عنوان : ريشه تفاوت ارزشها در دنيا
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : صبح 5 دي 1361
تاریخ قمری : 10 ربيع الاول 1403
جلد : 17
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اختلاف ارزشها به حسب مكاتب مختلف
امروز بحمدالله ، با دو گروهي كه هر دو گروه ارزشمندند، مواجه هستيم . گروه آموزندگان به ملت در سر تا سر كشور - البته گروهي از آنها - و گروهي هم از هلال احمر.ارزشها در دنيا به حسب مكتبها و به حسب ديدها مختلف است . با مطالعه به مكتبهايي كه در دنياست و به مسلكهايي كه در دنياست ، مي توانيم بفهميم كه ارزشها در مكتبهااختلاف دارد و در ايده ها هم اختلاف دارند. شما اگر قطع نظر كنيد از مكتبهاي توحيدي و الهي و به مكتبهاي مادي و به ايده هايي كه دنبال ماديات هستند. مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد، مي بينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مكتب الهيين وموحدين ارزشهايش يك چيزهايي است ، يك عناوين است و مكتبهاي ماديگري ، چه ماديگري كمونيستي و چه ماديگري سرمايه داري و بالاخره ، تمام مكتبهايي كه ماوراي مكتب الهي است ، ارزشها با هم فرق دارد.
شما در همين كشور خودمان ، در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه كنيد كه در خودآنها ارزشها چه بود و در ملت كه رنگ آنها را به تبع قبول كرده بودند. ارزشها چه بود. درزمان آنها، آن وقتي كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب ، ارزشها به كالسكه هاي چنداسبه [بود] و هر چي بيشتر بود اسب ، هشت اسب ، گاهي تا بيشتر از اين هم ، و عدد خدمه وعدد آنهايي كه هياهو اطراف اين انساني كه ، يا غير انساني كه در آن كالسكه نشسته بود،هم ارزش در بين قشر روشنفكر آن زمان و هم نويسنده هاي آن زمان و هم شعرا وگويندگان و اهل هنر آن زمان ، ارزش به اين بود كه هر كس پاركش بيشتر و هر كس خدم و حشمش بيشتر، ارزشش بيشتر. طبقه اي كه اسم خودشان را "طبقه اشراف و اعيان "گذاشته بودند، ارزش پيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند، و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازي و سگ داشته باشند. در پيش سرمايه دارها هم ، ارزش ، زيادي سرمايه و روي هم انباشتن سرمايه ها و پر كردن بانكها ياتجارتخانه ها از اموال ، از هر راهي باشد. وقتي در قشر توده هاي مردم نگاه مي كردي ، دربين زن و مرد [در] هر دو طايفه ، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن لباس و دوختن لباس و آرايش . هر كه بهتر لباس مي پوشيد و شيكتر بود در لباس ، ارزشش پيش مردم بيشتر بود. و هر زني كه آرايشش به طرز اروپايي بود و لباسش از آنجام الهام مي گرفت ،اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزشها همه به امور مادي بود.
وقتي بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازي و امثال اينها باشد، آن مبداء ارزش ، ارزشش از اين شخص بيشتر است . اگر اسب مبداء ارزش يك انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بيشتر است ؛ براي اينكه او ارزش به انسان داده . اگر فرش و قالي وتجملات و بزك كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن ، اين ارزش يك انسان را زياد مي كند، آنها ارزششان بيشتر از اين است ؛ براي اينكه آنها مبداء ارزش هستند.انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاوداري است ، گاوها ارزششان بيشتر از خودانسان است ؛ ارزششان به پارك داري است ؛ ارزششان به فرش داري است ؛ ارزششان به امثال اين مسائل است . و روي موازين عقلي ، اگر مبداء اثر يك جايي باشد و به واسطه آن مبداء اثر، اين آدم يا اين شي ء ارزش پيدا كند، آن مبداء اثر ارزشش بيشتر است .
نقل مي شود كه يك عارف مسلكي وارد شده بود به منزل يك امير، يك سلطان يايك امير و ديده بود كه مجلس [به ] همه چيز مزين است ، همه چيز هست . در اين بين ،آب دهان مي خواست بيندازد. نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توي صورت آن اميرانداخت . امير اعتراض كرد كه براي چه ؟ گفت : من هر چه نگاه كردم ، كثيفتر از صورت تودر اينجا نيافتم . شما اگر آن ورق را ببينيد ، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببيند و درآنجا ببيند كه اينهايي كه ارزششان را به اين مسائل مي دانند، آن وقت مي بينيد كه در آنجا،صورت آنها آن قدر مشوه [است ] و صورت انساني هم نيست ، يك صورت ديگري است ، تا ببيني سگباز است و همه دلش را به سگ داده است ، صورت سگ است .
علم و تقوا، ميزان ارزش در مكاتب توحيدي
مسئله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اينها يك مسئله اي است كه در پيش اهل نظر ومحققين مسلم است . و در روايات ما هم هست كسي كه غيبت مي كند، در روايات هست كه زبانش به اندازه بين مكه و مدينه ظاهرا هست ، دراز مي شود و مردم در روز حشر ازروي اين زبان عبور مي كنند. اين نتيجه غيبت است . يك كسي كه زبانش از اين ور شهر به آن ور شهر دراز مي شود و اعراض مردم را ذكر مي كند و آبروي مردم را مي برد، اين زبان در آن عالم تا آن اندازه اي كه اينجا دراز بوده ، آنجا هم درازي پيدا مي كند و اهل محشراز رويش - به حسب اين روايت - مي گذرند. وقتي بنا شد ارزش انسان به اين مسائل باشد،آن وقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيش اين طايفه هايي كه ارزش را به اين معاني مي دانند، ارزشي كه پيش انبيا هست ، اينها اصلاارزش بدانند؟ باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند. و ليكن باور ندارند. اگر باورداشتند، مي رفتند دنبال آن ارزش . حالا كه ندارند و نمي روند دنبال آن ارزش ، معلوم مي شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياي خدا و در راس آنها، قرآن كريم و رسول اكرم ، - صلي الله عليه و آله و سلم - ارزش به علم و تقواست . ميزان ، ارزش اين دو خاصه است : علم و تقوا تواما . علم تنها ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش .تقواي تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش .
در حديث منقول از رسول خداست كه قصم رجلان [يا صنفان ] ظهري : عالم متهتك و جاهلمتنسك . (1) جاهلي كه نداند موازين انساني - اسلامي را، اين هر چه هم متنسك باشد، برخلاف آن طريقه اي كه طريقه انبياست ، عمل مي كند. و عالمي كه تقوا نداشته باشد ومتهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هر كس . آن ارزش [براي ] علم وتقواست . همه چيز را از متقين قبول مي كنند. در لسان قرآن ، از "علم " در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است ، لكن در كنارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براي انسان ، مگرهمان روي موازين طبيعت و تقوا هم بدون علم انسان را نمي رساند به كمال .
لزوم سفارش به تقوا در كنار آموزش
شما آقايان و آقاياني كه در هر جا هستند و اين شغل شريف را در آن وارد شده اند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومي كه از همه چيز در رژيمهاي سابق محروم بود، و آنها هي دم مي زدند از بزرگي و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطه ور بود، شمايي كه امروز همت اين معنا را گماشته ايد كه مردم را سوادآموزي كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشي است كه قرآن كريم اين ارزش را تصديق فرموده است . لكن دركنار اين آموزش ، پرورش هم باشد؛ دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد،آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش ، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش . هيچ انساني نيست كه مستغني از علم باشد و مستغني از پرورش و تربيت .اينكه بعضي از اشخاص گمان مي كنند كه ما ديگر وقت درس خواندنمان گذشته است ،اين صحيح نيست . درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معين ندارد. همان طوري كه در حديث است كه علم از گهواره است تا قبر(2) اگر انسان در حال احتضار هم يك كلمه ياد بگيرد بهتر از اين است كه جاهل باشد. اين طور نباشد كه شما كه آنها را تعليم مي دهيد و ان شاءالله ، موفق خواهيد بود، غفلت [كنيد] از تربيت ؛ از اين غفلت نكنيد.محتاج است انسان به موعظه ، محتاج است انسان به تربيت ؛ تا آخر عمر احتياج دارد. علمرا با تربيت [همراه كنيد] اينها دو بالي است كه انسان با آن مي تواند سير بكند الي الله تعالي . مردم را به تقوا دعوت كنيد. همانطوري كه تعليمشان مي كنيد، به تقوا دعوتشان بكنيد؛ آن جمله هايي كه مي خواهيد يادشان بدهيد جمله هايي باشد كه دعوت به تقواشده ، دعوت به مكارم اخلاق شده .
شما اگر كتابهايي كه در زمان سابق تعليم مي كردند ببينيد، مي بينيد كه آن كتابهاخودش مردم را از تقوا دور مي كرد. علم به استثناي تقوا مي خواستند درست كنند. وكشور ما را علم به استثناي تقوا فاسد كرد و حكومتها را علم به استثناي تقوا فاسد كرد وقلدرها هم به واسطه اينكه تقوا نداشتند، علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكي كه پيشتان مي خواهد سواد آموزي كند تا آن پير مرد و پير زني كه با عصا مي آيدپيشتان و ان شاءالله ، بيايد، علم را، آموزش را باحوصله تمام - چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است - با صبر تمام ، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش ، آن پر ديگر را هم تقويت كنيد كه تقواست : يعني ، جمله هايي كه انتخاب مي كنيد براي اينكه آنها را ياد بدهيد، جمله هايي باشد كه در آن تقوا هم ذكر [شده ]باشد.
اينكه مي بينيد كه در نماز جمعه ، كه بزرگترين اجتماعات است - در اسلام قاعده اش بود، باشد - و بحمدالله ، امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است ، در خطبه امر شده است به اينكه دعوت به تقوا بكنيد، اين براي اهميتي است كه تقوا دارد. دنبال اينكه توحيد را تذكر مي دهيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم و اوليايش مي فرستيد و از آنهانام مي بريد، در قبال او، امر به تقوا كنيد. و سرسري از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه ، اين را يكي از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقي شد، مي تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتي كه در دنيا پيش مي آيد. و ائمه جمعه ان شاءالله ، بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند به تقوا. بايد مردم را آشنا كرد با آن چيزي كه انبيا براي آن آمدند. براي مكارم اخلاق همه انبيا آمدند؛ بعثت لاتمم مكارم الاخلاق . (3) براي تقوا و آدم سازي آمدندانبيا، و حالا كه اين ائمه جمعه شغل انبيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است ، درساير جاها اين شغل شريف را متكفل شده اند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوابدهند، دعوت به تقوا بكنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن ، اين در خطبه جمعه كافي نيست ، بايد دعوت كنند مردم را به تقوا، وادار كنند مردم را به تقوا. اهميت بدهند به اين خاصه الهي كه انبيا براي آن آمدند. و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مسئله تقوا. وآموزندگان هم بايد اهميت بدهند. و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزه ها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص بدهند كه اگر علم تنهاي بي تقوا باشد، ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر ازنفعش نباشد - كه هست - بايد گفت كه بي تقوا مي تواند كه يك كشوري را، يك انسانهايي را به باد فنا بدهد. و آن كسي كه عالمتر است بهتر مي تواند كه مردم را فاسد كند.پس بايد كه همراه اين آموزش ، آموزش تقوا هم باشد. از بچه ها اگر هستند، بچه ها راآموزش تقوا [بدهيد] به اندازه فهمشان و بزرگترها را هم همين طور. و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياج ندارند يا اينكه وقت گذشته است ؛ وقت نمي گذرد. انسان در هر حال ،اگر يك چيزي را بداند بهتر از ندانستن است . در هر صورت ، اين شغل بسيار شريف است و مسئوليتش هم بسيار سنگين است . و ان شاءالله شما موفق باشيد.
ارزش خدمت در هلال احمر
و دنبال همين قضيه ، اين صليب سرخ (4) است . صليب سرخ ايده اش اگر يك ايده انساني - اسلامي باشد، اين هم يكي از اموري است كه دنبال همان تقواست ، دنبال همان علم است . علم و تقواست كه مي تواند اين صليب سرخ را و اين هلال احمر را و اين چيزي كه هست هلال احمر، كه در اينجا هست ، آن مي تواند كه ارزش به آن بدهد.ارزش به حجم كار نيست ، ارزش به كيفيت است . وقتي كيفيت كار شما خوب شد وحجمش هم زياد شد، آن وقت ارزشها، ارزشهاي بسيار ارزنده است . البته اين كار بسيارارزنده است ؛ با معلولين سروكار داشتن و با ضعفا سروكار داشتن و با اشخاصي كه درجنگ هستند و در بيمارستانها هستند سروكار داشتن ، در عين حالي كه مشكل است ،پرارزش است .
و اما اينكه اين آقا(5) گفتند كه به حسب قوانين بين المللي ، افراد هلال احمر بايدمصون باشند، اينها در جاهايي كه ارزش را، ارزش انساني نمي دانند، حرفش هست ،معنايش نيست . شما استبعاد نكنيد كه حزب بعث عراقي دنبال اين باشد كه قواعدبين المللي چي است يا آنهايي كه همين جمعيتهاي بين المللي را - به اصطلاح خودشان درست كردند. آنها ارزش را در اين مسائل كه انبيا مي گفتند، در اين مسائل نمي دانند. آنهاارزش انسان را به ايمان نمي دانند. آنها ارزش انسان را به شقاوت ، خونريزي و بدتر از اومي دانند. وقتي ارزش را اينها آن ندانستند و از اول ، نفس خبيثشان منحرف است دراخلاق و در همه چيز، ديگر توقع نداشته باشيد كه آنها به قواعد بين المللي عمل كنند. به چه قواعدي اينها عمل مي كنند؟ مگر آنهايي كه اين جمعيتهاي حقوق بشر و - نمي دانم -سازمان كذا را درست كردند، خودشان به اين قواعد بين المللي عمل مي كنند؟
آنهايي كه اين همه فرياد مي زنند از حقوق بشر، وقتي كه مي رسند به اينكه حزب بعث صدامي اين قدر از انسانها را در اينجا كشته است و آن قدر از انسانها را در اينجا بي خانمان كرده و عليل كرده ، علاوه بر اينكه از آن همين طوري مي گذرند، توجيه هم مي كنند. توجيه مي كنند به اينكه خوب ، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينها هم عوض دادند! يك دروغ عراق مي گويد براي اينكه تصحيح كند كار خودش را، هر روزمي گويد كه بصره را زدند! اين بصره اي كه زدند، كجاست ؟ اين جمعيت بصره كجايند كه زدندشان يا ساير شهرها؟ اسلام اجازه نمي دهد كه ما مردم بي گناه را براي خاطر گناه ديگري آزار بدهيم . منتها آنها مي گويند اين مسائل را؛ براي اينكه وقتي يك بمب يا چندبمب مي اندازند و يك جمعيت كثيري را، زن و بچه بي گناه را، پير و جوان بي گناه رامي كشند، بگويند كه ما در ازاي آن ، اين كار را كرديم .
شما متوقع نباشيد از اينهايي كه ادعاي اين مسائل را مي كنند و مي گويند - مثلا - هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادش مصون اند. توقع نداشته باشيد كه در عمل هم همين طور باشند؛ در عمل اين طور نيستند. ارزشها پيش آنها ارزش انساني نيست . وهمه مسائل همين طور است ، منتها من بعضيهايش را عرض كردم . شما خودتان مطالعه كنيد ببينيد كه در رژيم سابق ، در هر جا ارزش چه بود. ارزش شعر چه بود. ارزش روشنفكر چه بود. روشنفكر آن وقت ارزش را به چه مي دانست . ارزش انسانها به چه بوددر آن وقت . آن وقت خواهيد فهميد كه مسئله دو راه است : يك راه انبياست و يك راه شياطين ؛ يك راه طغات (6) است و يك راه انبياست . راه انبيا ارزشها را طور ديگري مي داند. انسان را صاحب ارزش مي داند و ارزشش را به حيوان نمي دانند، به جمادنمي دانند، به دارايي نمي دانند؛ به آن چيزهايي كه در باطن خودش هست مي دانند، به علم مي دانند، به تقوا مي دانند، به مكارم اخلاق مي دانند. و اين قشر از جمعيت بشر تمام ارزشها را به غير آن چيزي كه انبيا مي دانند، مي دانند.
خداوند ان شاءالله ، ما و شما را موفق كند كه به ارزشهاي انبيا توجه كنيم ؛ و ما دنبال انبياو در خط آنها باشيم ؛ و از ارزشهاي دنيايي كه بر خلاف سيره انبياست ، پرهيز كنيم ؛دنيايي را بخواهيم كه ارزشش [را] انبيا دادند؛ خدمتي را بخواهيم كه ارزشش را تقوا وعلم داده است ان شاءالله ، همه موفق بشويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پانویس :
1- بحارالانوار، ج 2، ص 111، ح 25، "دو نفر كمر مرا شكستند: عالمي كه ترسي از رسوايي ندارد و زاهدي كه نادان است . "
2- "اطلبوا العلم من المهد الي اللحد"؛ زگهواره تا گور، دانش بجوي .3- "براي تكميل و تتميم بزرگي هاي اخلاقي برانگيخته شدم ". بحارالانوار، ج 16، ص 210. 4- صليب سرخ ، جمعيت امدادگر جهاني كه در جمهوري اسلامي ايران "هلال احمر" ناميده مي شود. 5- آقاي سيد علي غيوري ، نماينده امام در جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران . 6- طغات ، جمع طاغي : سركش ، طغيانگر .
بزرگتر