صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - مقايسه رژيم پهلوي با دولتهاي اموي و عباسي - فلسفه عزاداري امام حسين "ع " -ضرورت حفظ جمهوري اسلامي با محتواي اسلامي - 4 مهر 1358

عنوان : مقايسه رژيم پهلوي با دولتهاي اموي و عباسي - فلسفه عزاداري امام حسين "ع " -ضرورت حفظ جمهوري اسلامي با محتواي اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 4 مهر 1358
تاریخ قمری : 4 ذي القعده 1399
جلد : 10

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
مقايسه رژيم پهلوي با دولتهاي اموي و عباسي
تفاوت بين رژيم پهلوي با رژيمهاي سابق و دولت اموي و عباسي اين بود كه [در عين حال كه ] همه اينها در يك معنا مشترك بودند، و آن اينكه نمي خواستند اسلام آنطوري كه هست تحقق پيدا بكند. هم بني اميه اين مطلب را مي خواستند اسلام را به حسب ظاهر قبول داشتند و در راه او هم كارهايي مي كردند، و جماعت جمعه را همان سلاطينشان به جا مي آوردند، هم بني اميه ، هم بني عباس . لكن نمي خواستند آن اسلامي كه پيغمبر اكرم فرموده است و اهل بيت آن را مي شناختند نمي خواستند آن تحقق پيدابكند؛ براي اينكه آن اسلام آن بود كه خود پيغمبر و اميرالمومنين - سلام الله عليه - راس آن بودند و زندگي شان آن بود، اينها مي ديدند كه اگر اسلام را به آن نحو بخواهند ارائه بدهند، به آنطوري كه اهل بيت مي خواهند ارائه بدهند، اينها ارائه بدهند، خوب ،نمي توانند ديگر كاخ داشته باشند و آن مسائل . مردم در آن كوخها باشند؛ و آنها در آن كاخهاي با عظمت باشند، كه بعد از اينكه بعضي شان مردند، طلاهايشان را با كلنگ مي شكستند و تقسيم مي كردند! اسلام يك همچون عنوان سرمايه داري به آن معنايي كه هست نمي پذيرد، اسلام قواعد دارد. آنها هم نمي خواستند آنطور باشد. لكن غير از اين رژيم اخير هم ، سلاطين - كه همه شان ، سر تا تهشان ، فاسد بودند، و گمان ندارم درتمامشان بتوانيد پيدا بكنيد به اندازه دو نفر، سه نفر پيدا بكنيد كه اينها يك اشخاصصحيحي بودند. آنهايي هم كه بين شما معروف به "جنت مكان " هستند، آنها هم دوزخ مكان بودند! همانها بودند كه پسر خودشان را كور كردند براي اينكه مبادا چه بشود(1)، وهمان كه معروف به "انوشيروان عادل "(2) است وقتي ظلمهايش را تاريخ مي گويد روي تاريخ را سياه كرده ، لكن تا قبل از اين رژيم اخير، آن رژيمهاي بني اميه و بني عباس ورژيمهاي سلطنتي غالبا اسلام را به حسب ظاهر پذيرفته ، و به حسب واقع نمي خواستندآنطور باشد، لكن براي خودشان همه را مي خواستند. هر چيزي را مي خواستند براي خودشان . مي خواستند كه مملكت اسلامي را گسترش بدهند، براي اينكه نفوذ خودشان زياد بشود. كشورگشايي كنند كه نفوذ خودشان را زياد كنند. هرچه را مي خواستند،مي خواستند براي خودشان و دارودسته خودشان باشد. لكن اين رژيم فاسد ما براي ديگران مي خواست ! از اول كه رضاخان آمد - ايشان گفتند من يادم نيست ، (3) وليكن من يادم هست ، و از اولش در مسائل بودم تا حالا - از اولي كه آمد و ابتدا با سالوسي (4) شروع كرد و رفتار كرد. وقتي كه مستقر شد، اول هدف او اسلام بود، لكن نمي گفت هدف را،آن بود كه او نباشد، البته به تعليم ديگران ، به تعليم خارج . لكن از روحانيين شروع كرد. ازمجالس وعظ و خطابه و روضه جلوگيري كرد. از اينجا شروع كردند، كه بلكه موفق بشوند اساس را يعني اساسي كه خارجيها از آن مي ترسيدند، از بين ببرند.
مطالعات وسيع خارجيها براي استثمار شرق
آنها مطالعات دامنه دار دارند نسبت به شرق و نسبت به ايران ما مطالعات دامنه داردارند و هم نسبت به ذخايري كه ايران دارد نقشه برداري كرده اند و مطلعند، بهتر از خودايراني ها مي دانند كجا چه هست ، و هم مطالعات دامنه داري ، شايد بيشتر از آن مطالعات ، نسبت به گروههاي مردم كردند. عشاير را مطالعات كردند كه ببينند اينها چه جور مقاصددارند؛ چه جور مي شود اينها را به دام انداخت . طوايفي كه در شهرستانها بودند وجزعشاير نبودند اينها را با چه جور مي شود همراه كرد كه [براي ] همان مقصد مشترك -كه اسلام نباشد - اينها را با هم همصدا كرد، و بدون اينكه اسمش را بياورند، واقعيتش باشد.
دشمنيهاي رضاخان با روحانيت
در زمان رضاخان - كه من شاهد مسائل بودم - طوري كرده بودند كه شاعرش ،نويسنده اش ، گوينده اش ، همه بر ضد روحانيت بودند. اين شاعرهايي كه شاعرهاي خودشان بود، گوينده هايي كه گويندگان خودشان بود، نه گويندگان ما، شاعرش مي گويد- شعرش را حالا نمي خواهم بخوانم - كه تا آخوند و قجر در اين مملكت هست ، اين ننگ را كشور دارا به كجا خواهد برد! آخوند را ننگ مي دانستند؛ قجر هم كه با او دشمن بودند. يك جلسه اي درست كردند اينها - من شنيدم آن وقتها - يك مجلسي نمايش دادند فتح اعراب را كه از ايران فتح كرده بود. در آن مجلس نمايش دادند عربهايي كه مثلا پابرهنه بودند و با آن وضعي كه بوده نمايش دادند، و اينكه كاخهاي آنها را گرفته انداز آنها. در آنجا، دستمالها بيرون آمد به گريه كه اسلام غلبه كرد بر ايران !
الان هم كه من و شما اينجا نشسته ايم همچو فكرهايي هست كه متاسفند از اينكه اسلام بر مليت غلبه كرده مي گويند: مليت ما، مليت ما. اسلام را كاري با او ندارند؛ يعني مخالف با او هستند. الان هم در نويسنده هاي ما، در گوينده هاي ما، در روشنفكرهاي ما،در غربزده هاي ما، اين معنا هست كه اسلام را نمي خواهند. و آنهايي كه راست مي گويندمليت را مي خواهند، وقتي هم از مليتشان مي خواهند اسم ببرند از همين شاه ها اسم مي برند! از همين شاههايي كه همه شان در تاريخ معلوم است چكاره بودند.
از اولي كه آمد رضاخان ، بعد از اينكه مستقر شد، البته اولش خيلي هم روضه مي گرفت ؛ هم روضه مي رفت و هم تكيه ها؛ همه را. يك دفعه در يك محرمي گفتند همه تكيه ها را رفته است ! بعد كه بازي داد ملت را، و ملت ما هم صفاي نفس دارند زود بازيمي خورند، بعد كه بازي داد ملت را، آن وقت آن چهره اش را نشان داد؛ تمام روضه ها رادر سرتاسر مملكت قدغن كرد؛ و بر معممين آن كرد كه نمي توانست يك نفر معمم ظاهربشود توي خيابان . بعضي از محترمين معممين ، كه نمي خواهم اسمش را ببرم ، بردند دركلانتري ، و همانجا با چاقو عبا و قبايش را بريدند به شكل اينكه كت و شلوار بايد باشد، ورهايش كردند. و معممين را قدغن كرده بودند كه شوفرها هم سوار نكنند. بعضي ازشوفرها هم خوش رقصي مي كردند براي آنها. مقصد آخوند نبود؛ مقصد اسلام بود.مي ديدند كه تا اينها هستند اسلام را نمي شود از بين برد؛ بايد اينها را از بين برد، بعدش اسلام را از بين برد. "اسلام منهاي روحانيت " همين تز است . حالا يا گوينده اش ملتفت نيست ، و يا ملتفت است .
فلسفه مجالس روضه سيدالشهدا
اين مطلبي كه الان القا كرده اند به جوانهاي ما كه تا كي گريه و تا كي روضه و اينها؟!بياييد تظاهر كنيم . اينها نمي فهمند روضه چيست ؛ و اين اساسي [را] كي تا حالا نگه داشته است ، اين را نمي فهمند، و نمي شود هم بهشان بفهمانيم . اينها نمي فهمند كه اين روضه واين گريه آدم ساز است ؛ انسان درست مي كند. اين مجالس روضه ، اين مجالس عزاي سيدالشهدا اين آن تبليغات بر ضد ظلم ، اين تبليغ بر ضد طاغوت است . بيان ظلمي كه به مظلوم شده تا آخر بايد باشد. همينها در عين حالي كه جوانهاي خودشان كه كشته شدندبرايشان فرياد مي زنند و چه مي كنند، لكن بازي خوردند مي گويند آن جوانها را از يادببريد! براي اينكه آنهايي كه به اينها تلقين مي كنند اساس را سيدالشهدا مي دانند. اساسي كه همه چيز را تا حالا نگه داشته ، اوست . پيغمبر هم فرمود كه انا من حسين (5) يعني ديانت رااو نگه مي دارد، و اين فداكاري ديانت اسلام را نگه داشته است ، و ما بايد نگهش داريم .اين جوانها توجه ندارند، البته يك دسته اند [كه ] تزريق به اينها شده از [طرف ] اشخاصيكه مي خواهند نباشد، اين اساس [نباشد] مي خواهند روضه را از بين ببرند: روضه نخوانيد ديگر! روضه خواني نكنيد ديگر؛ صحبت كنيد. اينها نمي دانند كه روضه خواني است كه عواطف مردم را همچو تهييج مي كند كه براي همه چيز حاضرند. وقتي مردم ديدند كه سيدالشهدا جوانهايش را آنطور قطعه قطعه كردند و آنطور جوانهاي خودش راداد، براي مردم آسان مي شود كه جوان بدهند. و با اين حس شهادت دوستي اين معني راملت ما پيش برد. و رمز همين معنايي بود كه از كربلا منعكس شد به همه جهاتي كه ماداشتيم ، به همه ملت ما؛ و همه آرزوي شهادت مي كردند؛ همان شهادتي كه سيدش سيدالشهدا بود. اينها نمي فهمند كه اينهاست كه نگه داشته است . آنهايي كه مي فهمندتزريق مي كنند و ديگران را گول مي زنند.
مستكبرين ، دشمنان روحانيت
آنهايي كه بر ضد روحانيت حرف مي زنند، قلمفرسايي مي كنند، و حالا بيشتر، براي اينكه مي بينند اين روحانيت است كه اسلام را نگه داشته ؛ و اين اسلام است كه با منافع آنها مخالف است . اين اسلامي است كه طرفدار "مستضعفين " است : و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين (6) وعده فرموده ، و عمل خواهد شد. اين طبقه اي كه آن بالانشينها اينها را پست مي شمردند مي گفتند طبقه پايين . منطق مستكبرين همين بود كه استكبار [مي كردند] تكبر مي فروختند بر جامعه ؛ ملت ما را طبقه پايين حساب مي كردند. بالا كي بود؟ آقاي "آريامهر" و آن دستجات خودش ! آنها بالاهابودند؛ و همه شما را و همه ما را و همه ملت را حساب نمي آوردند. چيزي نيستند اينها!
معناي مستضعف در قرآن كريم
قضيه استضعاف همين است ؛ نه اينكه خدا مي فرمايد ضعفا. ضعفا نه ، مستضعفها.يعني آنهايي كه قدرت دارند، قدرت ايمان دارند، و آنها نمي فهمند و اينها را مستضعفحساب مي كنند مي گويند اينها ضعيفند. آنهايي كه اينها را جز ضعفا مي شمارند نه اينكه ضعفا. بعضيها اين كلمه را چون نفهميده اند، كلمه "مستضعف " را نفهميده اند، مي گويندكه خوب ، چرا مستضعف ؟ چرا ما بايد مستضعف [باشيم ] آنها ما را ضعيف ، حساب مي كنند؛ نه اينكه شما ضعيفيد. شما ايمان داريد، شما آن بوديد كه يك همچو قدرتي رابا مشت عقب زديد و به جهنم فرستاديد. قوت ايمان در شماست و حس شهادت خواهي كه جوانها مكرر اين معنا را مي خواهند؛ زنها مكرر مي گويند به اينكه فلان جوان ، فلان جوان ، از من رفته ، دو تا ديگر هم هست ، اين هم مي دهم . اين حس بود، اين حس شهادت خواهي و فداكاري بود كه يك ملتي كه هيچ نداشت بر طاغوت غلبه داد.
اساس را بايد حفظ بكنيم . اساس اسلام است ، و جمهوري اسلامي با محتواي اسلامي . بايد كوشش كنيد تا حفظ بشود اين مجالس و مجامع اسلامي را بايد حفظبكنيد. هر دو جهت بايد باشد. نه آنطوري كه سابق بود و اصلش كاري به دستگاه ظلم نداشتند. آن هم با يك تبليغاتي كه شده بود. نه آنكه ما بياييم نمازمان را بخوانيم ، و برويم سراغ كارمان توي خانه مان بنشينيم ؛ اهل منبر هم بروند و چهار تا كلمه روضه بخوانند، وفوقش هم چهار تا كلمه اخلاق بگويند و بروند تو خانه هاشان بنشينند. بايد در مقابل ظلم ،در مقابل ستم ، بايستند.
معناي جمله : كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا
اين كلمه "كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا" يك كلمه بزرگي است كه اشتباهي مي فهمند. آنها خيال مي كنند كه يعني هر روز بايد گريه كرد! لكن اين محتوايش غير ازاين است . كربلا چه كرد، ارض كربلا در روز عاشورا چه نقشي را بازي كرد، همه زمينهابايد آنطور باشند. نقش كربلا اين بود كه سيدالشهدا - سلام الله عليه - با چند نفر جمعيت وعدد معدود، آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار. درمقابل امپراتور زمان ايستادند و فداكاري كردند و كشته شدند، لكن ظلم را قبول نكردند،و شكست دادند يزيد را. همه جا بايد اينطور باشد. همه روز هم بايد اينطور باشد. همهروز بايد ملت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشوراست و ما بايد مقابل ظلم بايستيم ؛ و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم ، انحصار به يك زمين نداشته ؛ انحصار به يك افراد نداشته . قضيه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چندنفري و يك زمين كربلا نبوده . همه زمينها بايد اين نقشه را اجرا كنند، و همه روزها غفلت نكنند.
تكليف همگاني ، مقابله با ستم
ملتها بايد غفلت نكنند از اينكه هميشه بايد مقابل ظلم باشند. در بعض روايات ، كه من حالا نمي دانم صحت و سقمش (7) را، هست كه يكي از چيزهاي مستحب اين است كه مومنين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند؛ اسلحه مهيا(8). نه اينكه اسلحه را بگذارندكنار، و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشند براي اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است ، از شعب نهي از منكر است ، به همه ما تكليف است ، كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاههاي ظالم ، خصوصا دستگاههايي كه با اساس مخالفند. آن وقت دستگاهي بود مثل سلاطين سابق كه مي خواستند براي خودشان يك چيز درست كنند؛ بااساسش معلوم نبود مخالف باشند. اما يك دستگاهي كه با اساس مخالف است ،نمي خواهد اسلام باشد؛ نمي خواهد مجالس اسلامي باشد، مي خواهد هميشه چيزهايي باشد كه مربوط به غير اسلام باشد، ولو ملت باشد، مليت باشد.
مليت در سايه اسلام
ما "مليت " را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم . . . ملت ، ملت ايران است ، براي ملت ايران هم ، همه جور فداكاري مي كنيم ، اما در سايه اسلام است ؛ نه اينكه همه اش مليت وهمه اش گبريت (9)! مليت ، حدودش حدود اسلام است ، و اسلام هم تاييد مي كند او را، ممالك اسلامي را بايد حفظ كرد، دفاع از ممالك اسلامي جز واجبات است ؛ لكن نه اينكه ما اسلامش را كنار بگذاريم ، و بنشينيم فرياد مليت بزنيم و "پان ايرانيسم "!
هدف اساسي استثمارگران ، نابودي اسلام
در هر صورت ، نقشه مطالعاتي كه اينها كرده اند طولاني و مخازن ما را به دست آوردند كه ما چقدر داريم و تا چه وقت مي توانيم به آنها پس بدهيم و از ما بگيرند، و همه ملتها و عشايري كه ما داريم و همه قطبها را مطالعه كرده اند در اين معنا كه ديده اند ما اگربخواهيم اين مخازن را از اينها بگيريم و اين مملكت و اين كشور را پايگاه خودمان كنيم براي پايگاههاي نظامي ، تا اسلام زنده است نمي شود. بايد اسلام را سربريد، حالا اگرمي شود توي دامن خود مردم ! و اين را كردند، و خيلي هم توفيق بردند. يك روزي بودكه اگر يك ملايي راجع به مطلب سياسي يك كلمه اي مي گفت ، مي گفتند آخوند"سياسي " است ، بيندازش دور! شايد نمي رفتند با او نماز بخوانند. اين چه بود؟ اين يك نقشه اي بود كه آخوند را از سياست كنار بگذارند. اسلام را كنار بگذارند؛ و سياست هم كنار و علي حده . آنها كارهاي خودشان را بكنند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند؛ آخوند هم برود توي خانه اش بنشيند و حمد و سوره بخواند! خيلي هم كار بكند، چند تا كلمه اخلاقي براي مردم بگويد. اين نقشه اي بود كه مي خواستند كه اسلام را كنار بگذارند از سياست ، سياست دست آنها، و اسلام هم بركنار.
اسلام و سياست
پاكروان (10) به من گفت ، در همان روز آخري كه ديگر از حبس بنا بود بيرون بياييم وبه آن حصر وارد بشويم - حبس دوم - گفت كه سياست دروغ گفتن است ، خدعه است ،فريب است . و كلمه اش هم اين بود كه "پدرسوختگي " است ! اين را بگذاريد براي ماهمين جا مي خواست پدرسوختگي كند، يعني مي خواست كلاه سر من بگذارد! من گفتمبه اين معنا كه شما مي گوييد ما هيچ وقت همچو سياستي را نداشتيم ؛ خدعه و فريب و اين چيزها. بعد آمد بيرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كرديم با فلاني ، و اينكه دخالت در سياست نكند. من هم سر منبر گفتم كه ايشان اين را گفت ؛ من هم اين را گفتم .بيخود گفته ! اينها مي خواهند كه ماها را با همين خدعه و فريب كه سياست خدعه است ،شما از سياست كنار برويد. سياست خدعه نيست ، سياست يك حقيقتي است ، سياست يك چيزي است كه مملكت را اداره مي كند؛ خدعه و فريب نيست ؛ اينها همه اش خطاست . اسلام ، اسلام سياست است ، حقيقت سياست است ، خدعه و فريب نيست . اين نماز جمعه يك نماز جمعه سياسي است ؛ يك اجتماع سياسي است كه مع الاسف درسالهاي طولاني از دست ما رفته بود، و مورد طعن ديگران هم شده بود.
اجتماع حج ، اجتماعي سياسي
اين اجتماع حج از امور بسيار سياسي اسلام است ، كه تمام طبقات مستطيع - كه هرجاي ايران اسلامي هستند، هر جاي ممالك اسلامي هستند - جمع بشوند در هر سال دريك محلي ؛ چند تا مجتمع بكنند؛ بنشينند مطالبشان را بگويند؛ بنشينند رفع اشكالاتشان را بكنند. يك همچو مجلسهايي كه اسلام درست كرده ، مثل حج ، هيچ قدرتي نمي توانددرست بكند، هيچ قدرتي . همه ممالك اسلامي و سران ممالك اسلامي جمع بشوند كه نيم ميليون جمعيت را يك جايي ببرند، نخواهند موفق شد، با خرجهاي فلان ، با تبليغات فلان . خداي تبارك و تعالي با كلمه ولله علي الناس حج البيت ، (11) با يك كلمه ، مردم رافرستاده به آنجا، اجتماعات را فراهم كرده است ، مع الاسف استفاده كم ، اجتماعات هست ولي استفاده كم . وقتي هم كه كاروانهاي ما در آنجا مي رفت . همه استفاده هايش راآريامهر مي كرد و شان و شئون او را در آنجا مي گفتند! در صورتي كه اين اجتماعات ،اجتماعات سياسي است ، اجتماعي است . بايد در اين اجتماعات ، گويندگان ، نويسندگان همه بلاد مسلمين در آنجا مسائل اسلام را، مسائل مسلمين جهان را [بگويند، بنويسند. ]گرفتاريهايي كه دارند مسلمين ؛ از دست كي گرفتاري دارند؛ با آن بايد چه بكنند؛دولتهايي كه با مسلمين چه مي كنند بايد با او چه بكنند. كوشش كنند در وحدت كلمه ؛كوشش كنند در اينكه مطلب را همه يكي قرار بدهند. اعتصام بحبل الله سرمشق است ديگر.خداي تبارك و تعالي فراهم كرده اسبابش را، و ما مسلمين نمي توانيم از آن استفاده كنيم .بي عرضه هستيم ! او فراهم كرده همه را، سالي يك دفعه حج ، آن كنگره عظيمي كه دردنيا سابقه ندارد، لكن مي روند آنجا و كار مثبتي انجام نمي دهند. از اول [كه ] مي روند،فكر اينند كه مثلا سوغاتي چقدر ببرند! فكر آني كه بايد باشند نيستند. اعمالشان را به جامي آورند؛ بعد هم هيچ كلمه اي راجع به گرفتاريهاي مسلمين ، گرفتاريهاي اسلام اين گرفتاريهايي كه همه دول اسلامي الان مبتلا به آن هستند، فكر اين نيستند. و ان شاءالله اگراسلام يك ظهوري پيدا كرد، واقعيتش يك نمايشي داد، اميدوارم كه حج هم درست بشود.
ضرورت حفظ نهضت
بايد اين نهضت را حفظش كنيد. شما با دست خالي يك امپراتوري بزرگ را نه ، دنيارا، شكست داديد. الان به ما مي گويند كه ايراني ها ملتفت نيستند چه كردند. خارج مي فهمند، خارج كه مي رويم ، عظمت اين نهضت و عظمت اين فداكاري ايران در خارج منعكس است . هر كه از خارج مي آيد و از هر جا مي آيد - همين چند روز هم ، ديروز هم ،يك نفري از بيرون آمد، و از بنگلادش هم يك دسته اي آمده بودند - اينها مي گويند كه همه توجهات الان به ايران است ، همه دستجات متوجهند به ايران . ايران سرمشق همه مسلمين شده است ، و بايد بشود ان شاءالله . اين را حفظش كنيد. بدانيد كه ماها هيچ نيستيم ،هيچ ! براي خودتان يك چيزي خيال نكنيد. نه من و نه تو، نه هيچ كس هيچ نيستيم . هرچه هست خداي تبارك و تعالي است ، اوست كه شما را غلبه داد. "الله اكبر" شما را غلبه داد وبا مشت خالي همه چيز را در هم شكستيد. اين ايمان اسباب اين معنا شد. اين توجه به خدااسباب اين شد كه بچه اينقدري و پيرمرد هشتاد ساله و زنهاي محترمه و مردهاي عزيز، همه را به بيرون ريخت مقابل يك دستگاه ظلمي قرار داد. اين اسلام بود، اسلام . اسلام همه چيز دست اوست ؛ و ما هيچ هستيم ، اين را حفظش بكنيد، اين اسلام و اين نهضت رابا اسلاميتش حفظ كنيد. و خداوند ان شاءالله شماها را حفظ كند براي نگهداري اين نهضت .
و تا اين نهضت هست ، از هيچ چيز نترسيد، ترس به دلتان راه ندهيد. اين حرفهايي كه كردستان چه شده و بلوچستان چه ، اينها حرف است . آنها هم برادر ما هستند، و آنها هم مفسدين را بيرون مي كنند. و هيچ وقت به دلتان راه ندهيد كه مايي كه آن قدرت عظيم رادر هم شكستيم حالا از يك حزب مثلا دمكرات و از چهار تا جوان مثلا ترسيديم ! هيچ اين حرفها نيست در كار. مملكت شما بحمدالله بيمه شد و خداوند با شماست ، به شرطاينكه شما هم به وظيفه تان عمل بكنيد. شما وفاي به عهدتان بكنيد، خدا هم وفا مي كند.شما توجه به اسلام داشته باشيد و آنطوري كه اسلام فرموده است عمل بكنيد، خداوندهم پشتيبان شماست .
خداوند ان شاءالله به شما صحت و سلامت و عظمت و قدرت عنايت كند. و من هم دعاگوي همه تان هستم و علاوه خدمتگزار همه هستم .
پانویس :



بزرگتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 180,875,033