عنوان : دانشگاه و انقلاب فرهنگي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 19 آذر 1364
تاریخ قمری : 27 ربيع الاول 1406
مکان : تهران ، جماران
مناسبت : سالگرد تشكيل شورايعالي انقلاب فرهنگي
جلد : 19
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت و حساسيت امر دانشگاه
من قبلا تشكر كنم از همه آقايان كه تشريف آوردند اين جا از نزديك خدمتشان برسيم . و من الان بايد بگويم كه اطمينان دارم كه با اين جمعيتي كه الان ، اعضاي محترمي كه الان هستند در شورا، ديگر نگراني اي نسبت به دانشگاه ها و ان شاءالله ساير چيزهانباشد. معذلك البته مسئله چون خيلي مهم است و سرنوشت انقلاب اسلام بسته به اوست بقايش ، از اين جهت ، بايد هميشه اين حساسيت را داشت . در همه امور بايد حساس بود،اما فرق است ما بين آني كه ادامه بايد اين حساسيت پيدا بكند. يك چيزهايي كه حل مي شود، مثلا ما جنگ داريم ، جنگ چيز مهمي نيست ، حل مي شود، چيز مهمي نيست وبحمدالله خوب است وضع ، و جهات سياسي اي كه در دنيا هست ، آنها هم حل مي شود وان شاءالله ، چيزهايي است حساس بايد بود. اما مسئله دانشگاه يك مسئله فوق العاده است كه اين افرادي كه از دانشگاه در مي آيند يا مخرب يك كشوري هستند يا سازنده آن كشور هستند، و در كشور ما، يا رو به اسلام مي برند كشور ما را، يا منحرفش مي كنند. اين از چيزهايي است كه از دانشگاه مي آيد اين كار، چنانچه از حوزه هاي علميه مي آيد اين كار، از اين جهت ، خيلي مهم است اين امر.
اهميت انگيزه و محتوا در انقلابها
در انقلاباتي كه در عالم واقع مي شود يا در شورش ها يا در كودتاها، يكي اصل اينشورش و انقلاب و كودتا، يكي انگيزه اش ، يكي محتوايش اينها سه امري است كه بايددر آن توجه كرد. خودشان ، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به هم اند، يا شورش است ياكودتاست يا انقلاب ، صورتا مثل انسان ها مي ماند كه همه صورتشان مثل هم هست امامعناشان فرق با هم دارد. انگيزه ها مهم است و محتواها. گاهي وقت ها انگيزه خوب است ،محتوا خوب نيست ، گاهي وقتها محتوا خوب است ، انگيزه درست نيست . ممكن است يك نفر حالا، - حالا نسبت به يك نفر عرض مي كنم - يك نفر آدم با يك انگيزه خوبي بخواهد يك كار خوبي به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مصاب (1) است لكن كارش خلاف است . يك اشخاصي مي شود كه يك كارهاي خوبي انجام مي دهند باانگيزه بد. مثلا يك كسي كشف يك چيزي مي كند و انگيزه اش بد است براي اين كار وكارش خوب است ، يك وقت هم هر دويش خوب هستند. انقلاب فرهنگي هم همين جور است كه يك انقلاب است كه تحول است از يك حالي به حالي ديگر، نه پيشبردهمان چيزي كه هست . چنانچه انقلاب جمهوري اسلامي در كل هم همين طور است ،يك انقلاب شد به توسط مردم ، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواي انقلاب .اميدوارم كه انگيزه انقلاب در مردم الهي باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم ، يك حكومتي را برداريم ، يك حكومت ديگر براي خودمان درست كنيم ،خودمان مي خواهيم به يك نوايي برسيم ، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براي ما فايده ندارد، براي اينكه مي خواهد تشكيل بدهد وقتي انگيزه اش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتي ، بخواهند قدرتمندباشند، او سابقي بوده ، ما آن قدرت را از او بگيريم ، خودمان بگيريم . اين با او نسبت به اصل مسئله انگيزه فرقي ندارد؛ يعني ، يك حكومتي رفته است ، يك حكومت ديگري هم آمده است ، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مي ماند كه در دنيا واقع مي شود، اين فرقي با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قياممي شود، يك نهضتي مي شود براي يك كار خوبي اما الهي نيست . از باب اينكه كارخوب است براي ملتمان خدمت بكنيم كار خوب است ، فلان ، به اين ممكن است ارج بدهد، اما آن كه مقصود است ، نيست . آن كه مقصود است اين است كه انسان دركارهايش چه در تشكيل حكومتش ، چه در انقلاب فرهنگيش ، چه در انقلابات ديگرش نظرش اين باشد كه يك كار الهي كرده باشد، آن پيش خدا ارزش دارد مثل انبيا. انبياكارشان به واسطه اين ارزش داشت نه براي عمق كارشان - و عرض مي كنم كه - سعه كارشان ، حكومتشان زياد باشد، كم باشد فرقي نمي كند. انبيا، آني كه هيچ نتوانسته كاربكند با آني كه خيلي كار كرده هر دو در انگيزه مثل هم هستند؛ يعني ، هر دو مي خواستندكه يك كاري براي خدا بكنند و پيش خدا ماجورند و هر دو هم ماجور هستند، يكي موفق شده ، يكي موفق نشده است ، آن ديگر دست خود اين نبوده ، موفق نشده است .
اسلامي و الهي نمودن دانشگاه در انقلاب فرهنگي
و در انقلاب فرهنگي ، آني كه براي شما فايده دارد - يك وقت براي مملكت فايده دارد، يك وقت براي دانشجوها فايده دارد، يك وقت براي شما آقايان - آني كه براي شما فايده دارد اين است كه انگيزه تان اين باشد كه اين دانشگاه را ببريد طرف اسلام ،الهي اش كنيد. هر درسي مي خواهند بخوانند مانع ندارد، درس هايي كه [مفيد] است ،اسلام با همه [درسها]، الا بعضي از درس ها استثناء كرده ، با همه موافق است . اما آني كه براي ماها فايده دارد اين است كه ما بخواهيم همين اسلامي بودن را الهي اش كنيم ،بخواهيم الهي باشد اين كار ما، براي خدا كار بكنيم ، اين براي خودتان فايده دارد، موفق بشويد فايده دارد، موفق هم نشويد فايده دارد. و اگر اين انگيزه شد مسلما دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد وقتي انگيزه الهي شد، ديگر نمي شود اينكه انسان انگيزه اش الهي باشد و دنبال اين باشد كه خودش يك راهي باز كند، حالا چي باشد، هر چي شد،شد. اين قهرا خواهد اين طور شد كه وقتي كه انگيزه براي خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد، به طوري كه خداپسند باشد، از اين جهت ، در اين كار موفق است . اگرموفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب ، قصور قدرتش است ، قدرت نداشته بيشتر از اين ؛ اما پيش خدا اين ارزشش با آن كسي كه قدرت داشته مثل هم مي ماند.
ارزش انگيزه الهي در امور
بنابراين ، آني كه براي انسان ارزش دارد، ارزش انساني و روحاني دارد، ارزش الهي دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براي خدا اين كار را بكند. مي خواهيدتربيت كنيد اطفال مردم را، براي خدا، مي خواهيد تربيت كنيد جوان هاي مردم را، براي خدا، مي خواهيد تربيت كنيد ملت را، براي خدا؛ مي خواهيد حكومت كنيد، براي خدا؛حكومت كنيد، همان حكومتي كه انبيا مي كردند، خوب ، موسي هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، علي هم حاكم بود. از آن طرف ، [افراد] مفسد هم حاكم هستند، آن هم صورت مثل هم مي ماند - الا در بعضي جهات - انسانها صورتهايشان يكي هست . مثل هم مي ماند همه ، يك وضع دارند. گاهي اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسماني وحيواني است ديگر، آن چيزي كه فرق مي گذارد ما بين اينها، آن معنايي است كه در آنهاهست . و مهم آن انگيزه الهي است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا رافرستاده ، مقصد اصلي اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلي اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعي ايجاد كنند، مقصد اعلا اينهانيست ، اما اينها مقصد است - بعضيهايش مقصد است - البته عدالت ، اجراي عدالت يك مقصدي است ، عدالت الهي را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالي ، مقصدي است . بخواهيدعدالت الهي را ايجاد كنيد براي خاطر اينكه مشهور بشويد، به اينكه آقا چه آدم خوبي است ، دارد چي مي شود، اين براي خودتان بد است ، واقعش خوب است ، براي مردم آن وقت خوب است . بعضي چيزها براي مردم خوب است ، براي دانشگاه خوب است ،بعضي از چيزها براي شما خوب است ، بعضي چيزها براي هر دو خوب است . اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه ، انگيزه الهي و خدايي باشد، نه براي خودم يك كاري مي خواهم بكنم ، براي خدا مي خواهم يك كاري بكنم ، براي ملت هم نيست ، براي خداست ، اگر اين طور باشد موفقيد در كارتان راجع به اين جهت . در آن كار اگر هم - به حسب قاعده موفق خواهيد شد در آن كار هم - اگر هم خداي نخواسته ، يك وقت چيزهايي آمد پيش ، موانعي آمد پيش ، نتوانستيد موفق بشويد، اين ديگر قدرت نداشتيد،خدا هم از شما قبول دارد، بيشتر از قدرت از شما نمي خواهد. بنابراين ، اين انگيزه را بايدما حفظ بكنيم . يك كسي ممكن است درس بخواند، درس الهي بخواند، توحيد بخواند،عرفان بخواند و جهنم برود. ديگران از استفاده از او توبهشت بروند، اين براي اينكه خودش انگيزه باطل داشته باشد جهنم برود. يك كسي مي خواهد درس بخواند براي اينكه مثلا فلان منصب را پيدا كند، آقاي محله بشود، آقاي شهر بشود، آقاي يك مملكت بشود، آقاي دنيا بشود. يك كسي مي خواهد درس بخواند براي اينكه خودش معروف بشود، در اين جاها، در اين ده ، در اين شهر معروف بشود، همه اش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين "من " را اگر انسان زيرپا گذاشت و "او" شد،اصلاح مي كند همه چيز را. و در همه اقطار كارها اين طوري است كه فرق مابين اينكه اين كار يك كاري است الهي ، آدم خودش بايد فكرش را بكند. گاهي وقتها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كاري كه من دارم مي كنم و اين قدر خوشحالم براي اينكه براي خدا اين كار را كردم ، اگر يك كسي بهتر از من اين كار را انجام بدهد،حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم براي اينكه ، او بهتر براي خدا كارمي كند يا نه . اگر اينجا آدم فهميد كه نه ، اين طور نيست ، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايي نبوده - صرف خدايي - اخلاص نبوده در آن . آني كه براي ما فايده دارد اخلاص است كه براي خدا هم كار بكنيم ، خدا هم احتياجي به هيچ چيز ندارد، احتياجي به اخلاص ما هم ندارد. خدا مي خواهد كه ، ميل دارد، يعني ميل به آن معنايي كه ديگران دارند نه ، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند. نجات مردم هم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزه هايشان هم انگيزه انبيا باشد؛ نمي توانيم به آن قدر، به هراندازه اي كه مي توانيم . البته ما نمي توانيم كه انگيزه اي كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم ، اين معلوم است كه ما نمي توانيم . اما مي توانيم كه يك انگيزه هايي داشته باشيم كهمشابه او باشد، برويم طرف آن طرف .
انگيزه الهي در عظمت حركت انبيا
دانشگاه را بايد شما روبه خدا ببريد، رو به معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براي خدا خوانده بشود. اگر اين را توانستيد كه شما براي اين كاربرويد و اين كار را بكنيد، در كارتان موفقيد، چه برسيد به مقصدتان ، چه نرسيد به مقصدتان . و اگر براي خودتان باشد ممكن است كار، بسيار كار عادي باشد اما براي ديگران نفع دارد، براي شما نفع ندارد، گاهي براي شما ضرر دارد؛ براي ديگري نفع دارد، براي شما ضرر دارد و گاهي براي شما نفع دارد، براي ديگران ضرر دارد. شمامي خواستيد يك كار خوبي بكنيد نشده است و كار بد شده است ، اما شما مي خواستيدخوب انجام بدهيد. اين معنا را ما بايد هميشه در ذهنمان باشد و توجه به اين داشته باشيم تا موفق در امور بشويم ، در هر كاري موفق بشويم . من ادعا نمي كنم كه امثال من يك همچو چيزي هستيم ، نه ، ما آدمهاي ناقصي هستيم ، بايد برويم تحصيل كنيم ، تا تحصيل كمال بكنيم . اما مردم ، بودند در بينشان كه يك همچو اشخاصي بودند، لااقل ما مي دانيم انبيا بودند، اولياي خدا بودند كه اين جور بودند، براي او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براي حكومت بوده است يا براي چي بوده . مي رفتند دنبال حكومت براي اينكه از دست جائرين بگيرند، فشار مي آوردند كه از دست جائرين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مي برند كه عدالت الهي رااجرا بكنند. اين كار، كار انبيا بوده ، عدالت الهي را مي خواستند ايجاد كنند لله تعالي . ازاين جهت كه لله تعالي بوده است و خالص بودند آنها، الهي بودند خودشان ، كارهاشان اين طوري بوده . ما ناقصيم ، ما اعتراف مي كنيم پيش خدا كه ما ناقصيم ، تا آخر هم نمي توانيم اين طور كمال را پيدا بكنيم . اما بايد فكر باشيم كه ، دنبال اين معنا باشيم ، همچونباشد كه پشت بكنيم به اين معاني ، دنبال اين معنا باشيم كه ما يك كاري كه مي كنيم براي خدا باشد. و من اميدوارم كه موفق بشويد وقتي كه يك همچو انگيزه اي باشد، حتي درآن كارهايي كه پيشتر نمي توانستيد انجام بدهيد با اين انگيزه انجام بدهيد، با اين انگيزه اي كه عرض مي كنم قدرت به انجام پيدا بكنيد. خدا تاييد مي كند يك همچو انگيزه اي را،يك همچو كاري را تاييد مي كند خداي تبارك و تعالي . چنانچه ديديم كه انبيا با دست خالي مي آمدند كارهاي بزرگ مي كردند. پيغمبر اكرم چي بود؟ خوب ، يك شباني بوددر مكه ، همه هم با او مخالف بودند و اذيتش هم مي كردند و چه مي كردند منتها[مومن ]بود، اما اين يك شبان پا شد يك همچو كاري كرد كه حالا دنيا را اين طور كرده .حضرت عيسي هم همين طور، حضرت موسي هم يك شباني بود آن هم اين طور،حضرت ابراهيم هم همين طور، يكي بودند اينها خودشان ، لكن جمع بودند، يك ملت بودند هر يكيشان ، يعني همه چيز داشتند. و عمده همان است كه نقطه اتكا خدا بوده است ، براي خدا بوده ، حركت براي خدا. سير الي الله تعالي بوده ، سير الي الله تعالي چون بوده است ، هر كاري كه مي كردند الهي بوده . ناهار هم مي خوردند الهي بوده . نماز هم مي خواندند الهي بوده ، جنگ هم مي كردند الهي بوده .
من اميدوارم كه ما دنبال اين مسئله باشيم . و من مطمئنم كه شما آقايان ان شاءالله موفق هستيد در اين كاري كه داريد انجام مي دهيد و هميشه هم حساس باشيد در آن ، هيچ وقت خيال نكنيد كه نه ، تمام شد مسئله . دانشگاه جوري است كه نظرهاي فاسد دنبالش است به اينكه يك كار خلافي بشود در آن . دنبالش است ، موفق ان شاءالله نشوند. و هميشه بايدانسان حساس باشد كه نگذارد اين سنگري كه مي تواند همه چيز را درست كند و مي شودكه همه چيز را به هم بزند، يك وقت از دستتان اين سنگر [گرفته ] بشود، يك خللي درآن واقع بشود. من هم دعاگوي شما هستم و اميدواريم كه هميشه موفق و مويد و منصورباشيد و هميشه براي اين ملت و براي خدا خدمت بكنيد.
والسلام عليكم
پانویس :
1- بر درستي است .
بزرگتر