد مظلومان و سرور شهيدان ، حضرت ابي عبدالله الحسين - صلوات وافر الهي و انبيا و ملائكه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسي او باد - هيچ گاه غفلت نكنند.و بدانند آنچه دستور ائمه - عليهم السلام - براي بزرگداشت اين حماسه تاريخي اسلام است و آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل بيت است ، تمام فرياد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ الي الابد. و مي دانيد كه لعن ونفرين و فرياد از بيداد بني اميه - لعنه الله عليهم - با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن اين فريادستم شكن است .
و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمه حق - عليهم سلام الله - به طور كوبنده فجايع و ستمگريهاي ستمگران هر عصر و مصريادآوري شود؛ و در اين عصر كه عصر مظلوميت جهان اسلام به دست امريكا وشوروي و ساير وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، اين خائنين به حرم بزرگ الهي - لعنه الله و ملائكته و رسله عليهم - است به طور كوبنده يادآوري ولعن و نفرين شود. و همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسي است كه حافظ مليت مسلمين ، بويژه شيعيان ائمه اثني عشر- عليهم صلوات الله و سلم - [است ].
و آنچه لازم است تذكر دهم آن است كه وصيت سياسي - الهي اينجانب اختصاص به ملت عظيم الشان ايران ندارد، بلكه توصيه به جميع ملل اسلامي ومظلومان جهان از هر ملت و مذهب مي باشد. از خداوند - عزوجل - عاجزانه خواهانم كه لحظه اي ما و ملت ما را به خودواگذار نكند و از عنايات غيبي خود به اين فرزندان اسلام و رزمندگان عزيزلحظه [اي ] دريغ نفرمايد.
روح الله الموسوي الخميني
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت انقلاب شكوهمند اسلامي كه دستاورد ميليونها انسان ارزشمند وهزاران شهيد جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورداميد ميليونها مسلمانان و مستضعفان جهان است ، به قدري است كه ارزيابي آن ازعهده قلم و بيان والاتر و برتر است . اينجانب ، روح الله موسوي خميني كه از كرم عظيم خداوند متعال با همه خطايا مايوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگي به كرم كريم مطلق است ، به عنوان يك نفر طلبه حقير كه همچون ديگر برادران ايماني اميد به اين انقلاب و بقاي دستاوردهاي آن و به ثمررسيدن هرچه بيشتر آن دارم ، به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسلهاي عزيزآينده مطالبي هر چند تكراري عرض مي نمايم . و از خداوند بخشاينده مي خواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد.
1" ما مي دانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را ازايران بزرگ كوتاه كرد، با تاييدات غيبي الهي پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناي خداوند امكان نداشت يك جمعيت 36 ميليوني با آن تبليغات ضداسلامي و ضدروحاني خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه افكنيهاي بيحساب قلمداران و زبان مزدان در مطبوعات و سخنرانيها و مجالس و محافل ضداسلامي و ضدملي به صورت مليت ، و آنهمه شعرها وبذله گوييها، و آنهمه مراكز عياشي و فحشا و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براي كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالي و ترقي ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بي تفاوتي در پيشامدهاي خائنانه ، كه به دست شاه فاسد و پدر بي فرهنگش و دولتها و مجالس فرمايشي كه از طرف سفارتخانه هاي قدرتمندان بر ملت تحميل مي شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبيرستانها و مراكز آموزشي كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده مي شد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غربزده يا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامي بلكه ملي صحيح ، با نام "مليت " و "ملي گرايي "، (24)گرچه در بين آنان مرداني متعهد و دلسوز بودند، لكن با اقليت فاحش آنان و درتنگنا قرار دادنشان كار مثبتي نمي توانستند انجام دهند و با اينهمه و دهها مسائل ديگر، از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغات به انحراف فكري كشيدن بسياري از آنان ، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد "الله اكبر" وفداكاريهاي حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهاي داخل و خارج را كنار زده وخود مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلابها جدا است : هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم درانگيزه انقلاب و قيام . و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارتزده عنايت شده است .
2" اسلام و حكومت اسلامي پديده الهي است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تامين مي كند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگريها و چپاولگريها و فسادها و تجاوزها بكشد وانسانها را به كمال مطلوب خود برساند. و مكتبي است كه برخلاف مكتبهاي غيرتوحيدي ، در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي وسياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ، ولو بسيارناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذارننموده است ؛ و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزدنموده و به رفع آنها كوشيده است . اينك كه به توفيق و تاييد خداوند، جمهوري اسلامي با دست تواناي ملت متعهد پايه ريزي شده ، و آنچه در اين حكومت اسلامي مطرح است اسلام و احكام مترقي آن است ، بر ملت عظيم الشان ايران است كه در تحقق محتواي آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در راس تمام واجبات است ، كه انبياي عظام از آدم - عليه السلام - تاخاتم النبيين - صلي الله عليه و آله و سلم - در راه آن كوشش و فداكاري جانفرسانموده اند و هيچ مانعي آنان را از اين فريضه بزرگ بازنداشته ؛ و همچنين پس ازآنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام - عليهم صلوات الله - با كوششهاي توانفرسا تاحد نثار خون خود در حفظ آن كوشيده اند. و امروز بر ملت ايران ، خصوصا، وبر جميع مسلمانان ، عموما، واجب است اين امانت الهي را كه در ايران به طوررسمي اعلام شده و در مدتي كوتاه نتايج عظيمي به بار آورده ، با تمام توان حفظنموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاي آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند. و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاي اسلامي تابيدن گرفته وتمام دولتها و ملتها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتي نمايند، و دست ابرقدرتهاي عالمخوار و جنايتكاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند.
اينجانب كه نفسهاي آخر عمر را مي كشم به حسب وظيفه ، شطري از آنچه درحفظ و بقاي اين وديعه الهي دخالت دارد و شطري از موانع و خطرهايي كه آن را تهديد مي كنند، براي نسل حاضر و نسلهاي آينده عرض مي كنم و توفيق وتاييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم . الف - بي ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است ؛ و رمزپيروزي را ملت مي داند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن : انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي ؛ و اجتماع ملت درسراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد.
اينجانب به همه نسلهاي حاضر و آينده وصيت مي كنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل ازكشورتان قطع شود، اين انگيزه الهي را كه خداوند تعالي در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد؛ و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزي وبقاي آن است ، فراموشي هدف و تفرقه و اختلاف است . بي جهت نيست كه بوقهاي تبليغاتي در سراسر جهان و وليده هاي بومي آنان تمام توان خود راصرف شايعه ها و دروغهاي تفرقه افكن نموده اند و ميلياردها دلار براي آن صرف مي كنند. بي انگيزه نيست سفرهاي دائمي مخالفان جمهوري اسلامي به منطقه . و مع الاسف در بين آنان از سردمداران و حكومتهاي بعض كشورهاي اسلامي ، كه جز به منافع شخص خود فكر نمي كنند و چشم و گوش بسته تسليم امريكا هستند ديده مي شود؛ و بعض از روحاني نماها نيز به آنان ملحقند.
امروز و در آتيه نيز آنچه براي ملت ايران ومسلمانان جهان بايد مطرح باشد واهميت آن را در نظر گيرند، خنثي كردن تبليغات تفرقه افكن خانه برانداز است .توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر، آن است كه در مقابل اين توطئه ها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مايوس نمايند.
ب - از توطئه هاي مهمي كه در قرن اخير، خصوصا در دهه هاي معاصر، وبويژه پس از پيروزي انقلاب آشكارا به چشم مي خورد، تبليغات دامنه دار با ابعادمختلف براي مايوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است .گاهي ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه 1400 سال قبل وضع شده است نمي تواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند، يا آنكه اسلام يك دين ارتجاعي است و با هر نوآوري و مظاهر تمدن مخالف است ، و در عصر حاضرنمي شود كشورها از تمدن جهاني و مظاهر آن كناره گيرند، و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهي موذيانه و شيطنت آميز به گونه طرفداري از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهي سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير ازمقامات دنيايي و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداي تعالي نزديك و از دنيا دور مي كند، و حكومت و سياست وسررشته داري برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است ، چه اينها تمام براي تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبياي عظام است ! و مع الاسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان و متدينان بيخبر از اسلام تاثير گذاشته كه حتي دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مي دانستند و شايدبعضي بدانند! و اين فاجعه بزرگي است كه اسلام مبتلاي به آن بود.
گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند ياغرضمندانه خود را به بي اطلاعي مي زنند. زيرا اجراي قوانين بر معيار قسط وعدل و جلوگيري از ستمگري و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردي واجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجرويها، و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود وقصاص و تعزيرات (25) بر ميزان عدل براي جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه ، و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها ازاين قبيل ، چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود. اين دعوي به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلي و رياضي درقرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود. اگر در صدرخلقت ، عدالت اجتماعي بايد جاري شود و از ستمگري و چپاول و قتل بايدجلوگيري شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده ! و ادعاي آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است - همان سان كه محمدرضا پهلوي مخلوع مي گفت كه اينان مي خواهند با چهارپايان در اين عصر سفر كنند - يك اتهام ابلهانه بيش نيست . زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات وابتكارات و صنعتهاي پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد بلكه علم وصنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است . و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معني است كه بعضي روشنفكران حرفه اي مي گويند كه آزادي در تمام منكرات و فحشا حتي همجنس بازي و از اين قبيل ، تمام اديان آسماني و دانشمندان وعقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج مي كنند.
و اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدامي دانند. بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول الله - صلي الله عليه و آله - آنقدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند؛بلكه بسيار از احكام عبادي اسلام ، عبادي - سياسي است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بار آورده . پيغمبر اسلام "ص " تشكيل حكومت داد مثل سايرحكومتهاي جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي . و خلفاي اول اسلامي حكومتهاي وسيع داشته اند و حكومت علي بن ابيطالب - عليه السلام - نيز با همان انگيزه ، به طور وسيعتر و گسترده تر از واضحات تاريخ است . و پس از آن بتدريج حكومت به اسم اسلام بوده ؛ و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامي به پيروي از اسلام و رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - بسيارند.
اينجانب در اين وصيتنامه با اشاره مي گذرم ، ولي اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعه شناسان و تاريخ نويسان ، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آورند. و آنچهگفته شده و مي شود كه انبيا - عليهم السلام - به معنويات كار دارند و حكومت وسررشته داري دنيايي مطرود است و انبيا و اوليا و بزرگان از آن احتراز مي كردندو ما نيز بايد چنين كنيم ، اشتباه تاسف آوري است كه نتايج آن به تباهي كشيدن ملتهاي اسلامي و باز كردن راه براي استعمارگران خونخوار است ، زيرا آنچه مردود است حكومتهاي شيطاني و ديكتاتوري و ستمگري است كه براي سلطه جويي و انگيزه هاي منحرف و دنيايي كه از آن تحذير نموده اند؛جمع آوري ثروت و مال و قدرت طلبي و طاغوت گرايي است و بالاخره دنيايي است كه انسان را از حق تعالي غافل كند. و اما حكومت حق براي نفع مستضعفان و جلوگيري از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعي ، همان است كه مثل سليمان بن داوود و پيامبر عظيم الشان اسلام - صلي الله عليه و آله - و اوصياي بزرگوارش براي آن كوشش مي كردند؛ از بزرگترين واجبات و اقامه آن از والاترين عبادات است ، چنانچه سياست سالم كه در اين حكومتها بوده از امور لازمه است . بايدملت بيدار و هوشيار ايران با ديد اسلامي اين توطئه ها را خنثي نمايند. وگويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شياطين توطئه گر راقطع نمايند.
ج - و از همين قماش توطئه ها و شايد موذيانه تر، شايعه هاي وسيع در سطح كشور، و در شهرستانها بيشتر، بر اينكه جمهوري اسلامي هم كاري براي مردم انجام نداد. بيچاره مردم با آن شوق و شعف فداكاري كردند كه از رژيم ظالمانه طاغوت رهايي يابند، گرفتار يك رژيم بدتر شدند! مستكبران مستكبرتر ومستضعفان مستضعف تر شدند! زندانها پر از جوانان كه اميد آتيه كشور است مي باشد و شكنجه ها از رژيم سابق بدتر و غيرانسانيتر است ! هر روز عده اي رااعدام مي كنند به اسم اسلام ! و اي كاش اسم اسلام روي اين جمهوري نمي گذاشتند! اين زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است ! مردم در رنج وزحمت و گراني سرسام آور غوطه مي خورند و سردمداران دارند اين رژيم را به رژيمي كمونيستي هدايت مي كنند! اموال مردم مصادره مي شود و آزادي در هرچيز از ملت سلب شده ! و بسياري ديگر از اين قبيل امور كه با نقشه اجرا مي شود.و دليل آنكه نقشه و توطئه در كار است آنكه هرچند روز يك امر در هر گوشه وكنار و در هر كوي و برزن سر زبانها مي افتد؛ در تاكسيها همين مطلب واحد و دراتوبوسها نيز همين و در اجتماعات چند نفره باز همين صحبت مي شود؛ و يكي كه قدري كهنه شد يكي ديگر معروف مي شود. و مع الاسف بعض روحانيون كه از حيله هاي شيطاني بيخبرند با تماس يكي - دو نفر از عوامل توطئه گمان مي كنندمطلب همان است . و اساس مساله آن است كه بسياري از آنان كه اين مسائل رامي شنوند و باور مي كنند اطلاع از وضع دنيا و انقلابهاي جهان و حوادث بعد ازانقلاب و گرفتاريهاي عظيم اجتناب ناپذير آن ندارند - چنانچه اطلاع صحيح ازتحولاتي كه همه به سود اسلام است ندارند - و چشم بسته و بيخبر امثال اين مطالب را شنيده و خود نيز با غفلت يا عمد به آنان پيوسته اند.
اينجانب توصيه مي كنم كه قبل از مطالعه وضعيت كنوني جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايي با وضعيت كشورها وملتهايي كه در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه مي گذشته است ، و قبل از توجه به گرفتاريهاي اين كشور طاغوتزده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگريهايشان براي اين دولت به ارث گذاشته اند، ازوابستگيهاي عظيم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشي و مغازه هاي مسكرات فروشي و ايجاد بي بندوباري در تمام شئون زندگي و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستانها و دانشگاهها و اوضاع سينماها و عشرتكده ها و وضعيت جوانها و زنها و وضعيت روحانيون و متدينين و آزاديخواهان متعهد و بانوان عفيف ستمديده و مساجد در زمان طاغوت ورسيدگي به پرونده اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگي به زندانها وكيفيت عملكرد متصديان و رسيدگي به مال سرمايه داران و زمينخواران بزرگ ومحتكران و گرانفروشان و رسيدگي به دادگستريها و دادگاههاي انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگستري و قضات و رسيدگي به حال نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي دولت و استاندارها و ساير مامورين كه در اين زمان آمده اند ومقايسه با زمان سابق و رسيدگي به عملكرد دولت و جهاد سازندگي درروستاهاي محروم از همه مواهب حتي آب آشاميدني و درمانگاه و مقايسه باطول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتاري به جنگ تحميلي و پيامدهاي آن ازقبيل آوارگان ميليوني و خانواده هاي شهدا و آسيب ديدگان در جنگ و آوارگان ميليوني افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادي و توطئه هاي پي در پي امريكا و وابستگان خارج و داخلش "اضافه كنيد فقدان مبلغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضي شرع " و هرج و مرجهايي كه از طرف مخالفان اسلام ومنحرفان و حتي دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل ديگر، تقاضااين است كه قبل از آشنايي به مسائل ، به اشكالتراشي و انتقاد كوبنده و فحاشي برنخيزيد؛ و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها وجهل توده ها امروز طفلي تازه پا و وليده اي است محفوف به دشمنهاي خارج وداخل ، رحم كنيد. و شما اشكالتراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاي سركوبي به اصلاح و كمك بكوشيد؛ و به جاي طرفداري از منافقان و ستمگران و سرمايه داران و محتكران بي انصاف از خدا بيخبر، طرفدار مظلومان وستمديدگان و محرومان باشيد؛ و به جاي گروههاي آشوبگر و تروريستهاي مفسد و طرفداري غيرمستقيم از آنان ، توجهي به ترور شدگان از روحانيون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟
اينجانب هيچ گاه نگفته و نمي گويم كه امروز در اين جمهوري به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل مي شود و اشخاصي از روي جهالت و عقده وبي انضباطي برخلاف مقررات اسلام عمل نمي كنند؛ لكن عرض مي كنم كه قوهمقننه و قضاييه و اجراييه با زحمات جانفرسا كوشش در اسلامي كردن اين كشورمي كنند و ملت دهها ميليوني نيز طرفدار و مددكار آنان هستند؛ و اگر اين اقليت اشكالتراش و كارشكن به كمك بشتابند، تحقق اين آمال آسانتر و سريعترخواهد بود. و اگر خداي نخواسته اينان به خود نيايند، چون توده ميليوني بيدارشده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است ، آمال انساني - اسلامي به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگير خواهد پوشيد و كجروان واشكالتراشان در مقابل اين سيل خروشان نخواهند توانست مقاومت كنند.
من با جرات مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضربهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلي الله عليه و آله - و كوفه و عراق درعهد اميرالمومنين و حسين بن علي - صلوات الله و سلامه عليهما - مي باشند. آن حجاز كه در عهد رسول الله - صلي الله عليه و آله - مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمي كردند و با بهانه هايي به جبهه نمي رفتند، كه خداوند تعالي در سوره "توبه " باآياتي آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است . (26) و آنقدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل ، در منبر به آنان نفرين فرمودند. (27) و آن اهل عراق وكوفه كه با اميرالمومنين آنقدر بدرفتاري كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است . و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهدا - عليه السلام - آن شد كه شد. و آنان كه درشهادت دست آلوده نكردند، يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. اما امروز مي بينيم كه ملت ايران از قواي مسلح نظامي و انتظامي و سپاه و بسيج تا قواي مردمي از عشاير و داوطلبان و از قواي در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها، با كمال شوق و اشتياق چه فداكاريها مي كنند و چه حماسه هامي آفرينند. و مي بينيم كه مردم محترم سراسر كشور چه كمكهاي ارزنده مي كنند.و مي بينيم كه بازماندگان شهدا و آسيب ديدگان جنگ و متعلقان آنان باچهره هاي حماسه آفرين و گفتار و كرداري مشتاقانه و اطمينان بخش با ما و شماروبه رو مي شوند. و اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حيات جاويدان . در صورتي كه نه در محضر مبارك رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - هستند، و نه در محضر امام معصوم -صلوات الله عليه . و انگيزه آنان ايمان و اطمينان به غيب است . و اين رمزموفقيت و پيروزي در ابعاد مختلف است . و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزنداني تربيت نموده ، و ما همه مفتخريم كه در چنين عصري و در پيشگاه چنين ملتي مي باشيم .
و اينجانب در اينجا يك وصيت به اشخاصي كه به انگيزه مختلف باجمهوري اسلامي مخالفت مي كنند و به جوانان ، چه دختران و چه پسراني كه مورد بهره برداري منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده اندمي نمايم ، كه بيطرفانه و با فكر آزاد به قضاوت بنشينيد و تبليغات آنان كه مي خواهند جمهوري اسلامي ساقط شود و كيفيت عمل آنان و رفتارشان باتوده هاي محروم و گروهها و دولتهايي كه از آنان پشتيباني كرده و مي كنند وگروهها و اشخاصي كه در داخل به آنان پيوسته و از آنان پشتيباني مي كنند واخلاق و رفتارشان در بين خود و هوادارانشان و تغيير موضعهايشان درپيشامدهاي مختلف را، با دقت و بدون هواي نفس بررسي كنيد، و مطالعه كنيدحالات آنان كه در اين جمهوري اسلامي به دست منافقان و منحرفان شهيدشدند، و ارزيابي كنيد بين آنان و دشمنانشان ؛ نوارهاي اين شهيدان تا حدي دردست و نوارهاي مخالفان شايد در دست شماها باشد، ببينيد كدام دسته طرفدارمحرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران ! شما اين اوراق را قبل از مرگ من نمي خوانيد. ممكن است پس ازمن بخوانيد در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براي كسب مقام و قدرتي با قلبهاي جوان شما بازي كنم . من براي آنكه شما جوانان شايسته اي هستيد علاقه دارم كه جواني خود را در راه خداوند واسلام عزيز و جمهوري اسلامي صرف كنيد تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. واز خداوند غفور مي خواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و ازگذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نيز در خلوتها از خداوندهمين را بخواهيد، كه او هادي و رحمان است .
و يك وصيت به ملت شريف ايران و ساير ملتهاي مبتلا به حكومتهاي فاسدو دربند قدرتهاي بزرگ مي كنم ؛ اما به ملت عزيز ايران توصيه مي كنم كه نعمتي كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسداري نماييد و در راه آن ،كه نعمتي عظيم الهي و امانت بزرگ خداوندي است كوشش كنيد و از مشكلاتي كه در اين صراط مستقيم پيش مي آيد نهراسيد كه ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم . (28) و در مشكلات دولت جمهوري اسلامي با جان و دل شريك ودر رفع آنها كوشا باشيد، و دولت و مجلس را از خود بدانيد، و چون محبوبي گرامي از آن نگهداري كنيد.
و به مجلس و دولت و دست اندركاران توصيه مي نمايم كه قدر اين ملت رابدانيد و در خدمتگزاري به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياي نعم همه هستند و جمهوري اسلامي رهاورد آنان و بافداكاريهاي آنان تحقق پيدا كرد و بقاي آن نيز مرهون خدمات آنان است ،فروگذار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد و حكومتهاي طاغوتي را كه چپاولگراني بي فرهنگ و زورگوياني تهي مغز بودند و هستند را هميشه محكوم نماييد، البته با اعمال انساني كه شايسته براي يك حكومت اسلامي است .
و اما به ملتهاي اسلامي توصيه مي كنم كه از حكومت جمهوري اسلامي و ازملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومتهاي جائر خود را در صورتي كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است سر فرود نياوردند، با تمام قدرت بهجاي خود بنشانيد، كه مايه بدبختي مسلمانان ، حكومتهاي وابسته به شرق و غرب مي باشند. و اكيدا توصيه مي كنم كه به بوقهاي تبليغاتي مخالفان اسلام و جمهوري اسلامي گوش فرا ندهيد كه همه كوشش دارند كه اسلام را از صحنه بيرون كنندكه منافع ابرقدرتها تامين شود.
د - از نقشه هاي شيطاني قدرتهاي بزرگ استعمار و استثمارگر كه سالهاي طولاني در دست اجرا است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و درزمان محمدرضا با روشهاي مختلف دنباله گيري شد، به انزواكشاندن روحانيت است ؛ كه در زمان رضاخان با فشار و سركوبي و خلع لباس و حبس و تبعيد وهتك حرمات و اعدام و امثال آن ، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاي ديگر كه يكي از آنها ايجاد عداوت بين دانشگاهيان و روحانيان بود، كه تبليغات وسيعي در اين زمينه شد؛ و مع الاسف به واسطه بيخبري هر دو قشر از توطئه شيطاني ابرقدرتها نتيجه چشمگيري گرفته شد. از يك طرف ، از دبستانها تادانشگاهها كوشش شد كه معلمان و دبيران و اساتيد و روساي دانشگاهها از بين غربزدگان يا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و ساير اديان انتخاب و به كار گماشته شوند و متعهدان مومن در اقليت قرار گيرند كه قشر موثر را كه در آتيه حكومت را به دست مي گيرند، از كودكي تا نوجواني و تا جواني طوري تربيت كنند كه ازاديان مطلقا، و اسلام بخصوص ، و از وابستگان به اديان خصوصا روحانيون ومبلغان ، متنفر باشند. و اينان را عمال انگليس در آن زمان ، و طرفدار سرمايه داران و زمينخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالي در بعد از آن معرفي مي نمودند. و از طرف ديگر، با تبليغات سوء، روحانيون و مبلغان و متدينان را ازدانشگاه و دانشگاهيان ترسانيده و همه را به بي ديني و بي بند و باري و مخالف بامظاهر اسلام و اديان متهم مي نمودند. نتيجه آنكه دولتمردان مخالف اديان واسلام و روحانيون و متدينان باشند؛ و توده هاي مردم كه علاقه به دين و روحانيدارند مخالف دولت و حكومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عميق بين دولت و ملت و دانشگاهي و روحاني راه را براي چپاولگران آنچنان باز كند كه تمام شئون كشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخاير ملت در جيب آنان سرازير شود، چنانچه ديديد به سر اين ملت مظلوم چه آمد، و مي رفت كه چه آيد.
اكنون كه به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت - از روحاني ودانشگاهي تا بازاري و كارگر و كشاورز و ساير قشرها - بند اسارت را پاره و سدقدرت ابرقدرتها را شكستند و كشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصيه اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند ودانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامي پيوند دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها وتوطئه هاي دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنكه فرد يا افرادي را ديدند كه باگفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند؛ و اگر تاثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارندتوطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آساني مي توان گرفت . و مخصوصا اگر دراساتيد كسي پيدا شد كه مي خواهد انحراف ايجاد كند، او را ارشاد و اگر نشد، ازخود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم ديني است . و توطئه ها در دانشگاهها از عمق ويژه اي برخوردار است و هرقشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئه ها باشند.
ه - از جمله نقشه ها كه مع الاسف تاثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده ، بيگانه نمودن كشورهاي استعمارزده از خويش ، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوريكه خود را وفرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق ، دو قطب قدرتمند رانژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند ووابستگي به يكي از دو قطب را از فرائض غيرقابل اجتناب معرفي نمودند! وقصه اين امر غم انگيز، طولاني و ضربه هايي كه از آن خورده و اكنون نيزمي خوريم كشنده و كوبنده است .
و غم انگيزتر اينكه آنان ملتهاي ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگه داشته و كشورهايي مصرفي بار آوردند و به قدري ما را از پيشرفتهاي خود وقدرتهاي شيطاني شان ترسانده اند كه جرات دست زدن به هيچ ابتكاري نداريم وهمه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاي خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم . و اين پوچي و تهي مغزي مصنوعي موجب شده كه در هيچ امري به فكر و دانش خود اتكا نكنيم وكوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت وابتكار اگر داشتيم ، نويسندگان و گويندگان غرب و شرقزده بي فرهنگ ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومي ما را سركوب و مايوس نموده ومي نمايند و رسوم و آداب اجنبي را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل وگفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحي و ثناجويي آنها را به خورد ملتها داده ومي دهند. في المثل ، اگر در كتاب يا نوشته يا گفتاري چند واژه فرنگي باشد، بدون توجه به محتواي آن با اعجاب پذيرفته ، و گوينده و نويسنده آن را دانشمند وروشنفكر به حساب مي آورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگريم اگر با واژه غربي و شرقي اسم گذاري شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن وپيشرفتگي محسوب ، و اگر واژه هاي بومي خودي به كار رود مطرود و كهنه وواپسزده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربي داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودي دارند سر به زير و عقب افتاده اند. خيابانها، كوچه ها، مغازه ها، شركتها،داروخانه ها، كتابخانه ها، پارچه ها، و ديگر متاعها، هرچند در داخل تهيه شده بايد نام خارجي داشته باشد تا مردم از آن راضي و به آن اقبال كنند. فرنگي مابياز سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگي موجب افتخار و سربلندي و تمدن و پيشرفت ، و در مقابل ، آداب و رسوم خودي ، كهنه پرستي و عقب افتادگي است . در هر مرض و كسالتي ولو جزئي وقابل علاج در داخل ، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباي دانشمند خود رامحكوم و مايوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امريكا و مسكو افتخاري پرارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنه پرستي و عقب ماندگي است .بي اعتنايي به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانه هاي روشنفكري وتمدن ، و در مقابل ، تعهد به اين امور نشانه عقب ماندگي و كهنه پرستي است .
اينجانب نمي گويم ما خود همه چيز داريم ؛ معلوم است ما را در طول تاريخ نه چندان دور خصوصا، و در سده هاي اخير از هر پيشرفتي محروم كرده اند ودولتمردان خائن و دودمان پهلوي خصوصا، و مراكز تبليغاتي عليه دستاوردهاي خودي و نيز خود كوچك ديدنها و يا ناچيزديدنها، ما را از هر فعاليتي براي پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان ومردان خصوصا طبقه جوان ، به اقسام اجناس وارداتي از قبيل ابزار آرايش وتزئينات و تجملات و بازيهاي كودكانه و به مسابقه كشاندن خانواده ها و مصرفي بار آوردن هر چه بيشتر، كه خود داستانهاي غم انگيز دارد، و سرگرم كردن و به تباهي كشاندن جوانها كه عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراكز فحشا وعشرتكده ها، و دهها از اين مصائب حساب شده ، براي عقب نگهداشتن كشورهاست . من وصيت دلسوزانه و خادمانه مي كنم به ملت عزيز كه اكنون كه تاحدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضربه فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسياري از كارخانه ها و وسايل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نمي رفت متخصصين ايران قادر به راه انداختن كارخانه ها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوي غرب يا شرق درازكرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادي وجنگ تحميلي ، خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاي ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مي توانيم .
بايد هوشيار و بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق باوسوسه هاي شيطاني شما را به سوي اين چپاولگران بين المللي نكشند؛ و با اراده مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگيها قيام كنيد.
و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروي كم ندارد و اگرخودي خود را بيابد و ياس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد. و آنچه انسانهاي شبيه به اينان به آن رسيده اند شما هم خواهيد رسيد به شرط اتكال به خداوندتعالي و اتكا به نفس ، و قطع وابستگي به ديگران و تحمل سختيها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب .
و بر دولتها و دست اندركاران است چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده كه از متخصصين خود قدرداني كنند و آنان را با كمكهاي مادي و معنوي تشويق به كار نمايند و از ورود كالاهاي مصرف ساز و خانه برانداز جلوگيري نمايند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چيز بسازند.
و از جوانان ، دختران و پسران ، مي خواهم كه استقلال و آزادي و ارزشهاي انساني را، ولو با تحمل زحمت و رنج ، فداي تجملات و عشرتها و بي بند وباريها و حضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بي وطن به شما عرضه مي شود نكنند؛ كه آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهي شما و اغفالتان ازسرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگي كشيدنتان و مصرفي نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نمي كنند؛ ومي خواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده ، و به اصطلاح آنان "نيمه وحشي " نگه دارند. و - از توطئه هاي بزرگ آنان ، چنانچه اشاره شد و كرارا تذكر داده ام ، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصا دانشگاهها است كه مقدرات كشورها دردست محصولات آنها است . روش آنان با روحانيون و مدارس علوم اسلامي فرق دارد با روشي كه در دانشگاهها و دبيرستانها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانيون از سر راه و منزوي كردن آنان است ؛ يا با سركوبي و خشونت و هتاكي كه در زمان رضاخان عمل شد ولي نتيجه معكوس گرفته شد؛ يا با تبليغات وتهمتها و نقشه هاي شيطاني براي جدا كردن قشر تحصيلكرده و به اصطلاح روشنفكر كه اين هم در زمان رضاخان عمل مي شد و در رديف فشار و سركوبي بود؛ و در زمان محمدرضا ادامه يافت بدون خشونت ولي موذيانه .
و اما در دانشگاه نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهاي خودي منحرف كنند و به سوي شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هرچه مي خواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارتزدگي و غربزدگي بكشانند و قشرروحاني با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيري نباشد. و اين بهترين راه است براي عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاي تحت سلطه ، زيرا براي ابرقدرتها بي زحمت و بي خرج و در جوامع ملي بي سر و صدا، هر چه هست به جيب آنان مي ريزد.
پس اكنون كه دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازي است ، برهمه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براي هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود؛ و هر جا انحرافي به چشم خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم . و اين امر حياتي بايد در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف ، نجات كشور وملت است . و اينجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول ، و پدران و مادران ودوستان آنها در مرحله دوم ، و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براي كشور درمرحله بعد وصيت مي كنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگه مي دارد، با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاهها را به نسل بعد بسپريد. و به همه نسلهاي مسلسل توصيه مي كنم كه براي نجات خود و كشور عزيز و اسلام آدم ساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگي حفظ و پاسداري كنيد و بااين عمل انساني - اسلامي خود دست قدرتهاي بزرگ را از كشور قطع و آنان رانااميد نماييد. خدايتان پشتيبان و نگهدار باد.
ز - از مهمات امور، تعهد وكلاي مجلس شوراي اسلامي است . ما ديديم كه اسلام و كشور ايران چه صدمات بسيار غم انگيزي از مجلس شوراي غيرصالح ومنحرف ، از بعد از مشروطه تا عصر رژيم جنايتكار پهلوي و از هر زمان بدتر وخطرناكتر در اين رژيم تحميلي فاسد خورد؛ و چه مصيبتها و خسارتهاي جانفرسا از اين جنايتكاران بي ارزش و نوكرماب به كشور و ملت وارد شد. دراين پنجاه سال يك اكثريت قلابي منحرف در مقابل يك اقليت مظلوم موجب شد كه هرچه انگلستان و شوروي و اخيرا امريكا خواستند، با دست همين منحرفان از خدا بيخبر انجام دهند و كشور را به تباهي و نيستي كشانند. از بعد ازمشروطه ، هيچ گاه تقريبا به مواد مهم قانون اساسي عمل نشد - قبل از رضاخان باتصدي غربزدگان و مشتي خان و زمينخواران ؛ و در زمان رژيم پهلوي به دست آن رژيم سفاك و وابستگان و حلقه به گوشان آن .
اكنون كه با عنايت پروردگار و همت ملت عظيم الشان سرنوشت كشور به دست مردم افتاد و وكلا از خود مردم و با انتخاب خودشان ، بدون دخالت دولت و خانهاي ولايات به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند، و اميد است كه با تعهدآنان به اسلام و مصالح كشور جلوگيري از هر انحراف بشود. وصيت اينجانب بهملت در حال و آتيه آن است كه با اراده مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور در هر دوره از انتخابات وكلاي داراي تعهد به اسلام وجمهوري اسلامي كه غالبا بين متوسطين جامعه و محرومين مي باشند و غيرمنحرف از صراط مستقيم - به سوي غرب يا شرق - و بدون گرايش به مكتبهاي انحرافي و اشخاص تحصيلكرده و مطلع بر مسائل روز و سياستهاي اسلامي ، به مجلس بفرستند.
و به جامعه محترم روحانيت خصوصا مراجع معظم ، وصيت مي كنم كه خودرا از مسائل جامعه خصوصا مثل انتخاب رئيس جمهور و وكلاي مجلس ، كنارنكشند و بي تفاوت نباشند. همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياست بازان پيرو شرق و غرب ، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازي سياست بازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود انگاشتند وصحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطيت و قانون اساسي و كشورو اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولاني دارد.
اكنون كه بحمدالله تعالي موانع رفع گرديده و فضاي آزاد براي دخالت همه طبقات پيش آمده است ، هيچ عذري باقي نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودني ،مسامحه در امر مسلمين است . هركس به مقدار توانش و حيطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و ميهن باشد؛ و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب يا شرقزدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايند، و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاي اسلامي كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين المللي هستند، با تدريج و ظرافت در كشور ما و كشورهاي اسلامي ديگر رخنه ، و با دست افراد خود ملتها، كشورها را به دام استثمار مي كشانند. بايدبا هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذي به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار و نگهدار باشد. و از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين عصر و عصرهاي آينده مي خواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند ونگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد.
و به اقليتهاي مذهبي رسمي وصيت مي كنم كه از دوره هاي رژيم پهلوي عبرت بگيرند و وكلاي خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوري اسلامي و غيروابسته به قدرتهاي جهانخوار و بدون گرايش به مكتبهاي الحادي وانحرافي و التقاطي انتخاب نمايند.
و از همه نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادري با هم مجلسان خود رفتار، و همه كوشا باشند كه قوانين خداي نخواسته از اسلام منحرف نباشدو همه به اسلام و احكام آسماني آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نايل آييد.
و از شوراي محترم نگهبان مي خواهم و توصيه مي كنم ، چه در نسل حاضر وچه در نسلهاي آينده ، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامي و ملي خود راايفا و تحت تاثير هيچ قدرتي واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر وقانون اساسي بدون هيچ ملاحظه جلوگيري نمايند و با ملاحظه ضرورات كشوركه گاهي با احكام ثانويه و گاهي به ولايت فقيه بايد اجرا شود توجه نمايند.
و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات ، چه انتخاب رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و چه انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصي كه انتخاب مي كنند روي ضوابطي باشد كه اعتبار مي شود مثلا در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان راروي موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند، چه بسا كه خساراتي به اسلام و كشوروارد شود كه جبران پذير نباشد. و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعالمسئول مي باشند.
از اين قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماي بزرگ تا طبقه بازاري وكشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلام مي باشند؛چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آتيه ؛ و چه بسا كه در بعض مقاطع ، عدم حضور و مسامحه ، گناهي باشد كه در راس گناهان كبيره است . پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد، و الا كار از دست همه خارج خواهد شد. و اين حقيقتي است كه بعد از مشروطه لمس نموده ايد و نموده ايم . چه هيچ علاجي بالاتر ووالاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايي كه محول به اوست برطبق ضوابط اسلامي و قانون اساسي انجام دهد؛ و در تعيين رئيس جمهور ووكلاي مجلس با طبقه تحصيلكرده متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجاري امور وغيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام وجمهوري اسلامي مشورت كرده ، و با علما و روحانيون با تقوا و متعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نموده ؛ و توجه داشته باشند رئيس جمهور ووكلاي مجلس از طبقه اي باشند؛ كه محروميت و مظلوميت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايه داران وزمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت ورنج گرسنگان و پابرهنگان را نمي توانند بفهمند.
و بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس ، شايسته و متعهد به اسلام و دلسوز براي كشور و ملت باشند، بسياري از مشكلات پيش نمي آيد؛ ومشكلاتي اگر باشد رفع مي شود. و همين معني در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر با ويژگي خاص بايد در نظر گرفته شود؛ كه اگر خبرگان كه با انتخاب ملت تعيين مي شوند از روي كمال دقت و با مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماي بزرگ سرتاسر كشور و متدينين و دانشمندان متعهد، به مجلس خبرگان بروند، بسياري از مهمات و مشكلات به واسطه تعيين شايسته ترين ومتعهدترين شخصيتها براي رهبري يا شوراي رهبري پيش نخواهد آمد، يا باشايستگي رفع خواهد شد. و با نظر به اصل يكصد و نهم و يكصد و دهم قانون اساسي ، وظيفه سنگين ملت در تعيين خبرگان و نمايندگان در تعيين رهبر ياشوراي رهبري روشن خواهد شد، كه اندك مسامحه در انتخاب ، چه آسيبي به اسلام و كشور و جمهوري اسلامي وارد خواهد كرد كه احتمال آن ، كه در سطح بالاي از اهميت است براي آنان تكليف الهي ايجاد مي كند.
و وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهوري اسلامي و درحقيقت به اسلام است در پوشش جمهوري اسلامي و در عصرهاي آينده ، آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوري اسلامي و محرومان ومستضعفان بنمايند؛ و گمان ننمايند كه رهبري في نفسه براي آنان تحفه اي است ومقام والايي ، بلكه وظيفه سنگين و خطرناكي است كه لغزش در آن اگر خداي نخواسته با هواي نفس باشد، ننگ ابدي در اين دنيا و آتش غضب خداي قهاردر جهان ديگر در پي دارد.
از خداوند منان هادي با تضرع و ابتهال مي خواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روي سفيد در حضرت خود بپذيرد و نجات دهد و اين خطرقدري خفيفتر براي روساي جمهور حال و آينده و دولتها و دست اندركاران ، به حسب درجات در مسئوليتها نيز هست كه بايد خداي متعال را حاضر و ناظر وخود را در محضر مبارك او بدانند. خداوند متعال راهگشاي آنان باشد.
ح - از مهمات امور مساله قضاوت است كه سر و كار آن با جان و مال وناموس مردم است . وصيت اينجانب به رهبر و شوراي رهبري آن است كه درتعيين عاليترين مقام قضايي كه در عهده دارند، كوشش كنند كه اشخاص متعهدسابقه دار و صاحبنظر در امور شرعي و اسلامي و در سياست را نصب نمايند.
و از شورايعالي قضايي مي خواهم امر قضاوت را كه در رژيم سابق به وضعاسفناك و غم انگيزي درآمده بود با جديت سر و سامان دهند؛ و دست كساني كه با جان و مال مردم بازي مي كنند و آنچه نزد آنان مطرح نيست عدالت اسلامي است از اين كرسي پراهميت كوتاه كنند، و با پشتكار و جديت بتدريج دادگستري را متحول نمايند؛ و قضات داراي شرايطي كه ، ان شاءالله با جديت حوزه هاي علميه مخصوصا حوزه مباركه علميه قم تربيت و تعليم مي شوند ومعرفي مي گردند، به جاي قضاتي كه شرايط مقرره اسلامي را ندارند نصب گردند، كه ان شاءالله تعالي بزودي قضاوت اسلامي در سراسر كشور جريان پيداكند.
و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آينده وصيت مي كنم كه با درنظرگرفتن احاديثي كه از معصومين - صلوات الله عليهم - در اهميت قضا و خطرعظيمي كه قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه درباره قضاوت به غير حق واردشده است ، اين امر خطير را تصدي نمايند و نگذارند اين مقام به غير اهلش سپرده شود. و كساني كه اهل هستند از تصدي اين امر سرباز نزنند و به اشخاص غير اهل ميدان ندهند؛ و بدانند كه همان طور كه خطر اين مقام بزرگ است اجرو فضل و ثواب آن نيز بزرگ است . و مي دانند كه تصدي قضا براي اهلش واجب كفايي است .
ط - وصيت اينجانب به حوزه هاي مقدسه علميه آن است كه كرارا عرض نموده ام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهوري اسلامي كمر به براندازي اسلام بسته اند و از هر راه ممكن براي اين مقصد شيطاني كوشش مي نمايند، ويكي از راههاي با اهميت براي مقصد شوم آنان و خطرناك براي اسلام وحوزه هاي اسلامي نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزه هاي علميه است ،كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشايسته و اخلاق وروش انحرافي است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدنيك يا چند نفر شياد كه با آگاهي بر علوم اسلامي و جا زدن خود را در بين توده ها و قشرهاي مردم پاكدل و علاقه مند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزه هاي اسلامي و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب مي باشد. و مي دانيم كه قدرتهاي بزرگ چپاولگر در ميان جامعه ها افرادي به صورتهاي مختلف از مليگراها و روشنفكران مصنوعي و روحاني نمايان كه اگرمجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسانترند ذخيره دارند كه گاهي سي - چهل سال با مشي اسلامي و مقدس مابي يا "پان ايرانيسم " و وطن پرستي و حيله هاي ديگر، با صبر و بردباري در ميان ملتها زيست مي كنند و در موقع مناسب ماموريت خود را انجام مي دهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس ازپيروزي انقلاب نمونه هايي از قبيل "مجاهد خلق " و "فدايي خلق "(29) و"توده اي "ها(30) و ديگر عناوين ديده اند، و لازم است همه با هوشياري اين قسم توطئه را خنثي نمايند و از همه لازمتر حوزه هاي علميه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرسين محترم و افاضل سابقه دار است با تاييد مراجع وقت . و شايد تز"نظم در بي نظمي " است از القائات شوم همين نقشه ريزان و توطئه گران باشد.
در هر صورت وصيت اينجانب آن است كه در همه اعصار خصوصا در عصرحاضر كه نقشه ها و توطئه ها سرعت و قوت گرفته است ، قيام براي نظام دادن به حوزه ها لازم و ضروري است ؛ كه علما و مدرسين و افاضل عظيم الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقيق صحيح حوزه ها را و خصوصا حوزه علميه قم و سايرحوزه هاي بزرگ و با اهميت را در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند.
و لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درسهايي كه مربوط به فقاهت است و حوزه هاي فقهي و اصولي از طريقه مشايخ معظم كه تنها راه براي حفظ فقه اسلامي است منحرف شوند، و كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها وبحث و نظرها و ابتكار و تحقيقها افزوده شود؛ و فقه سنتي كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است ، محفوظ بماند وتحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد. و البته در رشته هاي ديگر علوم به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامه هايي تهيه خواهد شد و رجالي در آن رشته تربيت بايد شود. و از بالاترين و والاترين حوزه هايي كه لازم است به طورهمگاني مورد تعليم و تعلم قرار گيرد، علوم معنوي اسلامي [است ]، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله - رزقنا الله و اياكم - كه جهاد اكبرمي باشد.
ي - از اموري كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است قوه اجراييه است . گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذردو شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غير صالح كه افتاد آن را مسخ كنند و برخلاف مقررات يا با كاغذبازيهايا پيچ و خمها كه به آن عادت كرده اند يا عمدا براي نگران نمودن مردم عمل كنند، كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد مي كند.
وصيت اينجانب به وزراي مسئول در عصر حاضر و در عصرهاي ديگر آن است كه علاوه بر آنكه شماها و كارمندان وزارتخانه ها بودجه اي كه از آن ارتزاق مي كنيد مال ملت ، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصا مستضعفان باشيد، و ايجاد زحمت براي مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداي نخواسته گاهي موجب غضب الهي مي شود، همه شما به پشتيباني ملت احتياج داريد. با پشتيباني مردم خصوصا طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد ودست ستمشاهي از كشور و ذخائر آن كوتاه گرديد. و اگر روزي از پشتيباني آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته مي شويد و همچون رژيم شاهنشاهي ستمكاربه جاي شما ستم پيشگان پستها را اشغال مي نمايند. بنابر اين حقيقت ملموس ،بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غير اسلامي - انساني احترازنماييد. و در همين انگيزه به وزراي كشور در طول تاريخ آينده توصيه مي كنم كه درانتخاب استاندارها دقت كنند اشخاص لايق ، متدين ، متعهد، عاقل و سازگار بامردم انتخاب نمايند، تا آرامش در كشور هرچه بيشتر حكمفرما باشد. و بايددانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانه ها مسئوليت در اسلامي كردن و تنظيم امور محل مسئوليت خود دارند لكن بعضي از آنها ويژگي خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه كه مسئوليت سفارتخانه ها را در خارج از كشور دارند. اينجانب از ابتداي پيروزي به وزراي خارجه راجع به طاغوتزدگي سفارتخانه ها و تحول آنها به سفارتخانه هاي مناسب با جمهوري اسلامي توصيه هايي نمودم ، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتي انجام دهند. و اكنون كه سه سال ازپيروزي مي گذرد اگرچه وزير خارجه كنوني اقدام به اين امر نموده است و اميداست با پشتكار و صرف وقت اين امر مهم انجام گيرد.
و وصيت من به وزراي خارجه در اين زمان و زمانهاي بعد آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است ، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه وسفارتخانه ها؛ و چه در سياست خارجي حفظ استقلال و منافع كشور و روابطحسنه با دولتهايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبه وابستگي با همه ابعادي كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد. و بايد بدانيد كه وابستگي در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبنده اي داشته باشد يامنفعت و فايده اي در حال داشته باشد، لكن در نتيجه ، ريشه كشور را به تباهي خواهد كشيد. و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي ودر بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند باشماست .
و وصيت من به ملتهاي كشورهاي اسلامي است كه انتظار نداشته باشيد كه ازخارج كسي به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند؛ خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحققمي بخشد قيام كنيد. و علماي اعلام و خطباي محترم كشورهاي اسلامي دولتها رادعوت كنند كه از وابستگي به قدرتهاي بزرگ خارجي خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند؛ در اين صورت پيروزي را در آغوش خواهند كشيد. و نيز ملتهارا دعوت به وحدت كنند؛ و از نژادپرستي كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند؛ و با برادران ايماني خود در هر كشوري و با هر نژادي كه هستند دست برادري دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده . و اگر اين برادري ايماني باهمت دولتها و ملتها و با تاييد خداوند متعال روزي تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل مي دهند. به اميد روزي كه با خواست پروردگار عالم اين برادري و برابري حاصل شود.
و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصا عصر حاضر كه ويژگي خاصي دارد، آن است كه براي تبليغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقيقي جمهوري اسلامي كوشش كنند. ما اكنون ، در اين زمان كه دست ابرقدرتها را از كشور خود كوتاه كرديم ، مورد تهاجم تبليغاتي تمام رسانه هاي گروهي وابسته به قدرتهاي بزرگ هستيم . چه دروغها و تهمتها كه گويندگان ونويسندگان وابسته به ابرقدرتها به اين جمهوري اسلامي نوپا نزده و نمي زنند.
مع الاسف اكثر دولتهاي منطقه اسلامي كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته اند و همه در خدمت جهانخواران ازهر طرف به ما هجوم آورده اند. و قدرت تبليغاتي ما بسيار ضعيف و ناتوان است و مي دانيد كه امروز جهان روي تبليغات مي چرخد. و با كمال تاسف ، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوي يكي از دو قطب گرايش دارند، به جاي آنكه در فكر استقلال و آزادي كشور و ملت خود باشند، خودخواهيها و فرصت طلبيهاو انحصارجوييها به آنان مجال نمي دهد كه لحظه اي تفكر نمايند و مصالح كشورو ملت خود را در نظر بگيرند، و مقايسه بين آزادي و استقلال را در اين جمهوري با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگي شرافتمندانه ارزنده را توام بابعض آنچه را كه از دست داده اند، كه رفاه و عيشزدگي است ، با آنچه از رژيم ستمشاهي دريافت مي كردند توام با وابستگي و نوكرمابي و ثناجويي و مداحي ازجرثومه هاي فساد و معادن ظلم و فحشا بسنجند؛ و از تهمتها و نارواها به اين جمهوري تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضدطاغوتيان و ستم پيشگان زبانها و قلمها را به كار بگيرند.
و مسئله تبليغ تنها به عهده وزارت ارشاد نيست بلكه وظيفه همه دانشمندان وگويندگان و نويسندگان و هنرمندان است . بايد وزارت خارجه كوشش كند تاسفارتخانه ها نشريات تبليغي داشته باشند و چهره نوراني اسلام را براي جهانيان روشن نمايند؛ كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعادبه آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهميهاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلام جهانگير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزازخواهد آمد. چه مصيبت بار و غم انگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه ازصدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانسته اند اين گوهر گرانبها را كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند؛ بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهي از آن فراري اند!
ك - از امور بسيار با اهميت و سرنوشت ساز مسئله مراكز تعليم و تربيت ازكودكستانها تا دانشگاهها است كه به واسطه اهميت فوق العاده اش تكرار نموده وبا اشاره مي گذرم . بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قرن اخير آنچه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است . اگردانشگاهها و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامه هاي اسلامي و ملي در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند،هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروي فرو نمي رفت وهرگز قراردادهاي خانه خراب كن بر ملت محروم غارتزده تحميل نمي شد وهرگز پاي مستشاران خارجي به ايران باز نمي شد و هرگز ذخائر ايران و طلاي سياه اين ملت رنجديده در جيب قدرتهاي شيطاني ريخته نمي شد و هرگزدودمان پهلوي و وابسته هاي به آن اموال ملت را نمي توانستند به غارت ببرند ودر خارج و داخل پاركها و ويلاها بر روي اجساد مظلومان بنا كنند و بانكهاي خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشي و هرزگي خود وبستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوه قضاييه و ساير ارگانها ازدانشگاههاي اسلامي و ملي سرچشمه مي گرفت ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه برانداز نبود. و اگر شخصيتهاي پاكدامن با گرايش اسلامي و ملي به معناي صحيحش ، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مي كند، از دانشگاهها به مراكز قواي سه گانه راه مي يافت ، امروز ما غير امروز، و ميهن ما غير اين ميهن ، ومحرومان ما از قيد محروميت رها، و بساط ظلم و ستمشاهي و مراكز فحشا واعتياد و عشرتكده ها كه هر يك براي تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافي بود، در هم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسيده بود. و دانشگاهها اگر اسلامي - انساني - ملي بود، مي توانست صدها و هزارهامدرس به جامعه تحويل دهد؛ لكن چه غم انگيز و اسفبار است كه دانشگاهها ودبيرستانها به دست كساني اداره مي شد و عزيزان ما به دست كساني تعليم وتربيت مي ديدند كه جز اقليت مظلوم محرومي همه از غربزدگان و شرقزدگان بابرنامه و نقشه ديكته شده در دانشگاهها كرسي داشتند؛ و ناچار جوانان عزيز ومظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به كرسيهاي قانونگذاري و حكومت و قضاوت تكيه مي كردند، و بر وفق دستور آنان ، يعني رژيم ستمگر پهلوي عمل مي كردند.
اكنون بحمدالله تعالي دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده . و بر ملت ودولت جمهوري اسلامي است در همه اعصار، كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سايرمراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد و اختيار از دست نرود.
و وصيت اينجانب به جوانان عزيز دانشسراها و دبيرستانها و دانشگاهها آن است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قيام نمايند تا استقلال و آزادي خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.
ل - قواي مسلح ، از ارتش و سپاه و ژاندارمري و شهرباني تا كميته ها و بسيج وعشاير ويژگي خاص دارند. اينان كه بازوان قوي و قدرتمند جمهوري اسلامي مي باشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنيت و آرامش بخشان به ملت مي باشند، مي بايست مورد توجه خاص ملت ودولت و مجلس باشند. و لازم است توجه داشته باشند كه در دنيا آنچه كه موردبهره برداري براي قدرتهاي بزرگ و سياستهاي مخرب ، بيشتر از هر چيز و هرگروهي است ، قواي مسلح است . قواي مسلح است كه با بازيهاي سياسي ،كودتاها و تغيير حكومتها و رژيمها به دست آنان واقع مي شود؛ و سودجويان دغل بعض سران آنان را مي خرند و با دست آنان و توطئه هاي فرماندهان بازي خورده كشورها را به دست مي گيرند، و ملتهاي مظلوم را تحت سلطه قرار داده واستقلال و آزادي را از كشورها سلب مي كنند. و اگر فرماندهان پاكدامن متصدي امر باشند، هرگز براي دشمنان كشورها امكان كودتا يا اشغال يك كشور پيش نمي آيد و يا اگر احيانا پيش آيد، به دست فرماندهان متعهد شكسته و ناكام خواهد ماند. و در ايران نيز كه اين معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت ، قواي مسلح متعهد و فرماندهان پاك و ميهن دوست سهم بسزايي داشتند.
و امروز كه جنگ لعنتي و تحميلي صدام تكريتي به امر و كمك امريكا وساير قدرتها پس از نزديك به دو سال با شكست سياسي و نظامي ارتش متجاوزبعث و پشتيبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبه رو است ، باز قواي مسلحنظامي و انتظامي و سپاهي و مردمي با پشتيباني بيدريغ ملت در جبهه ها و پشت جبهه ها اين افتخار بزرگ را آفريدند و ايران را سرافراز نمودند؛ و نيز شرارتها وتوطئه هاي داخلي را كه به دست عروسكهاي وابسته به غرب و شرق براي براندازي جمهوري اسلامي بسيج شده بودند با دست تواناي جوانان كميته ها وپاسداران بسيج و شهرباني و با كمك ملت غيرتمند درهم شكسته شد. و همين جوانان فداكار عزيزند كه شبها بيدارند تا خانواده ها با آرامش استراحت كنند.خدايشان يار و مددكار باد.
پس وصيت برادرانه من در اين قدمهاي آخرين عمر بر قواي مسلح به طورعموم ، آن است كه اي عزيزان كه به اسلام عشق مي ورزيد و با عشق لقاالله به فداكاري در جبهه ها و در سطح كشور به كار ارزشمند خود ادامه مي دهيد، بيدارباشيد و هوشيار كه بازيگران سياسي و سياستمداران حرفه اي غرب و شرقزده ودستهاي مرموز جنايتكاران پشت پرده لبه تيز سلاح خيانت و جنايتكارشان از هرسو و بيشتر از هر گروه متوجه به شما عزيزان است ؛ و مي خواهند از شما عزيزان كه با جانفشاني خود انقلاب را پيروز نموديد و اسلام را زنده كرديد بهره گيري كرده و جمهوري اسلامي را براندازند؛ و شما را با اسم اسلام و خدمت به ميهن و ملت از اسلام و ملت جدا كرده به دامن يكي از دو قطب جهانخوار بيندازند؛ وبر زحمات و فداكاريهاي شما با حيله هاي سياسي و ظاهرهاي به صورت اسلامي و ملي خط بطلان بكشند.
وصيت اكيد من به قواي مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام ،عدم دخول نظامي در احزاب و گروهها و جبهه ها است به آن عمل نمايند؛ وقواي مسلح مطلقا، چه نظامي و انتظامي و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهي وارد نشده و خود را از بازيهاي سياسي دور نگه دارند. در اين صورت مي توانند قدرت نظامي خود را حفظ و از اختلافات درون گروهي مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود دراحزاب منع نمايند. و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است ،دولت و ملت و شوراي دفاع و مجلس شوراي اسلامي وظيفه شرعي و ميهني آنان است كه اگر قواي مسلح ، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد،برخلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملي انجام دهند يا در احزاب واردشوند كه - بي اشكال به تباهي كشيده مي شوند - و يا در بازيهاي سياسي واردشوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند. و بر رهبر و شوراي رهبري است كه باقاطعيت از اين امر جلوگيري نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد.
و من به همه نيروهاي مسلح در اين پايان زندگي خاكي ، وصيت مشفقانه مي كنم كه از اسلام كه يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهي است و خداوندمتعال همه را با نور هدايت آن به مقام والاي انساني دعوت مي كند، چنانچه امروز وفاداريد در وفاداري استقامت كنيد كه شما را و كشور و ملت شما را ازننگ وابستگيها و پيوستگيها به قدرتهايي كه همه شما را جز براي بردگي خويش نمي خواهند و كشور و ملت عزيزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زير بارننگين ستم پذيري نگه مي دارند نجات مي دهد. و زندگي انساني شرافتمندانه راولو با مشكلات بر زندگاني ننگين بردگي اجانب ولو با رفاه حيواني ترجيح دهيد؛و بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته ، دست خود را پيش ديگران درازكنيد و به دريوزگي عمر را بگذرانيد قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات درشما شكوفا نخواهد شد. و به خوبي و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصادي همانها كه از ساختن هرچيز خود را عاجز مي ديدند و از راه انداختن كارخانه ها آنان را مايوس مي نمودند، افكار خود را به كار بستند وبسياري از احتياجات ارتش و كارخانه ها را خود رفع نمودند. و اين جنگ وتحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي ، تحفه اي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم . اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاي جهانخواران را خود تحريم كنندو به كوشش و سعي در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود و ازدريوزگي از دشمن نجات يابد.
و هم در اينجا بايد بيفزايم كه احتياج ما پس از اينهمه عقب ماندگي مصنوعي به صنعتهاي بزرگ كشورهاي خارجي حقيقتي است انكارناپذير. و اين به آن معني نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكي از دو قطب وابسته شويم . دولت و ارتش بايد كوشش كنند كه دانشجويان متعهد را در كشورهايي كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند بفرستند؛ و از فرستادن به امريكاو شوروي و كشورهاي ديگر كه در مسير اين دو قطب هستند احتراز كنند، مگران شاءالله روزي برسد كه اين دو قدرت به اشتباه خود پي برند و در مسير انسانيت و انساندوستي و احترام به حقوق ديگران واقع شوند؛ يا ان شاءالله مستضعفان جهان و ملتهاي بيدار و مسلمانان متعهد، آنان را به جاي خود نشانند. به اميدچنين روزي .
م - راديو و تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاي موثر تباهي و تخدير ملتها، خصوصا نسل جوان بوده است . در اين صد سال اخير بويژه نيمه دوم آن ، چه نقشه هاي بزرگي از اين ابزار، چه در تبليغ ضد اسلام و ضدروحانيت خدمتگزار، و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق ، كشيده شد و ازآنها براي درست كردن بازار كالاها خصوصا تجملي و تزئيني از هر قماش ، ازتقليد در ساختمانها و تزئينات و تجملات آنها و تقليد در اجناس نوشيدني وپوشيدني و در فرم آنها استفاده كردند، به طوري كه افتخار بزرگ فرنگي ماب بودن در تمام شئون زندگي از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بويژه درخانمهاي مرفه يا نيمه مرفه بود، و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربي در گفتار و نوشتار به صورتي بود كه فهم آن براي بيشترمردم غيرممكن ، و براي همرديفان نيز مشكل مي نمود! فيلمهاي تلويزيون ازفرآورده هاي غرب يا شرق بود كه طبقه جوان زن و مرد را از مسير عادي زندگيو كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوي بيخبري از خويش وشخصيت خود و يا بدبيني و بدگماني به همه چيز خود و كشور خود، حتي فرهنگ و ادب و ماثر پر ارزشي كه بسياري از آن با دست خيانتكار سودجويان ،به كتابخانه ها و موزه هاي غرب و شرق منتقل گرديده است . مجله ها با مقاله ها وعكسهاي افتضاح بار و اسف انگيز، و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگي خويش و ضداسلامي با افتخار، مردم بويژه طبقه جوان موثر را به سوي غرب يا شرق هدايت مي كردند. اضافه كنيد بر آن تبليغ دامنه دار در ترويج مراكز فساد و عشرتكده ها و مراكز قمار و لاتار و مغازه هاي فروش كالاهاي تجملاتي و اسباب آرايش و بازيها و مشروبات الكلي بويژه آنچه از غرب واردمي شد. و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن ديگر، عروسكها و اسباب بازيهاو كالاهاي تجملي وارد مي شد؛ و صدها چيزهايي كه امثال من از آنها بي اطلاع هستيم . و اگر خداي نخواسته عمر رژيم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوي ادامه پيدا مي كرد، چيزي نمي گذشت كه جوانان برومند ما - اين فرزندان اسلام و ميهن كه چشم اميد ملت به آنها است - با انواع دسيسه ها و نقشه هاي شيطاني به دست رژيم فاسد و رسانه هاي گروهي و روشنفكران غرب و شرقگرا از دست ملت ودامن اسلام رخت برمي بستند: يا جواني خود را در مراكز فساد تباه مي كردند؛ ويا به خدمت قدرتهاي جهانخوار درآمده و كشور را به تباهي مي كشاندند.خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدين و غارتگران نجات داد.
اكنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده و رئيس جمهورو روساي جمهور مابعد و به شوراي نگهبان و شوراي قضايي و دولت در هرزمان ، آن است كه نگذارند اين دستگاههاي خبري و مطبوعات و مجله ها ازاسلام و مصالح كشور منحرف شوند. و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن ، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقلمحكوم است . و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است . و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است . و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود. و ازآنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسئول مي باشند. و مردم و جوانان حزب اللهي اگر برخورد به يكي از امور مذكورنمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند، خودشان مكلف به جلوگيري هستند. خداوند تعالي مددكار همه باشد.
ن - نصيحت و وصيت من به گروهها و گروهكها و اشخاصي كه در ضديت باملت و جمهوري اسلامي و اسلام فعاليت مي كنند، اول به سران آنان در خارج وداخل ، آن است كه تجربه طولاني به هر راهي كه اقدام كرديد و به هر توطئه اي كه دست زديد و به هر كشور و مقامي كه توسل پيدا كرديد به شماها كه خود راعالم و عاقل مي دانيد بايد آموخته باشند كه مسير يك ملت فداكار را نمي شود بادست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازيهاي بي سر و پا و غيرحساب شده منحرف كرد، و هرگز هيچ حكومت و دولتي را نمي توان با اين شيوه هاي غيرانساني و غيرمنطقي ساقط نمود، بويژه ملتي مثل ايران را كه از بچه هاي خردسالش تا پيرزنها و پيرمردهاي بزرگسالش ، در راه هدف و جمهوري اسلامي و قرآن و مذهب جانفشاني و فداكاري مي كنند. شماها كه مي دانيد "و اگرندانيد بسيار ساده لوحانه فكر مي كنيد" كه ملت با شما نيست و ارتش با شماهادشمن است . و اگر فرض بكنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حركات ناشيانه شما و جناياتي كه با تحريك شما رخ داد آنان را از شما جدا كرد و جزدشمن تراشي كار ديگري نتوانستيد بكنيد.
من وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما مي كنم كه اولا با اين ملتطاغوتزده رنج كشيده كه پس از 2500 سال ستمشاهي با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش خود را از زير بار ستم جنايتكاراني همچون رژيم پهلوي وجهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستيز برخاسته ايد. چطوروجدان يك انسان هر چه پليد باشد، راضي مي شود براي احتمال رسيدن به يك مقام با ميهن خود و ملت خود اينگونه رفتار كند و به كوچك و بزرگ آنها رحم نكند؟ من به شما نصيحت مي كنم دست از اين كارهاي بيفايده و غيرعاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد. و در هر جا هستيد اگر به جنايتي دست نزديد به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند ارحم الراحمين است ؛ و جمهوري اسلامي و ملت از شما ان شاءالله مي گذرند. و اگر دست به جنايتي زديد كه حكم خداوند تكليف شما را معين كرده ، باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد. و اگر شهامت داريد تن به مجازات داده و با اين عمل خود را ازعذاب اليم خداوند نجات دهيد؛ و الا در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگر مشغول شويد كه صلاح در آن است .
و بعد، به هواداران داخلي و خارجي آنان وصيت مي كنم كه با چه انگيزه جواني خود را براي آنان كه اكنون ثابت است كه براي قدرتمندان جهانخوارخدمت مي كنند و از نقشه هاي آنها پيروي مي كنند و ندانسته به دام آنها افتاده اندبه هدر مي دهيد؟ و با ملت خود در راه چه كسي جفا مي كنيد؟ شما بازي خوردگان دست آنها هستيد. و اگر در ايران هستيد به عيان مشاهده مي كنيد كه توده هاي ميليوني به جمهوري اسلامي وفادار و براي آن فداكارند؛ و به عيان مي بينيد كه حكومت و رژيم فعلي با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان كه به دروغ ادعاي "خلقي " بودن و "مجاهد" و "فدايي " براي خلق مي كنند، با خلق خدا به دشمني برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را براي مقاصد خود و مقاصد يكي از دو قطب قدرت جهانخوار به بازي گرفته و خود يادر خارج در آغوش يكي از دو قطب جنايتكار به خوشگذراني مشغول و يا درداخل به خانه هاي مجلل تيمي با زندگي اشرافي ، نظير منازل جنايتكاراني بدبخت به جنايت خود ادامه مي دهند و شما جوانان را به كام مرگ مي فرستند.
نصيحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است كه ازراه اشتباه برگرديد؛ و با محرومين جامعه كه با جان و دل به جمهوري اسلامي خدمت مي كنند متحد شويد؛ و براي ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشورو ملت از شر مخالفين نجات پيدا كند، و همه با هم به زندگي شرافتمندانه ادامه دهيد. تا چه وقت و براي چه گوش به فرمان اشخاصي هستيد كه جز به نفع شخصي خود فكر نمي كنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستيزهستند و شما را فداي مقاصد شوم و قدرت طلبي خويش مي نمايند؟ شما در اين سالهاي پيروزي انقلاب ديديد كه ادعاهاي آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط براي فريب جوانان صاف دل است . و مي دانيد كه شما قدرتي درمقابل سيل خروشان ملت نداريد و كارهايتان جز به ضرر خودتان و تباهي عمرتان نتيجه اي ندارد. من تكليف خود را كه هدايت است ادا كردم . و اميداست به اين نصيحت كه پس از مرگ من به شما مي رسد و شائبه قدرت طلبي درآن نيست گوش فرا دهيد و خود را از عذاب اليم الهي نجات دهيد. خداوند منان شما را هدايت فرمايد و صراط مستقيم را به شما بنمايد.
وصيت من به چپگرايان ، مثل كمونيستها و چريكهاي فدايي خلق و ديگرگروهها[ي ] متمايل به چپ ، آن است كه شماها بدون بررسي صحيح از مكتبها ومكتب اسلام نزد كساني كه از مكتبها و خصوص اسلام اطلاع صحيح دارند، باچه انگيزه خودتان را راضي كرديد به مكتبي كه امروز در دنيا شكست خورده رو آوريد و چه شده كه دل خود را به چند "ايسم " كه محتواي آنها پيش اهل تحقيق پوچ است خوش كرده ايد؟ و شما را چه انگيزه اي وادار كرده كه مي خواهيد كشور خود را به دامن شوروي يا چين بكشيد؛ و با ملت خود به اسم "توده دوستي " به جنگ برخاسته يا به توطئه هايي براي نفع اجنبي به ضد كشورخود و توده هاي ستمديده دست زديد؟ شما مي بينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرت طلب و انحصارطلبترين حكومتهاي جهان بوده و هستند. چه ملتهايي زير دست و پاي شوروي مدعي طرفدار توده ها خردشدند و از هستي ساقط گرديدند. ملت روسيه ، مسلمانان و غيرمسلمانان ، تاكنون در زير فشار ديكتاتوري حزب كمونيست دست و پا مي زنند و از هرگونه آزادي محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهاي ديكتاتورهاي جهان به سر مي برند.استالين ، (31) كه يكي از چهره هاي به اصطلاح "درخشان " حزب بود، ورود وخروجش را و تشريفات آن و اشرافيت او را ديديم . اكنون كه شما فريب خوردگان در عشق آن رژيم جان مي دهيد، مردم مظلوم شوروي و ديگر اقمار اوچون افغانستان از ستمگريهاي آنان جان مي سپارند، و آنگاه شما كه مدعي طرفداري از خلق هستيد، بر اين خلق محروم در هر جا كه دستتان رسيده چه جناياتي انجام داديد و با اهالي شريف آمل (32) كه آنان را به غلط طرفدار پر و پاقرص خود معرفي مي كرديد و عده بسياري را به فريب به جنگ مردم و دولت فرستاديد و به كشتن داديد، چه جنايتها كه نكرديد. و شما "طرفدار خلق محروم "مي خواهيد خلق مظلوم و محروم ايران را به دست ديكتاتوري شوروي دهيد وچنين خيانتي را با سرپوش "فدايي خلق " و طرفدار محرومين در حال اجراهستيد، منتها "حزب توده " و رفقاي آن با توطئه و زير ماسك طرفداري ازجمهوري اسلامي ، و ديگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار.
من به شما احزاب و گروهها، چه آنان كه به چپگرايي معروف - گرچه بعضي شواهد و قرائن دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايي (33) هستند - و چه آنان كه از غرب ارتزاق مي كنند و الهام مي گيرند و چه آنها كه با اسم "خودمختاري " وطرفداري از كرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگرجاها را از هستي ساقط نموده و مانع از خدمتهاي فرهنگي و بهداشتي واقتصادي و بازسازي دولت جمهوري در آن استانها مي شوند، مثل حزب"دموكرات "(34) و "كومله "(35) وصيت مي كنم كه به ملت بپيوندند. و تاكنون تجربه كرده اند كه كاري جز بدبخت كردن اهالي آن مناطق نكرده اند و نمي توانندبكنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعي نموده و از ياغي گري و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براي آنان هم از قطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است وآرزوهاي انساني خلق را بهتر انجام مي دهد.
و وصيت من به گروههاي مسلمان كه از روي اشتباه به غرب و احيانا به شرق تمايل نشان مي دهند و از منافقان كه اكنون خيانتشان معلوم شد گاهي طرفداري مي كردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روي خطا و اشتباه گاهي لعن مي كردند و طعن مي زدند، آن است كه بر سر اشتباه خود پافشاري نكنند و باشهامت اسلامي به خطاي خود اعتراف ، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براي رضاي خداوند هم صدا و هم مسير شده و اين مستضعفان تاريخ را ازشرمستكبران نجات دهيد؛ و كلام مرحوم مدرس (36) آن روحاني متعهد پاك سيرت و پاك انديشه را به خاطر بسپريد كه در مجلس افسرده آن روز گفت :اكنون كه بايد از بين برويم چرا با دست خود برويم .
من هم امروز به ياد آن شهيد راه خدا به شما برادران مومن عرض مي كنم اگرما با دست جنايتكار امريكا و شوروي از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم ، بهتر از آن است كه در زيرپرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم . و اين سيره و طريقه انبياي عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايداز آن تبعيت كنيم ؛ و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملت بخواهند بدون وابستگيها زندگي كنند مي توانند؛ و قدرتمندان جهان بر يك ملت نمي توانندخلاف ايده آنان را تحميل كنند. از افغانستان عبرت بايد گرفت با آنكه دولت غاصب و احزاب چپي باشوروي بوده و هستند، تاكنون نتوانسته اند توده هاي مردم را سركوب نمايند.علاوه بر اين اكنون ملتهاي محروم جهان بيدار شده اند و طولي نخواهد كشيد كه اين بيداريها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستكبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانان پايبند به ارزشهاي اسلامي مي بينيد كه جدايي و انقطاع از شرق و غرب بركات خود را دارد نشان مي دهد؛ ومغزهاي متفكر بومي به كار افتاده و به سوي خودكفايي پيشروي مي كند و آنچه كارشناسان خائن غربي و شرقي براي ملت ما محال جلوه مي دادند، امروز به طورچشم گيري با دست و فكر ملت انجام گرفته و ان شاءالله تعالي در دراز مدت انجام خواهد گرفت . و صد افسوس كه اين انقلاب دير تحقق پيدا كرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه كثيف محمدرضا تحقق نيافت ؛ و اگر شده بود، ايران غارتزده غير از اين ايران بود.
و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكالتراشان وصاحب عقدگان آن است كه به جاي آنكه وقت خود را در خلاف مسيرجمهوري اسلامي صرف كنيد و هرچه توان داريد در بدبيني و بدخواهي وبدگويي از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار بريد، و با اين عمل كشورخود را به سوي ابرقدرتها سوق دهيد، با خداي خود يك شب خلوت كنيد و اگربه خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزه باطني خود را كه بسيار مي شود خود انسانها از آن بيخبرند بررسي كنيد، ببينيد آيا با كدام معيار و باچه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبهه ها و در شهرها ناديده مي گيريد و با ملتي كه مي خواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجي وداخلي خارج شود و استقلال و آزادي را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكاري مي خواهد آن را حفظ كند، به جنگ اعصاب برخاسته ايد و به اختلاف انگيزي و توطئه هاي خائنانه دامن مي زنيد و راه را برايمستكبران و ستمگران باز مي كنيد. آيا بهتر نيست كه با فكر و قلم و بيان خوددولت و مجلس و ملت را راهنمايي براي حفظ ميهن خود نماييد؟ آيا سزاوارنيست كه به اين ملت مظلوم محروم كمك كنيد و با ياري خود حكومت اسلامي را استقرار دهيد؟ آيا اين مجلس و رئيس جمهور و دولت و قوه قضايي را ازآنچه در زمان رژيم سابق بود بدتر مي دانيد؟ آيا از ياد برده ايد ستمهايي كه آن رژيم لعنتي بر اين ملت مظلوم بي پناه روا مي داشت ؟ آيا نمي دانيد كه كشوراسلامي در آن زمان يك پايگاه نظامي براي امريكا بود و با آن عمل يك مستعمره مي كردند و از مجلس تا دولت و قواي نظامي در قبضه آنان بود ومستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با اين ملت و ذخائر آن چه مي كردند؟آيا اشاعه فحشا در سراسر كشور و مراكز فساد، از عشرتكده ها و قمارخانه ها وميخانه ها و مغازه هاي مشروب فروشي و سينماها و ديگر مراكز كه هر يك براي تباه كردن نسل جوان عاملي بزرگ بود، از خاطرتان محو شده ؟ آيا رسانه هاي گروهي و مجلات سراسر فسادانگيز و روزنامه هاي آن رژيم را به دست فراموشي سپرده ايد؟ و اكنون كه از آن بازارهاي فساد اثري نيست ، براي آنكه درچند دادگاه ، يا چند جوان كه شايد اكثر از گروههاي منحرف نفوذ كرده و براي بدنام نمودن اسلام و جمهوري اسلامي كارهاي انحرافي انجام مي دهند، و كشتن عده اي كه مفسد في الارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي مي كنند شما را به فرياد درآورده ، و با كساني كه با صراحت اسلام را محكوم مي كنند و بر ضد آن قيام مسلحانه يا قيام با قلم و زبان كه اسفناكتر از قيام مسلحانه است ، نموده اند پيوند مي كنيد و دست برادري مي دهيد؛ و آنان را كه خداوندمهدورالدم فرموده نور چشم مي خوانيد، و در كنار بازيگراني كه فاجعه چهارده اسفند(37) را برپا كردند و جوانان بيگناه را با ضرب و شتم كوبيدند نشسته وتماشاگر معركه مي شويد، يك عمل اسلامي و اخلاقي است ! و عمل دولت وقوه قضاييه كه معاندين و منحرفين و ملحدين را به جزاي اعمال خويشمي رسانند، شما را به فرياد درآورده و داد مظلوميت مي زنيد؟ من براي شمابرادران كه از سوابقتان تا حدي مطلع و علاقه مند به بعضي از شما هستم متاسف هستم ، نه براي آنان كه اشراري بودند در لباس خيرخواهي و گرگهايي در پوشش چوپان و بازيگراني بودند كه همه را به باد بازي و مسخره گرفته و در صددتباه كردن كشور و ملت و خدمتگزاري به يكي از دو قطب چپاولگر بودند - آنان كه با دست پليد خود جوانان و مردان ارزشمند و علماي مربي جامعه را شهيدنمودند و به كودكان مظلوم مسلمانان رحم نكردند، خود را در جامعه رسوا و درپيشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند كه شيطان نفس اماره بر آنان حكومت مي كند.
لكن شما برادران مومن با دولت و مجلس كه كوشش دارد خدمت به محرومين و مظلومين و برادران سر و پا برهنه و از همه مواهب زندگي محروم نمايد چرا كمك نمي كنيد و شكايت داريد؟ آيا مقدار خدمت دولت و بنيادهاي جمهوري را با اين گرفتاريها و نابسامانيها كه لازمه هر انقلاب است ، و جنگ تحميلي با آنهمه خسارت و ميليونها آواره خارجي و داخلي و كارشكنيهاي بيرون از حد را در اين مدت كوتاه مقايسه با كارهاي عمراني رژيم سابق نموده ايد؟ آيا نمي دانيد كه كارهاي عمراني آن زمان اختصاص داشت تقريبا به شهرها آن هم به محلات مرفه ؛ و فقرا و مردمان محروم از آن امور بهره ناچيزداشته يا نداشتند؛ و دولت فعلي و بنيادهاي اسلامي براي اين طايفه محروم باجان و دل خدمت مي كنند؟ شما مومنان هم پشتيبان دولت باشيد تا كارها زودانجام گيرد و در محضر پروردگار كه خواه ناخواه خواهيد رفت با نشان خدمتگزاري به بندگان او برويد. *
* - چنانكه در نسخه خطي مشهود است امام خميني در اين قسمت مرقوم فرموده اند: "اين مقدار بريده شده راخودم انجام داده ام ". س - يكي از اموري كه لازم به توصيه و تذكر است ، آن است كه اسلام نه باسرمايه داري ظالمانه و بيحساب و محروم كننده توده هاي تحت ستم و مظلوم موافق است ، بلكه آن را به طور جدي در كتاب و سنت محكوم مي كند ومخالف عدالت اجتماعي مي داند - گرچه بعض كج فهمان بي اطلاع از رژيم حكومت اسلامي و ازمسائل سياسي حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خودطوري وانمود كرده اند "و باز هم دست برنداشته اند" كه اسلام طرفدار بي مرز وحد سرمايه داري و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نموده اند چهره نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغرضان ودشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند، و آن را رژيمي چون رژيم سرمايه داري غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند، و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعي با اسلام به معارضه برخاسته اند - و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم (38) لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل به اشتراك مي باشند با اختلاف زيادي كه دوره هاي قديم تاكنون حتي اشتراك در زن و همجنس بازي بوده و يك ديكتاتوري و استبداد كوبنده در بر داشته .
بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحومحدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف ، كه اگر بحق به آن عمل شود چرخهاي اقتصاد سالم به راه مي افتد و عدالت اجتماعي ، كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مي يابد. در اينجا نيز يك دسته با كج فهميها و بي اطلاعي از اسلام واقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهي با تمسك به بعضي آيات يا جملات نهج البلاغه ، اسلام را موافق با مكتبهاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نموده اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرخود،به فهم قاصر خود، بپاخاسته و "مذهب اشتراكي " را تعقيب مي كنند و از كفر وديكتاتوري و اختناق كوبنده كه ارزشهاي انساني را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با توده هاي انساني مثل حيوانات عمل مي كنند، حمايت مي كنند.
وصيت من به مجلس و شوراي نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراي قضايي آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده ؛ و تحت تاثيرتبليغات بي محتواي قطب ظالم چپاولگر سرمايه داري و قطب ملحد اشتراكي وكمونيستي واقع نشويد، و به مالكيت و سرمايه هاي مشروع با حدود اسلامي احترام گذاريد، و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايه ها و فعاليتهاي سازنده به كارافتند و دولت و كشور را به خودكفايي و صنايع سبك و سنگين برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصيت مي كنم كه ثروتهاي عادلانه خود رابه كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانه ها برخيزيد كه اين خود عبادتي ارزشمند است .
و به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي كنم كه خير دنيا وآخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خان خاني در رنج و زحمت بوده اند. و چه نيكو است كه طبقات تمكندار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند. ومطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است . و از انصاف به دور است كه يكي بي خانمان و يكي داراي آپارتمانها باشد.
ع - وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحاني نماها كه با انگيزه هاي مختلف با جمهوري اسلامي و نهادهاي آن مخالفت مي كنند و وقت خود راوقف براندازي آن مي نمايند و با مخالفان توطئه گر و بازيگران سياسي كمك ، وگاهي به طوري كه نقل مي شود با پولهاي گزافي كه از سرمايه داران بيخبر از خدادريافت براي اين مقصد مي كنند كمكهاي كلان مي نمايند، آن است كه شماهاطرفي از اين غلطكاريها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهترآن است كه اگر براي دنيا به اين عمل دست زده ايد - و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيد - تا در توبه باز است از پيشگاه خداوند عذربخواهيد و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شويد و از جمهوري اسلامي كه بافداكاريهاي ملت به دست آمده حمايت كنيد، كه خير دنيا و آخرت در آن است .گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد.
و اما به آن دسته كه از روي بعض اشتباهات يا بعض خطاها، چه عمدي و چه غيرعمدي ، كه از اشخاص مختلف يا گروهها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهوري اسلامي و حكومت آن مخالفت شديدمي كنند و براي خدا در براندازي آن فعاليت مي نمايند و با تصور خودشان اين جمهوري از رژيم سلطنتي بدتر يا مثل آن است ، با نيت صادق در خلوات تفكركنند و از روي انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق . و باز توجه نمايندكه در انقلابهاي دنيا هرج و مرجها و غلطرويها و فرصت طلبيها غيرقابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتاريهاي اين جمهوري را در نظر بگيريد - ازقبيل توطئه ها و تبليغات دروغين و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل ، و نفوذ غيرقابل اجتناب گروههايي از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهاي دولتي به قصد ناراضي كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامي ، و تازه كار بودن اكثر يابسياري از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كساني كه از استفاده هاي كلان غيرمشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده ، و كمبود چشمگير قضات شرع و گرفتاريهاي اقتصادي كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليوني ، و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و دههاگرفتاري ديگر، كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بيخبر است - و از طرفي اشخاص غرضمند سلطنت طلب سرمايه دار هنگفت كه با رباخواري و سودجويي و با اخراج ارز و گرانفروشي به حد سرسام آور و قاچاق و احتكار، مستمندان ومحرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد مي كشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريبكاري آمده و گاهي هم براي باور آوردن وخود را مسلمان خالص نشان دادن به عنوان "سهم " مبلغي مي دهند و اشك تمساح مي ريزند و شما را عصباني كرده به مخالفت برمي انگيزانند، كه بسياري ازآنان با استفاده هاي نامشروع ، خون مردم را مي مكند و اقتصاد كشور را به شكست مي كشند.
اينجانب نصيحت متواضعانه برادرانه مي كنم كه آقايان محترم تحت تاثيراينگونه شايعه سازيها قرار نگيرند و براي خدا و حفظ اسلام اين جمهوري راتقويت نمايند. و بايد بدانند كه اگر اين جمهوري اسلامي شكست بخورد، به جاي آن يك رژيم اسلامي دلخواه بقيه الله - روحي فداه - يا مطيع امر شماآقايان تحقق نخواهد پيدا كرد، بلكه يك رژيم دلخواه يكي از دو قطب قدرت به حكومت مي رسد و محرومان جهان ، كه به اسلام و حكومت اسلامي رو[ي ]آورده و دل باخته اند، مايوس مي شوند و اسلام براي هميشه منزوي خواهد شد؛و شماها روزي از كردار خود پشيمان مي شويد كه كار گذشته و ديگر پشيماني سودي ندارد. و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همه امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالي متحول شود يك اشتباه است ، و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزه اي روي نداده است و نخواهد داد. و آن روزي كه ان شاءالله تعالي مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود ويكروزه عالم اصلاح شود؛ بلكه با كوششها و فداكاريها ستمكاران سركوب ومنزوي مي شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عاميهاي منحرف ، آن است كه براي ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فراگيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانا لله و انا اليه راجعون .
ف - وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايدبنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهايخارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير، كه بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همه كشورهاي اسلامي و ساير كشورهاي كوچك باز شده است مشاهده كرديم ياتاريخهاي صحيح براي ما بازگو كردند كه هيچ يك از دول حاكم بر اين كشورهادر فكر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند؛ بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كرده اندبراي منافع شخصي يا گروهي نموده ؛ يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده وطبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همه مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده ، و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عياش به كارگرفته اند؛ و يا آنكه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بوده اند كه براي وابسته كردن كشورها و ملتها هرچه توان داشته اند به كار گرفته و با حيله هاي مختلف كشورها را بازاري براي شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تامين نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه درحركتند.
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها وعمال سرسپرده آنان نترسيد؛ و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مي كنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخاراسلام مجتمع ، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن ،همه مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است . ص - يك مرتبه ديگر در خاتمه اين وصيتنامه ، به ملت شريف ايران وصيت مي كنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها ومحروميتها مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است ، آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپاخاستيد و دنبال مي كنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و مي كنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيت به معني وسيع آن و ايده توحيد باابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است ؛ و آن در مكتب محمدي - صلي الله عليه و آله وسلم - به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده ؛ و كوشش تمام انبياي عظام - عليهم سلام الله - و اولياي معظم - سلام الله عليهم - براي تحقق آن بوده وراهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بي نهايت جز با آن ميسر نگردد. آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده ، و آنچه براي خاكيان ازسير در آن حاصل مي شود براي هيچ موجودي در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود.
شما اي ملت مجاهد، در زير پرچمي مي رويد كه در سراسر جهان مادي ومعنوي در اهتزاز است ، بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را مي رويد كه تنها راه تمام انبيا - عليهم سلام الله - و يكتا راه سعادت مطلق است . در اين انگيزه است كه همه اوليا شهادت را در راه آن به آغوش مي كشند و مرگ سرخ را "احلي من العسل "(39) مي دانند؛ و جوانان شما در جبهه ها جرعه اي از آن را نوشيده و به وجد آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و مابايد بحق بگوييم يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظيما. (40) گوارا باد بر آنان آن نسيم دل آرا وآن جلوه شورانگيز. و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانه هاي توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع ، و در ملت به طوراكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همه كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند جلوه گر است .
و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است كشور عزيز از آسيب دهران شاءالله تعالي مصون است . و بحمدالله تعالي حوزه هاي علميه و دانشگاهها وجوانان عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفخه الهي غيبي برخوردارند؛ و اين مراكز دربست در اختيار آنان است ، و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان ازآنها كوتاه .
و وصيت من به همه آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي وخودكفايي و استقلال ، با همه ابعادش به پيش ، و بي ترديد دست خدا با شمااست ، اگر شما در خدمت او باشيد و براي ترقي و تعالي كشور اسلامي به روح تعاون ادامه دهيد.
و اينجانب با آنچه در ملت عزيز از بيداري و هوشياري و تعهد و فداكاري وروح مقاومت و صلابت در راه حق مي بينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوندمتعال اين معاني انساني به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد.
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم . و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم . و از خداي رحمان و رحيم مي خواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد. سد آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است .
والسلام عليكم و علي عبادالله الصالحين و رحمه الله و بركاته
26 بهمن 1361 / 1 جمادي الاولي 1403
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را پس از مرگ من احمد خميني براي مردم بخواند. و درصورت عذر، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراي اسلامي يا رئيس محترم ديوان عالي كشور، اين زحمت را بپذيرند. و در صورت عذر، يكي ازفقهاي محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
در زير اين وصيتنامه 29 صفحه اي و مقدمه ، چند مطلب را تذكر مي دهم :
1" - اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهاي بي واقعيت به من داده مي شود وممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مي كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود مورد تصديق نيست ، مگر آنكه صداي من يا خط وامضاي من باشد، با تصديق كارشناسان ؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم .
2" - اشخاصي در حال حيات من ادعا نموده اند كه اعلاميه هاي اينجانب رامي نوشته اند. اين مطلب را شديدا تكذيب مي كنم . تاكنون هيچ اعلاميه اي را غيرشخص خودم تهيه كسي نكرده است .
3" - از قرار مذكور، بعضيها ادعا كرده اند كه رفتن من به پاريس به وسيله آنان بوده ، اين دروغ است . من پس از برگرداندنم از كويت ، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم ، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولي پاريس اين احتمال نبود.
4" - من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نموده ام ، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شده ام . آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوءاستفاده شود. و ميزان درهر كس حال فعلي او است .
روح الله الموسوي الخميني
پانویس :
پي نويسهاآنچه كه در اين بخش آمده است توضيح واژه ها و برخي از عبارات مندرج دروصيتنامه امام خميني مي باشد كه در موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني نگارش يافته است :1- "قال رسول الله . . . حتي يردا علي الحوض "رسول خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - فرمود: من در ميان شما دو شي ء گرانقدر به جا مي گذارم : كتاب خدا وخاندانم "مقصود حضرت علي - عليه السلام - و ائمه طاهرين - سلام الله عليهم - است كه در روايات ديگر تصريح شده است " و اين دو از يكديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند "يعني تا قيامت ".
2- "الحمدلله و سبحانك اللهم صل علي محمد و آله . . . "اين طلايه وصيتنامه سياسي - الهي است كه آن قبله عظماي اهل دل ، وصيت جاودانه خويش را با چند جمله كوتاه آكنده از عاليترين مضامين معارف اسلامي آغاز كرده اند.واژه هاي خطبه اين وصيتنامه با درهم آميختن به نسبت مخصوص ، نقش نويني از معارف را به نمايش گذارده است كه بيت الغزل آن : "اسم مستاثر" خداوند متعال است : "سپاس و ستايش مخصوص خداست و تو پاك و منزه هستي ،خدايا بر محمد و آل او درود فرست ، آنان مظاهر جمال و جلال تو و گنجينه هاي اسرار كتاب تو هستند كه در آن ،احديت با تمامي اسما حتي اسم مستاثر كه غير تو كسي آن را نمي داند، تجلي كرده است و نفرين بر ستمگران ، به ايشان كه اينان اصل و ريشه درخت پليدي اند".حضرت امام در شرح دعاي سحر آورده اند كه :"بدان كه خدايت به اسم اعظم راهنمايت باد، و آنچه را كه نمي داني تعليمت دهاد كه خداي تعالي را اسم اعظمي است كه هرگاه به آن نام خوانده شود، اگر بر درهاي بسته آسمان خوانده شود درهاي رحمت باز مي شود و اگر برتنگناهاي درهاي زمين به آن نام خوانده شود درهاي فرج گشوده گردد، و اين نام اعظم را به حسب مقام الوهيت "اسم مستاثر" يك حقيقتي است و به حسب مقام مالوهيت حقيقتي ديگر و به حسب مقام لفظ و عبارت ، حقيقتي سوم ! امااسم اعظمي كه به حسب حقيقت غيبيه است "اسم مستاثر" - و جز خدا هيچ كس بدون استثناء از آن آگاهي ندارد - به همان اعتباري كه از پيش گفتيم عبارت است از حرف هفتاد و سوم كه خداوند آن را براي خود نگاه داشته ، چنانچه در روايت كافي است - در باب آنچه به ائمه دين - عليهم السلام - از اسم اعظم عطا شده - سند به امام باقر "ع " مي رسد كه فرمود:"همانا نام اعظم بر 73 حرف است و از آن در نزد آصف يك حرف بود كه به آن يك حرف سخن گفت و زميني را كه ميان او و تخت بلقيس بود درهم پيچيد و دست دراز كرد و تخت را با دست خود بر گرفت ، سپس زمين به همان حالتي كه بود بازگشت و اين جريان در فاصله اي كمتر از يك چشم به هم زدن اتفاق افتاد و از آن اسم اعظم 72 حرف نزد مااست و يك حرف آن نزد خداي تعالي است كه آن را در عالم غيب براي خود اختصاص داده و حول و قوه اي نيست جز با خداي علي عظيم ".و مانند اين روايت است ، روايت ديگري كه در آن نيز از امام صادق "ع " منقول است كه مي فرمود: عيسي بن مريم را دو حرف داده شد كه با آن دو حرف كار مي كرد و موسي را چهار حرف داده شده بود و ابراهيم را هشت حرف ونوح را پنج حرف و آدم را بيست و پنج حرف و خداي تعالي همه اينها را براي محمد - صلي الله عليه و آله - جمع كرد واسم اعظم الله 73 حرف است كه محمد - صلي الله عليه و آله - را 72 حرف داده شد و خداوند يك حرف را از اوپوشيده داشت "."شرح دعاي سحر؛ ترجمه سيد احمد فهري ؛ انتشارات اطلاعات ؛ تهران 1370"
3- ". . . از ملك تا ملكوت اعلي و از آنجا تا لاهوت "جهان آفرينش را به سه مرتبه يا به سه عالم به اين شرح تقسيم كرده اند:الف - جهان ماده ؛ ب - جهان مثال "ملكوت "؛ ج - جهان عقل "جبروت "جهان ماده و طبيعت ، عالم قوه و فعل و صورت و ماده و حركت و زمان و مكان است و پايينترين عالم از عوالم وجود است . جهان مثال كه تا اندازه اي از قوه و حركت و زمان و مكان مجرد است ، اما از ابعاد مجرد نيست . اين عالم ،جسماني است ولي مادي نيست . عالم عقل عالم موجودات مجرد است . اين عالم حتي از بعد و مقدار نيز مجرد است . هريك از اين عوالم معلول عالم بالاتر و علت عالم پايينتر خويش است و مجموعه آنها معلول عالم الوهيت است كه هماناذات بي مثال حق است و عالم لاهوت ناميده مي شود و او احاطه قيومي به همه موجودات دارد. بنابراين ، علت موجده ومحيط و مدبر طبيعت عالم مثال است كه آن هم محاط و معلول عالم عقل است و عالم عقل نيز محاط در عالم لاهوت است .
4- ". . . اگر نگويم ممتنع است "قال رسول الله "ص ": "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا الي سبعه ابطن " بدرستي كه قرآن ظاهري و باطني دارد وباطنش نيز تا هفت بطن ، باطن دارد."تفسير الصافي ، مقدمه 8"Lقال الباقر - عليه السلام : "ما يستطيع احد ان يدعي ان عنده جميع القرآن كله ظاهره و باطنه غيرالاوصيا" جز اوصياي پيامبر كسي را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست ."الاصول من الكافي ، ج 1، ص 228"Lقال اميرالمومنين - عليه السلام : "ان امرنا اهل البيت صعب مستصعب لا يعرفه ولا يقربه الا ملك مقرب او نبي مرسل او مومن نجيب امتحن الله قلبه للايمان ".بدرستي كه امر ما اهل بيت صعب و مستصعب است . جز فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا مومن نجيبي كه خدا دلش را به ايمان آزموده ، به آن معرفت نمي يابد و به فهم آن نزديك نمي شود."بصائرالدرجات ، ص 27"L"صعب به معني دشوار و مشكل و سركش است و مستصعب مبالغه آن است يعني بسيار دشوار؛ و يا آنكه صعب چيزي است كه خودش دشوار باشد، و مستصعب آن است كه مردم او را دشوار شمرند".قال ابي عبدالله - عليه السلام : "ان امرنا سر في سر وسر مستسر و سر لايفيد الا سرا وسر علي سر و سر مقنع بسر".بدرستي كه امر ما اهل بيت سري است درون رازي ديگر، رازي پوشيده ، رازي كه فايده ندهد مگر رازي ديگر وسري بر سري ديگر، و رازي پوشانيده به راز ديگر است ."بصائرالدرجات ، ص 28"
5- "ثقل اكبر و ثقل كبير"مراد از ثقل اكبر، كتاب خدا "قرآن " و از ثقل كبير، اهل بيت - عليهم السلام - است و قرآن چون اكبر از همه چيزحتي اهل بيت - عليهم السلام - است لذا اكبر مطلق است .در حديثي از نبي مكرم "ص " آمده است كه :"يا ايهاالناس اني قد تركت فيكم الثقلين خليفتين ، ان اخذتم بهما لن تضلوا بعدي ، احدهما اكبر من الاخر: كتاب الله حبل ممدود مابين السما والارض ، او قال : الي الارض ، وعترتي اهل بيتي ، الا و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ".اي مردم بدرستي كه من در ميان شما اين دو چيز گرانقدر را برجاي مي گذارم . اگر از آنها پيروي كنيد پس از من هيچ گاه گمراه نخواهيد شد. از آن دو يكي بزرگتر از ديگري است :كتاب خداوند كه ريسماني است كشيده شده در ميان آسمان و زمين . يا اينكه حضرت "ص " فرمود: [ريسماني است كشيده شده از آسمان ] به سوي زمين ، و عترت يعني اهل بيت خود را؛ بدانيد كه اين دو از هم جدا نخواهند شد تاآنگاه كه در كنار حوض بر من وارد گردند."بحارالانوار، كتاب الامامه ، ج 23، ص 117" 6- "مقام اتصال كثرت به وحدت "مراد بازگشت جميع موجودات و مراتب هستي به اصل ربوبي خويش در قيامت و آخرت است . به عبارت ديگررجوع كثرات در عالم وجود به وحدتي است كه از آن نشات گرفته است ، همان مقام اتصال كثرت به وحدت است .
7- "متواتر"اين اصطلاح درايه و حديث و اصول است و خبري است كه جماعتي آن را نقل كرده باشند به نحوي كه مفيد علم باشد يعني علم عادي ، و محال باشد كه همگي تباني بر كذب كرده باشند و بالجمله يكي از طرق علم عادي اخبار متواتره است و اغلب اطلاعات و علوم ما نسبت به امور تاريخي از همين راه است . زيرا گاه يك خبري را عده اي به نحو واحدي ولو وحدت معنوي نه لفظي نقل نمايند، محال است كه همگي تباني كرده باشند پس مفيد يقين خواهد بود."فرهنگ علوم دكتر سجادي به نقل از معالم ، ص 101 و تلويح تفتازاني ، ص 429"
8- "صحاح ششگانه "صحاح ششگانه به ترتيب زمان از اين قرار است :1- صحيح بخاري يا "الجامع الصحيح " از ابوعبدالله محمد بن اسمعيل بخاري "متوفي 256 ه . ق . "2- صحيح مسلم از ابوالحسين مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري "متوفي 261 ه . ق . "3- سنن ابن ماجه از محمدبن يزيدبن ماجه قزويني "متوفي 273 ه . ق . "4- سنن ابي داود از سليمان بن اشعث بن اسحق سجستاني "متوفي 275 ه . ق . "5- جامع ترمذي يا "سنن ترمذي " از ابوعيسي محمدبن عيسي بن سوره "متوفي 279 ه . ق . "6- سنن نسائي "مسمي به مجتبي " از ابوعبدالرحمن احمدبن شعيب "متوفي 303 ه . ق . "كتب ششگانه مذكور در فوق به اضافه موطا و مسند ابن حنبل "متوفي 241 ه . ق . " جوامع اوليه حديث اهل سنت راتشكيل مي دهد.
9- ". . . به طور متواتر نقل شده است "براي اطلاع از منابع فراوان و اثبات تواتر اين حديث شريف به كتاب گرانقدر و نفيس "عبقات الانوار" تاليف علامه مجاهد كبير مير حامد حسين هندي "متوفي 1306 ه . ق . " كه شش جلد آن ويژه سند و شرح اين حديث از طريق علماي اهل سنت است ، مي توان رجوع كرد.علامه بزرگوار در اين اثر گرانقدر، چهل كتاب براي حديث ثقلين از منابع مهم اهل تسنن به دست داده اند. نيزآورده اند كه ناقلين اين حديث شريف به ترتيب زماني در اهل تسنن ، در قرن دوم 16 نفر، در قرن سوم 33 نفر، در قرن چهارم 21 نفر، در قرن پنجم و ششم هر يك 13 نفر، در قرن هفتم 16 نفر، در قرن هشتم 17 نفر، در قرن نهم 5 نفر، درقرن دهم 18 نفر، در قرن يازدهم 10 نفر، در قرن دوازدهم 13 نفر و در قرن سيزدهم 11 نفر بوده اند كه تمام ناقلين ازبزرگان و كبار اهل سنت مي باشند.علامه سيد هاشم بحراني در "غايه المرام " در باب 28 پيرامون حديث ثقلين ، از طريق راويان و محدثين شيعه 82طريق براي اين حديث مي آورد.بدين ترتيب اين حديث شريف با 268 سند از معاريف شيعه و سني نقل شده و در تواتر آن ترديدي نيست . 10- "كشف تام محمدي "ص ""منظور از تنزل قرآن از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي اين است كه قرآن كلام خداوند متعال است و بدون واسطه ، انسانها استعداد و توان گرفتن پيام و كلام را ندارند بلكه به واسطه تنزل اين كلام از آن مقام ربوبي و تبلور آن دروجود اقدس احمدي - صلوات الله عليه - و جاري شدن كلمات بر زبان آن حضرت تعبير به كشف تامه شده است .حضرت امام در تفسير سوره مباركه حمد فرموده اند كه :"انما يعرف القرآن من خوطب به " قرآن را هم آنكه مخاطبش هست مي فهميده چيست و معلوم است كه "من خوطب به " قرآن را "مي فهمد" در آن مرتبه اي كه "نزل به الروح الامين علي قلبك - انا انزلناه في ليله القدر" را غير ازخود او نمي تواند مشاهده كند. قضيه ، قضيه ادراك عقلي نيست ، قدم برهان نيست ، قضيه مشاهده است ، آن هم مشاهده غيبيه مشاهده با چشم نيست ، مشاهده با نفس نيست ، مشاهده با عقل نيست ، با عقل "هر كس " نيست . با آن قلبي "است "كه قلب عالم است ، قلب نبي ، مشاهده با آن است ، او دريافته "انما يعرف القرآن من خوطب به " ليكن نمي تواند بيان كندمگر در لفافه امثله و الفاظ. . . "1"قرآن الفاظ نيست ، از مقوله چيزهاي سمعي و بصري نيست ، از مقوله الفاظ نيست ، از مقوله اعراض نيست ، ليكن متنزلش كرده اند براي ماها كه كور و كر هستيم ، تا آنجايي كه بشود اين كور و كرها هم از آن استفاده اي بكنند. "2""1"- تفسير سوره حمد "چاپ جامعه مدرسين ": ص 44 و 45."2"- همان . ص 43 و 44.
11- حضرت آدم - عليه السلام - بنا به آيه شريفه "و علم آدم الاسما كلها" "سوره بقره ، آيه 31" به تعليم الهي عالم به اسما "حقايق عالم هستي " شد و مستحق و لايق خلافت خدايي گرديد.منظور حضرت امام از وليده علم الاسما، انسان است كه همگي از فرزندان حضرت آدم - عليه السلام - مي باشند. 12- "نهج البلاغه "نهج البلاغه ، كتابي است پر ارج كه پس از "قرآن مجيد" بهترين و مشهورترين كتاب دنيا، و آفتاب عالمتابي است كه در آسمان علم و ادب پرتوافكن مي باشد و اعجاب و شگفتي آن حتي بيگانگان از اسلام را برانگيخته است .كتاب نهج البلاغه ، شامل خطبه هاي اميرالمومنين و نامه ها و كلمات قصار آن بزرگوار است كه به وسيله سيد شريف رضي جمع آوري شده است .علامه سيد شريف رضي در مقدمه خويش بر نهج البلاغه آورده اند كه :"سخنان آن حضرت متضمن عجايب بلاغت و شگفتيهاي فصاحت و گوهرهاي ادبيات عربي و مطالب روشني بخش ديني و دنيوي است و اين همه امتيازات در هيچ كلامي جمع نشده و اينگونه سخنان جامع در هيچ كتابي گرد نيامده است ، زيرا اميرالمومنين - عليه السلام - يگانه سرچشمه و منبع فصاحت و منشاء و ماخذ بلاغت است كه رموزبلاغت از آن حضرت آشكار شده و آيين و آدابش از او گرفته شده است . . . .سخنان آن حضرت پرتوي از علم الهي و نسيم خوشبوي و روحبخشي از سخنان پيامبر "ص " است . . . از جمله شگفتيهاي ويژه آن حضرت كه مخصوص خود اوست و در هيچ كسي نظير آن پيدا نمي شود، چند بعدي بودن سخنان اوست ، زيرا اگر كسي سخناني كه از آن حضرت درباره زهد، مواعظ و پند و اندرز وارد شده ، بدون توجه به قدرت وعظمت گوينده اش بخواند و خوب تامل كند، بي گمان خواهد گفت اين سخنان از آن كسي است كه از امور دنيا بهره اي جز زهادت ، و كاري جز عبادت نداشته است و خود در گوشه انزوا نشسته و سر در لاك خود برده و يا به دامن كوهي پناه برده و از جهان بريده است ، كه جز احساس خود چيزي نمي شنود و غير از خود كسي نمي بيند و هرگز باور نمي كند كه گوينده اين سخنان ، بزرگمردي است كه شمشير آتشزا به دست ، بي محابا در قلب ميدان جنگ رخنه مي كند و گردنهاي گردنكشان را مي زند و پهلوانان را به خاك و خون مي افكند و هنگام برگشتن از ميدان از نوك شمشيرش خون ولخته هاي دل آب شده مي چكد، و با اينهمه پارساترين پارسايان و پاكبازترين پاكبازان و يگانه لنگر دوران است و اين ازفضايل شگفت انگيز و ويژگيهاي لطيف آن حضرت است كه صفات متضاد در وجودش جمع شده و امور مختلفه را دريك مركز گرد آورده است . . . ".
13- "قرآن صاعد"حضرت امام اين تعبير را در مواردي براي ادعيه اي كه از ائمه - عليهم السلام - وارد شده است ، ذكر فرموده اند:". . . ادعيه ائمه هدي دعاهاي آنها، همان مسائلي را كه كتاب خدا دارد، دعاهاي آنها هم دارد با يك زبان ديگر.قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مي كند و همه مطالب را دارد منتها بسياري اش در رمز است كه ما نمي توانيم بفهميم و ادعيه ائمه - عليهم السلام - يك وضع ديگري دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما [حضرت آيت الله شاه آبادي - رضوان الله تعالي عليه ] ادعيه كتاب صاعد است ، قرآن صاعد؛ تعبير مي فرمود به اينكه قرآن كتاب نازل است كه از آن جا نزول كرده است و ادعيه ائمه كتاب صاعد است ، همان قرآن است رو به بالا مي رود . . . كسي كه بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چي است ، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست ، مهمش ادعيه آنهاست و خطابه هايي كه مي خواندند . . . " ."بيانات حضرت امام در جمع روساي سه قوه - 19/8/66" 18- "صهيونيست جهاني "صهيونيست ، تفكري متعصب متعلق به سرمايه داران افراطي يهود است كه در اواخر قرن گذشته در اروپا به وجودآمد و اكنون به ايدئولوژي رسمي رژيم اشغالگر قدس تبديل شده است . اين نام از "صهيون " نام كوهي در نزديكي اورشليم گرفته شده است .صهيونيسم مبتني بر تبعيض نژادي است و قوم يهود را داراي وضع استثنايي در جهان مي داند كه به عنوان قوم برگزيده خدا داراي رسالتي ويژه است . براساس اين تفكر، در سال 1897 ميلادي جمعيتي به نام سازمان جهاني صهيونيسم به وجود آمد كه هدف خود را انتقال يهوديان جهان به فلسطين اعلام كرد. اين سازمان اكنون داراي قدرت مالي زيادي ، برابر با دارايي بزرگترين شركتهاي انحصاري جهان است و مركز آن در ايالات متحده امريكاست و فعاليت جمعيتهاي صهيونيست را در بيش از شصت كشور جهان كنترل مي كند. در حال حاضر نزديك هجده سازمان صهيونيستي در دنيا فعاليت دارند. همچنين در امريكا 281 سازمان ملي يهودي ، 251 فدراسيون محلي يهودي و نيز انواع مجامع مشورتي ، صندوق و غيره وجود دارد. دولت امريكا يكي از حاميان اصلي صهيونيسم جهاني است . سازمان صهيونيسم داراي مراكز اطلاعات و جاسوسي در اكثر كشورهاي جهان است كه اين مراكز با سازمان جاسوسي موساد وسازمان سيا در ارتباط هستند.مهمترين و كارسازترين حربه صهيونيسم جهاني بهره گيري از رسانه هاي عمومي در سراسر دنياست ومجموعا 1036 روزنامه و مجله در اختيار صهيونيسم جهاني مي باشد كه معروفترين آن روزنامه "نيويورك تايمز"است .
19- "اسرائيل بزرگ "پيروان صهيونيسم از ابتداي پيدايش يك هدف اساسي و عمده را دنبال مي كردند و آن تشكيل يك دولت يهودي يا حكومت جهاني تحت سلطه يهود با عنوان اسرائيل بزرگ در فلسطين بود. بر اين اساس پس از تشكيل دولت اسرائيل در سال 1948 ميلادي ، صهيونيستها درصدد ايجاد اسرائيل بزرگ برآمدند و براي توجيه اين سياست خود، آن را مطابق تعاليم تورات دانستند.نقشه اسرائيل بزرگ بيشتر كشورهاي اسلامي و يا بخشي از آنها را در برمي گيرد. نقشه مزبور در گزارش پژوهشي "بنيامين مارزار" كه تحت نظارت دولت اسرائيل منتشر شد وجود دارد. در نقشه مزبور، حدود اسرائيل را از نيل تا فرات قرار داده اند و اسرائيل همه خليج فارس ، شمال عراق ، مسقط، عمان ، نجد، تركيه ، سوريه ، جنوب لبنان ، شرق فلسطين ،غرب اردن ، بخشي از مصر و جنوب سودان را شامل مي شود. به علاوه نقشه بزرگتر اسرائيل كه مي تواند مرحله بعد ازپياده شدن طرح اسرائيل بزرگ باشد، كردستان ، منطقه جنوب شرقي ايران ، جنوب غربي افغانستان ، و بخشي از شمال غربي پاكستان را نيز شامل مي گردد.
20- ((حسين اردني ))حسين بن طلال در چهارم نوامبر 1935 ميلادي در امان متولد شد. دوران كودكي خود را در كودكستان انگليسي هادر امان گذراند، سپس در مدرسه ويكتوريا در شهر اسكندريه در مصر به تحصيل پرداخت و تحصيلاتش را در مدرسه هاروارد انگلستان ادامه داد. در سال 1951 ميلادي پدر بزرگش عبدالله به دست يك جوان انقلابي فلسطيني به قتل رسيد. نفوذ وي در خاندانش و سياست انگلستان اقتضا كرد كه سلطنت در اين خاندان باقي بماند، لذا با كمك انگلستان ،طلال پدر حسين به پادشاهي رسيد و نيز حسين وليعهد اردن شد.چند ماه پس از به قدرت رسيدن طلال ، در 11 اوت 1951 ميلادي پارلمان فرمايشي اردن وي را از حكومت عزل كرد و شاه حسين را به جاي وي بر تخت حكومت نشاند، بعد از اين انتخاب ، شاه حسين رهسپار انگليس شد و در 2 مي 1951 ميلادي به اردن بازگشت و حكومت را در دست گرفت . او در طول حكومتش همواره از حمايت انگلستان برخوردار بود.به دنبال خروج انگليس از شرق كانال سوئز و جايگزيني تدريجي امريكا در منطقه ، وي از حمايت امريكابرخوردار گرديد. سياستهاي حكومت شاه حسين در منطقه خاورميانه ، همواره دنباله روي از سياستهاي امريكا وانگليس در منطقه بوده است . در سال 1967 ميلادي كه جنگ اعراب و اسرائيل آغاز شد، با خيانت شاه حسين صهيونيستها توانستند كرانه غربي رود اردن را اشغال و به خاك اسرائيل ضميمه كنند. در نتيجه چهارصد هزار فلسطيني آواره و به اردن رانده شدند. در اين برهه شاه حسين نه تنها در جهت حقوق حقه مردم فلسطين قدمي برنداشت بلكه بافاجعه سپتامبر 1970 ميلادي كه به سپتامبر سياه مشهور شد با كشتار مردم مظلوم و آواره فلسطين در خاك اردن ، لكه ننگي براي هميشه در پيشاني حكومت اردن باقي گذاشت .
21- شاه حسن مراكشي فرزند سلطان محمد پنجم در سال 1929 ميلادي به دنيا آمد، وي تحصيلات خود را درفرانسه گذرانيده است و بعد از درگذشت پدرش به نام سلطان حسن دوم به پادشاهي رسيد.بعد از به قدرت رسيدن سلطان حسن دوم ، روابط فرانسه با مراكش همان گونه كه انتظار مي رفت ، گسترش يافت ومراكش بيش از گذشته مورد تهاجم فرهنگ غرب قرار گرفت و دولت مراكش نيز در بخشهاي فرهنگي ، اقتصادي وسياسي از حمايت فرانسه برخوردار گرديد.گفتني است كه انور سادات رئيس جمهور خائن و معدوم مصر از طريق شاه حسن با صهيونيستها آشنا شد. چرا كه وي داراي روابط ديرينه با آنان است و همه ساله كنفرانس يهوديان در مراكش برگزار مي شود، شايد اين تنها كشور عربي است كه صهيونيستها تا اين اندازه در آن رسما آزادي عمل دارند تا آنجا كه در سال 1991 ميلادي شاه حسن يك يهودي بنام "اندره ازولي " را به سمت مشاور عالي خود انتخاب كرد.
22- حسني مبارك در سال 1928 ميلادي در استان المنوفيه مصر به دنيا آمده است . در سال 1947 ميلادي وارددانشگاه علوم نظامي شد و دوران آموزش خلباني را در آنجا گذراند، بعدا براي تكميل آموزش خود به شوروي رفت .در سال 1972 ميلادي وي فرمانده كل نيروي هوايي گرديد و در هنگام جنگ اكتبر اعراب و اسرائيل در سال 1973ميلادي ، حسني مبارك فرمانده نيروي هوايي مصر بود.وي يكي از نزديكان انور سادات ، باني قرارداد ننگين كمپ ديويد بود و در ملاقاتهاي مهم وي حضور داشت .درباره زندگي او گفتني است كه وي با يك دختر انگليسي به نام سوزان ازدواج كرده است و داراي دو فرزند به نامهاي علا و جمال مي باشد.مبارك پس از ترور سادات توسط سرهنگ انقلابي ، شهيد خالد اسلامبولي در سال 1981 ميلادي ، زمام امور مصررا به دست گرفت .وي پس از جايگزيني اعلام كرد كه تمامي سياستهاي سادات را در زمينه هاي داخلي و خارجي دنبال خواهد كرد ودر سال 1982 در مصاحبه با شبكه تلويزيوني ان . بي . سي امريكا گفت كه :"دروازه هاي ما به روي دوستان اعراب باز است اما نه به قيمت از دست رفتن روابطمان با اسرائيل ، ما مي توانيم نقش خوبي را براي رفع هرگونه تشنجي كه در هر زمان براي دوستان عرب و اسرائيلي ما به وجود بيايد ايفا كنيم ". 24- ((ملي گرايي ))تمايلات ملي به طور مطلق مطرود و نادرست نيست ، بلكه آن نوع گرايشات ناسيوناليستي كه باعث جدا ساختن نژادها و مليتها از يكديگر و ايجاد تفرقه و چند دستگي است مطرود مي باشد، بديهي است كه اگر مليگرايي در حد يك احساس ساده دوستي نسبت به آب و خاك و وطن و ملت خلاصه شود و به صورت يك بت مورد پرستش واقع نشود وهمه حقايق الهي فداي آن نگردد، چيز مذمومي نخواهد بود ولي اگر بنا باشد اين احساسات جايگزين حقايق وارزشهاي انساني و اسلامي شده و به عنوان يك ارزش والا مورد توجه و عنايت مفرط قرار گيرد و به صورت يك مكتب و مسلك درآيد، جز گمراهي و شرك و فساد به بار نخواهد آورد و اسلام با چنين گرايشاتي بشدت مبارزه مي كند.(خدمات متقابل ايران و اسلام )استاد شهيد مرتضي مطهري - رحمه الله اليه - در اينباره مي نويسد:((ناسيوناليسم آنگاه عقلا محكوم است كه جنبه منفي به خود مي گيرد يعني افراد را تحت عنوان مليتهاي مختلف ازيكديگر جدا مي كند، روابط خصمانه اي ميان آنها به وجود مي آورد و حقوق واقعي ديگران را ناديده مي گيرد . . . ))حضرت امام - سلام الله عليه - مكرر خطر مليگرايي و گرايشات ناسيوناليستي را گوشزد نموده ، آن را عامل تفرقه وجدايي بين ملتها و سدي براي پيشرفت اسلام معرفي كرده اند: ((. . . با دست حكومتهاي فاسد اين نژادپرستيها وگروه پرستيها در بين مسلمين رشد كرده عربها را در مقابل عجمها، عجمها را در مقابل عربها و تركها، و تركها را در مقابل ديگران قرار دادند و همه نژادها را در مقابل هم . اينكه من مكرر عرض مي كنم اين مليگرايي اساس بدبختي مسلمين است براي اين است كه اين مليگرايي ملت ايران را در مقابل ساير ملتهاي مسلمين قرار مي دهد و ملت عراق را در مقابل ديگران و ملت كذا در مقابل كذا، اينها نقشه هايي است كه مستكبرين كشيدند كه مسلمين با هم مجتمع نباشند . . . )). 29- "سازمان چريكهاي فدايي خلق "سازمان كمونيستي چريكهاي فدايي خلق در سال 1349 ه . ش . توسط جواناني كه از سياستهاي حزب توده وابسته به شوروي ناراضي بودند تشكيل گرديد و سلسله جبال البرز بخصوص جنگل سياهكل را به عنوان مركز عملياتي انتخاب و دست به تحريك روستاييان منطقه عليه رژيم زدند كه با تلاش رژيم شاه اين سازمان در اوايل سال 1354 و ماههاي ارديبهشت و خرداد 1355 شكست سختي را متحمل شد و از هم پاشيد. پس از اين شكست جز چند ترور و درگيري بانيروهاي پليس فعاليتي از آنان ديده نشد. با آغاز انقلاب اسلامي ، و ايجاد فضاي مناسب ، سازمان دست به تجديدتشكيلات زد و از اوايل سال 1357 مبارزاتش را برعليه ارتش و نيروهاي انقلابي افزايش داد. كه در مقايسه با امواج توفنده و خروشان مردم كه در سايه رهنمودهاي پيشوا و منجي خويش ، حضرت امام خميني ، پايه هاي ستم را به لرزه درآورده بودند، به حساب نمي آمدند. با پيروزي انقلاب اسلامي ، اين سازمان با وجود نداشتن پايگاه مردمي ، بر اصول ومرام وارداتي خود پاي مي فشرد لذا همگام با استكبار جهاني به ضديت با انقلاب اسلامي پرداخت و دست به ترورافرادي عادي و نيروهاي مذهبي زد، با كشف پايگاهها و خانه هاي تيمي آنان ، سازمان به دو شاخه اقليت و اكثريت تقسيم شد. كه "اكثريت " هماهنگ با مواضع حزب توده ، اصل را بر مذاكره سياسي به جهت كسب وجهه قرار دادند و "اقليت "بر مبارزه مسلحانه پاي فشرده و كردستان را جهت تداوم عمليات انتخاب كردند. سرانجام با تلاش پيشمرگان مسلمان كردو نيروهاي مدافع انقلاب ، آنان منطقه را ترك و به خارج از كشور گريختند.
30- "حزب توده "حزب توده در سال 1320 ه . ش . بر بقاياي حزب عدالت كه در سال 1299 ه . ش . پس از ورود ارتش سرخ به رشت ايجاد شده بود، تشكيل گرديد. به دنبال سياستي كه قوام السلطنه براي تخليه ايران در پيش گرفته بود سه وزيركمونيست وارد كابينه او شدند. با خروج قواي روس و شكست فرقه دموكرات آذربايجان وانشعابي كه در داخل حزب در سال 1326 ه . ش . روي داد عده اي از اعضا، تز استقلال حزب از شوروي را مطرح ساختند . در بهمن سال 1327بدنبال سوءقصد به جان شاه ، كه ضارب توده اي شناخته شد ، حكومت نظامي اعلام واعضاي حزب دستگير و حزب غيرقانوني و منحل گرديد . درسال 1328 ه . ش . حزب با اعلام ماركسيسم - لنينيسم به عنوان مرام حزبي ، رويه خود راكاملا آشكار ساخت . با آغاز جنبش ملي شدن صنعت نفت حزب توده با دو جناح كيانوري - قاسمي شكل گرفت كه بعدها با سكوت در قبال كودتاي 28 مرداد 32 و فعاليتهاي پشت پرده نقش مهمي در سقوط مصدق داشت . در مرداد ماه 1333 با دستگيري افسران شبكه نظامي و ساير شبكه هاي حزب توسط رژيم شاه ، عده زيادي ، از سوابق حزبي خود ابرازانزجار كردند و به همكاري با رژيم شاه و سازمان امنيت آن دست يازيدند. در دهمين كنگره حزب در اوايل دهه پنجاه ،حزب به تعريف و تمجيد از رژيم و رويگرداني از مبارزه پرداخت . در سالهاي 50 تا 56 ه . ش . كه روحانيت با شيوه هاي نويني مبارزه را آغاز كرده بود، حزب به تجديد سازمان پرداخت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، حزب پلنوم شانزدهم خود را در تهران برگزار و پشتيباني خود را از جمهوري اسلامي اعلام كرد. هدف حزب پس از انقلاب اسلامي اين بود كه بتدريج جاي پايي در بين نيروهاي انقلابي باز كرده و در اركان اقتصادي و فرهنگي كشور نفوذ نمايند.سرانجام با دستگيري رهبران و كادرهاي اصلي حزب توده ، سيل اعترافات و تنقرنامه ها آغاز شد و با اعترافات طولاني وگسترده افرادي چون كيانوري و طبري به جاسوسي و تلاش جهت نابودي نظام ، ماهيت اين حزب بر همگان آشكار و به عمر سراسر خيانت 42 ساله حزب توده در ايران پايان داده شد. 31- "استالين "ژوزف و سپاريونوويچ جوگاشويلي ، معروف به استالين ، 21 دسامبر 1879 در گرجستان به دنيا آمد. از سن پانزده سالگي با مكتب ماركسيسم آشنا شد و از آن به بعد وارد فعاليتهاي سياسي شد و بارها به خاطر اين فعاليتها دستگيرو زنداني شد.در سال 1907 ميلادي در كنفرانس سوسيال دموكراتهاي روسيه در لندن ، لنين به او لقب استالين "پولاد به زبان روسي " داد.سرقت 341000 روبل از بانك تفليس در 26 ژوئن 1906 كه بزرگترين سرقت تاريخ تا آن وقت بود، او را قهرمان مشهوري در بين كمونيستها ساخت .در سال 1912 ميلادي حزب بلشويك رسما تشكيل شد و استالين به پيشنهاد لنين به عضويت در كميته مركزي آن درآمد و بعدا روزنامه "زوزدا" و سپس "پراودا" را منتشر ساخت . به دنبال پيروزي انقلاب اكتبر به سمت رئيس سازمان بازرسي حزب از سوي لنين انتخاب شد و در سال 1922 ميلادي به دبير كلي حزب رسيد و تشكيلات آن را قبضه كرد.لنين در 21 ژانويه 1924 در گذشت و وصيتنامه او كه حاوي اظهار عدم رضايت وي از استالين بود، به همراه مقالات تند وي عليه استالين ، توسط بيوه لنين در اختيار "كامنف " قرار گرفت و او نيز دراختيار دفتر سياسي حزب قرار دارد كه اين امر خشم استالين را برانگيخته و مقدمه اي براي تصفيه هاي خونين بعدي وي گرديد. در دسامبر 1927 در كنگره پانزدهم حزب با سخنراني هفت ساعته استالين آهنگ تسريع در پيشرفت كمونيسم تصويب شد كه اشتراكي كردن كشاورزي از پيامدهاي آن بود كه منجر به قتل ده ميليون كولاك يا كشاورزان مرفه دوران استوليپين "از نخست وزيران مقتدر دوران تزاري " گرديد. بعدا استالين تصفيه هاي خونيني را تا سال 1939 ميلادي به راه انداخت كه تنها در سال 1935 ميلادي 536500 نفر كشته شدند. با وقوع جنگ دوم جهاني و اشغال لهستان ، ليتواني ، لتوني و استوني استالين شوروي را به سوي يك قدرت جهاني پيش برد.بالاخره اين ديكتاتور بزرگ تاريخ در روز پنجم مارس 1953 به صورت مشكوكي درگذشت و حكومت سي ساله خفقان ، ترور و كشتار وي پايان يافت .
32- "حادثه آمل "حادثه آمل به دنبال اعلام مبارزه مسلحانه مخالفين نظام نوپاي اسلامي در تاريخ 30 خرداد 1360، به وقوع پيوست .اتحاديه كمونيستهاي ايران كه متشكل از ماركسيست - لنينيستهاي چپ بودند با ارزيابي موقعيتهاي جغرافيايي ، جنگلهاي آمل را مناسب براي عمليات چريكي تشخيص دادند و در آنجا استقرار يافتند. تصور واهي اتحاديه بر اين بود كه به خاطر وضعيت اجتماعي منطقه آمل و بافت دهقاني جمعيت اطراف آن ، در صورت حمله به شهر، مقاومت پراكنده نيروهاي انقلاب بسرعت سركوب مي شود و در مرحله دوم پس از قطع خطوط ارتباطي و تقويت نيروهاي مخالف داخل شهر، ديگر مناطق مازندران به تصرف نيروهاي اتحاديه درآمده و پس از آن آحاد مردم در يك زنجيره متشكل در سراسر ايران بپا مي خيزند و رژيم جمهوري اسلامي را ساقط مي كنند.حمله آنها شب ششم بهمن آغاز شد. آنها به دو گروه تقسيم شدند.گروه اول وارد شهر شده و به گشت زني پرداختند و هر كس را به اصطلاح حزب اللهي و پاسدار تشخيص مي دادندترور مي كردند. آنها سپس به كميته انقلاب اسلامي شهر حمله بردند. مردم آمل كه با صداي تيراندازي به خيابانها آمده ومتوجه وقايع شده بودند، آماده مقابله گرديدند. صبح روز ششم بهمن حماسه مردم آغاز شد و مردم آمل با سنگربندي در شهر و مقابله با نيروهاي اتحاديه آرايش آنها را برهم زدند. در نتيجه نيروهاي اتحاديه كه ايمان و مقاومت مردمي رادر برنامه خود لحاظ نكرده بودند به گروههاي كوچكتري تقسيم شدند ولي بر اثر شدت مقابله مردمي ، ارتباط آنها از هم قطع و بالاخره تا غروب همان روز تارومار شدند. در اين واقعه 34 نفر از كمونيستها كشته و چند تن زخمي و سي نفردستگير شدند و از مردم شريف آمل نيز چهل نفر به شهادت رسيدند.
33- "كمونيست امريكايي "اصطلاح كمونيست امريكايي ، در رابطه با عملكرد بعضي از احزاب چپ در كشورهاي جهان وخصوصاكشورهاي اسلامي است . اين احزاب در حالي كه در ظاهر اعتقاد به اصول و مباني كمونيسم دارند ولي درموضعگيريها و عملكردهاي خويش در راستاي سياستهاي غرب قرار دارند.مانند بسياري از احزاب كمونيستي ايران ، نظير پيكار، كومله ، دموكرات كه همسو با سياستهاي سازمان سيا دربراندازي جمهوري اسلامي ايران تلاش كردند و از كمكهاي مالي استكبار برخوردار بودند و در يك بررسي عميقترمي توان گفت به طور كلي رودررويي كمونيستها با نهضت اسلامخواهي در ممالك اسلامي بويژه ايران ، قطع نظر ازشعارها، نوع روابط و وابستگي احزاب كمونيستي به كشورهاي عضو بلوك كمونيسم در گذشته ، همواره در راستاي منافع و هماهنگ با سياستهاي خصمانه غرب و امريكا عليه انقلاب اسلامي قرار داشته است . 34- "حزب دموكرات كردستان "اين حزب در سال 1322 ه . ش . با حمايت و تشويق شوروي سابق توسط قاضي محمد تشكيل شد.در بهمن 1324 قاضي محمد به عنوان دبير كل حزب در راستاي سياستهاي شوروي و تجزيه ايران در مهاباد تشكيل حكومت داد اما به دنبال توافق دولتين ايران و شوروي سابق ، قاضي محمد به همراه برادرش سيف قاضي و حدود چهل تا پنجاه نفر از اعضاي حزب اعدام شدند.در سال 1338 فعاليتهايي در جهت احياي حزب انجام شد كه با شكست مواجه گرديد.با گذشت زمان و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران اين حزب دوباره شروع به فعاليت نمود. رهبران جديد با استفاده از سابقه حزب و بهره برداري از ضعف دولت موقت و برخي خيانتها موفق شدند با تصرف تعدادي از پادگانهاي نظامي وغارت سلاحها موقعيت خود را در قسمتهايي از كردستان تحكيم بخشند. از نظر ايدئولوژي ، حزب دموكرات علي رغم تكيه بر ماركسيسم ، اصالتي براي مبارزه طبقاتي قائل نيست و از همين رو فئودالها و خانهاي محلي در داخل حزب وكادر رهبري آن از موقعيت ويژه اي برخوردار مي باشند.پس از انقلاب اسلامي ، رهبري حزب با عبدالرحمن قاسملو بود. وي در سال 1338 با تعهد سپردن به ساواك شاه ازايران خارج و به مدت پانزده سال در كشورهاي شوروي ، عراق و اروپاي شرقي و فرانسه اقامت گزيد و در فرانسه درمدرسه "السنه شرقيه اي " كه يكي از وظايفش تربيت و پرورش جاسوس براي كشورهاي مشرق زمين است ، مشغول به فعاليت مي شود در مدت اقامت در شوروي در بخش فارسي راديو مسكو به سخن پراكني مشغول ، و در عراق نيز شغل مهم دولتي داشته است . خاندان وي از فئودالهاي معروف منطقه مي باشند.قاسملو در روز دوشنبه 22/4/1368 شمسي در وين پايتخت اتريش به قتل رسيد. استراتژي حزب دموكرات ، تحت پوشش خودمختاري ، انتزاع خاك كردستان از پيكره جمهوري اسلامي ايران است . اين حزب همانند ديگر احزاب منطقه با انشعابات پي درپي كه در درون ساختار آن ايجاد شده است دريك سردرگمي و بلاتكليفي به سر برده و حيات آن به ميزان زيادي به حيات حزب بعث و حاميان غربي آن بستگي دارد.بر اساس اسنادي كه از لانه جاسوسي امريكا در ايران به دست آمده و منتشر نشده است ، دولت امريكا در واردآوردن فشار بر نظام نوپاي اسلامي بيشترين استفاده را از حزب دموكرات كردستان برده است و همواره ايجاد اغتشاش در اين منطقه و حمايت كامل از حزب دموكرات و ديگر گروهكهاي محارب در كردستان ، در برنامه سازمان سيا قرارداشته است .
35- "حزب كومله "بنا به ادعاي اين حزب ، سال تاسيس آن 1348 ه . ش . مي باشد اما نداشتن هيچ گونه فعاليتي تا سال 1357 ه . ش . وعدم وجود مدارك كافي اين ادعا را مشكوك جلوه مي دهد. در سال 1357 به دنبال كشته شدن فردي به نام محمد حسين كريمي كه حزب ، او را از خود مي دانسته ، اعلام موجوديت كرد و بدنبال آن در پي كسب وجهه و مانورهاي مردم پسندانه با شعارهاي دفاع از دهقان در مقابل فئودالهاي منطقه "كرمنو" از توابع سقز برآمد. با توجه به سوابق و روحيه و فرهنگ خاص حاكم بر منطقه ، شعارهاي عوام فريبانه آنان تا حد زيادي موثر واقع شد و جو ضد دولتي در منطقه به وجود آوردو به موازات آن با سلاحهايي كه از پادگانهاي منطقه غارت كرده و نيز كمكهايي كه از سوي رژيم بعث به آنها مي شد واردجنگ مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي شدند. از نظر ايدئولوژي اين حزب از نقطه نظرات مائو الهام گرفته است . به دنبال گسترش تحرك نظامي جمهوري اسلامي ، تشكيلات گروهك مزبور از هم پاشيده و بقاياي آنها به شهر بوكان پناه بردند.حزب كومله با توجه به وابستگي اش به استكبار جهاني و كمكهاي رژيم بعث به آن ، هم صدا با بوقهاي تبليغاتي جهان بر عليه نظام جمهوري اسلامي ايران در جنگ تحميلي موضع گرفت و ايران را آغازگر جنگ اعلام كرد. در طول دوران جنگ اعضاي كومله مانند ديگر احزاب كمونيستي و منافقين ، به عنوان ستون پنجم دشمن عمل كرده و براي دولت عراق مزدوري مي كردند.در زمينه اخلاقي ، اين حزب با طرح نظريه هايي چون "عشق آزاد" و . . . درصدد موجه جلوه دادن مفاسد اخلاقي درون حزب برآمد.به هر تقدير تحولات جاري در منطقه كردستان و تحكيم قدرت دولت مركزي در منطقه موجب گشت كه حزب كومله در انزوا و اضمحلال كامل قرار گيرد. مردم ايران اين حزب را در كنار منافقين به عنوان يكي از منفورترين احزاب خائن به ملت و انقلاب اسلامي مي شناسند.
36- "شهيد مدرس "شهيد سيد حسن مدرس ، در روستاي "سرابه كچو" از توابع اردستان اصفهان به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات دراصفهان عازم عتبات عاليات شد و در نزد اساتيد بزرگي چون آخوند خراساني و ميرزاي شيرازي به ادامه تحصيل پرداخت و به درجه اجتهاد رسيد. مخالفت با ستمگريهاي ظل السلطان "فرزند بزرگ ناصرالدين شاه و حاكم اصفهان "او را در امور سياسي آبديده كرد. در مجلس دوم به عنوان يكي از پنج نفر علماي طراز اول از سوي مراجع تقليد انتخاب شد و با حاج آقا نورالله نجفي "يكي از پنج نفر علماي طراز اول " به تهران آمد. در جريان قيام محمدعلي ميرزا به همراه ساير مشروطه خواهان به مقاومت برخاست و در نتيجه اين قيام با شكست رو به رو شد و به دنبال آن مصادره اموال شورشيان پيش آمد كه با اولتيماتوم 1911 ميلادي روسيه مواجه گرديد. اين اولتيماتوم با مخالفت شهيد خياباني و شهيدمدرس رد شد. در قضيه مهاجرت كه به دنبال اشغال بخشهايي از خاك ايران در جنگ جهاني اول به وقوع پيوست ، وي تصدي دو وزارتخانه دولت آزاد در تبعيد را به عهده داشت "1335 ه . ق . " قرارداد 1919 ميلادي كه به دنبال پيروزي بلشويكها در روسيه و سعي انگليس در روي كار آوردن دولتي مقتدر و وابسته در ايران ، بين وثوق الدوله و كاكس منعقدشده بود با مخالفت شديد مدرس لغو گرديد. در جريان كودتاي 1299 ه . ش . رضاخان ، بشدت با آن به مخالفت برخاست و اين مخالفتها با رضاخان تا هنگام تبعيد وي در 16 مهرماه 1307 ادامه يافت و سپس ، پس از ده سال در شهركاشمر در عصر روز 27 ماه مبارك رمضان سال 1316 ه . ش . با زبان روزه او را مسموم و به دستور رضا خان او را به شهادت مي رسانند. آنچه كه از مدرس در خلال حيات سياسي اش به يادگار باقي مانده روحيه مقاومت و سازش ناپذيري او در مقابل قدرتهاي شيطاني و يك عمر مجاهده در دفاع از اسلام و ميهن اسلامي است . حضرت امام به كرات از شهيدمدرس ياد مي كرده اند و او را الگوي مبارزان و مجاهدان و مصداق بارز روحانيت انقلابي مي دانست . 37- "فاجعه 14 اسفند"فاجعه 14 اسفند ماه 1359 تلاشي بود كه از سوي عناصر وابسته و سازشكار براي بازگرداندن مسير انقلاب به سوي يك رژيم مورد پسند غرب صورت گرفت .در اين روز بني صدر رئيس جمهور اسبق و مخلوع با اعلام برگزاري مراسم بزرگداشت سالگرد درگذشت دكترمصدق در دانشگاه تهران كه از سوي گروهها و جمعيتهاي معارض حمايت مي شد با سخنراني تحريك آميز خود، سعي در اغواي مردم و انزواي نيروهاي انقلابي داشت . اين مراسم كه از ساعت 40: 15 دقيقه آغاز گشته بود منجر به درگيري بين شركت كنندگان در مراسم و مخالفين آنها گرديد.در جريان درگيري بني صدر با سخنان تحريك آميز، هيجان جمعيت را بيشتر مي كرد و گارد مخصوص او به همراه ميليشياي منافقين خلق شروع به ضرب و جرح مخالفين نمودند. در اين حادثه تعداد زيادي از مردم كه در دانشگاه وبيرون دانشگاه به حمايت از آرمانهاي انقلاب اسلامي شعار مي دادند، به دستور بني صدر مورد تهاجم قرار گرفته و تعدادزيادي زخمي شدند.حادثه 14 اسفند نقطه عطفي بود كه صف بندي نيروهاي انقلابي به رهبري امام خميني با خطوط انحرافي را عميقترو آشكارتر كرد و همين حادثه و اعمال بعدي بني صدر، موجبات جدايي كامل او را از ملت و نهايتا پناه بردن علني او به منافقين و سقوط و فرار وي را فراهم ساخت . 38- "مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم "به دنبال انقلاب اكتبر 1917 در روسيه و استقرار نظام كمونيستي در آن كشور، پهنه عظيمي از جهان ، از بالتيك تاآدرياتيك در حصار آهنين انديشه ماركسيستي گرفتار آمد. مظاهر اين تفكر در خشونت ، قتل و انهدام انديشه هاي مخالف در شديدترين وضع ممكن بود.پس از مرگ لنين در سال 1924 ميلادي و روي كار آمدن استالين ، جهان شاهد آغاز وحشتناكترين كشتارها درتاريخ معاصر بود. استالين پس از نابود كردن رقباي سياسي خود همچون تروتسكي ، زنيويف ، كامنف ، و تثبيت قدرت خودش اقدام به پياده نمودن برنامه پنج ساله اقتصادي خود جهت توسعه شوروي نمود. از سياستهاي اصولي اين برنامه ،لغو مالكيتهاي فردي و اشتراكي كردن سيستم كشاورزي بود. در راستاي اين سياست ، اقدام به درهم شكستن مقاومتها به صورت وحشتناكترين شيوه هاي ضد بشري نمود. در ماجراي كولاكها و تبعيد آنها به سيبري تنها ده ميليون نفر كشته شدند. در سال 1935 تحت نظر "يژوف " 536500 نفر به قتل رسيدند. استالين به نوعي بيماري به نام پارانو دچار بود كه علائم آن جنون عظمت طلبي است . سياست قتل و سركوب در دوران زمامداران بعدي نيز ادامه يافت . در زمان برژنف حادثه بهار پراگ و تجاوز به چكسلواكي با كشتارهاي وسيع همراه بود. بسياري از جنايات هفتاد سال سلطه كمونيستها دراين بخش از جهان ، در دوران روي كار آمدن گورباچف برملا گرديد. سرانجام لهيب آتش ظلم از زير خاكسترسردرآورد و زبانه هاي سركش آن كاخ ظلم را بر سر سرنشينان و اهل ظلمه آن يكسره ويران ساخت "سقوط شوروي وتجزيه آن ".
بزرگتر