عنوان : آقاي شريعتمداري و حزب خلق مسلمان
نوع : گفتگو
تاریخ شمسی : آذر 1358
تاریخ قمری : محرم 1400
مکان : تهران ، حسينيه جماران
مخاطب : فلسفي ، محمدتقي
جلد : 11
متن :
[آقاي فلسفي : يك روز صبح امام به وسيله يكي از دوستان پيغام داد كه به فلاني بگوييد اينجا بيايد.خدمت ايشان رسيديم . امام تنها بود. شروع سخن ايشان ، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان (1) بود. امام فرمودند: ]
ما مي دانيم كه اجانب به خصوص امريكا با اين انقلاب خيلي دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه مي زنند. حالا اول كار است كه آمده اند و حزب درست كرده اند.اين حزب خلق مسلمان علي التحقيق ريشه خارجي دارد. اين كلمه "خلق " را داخل عنوان حزب گذارده اند - مثل اينكه كلمه "دمكراسي " را مي خواستند داخل نام "جمهوري اسلامي ايران " كرده و بگويند: "جمهوري دمكراتيك اسلامي ايران "؛ خلق مسلمان هم يعني همين ، خلق در فارسي همين توده است . اينها مي خواهند از همين حالا ميان مسلمانان زمينه جنگ درست كنند و بگويند حزب جمهوري اسلامي و حزب خلق مسلمان . اين قضيه ضربه زدن به انقلاب و پايمال كردن خونهاي مسلمانان است .مي خواهند اين انقلاب را بكوبند و اين موفقيت را از بين ببرند و يك چيز ديگر جايش بگذارند كه منافع خودشان را تامين كند.
مشكل اين است كه آقاي شريعتمداري به نام يك آيت الله وابستگي خودش را به اينحزب اعلام كرده و آن را وابسته به خود معرفي كرده است . يعني بين اين حزب و بين آقاي شريعتمداري ارتباط هماهنگي و همرنگي برقرار است . اين كار خيلي خطرناك است . ممكن است تمام زحمتها به هدر برود. اينكه گفتم شما بياييد، براي اين است كه بگويم پيش آقاي شريعتمداري برويد و بطور خصوصي از قول من به ايشان بگوييد اين كار را اجانب كرده اند، شما كه اين مطلب را پذيرا شده ايد، يا آگاهيد يا ناآگاه . مصلحت شما اين است كه فورا در جرايد و راديو و تلويزيون اعلام كنيد كه از اين حزب بركنارهستيد و مسائل آن به هيچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حيثيت شما محفوظ باشد.
[آقاي فلسفي : من همان موقع حركت كردم و به منزل آقاي شريعتمداري رفتم . . . پيام امام را به ايشان رساندم . اصل پيام اين بود كه آقاي شريعتمداري بنويسد و امضا كند كه من به هيچ وجه به اين حزب ارتباط ندارم ، و اين حزب نيز به من وابستگي ندارد.
وقتي به ايشان پيام را گفتم ، موضوع را بسيار عجيب تلقي كرد. گفت : "آقا اين حزب متعلق به مسلمانهااست ؛ من به اين حزب بستگي دارم . اين را علنا گفته ام و همه هم مي دانند. اگر بگويم بستگي ندارم ،مساوي با از بين رفتن اعتبار و حيثيت من است . آيا من خودم را تحقير كنم و بگويم وابستگي به اين حزب ندارم ، و آن را نمي شناسم ؟ من اين كار را نمي كنم . " ايشان اين عبارت منفي را خيلي محكم مي گفت . من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم : "ايشان مي گويد حيثيت من در خطر است و اگرانصراف خود را اعلام كنم ، بايد از حيثيت خودم چشم بپوشم و بسياري از دوستانم را كه پايه گذار اين حزب بودند از دست بدهم . من اين كار را نمي كنم ". امام اظهار تاسف كردند و گفتند: ]
اين آقا متوجه قضايا نيست . شما برويد و بگوييد حيثيت شما با وابستگي به اين حزب از بين خواهد رفت . جدا نشدن از اين حزب ، مقدمه بر باد رفتن حيثيت شماست . اما اگرجدا شديد، حيثيت شما كاملا محفوظ مي ماند و در قم "آقا"يي هستيد. من به اين وسيله باايشان اتمام حجت مي كنم .
بگوييد اگر حيثيت شما با اعلام عدم وابستگي به اين حزب ضربه بخورد، ما شما راحفظ مي كنيم و جبران خواهيم كرد كه كوچكترين ضرري به حيثيت شما وارد نشود.
[من پيام امام را به ايشان گفتم ، و بعد هم خودم صحبت كردم ، گفتم : "پيشنهاد من اين است كه شما استعفارا بنويسيد و امضا بكنيد. با اين كار، مقدمه اي درست مي شود و مجلسي در مسجد اعظم مي گيريم ؛ به راديو و تلويزيون هم مي گوييم بيايند، آقاي گلپايگاني و آقاي نجفي هم بيايند. شما هستيد، امام هم شركت مي كند. در آن مجلس من منبر مي روم و آنطور كه شما مي خواهيد، صحبت مي كنم . مي گويم آيت الله شريعتمداري كه در انقلاب اسلامي قلما و قدما خدمات بسياري كرده اند، اخيرا متوجه شده اندكه حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامي است . اصلا انقلاب اسلامي يك حقيقت است و آن حقيقت ، اسلام است . لذا آيت الله شريعتمداري با مشورت امام و مصلحت بيني ايشان از حزب خلق مسلمان استعفا كرده و نوشته اند كه اين حزب مربوط به من نيست ". . . . چون در بيان مطلب احترام زيادي نسبت به ايشان بود، قدري فكر كرد و گفت : "گمان نمي كنم امام اين كار را بكند".گفتم : "من مي روم و مي گويم ، اگر فرمود، اين كار را مي كنم ، آيا شما نيز بدون ترديد اين كار را مي كنيد؟گذشته از امام ، آقاي گلپايگاني و آقاي نجفي هم هستند، آنها هم قطعا مي آيند". باز متحير ماند، ولي بعدگفت : "خيلي خوب ، برويد و به امام بگوييد. ببينيد امام حاضر است ، يا نه ؟ اگر حاضر است ، اين كار رابكنيد. "
براي سومين بار آمدم خدمت امام و گفتم : "آقاي شريعتمداري ، با اين وعده اي كه من به او دادم وگفتم به منبر مي روم و آنطور كه بخواهيد صحبت مي كنم ، موافقند؛ اما نگران هستند كه شما با اين امرموافقت نكنيد. آيا شما موافق هستيد؟" امام فرمود: ]
بله انقلاب اسلامي و حفظ عز اسلام و كوتاه كردن دست اجانب ، آنقدر براي من مهم است كه با اين طرح حتما موافقت دارم و در مجلس هم شركت مي كنم ؛ مي آيم ومي نشينم . آنچه را هم كه خود ايشان بخواهد و شما مصلحت مي دانيد، در منبر بگوييد.
[آقاي فلسفي : براي بار سوم به منزل آقاي شريعتمداري رفتم و موافقت امام را به ايشان اعلام كردم .گفتم : "خوب ، بنا شد كه شما متني را امشب خودتان بنويسيد، فردا بياييم ببينيم اگر نواقصي داشت تكميل كنيم و بعد ببريم به امام بدهيم . اگر ايشان موافقت كرد، امضا كنيم و سپس مجلس را تشكيل دهيم ". گفت : "بله ، بد نيست ، موافقت مي كنم ؛ اما يك شرط دارد. من بايد امشب با بعضي از رفقامشورت كنم . بدون مشورت ، قول قطعي نمي دهم . امشب براي من شب مشورت باشد. من متن رامي نويسم . اگر مشورت ، درست درآمد و خصوصياتي علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اينجا بياييد كهتكميل كنيم ". مطلب را تقريبا تمام شده تلقي كردم . از منزل آقاي شريعتمداري بيرون آمدم و به منزل امام رفتم . . . گفتم : تقريبا قبول كرده ، ولي گفته است بايد امشب روي اين مطلب مشورت كنم ؛ هم راجع به اصل قضيه ، و هم راجع به بعضي از كمبودهاي احتمالي . من مشورت مي كنم ، شما هم فردا صبح بياييدو نتيجه را به امام بگوييد. امام فرمود: ]
خيلي خوب ، امشب قم بمانيد و فردا صبح برويد.
[آقاي فلسفي : فردا صبح كه نزد آقاي شريعتمداري رفتم ايشان گفت : "رفقاي من موافقت نكردند وگفتند هم در قم و هم در آذربايجان حيثيت افراد بسياري از بين مي رود؛ ضربه بزرگي هم به شمامي خورد؛ نبايد اصلا پيرامون اين مطلب فكر كنيد! بنابراين من آن نوشته را نمي نويسم . " به منزل امام برگشتم و مطالب را به ايشان عرض كردم . امام متاثر شد. بعد هم پيشامدها آن شد كه همه مي دانند. ](2)
پانویس :
1- حزب خلق مسلمان در اسفند ماه سال 57 توسط آقاي شريعتمداري تاسيس شد. بسياري از عناصر سرشناس سلطنت طلب ، ليبرال ، چپگرا به اين حزب پيوستند و بتدريج در مقام معارضه با انقلاب اسلامي برآمدند. پس از فتح لانه جاسوسي در آبان ماه 58 و افشاي اسناد مربوط به وابستگي برخي از سران فعال حزب به سفارت امريكا در تهران ،ماهيت وابسته حزب خلق مسلمان بيش از پيش آشكار شد و هواداران متدين از آن روي برتافتند. مدتي بعد با افشاي طرح كودتا و توطئه براندازي نظام جمهوري اسلامي توسط قطب زاده با همكاري آقاي شريعتمداري در اين طرح ،حزب خلق مسلمان منحل گرديد. 2- مشروح اين ديدار را در كتاب "خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي "، صفحات 366 تا 370 ببينيد.
بزرگتر