عنوان : ضرورت استقلال فرهنگي - اقتصادي كشور
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 11 آبان 1358
تاریخ قمری : 11 ذي الحجه 1399
جلد : 10
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت استقلال اقتصادي و فرهنگي
من يك جمله با آقايان صحبت كنم : ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناحهاخودكفا باشيم . امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادي داشته باشيم . اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم ، در چيزهاي ديگر هم وابسته خواهيم شد. و همين طور اگر در فرهنگ ، ما وابستگي داشته باشيم ،در اساس مسائل وابستگي پيدا مي كنيم . مع الاسف تبليغاتي كه در طول تاريخ بايد بگوييم شده است ، از آن وقتي كه اين خارجيها راه پيدا كردند به كشورهاي شرقي ،تبليغاتي كه شده است اسباب اين شده است كه شرقيها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال هست در غرب است . و اين اسباب اين شده است كه خودشان را بكلي در مقابل غرب و در مقابل شرقي كه نظير اوست و در مقابل امريكا و اينها باختند. در هر جناحي كه مي رويد مي بينيد كه در آن جناح ، صحبت هي از غرب است ؛ صحبت هي از خارج است . اگر يك دوايي در اينجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به اسم دواي خارج به خورد ايرانيها مي دهند. اگر يك پارچه خوبي هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز بايدبا اسم فاستوني انگليسي به مردم بفروشند! هر چيزي را كه شما مي رويد سراغش مي بينيدكه هي صحبت از اين است كه بايد ما از آنها [بگيريم ] بايد از آنجا بيايد. از گويندگان سابق - كه حالا مرده است ، و آن وقت يا بعضي وقتها رئيس مجلس بود يا در مجلس سنابود -(1) گفته بود كه ما اصلش بايد همه چيزمان را انگليسي كنيم . آن از خدمتگزارهاي انگليس بود. اين معنا، كه با تبليغات دامنه دار وابسته هاي به آنها و خود آنها در ايران منتشر شده است ، اسباب اين شده است كه ما ديگر به خودمان هيچ اعتماد نكنيم ؛استنادمان به خارج باشد؛ استقلال فكري و مغزي نداشته باشيم .
اگر ما بخواهيم مستقل باشيم ، بايد از همه جهات خودمان را مستغني كنيم ، و از حالادر صددش برآييم . از حالا بايد؛ حالايي كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است ، و اميد است تا آخر كوتاه باشد، و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشه هاي گنديده شان مانده است . ما بايد به اين مملكت كه مال خودمان شده است حالامثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم . و از الان درصدد اين برآييم كه خودمان را مستغني كنيم از اين غرب و شرق .
سياست استعماري نسبت به جهان سوم
شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما، بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين شرقي كه ما در آن زندگي مي كنيم ، به ممالك اسلامي ، اينها هيچ ابدا يك منفعت صحيحي نمي دهند. هر چه به ما بدهند چيزهايي است كه يا به درد خودشان ديگر نمي خورد و به مامي دهند؛ و يا اينكه بصورت يك چيزي را مي دهند كه به درد ما نخورد. چنانچه به ما ازعلوم خودشان فرض كنيد يك چيزي بدهند، يك چيزي كه به درد ما درست نخوردمي دهند. اگر اين جوانهاي ما بروند در آنجا، در مدارس آنجا تحصيل بكنند، آن علمي را كه به جوانهاي ما ياد مي دهند، اين [در] آن مدارس استعماري است . مدارس خودشان - آن مدارسي كه براي خودشان است - غير از اين مدارسي است كه براي دنياي سوم است . آنها دنياي سوم را يك چيز ديگر مي دانند. براي انسان دنياي سوم اصلش چيزي قائل نيستند. اصلش براي انسانهاي دنياي سوم هيچ حيثيتي قائل نيستند. بلكه شايدحيواناتي كه در آنجا زندگي مي كنند عنايت آنها به آنها، بيشتر از انساني است كه در اينجازندگي مي كند! دوايي كه در آنجا استعمالش ممنوع است ، در اينجا استعمالش مجازاست ، مي فرستند در دنياي سوم . طبيبي كه در آنجا طبابتش ممنوع است مي فرستند او رااينجا، اينجا طبابتش مجاز! اين طبيبهايي كه آنجا درس مي خوانند اينها بسياريشان رااجازه نمي دهند كه در آنجايي كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند، همه تصديقها را دادند به او، اما مشروط به اين است كه تو بروي در محل خودت طبابت بكني ؛ اينجا حق نداري طبابت بكني . براي اينكه براي ممالك به نظر آنها استعماري ،براي دنياي سوم ، هيچ حيثيت قائل نيستند. همه چيزهايي كه آنها براي خودشان مي خواهند براي ما نمي خواهند. براي ما يك چيز ديگرش را مي دهند.
اين را من سابق هم گفتم ، كه ما در پاريس كه بوديم ، از اين جوانهايي كه در آلمان مشغول تحصيل بودند آمدند پيش ما و گفتند كه ما در اينجا كه تحصيل مي كنيم نمي گذارند ما بالا برويم . در يك حد معيني ما را نگاه مي دارند، نمي گذارند كه ما مرتبه بالا را برويم . مع الاسف در همين دانشگاههاي ما هم راه پيدا كرده بودند و نمي گذاشتندآن رشدي كه بايد جوانهاي ما بكنند، بكنند. و بعضي از اين اساتيد دانشگاه و اينها وابسته بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صحيحي بكنند. اگر شما بخواهيداستقلال پيدا بكنيد و آزادي حقيقي پيدا بكنيد، بايد كاري بكنيد كه در همه چيز خودكفاباشيد؛ مستغني باشيد. كشاورز بايد كاري بكند كه ديگر ما احتياج گندم به خارج نداشته باشيم . دانشگاهي بايد كاري بكند كه ما در طبابت ، ديگر احتياج به خارج نداشته باشيم ،در مهندسي احتياج به خارج نداشته باشيم .
اين بي انصافها در اين رژيم سابق آن طور مي خواستند ما را عقب مانده نمايش بدهند و به خودمان هم حالي كنند كه اسفالت هم وقتي مي خواستند بكنند از خارج مي آوردند! اگر مي خواستند جاده سازي بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنايي درست كنند، يك راهي درست كنند، هر چه ، مي گفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا نبود؛ هست اينجا؛ لكن اينها مي خواستند جوري بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيمو وابسته به غير باشيم . هر چيزي را اينها مي گفتند بايد ما از خارج وارد كنيم . هي با فلان شركت ، با فلان شركت خارجي ، با فلان شركت خارجي پيمان مي بستند و راهسازي را به آنها مي دادند. و راهسازهاي ما كنار بايد بنشينند، عمله ها [را] با، يك چيز جزئي به عملگي بكشند، و مهندسين آنها با حقوقهاي فلان و فلان و آقايي و فرمانفرمايي بر ماحكومت بكنند. ما را يك دسته ، مملكت ما را يك دسته وابسته و عمله و پايين و اين طور نمايش مي دادند. يك مهندسي از خارج مي آوردند، كه مهندسين خود شما بهتر ازآنها بود، او را مي آوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مي آوردند به او مي دادند؛ واينهايي كه از او هم بهتر بودند، زير دست او قرار مي دادند.
ضرورت خودكفايي كشور
وضع مملكت ما در اين مدت ، و خصوصا در اين پنجاه سال اخير، يك همچو وضعي شده بود. و ما بايد از اين خارج كنيم خودمان را. ما اگر بخواهيم كه يك مملكت مستقل باشيم ، بايد همه چيز، در همه چيزمان ، جديت كنيم كه خودكفا باشيم . مريض ما ديگرخارج نرود. چيزهايي كه ما خودمان مي توانيم درست كنيم ، خودمان درست كنيم ، و هرچيز را مي توانيد درصدد [باشيد] وقتي "انسان " باشد، مي تواند درست كند؛ مي تواندهمچو كاري را بكند. لكن وضع را اين طوري به بار آورده بودند كه ما باورمان آمده بودكه چيزي نداريم ؛ ما چيزي نمي دانيم ؛ بايد ما از خارج بگيريم ؛ بايد همه چيز از خارج بگيريم . و اگر واقعا اين طور است ، كه يك مصيبتي است . و اگر اين طور نيست ، و ما رااين طور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت ديگري است .
كوشش در تعليم و تربيت نيروها
بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادي را همچو بار بياورد، همچو تربيت و تعليم بكند، كه احتياج را از خارج سلب بكنند اينها. طبيبش طبيب خودمان باشد، و ما احتياج نداشته باشيم به طبيب خارج يا رفتن به خارج . وقتي مي خواهد يك لوزه اي را عمل كند -در رژيم سابق لوزه يكي از بچه هايش ، نمي دانم ، يا از بستگانش را مي خواست عملكنند - از اروپا مي آورند كه لوزه اش را عمل كنند. يك همچو وضعي را مي خواستند به ماو به دنيا اين طور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه نداريم . و حال آنكه خوب ، اين راكه داريم . اين طور مي خواستند ما را در خارج نمايش بدهند. و مامور بودند كه اين طوربكنند كه ما را يك مردمي كه اصلا از هيچ چيز اطلاع نداريم ، مملكت ما اسفالت هم نمي تواند درست كند، يك راهسازي هم نمي تواند بكند، مملكت ما يك بنا هم نمي تواند درست كند. بناهاي شرق ، همين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مي كنيد، در اين دري كه از مدرسه فيضيه وارد مي شوند به صحن ، يك حاشيه اي آن بالا دارد با يك - آن وقتها كه من ديدم ، حالا كه مدتهاست نديده ام - تا كاشيكاري ، آن وقت كه ما قم بوديم درسي سال ، چهل سال پيش از اين كه ما اينجا بوديم و نرفته بوديم بيرون و اين بساط نبود،براي من نقل كردند كه از متخصصين خارجي آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل اين نيست كه كسي بتواند مثل اين درست كند؛ براي اينكه اين رنگ آميزي كه در اين شده ، هر يك از اين رنگها يك مقدار حرارت خاص مي خواهد؛ كه زيادش از بين مي برد؛ كمش نمي رساند او را. و اينها پهلوي هم اينها را كه گذاشتند اين طور هست ،نمي توانيم ما ديگر درست كنيم . اساتيد ما اين طور بودند. بناهاي ما، كاشيكاري ما، اين طور بوده كه آنها تصديق مي كردند كه ما نداريم مثل اين . طب ما را در اروپا تا حالا هم شايد طب ابوعلي را و رازي را، در اروپا حالا هم شايد تدريس بكنند. مع الاسف ما آنهارا كنار گذاشتيم ، مفاخر خودمان را كنار گذاشتيم ، چسبيديم به آنها! تا ما از اين وابستگي درنياييم ، اميد اينكه ما يك استقلال صحيحي ، يك مملكتي كه بتوانيم به آن بگوييم يك مملكت مستقل ، نبايد داشته باشيم .
توجه جوانان به مفاخر فرهنگي
شما جوانها، شماهايي كه جوانها را تربيت مي كنيد، درصدد اين باشيد كه اولا مغزهاي آنها را از اين چيزي كه پر كردند از آنها، اين مغزهايي كه پر شده است از اينكه مغز شرقي را برداشتند، جايش مغز غربي گذاشتند، شستشو كنيد. به آنها حالي كنيد كه شما خودتانمفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد. و به آنها حالي كنيد كه بايد خودتان هر كاري را بكنيد. ما اگر خودمان يك امر ناقص هم داشته باشيم ، بهتر از اين است كه [پيش ] دشمنمان دست دراز كنيم و يك امر كامل از آنها بگيريم . من متاسفم ازاينكه ما پيش دشمنهامان بايد برويم و اظهار احتياج بكنيم . اگر باز احتياج ما به يك ممالكي بود كه دوست بودند با ما، خوب ، روابط دوستانه بود. اما ممالكي كه امروزملاحظه مي كنيد، بختيار - دشمن ايران - را به فرانسه بردند و زير پرچم خودشان حفظش كردند. و در حمايت پليس آنجا حفظ مي شود؛ و بر ضد ايران مقاله مي نويسد و حرف مي زند و اجتماعات درست مي كنند. اگر جوانهاي ما بخواهند يك چيزي بگويند، پليس آنجا جلوشان را مي گيرد. آن دشمن شماره يك (2)ما را بردند در امريكا، به اسم اينكه معالجه كنند - حالا يا معالجه مي خواهند بكنند يا به اسم معالجه - بردند براي اينكه توطئه كنند. ما باز دستمان را دراز كنيم پيش امريكا بگوييم گندم بده ، يا پيش انگلستان بگوييم چه بده ؟ من متاسفم واقعا! و همه متاسفيم كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمنهاي خودمان .
خودكفايي و صادرات در كشاورزي
ما بايد خودكفا بشويم ، ما بايد كشاورزيمان را همچو درست بكنيم ، همه دست به هم بدهند، كشاورزها، دولت ، اشخاص ديگر كه اين كشاورزي به حدي برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم . مملكت ما صادر كننده بوده است ؛ و حالا ما گرفتار اين معنا شديم . مملكت ما يك آذربايجانش چنانچه درست كشاورزي بشود، يك خراسانش اگر درست كشاورزي بشود، برايمان كافي است ؛ مابقيش را بايد صادر بكنيم . مع الاسف با اسم "اصلاحات ارضي " ما را به اين روز نشاندند كه مي بينيد، و چيزهاي ديگر ما هم همين طور. همه چيزمان بايد مستقل بشود، استقلال با وابستگي جمع نمي شود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداريم . اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداريم . اول بايد آن مطلبرا درستش كرد. استقلال اقتصادي . اول بايد او را درستش كرد، تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم ؛ يك مملكت مستقل بگذاريم .
اتكا بر فرهنگ و اصالت خويش
و من اميدوارم كه جوانهاي ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما،روشنفكرهاي ما همه بيدار بشوند، متوجه بشوند كه غفلتها شده است . تا حالا اغفالمان كردند، مغزهاي ما را عوض كردند. بايد همه دست به هم بدهيم ، نويسنده كمك كند به اين نهضت ، گوينده كمك كند به اين نهضت ، روزنامه ها كمك كنند به اين نهضت . نه اينكه روزنامه ها را آدم ببيند - بعضي روزنامه ها را گاهي من مي بينم ، غير اين معروفها -بعضي از آنها را مي بينم سر تا ته آن چيزهايي است كه به حال اين ملت مضر است . در بين همين روزنامه ها هم باز پيدا مي شود، البته يك دسته اي هستند نمي خواهند، [اما] يك دسته اي منافعشان را به اين ديدند كه غربيها در اينجا حكومت بكنند؛ يا امثال اين خائنهابيايند سر كار، آنها نمي خواهند. اما آنهايي كه اين طور نيستند، آن دسته از نويسنده ها، ازروشنفكرها، از اساتيد دانشگاه ، از معلمين ، از سايرين كه اين طور نيستند، و جوانها - كه باز اين طور بلااشكال نيستند، براي اينكه آنها در رژيم سابق كاري نداشتند تا آن طوربشوند - بايد فكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم ؛ ما خودمان فرهنگ داريم ؛ ماخودمان مي توانيم تربيت و تعليم كنيم ؛ و مي توانيم كار انجام بدهيم و مشغول بشويم .حالا اول وقت است ، اولي است كه دست اين جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما.آنها هم كه ما را مي چاپيدند آنها هم حالا دستشان كوتاه شده . ما به فكر اين باشيم كه خودمان را درست بكنيم . اول مطلب اين است كه اين جوانهاي ما درست بشوند. اين جوانهايي كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايددرست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.
خداوند همه شما را ان شاءالله توفيق بدهد؛ و همه ما را، خواهرها را، برادرها را، توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم . ان شاءالله سلامت باشيد.
پانویس :
بزرگتر