عنوان : حكومت اسلامي حضرت علي "ع " الگوي حكومتها
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 28 آبان 1357
تاریخ قمری : 18 ذي الحجه 1398
مناسبت : فرا رسيدن عيد غدير خم
جلد : 5
متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الگوي حكومت اسلامي
روز عيد غدير روزي است كه پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - تكليف حكومت را معين فرمود و الگوي حكومت اسلامي را تا آخر تعيين فرمود كه حكومت اسلام نمونه اش عبارت از يك همچو شخصيتي است كه در همه جهات مهذب ، در همه جهات معجزه است . و البته پيغمبر اكرم اين را مي دانستند كه به تمام معني كسي مثل حضرت امير - سلام الله عليه - نمي تواند باشد لكن نمونه را كه بايد نزديك به يك همچووضعي باشد از حكومتها، تا آخر تعيين فرمودند؛ چنانچه حضرت امير خودش هم برنامه اش را در آن "عهدنامه مالك اشتر"(1) بيان فرموده است كه حكومت و آن اشخاصي كه از طرف ايشان حاكم بر بلاد بودند تكليفشان در همه جهات چه هست .
به حسب آن تعيين رسول اكرم الگوي خلافت را و برنامه حضرت امير كيفيت ولايت ولات در افراد را - آنطور كه بيان فرموده اند - تمام اين حكومتها كه سر كار آمده اند تاحالا، از بعد از حضرت امير و يك چند روزي هم امام حسن - سلام الله عليه - تمام حكومتهايي كه تا حالا سر كار آمده اند، چه حكومتهايي باشند كه تا حدودي مثلا - اگرهمچو چيزي پيدا بشود - تا حدودي مودب به آداب حكومت اسلامي (2) بوده است و آن الگوي رسول الله بوده است ، و چه آنهايي كه اصلا نبوده اند، هيچ كدام اين حكومتهالياقت حكومت را نداشته اند.
قيام امام عليه معاويه ، الگو براي مبارزه با حكام ستمگر
و خود حضرت امير - سلام الله عليه - قيام كردند بر ضد معاويه ؛ در صورتي كه معاويه هم تشبث به اسلام داشت و كارهاي اسلامي را مي كرد و شايد اعتقادات اسلامي هم داشته است ، شايد؛ شايد هم نداشته . مع ذلك حتي آنهايي كه حضرت امير را به خيال خودشان نصيحت مي كردند كه شما يك مدتي معاويه را بگذاريد در حكومت شامات باشد و بعد كه پايه حكومت شما قوي شد آن وقت او را رد بكنيد، به هيچ يك از اين حرفها اعتنا نكردند و حجتشان هم اين بود كه يك نفر آدمي كه برخلاف موازين الهي رفتار مي كند و ظلم را در بلاد راه مي اندازد، من حتي براي يك آن هم نمي توانم او راحاكم قرار بدهم . بلكه اگر حاكمش قرار مي دادند اين حجت مي شد بر اينكه نه ، مي شودكه يك فاسقي هم از طرف ولي امر حاكم باشد. و حضرت امير مضايقه كرده از اينكه حتي اگر مصالحي هم آن وقت - مثلا - بود كه اگر پاي ايشان محكم مي شد ممكن بود مثلامعاويه را كنار بزنند، مع ذلك به خودشان اجازه نمي دادند كه معاويه را حتي يك روز درسلطنت خودش باقي بگذارند. و اين حجتي است بر ما كه اگر بتوانيم بايد اين حكومتهايي [را] كه حكومت جورند كنار بزنيم و اگر خداي نخواسته نتوانيم ، رضايت برحكومت اينها - ولو يك روز، ولو يك ساعت - اين رضايت بر ظلم است ، رضايت برتعدي است ، رضايت بر غارتگري مال مردم است ؛ و هيچ مسلمي حق ندارد كه رضايت بدهد به حكومت ظالمي - ولو يك ساعت . و همه ما مكلفيم كه اين حكومتهايي كه روي كار آمده اند و برخلاف موازين الهي و موازين قانوني - حتي قانوني خودشان - هستند،همه ما مكلفيم كه با آنها مبارزه بكنيم . هر كس به هر مقدار كه مي تواند بايد با اينهامعارضه و مبارزه بكند و هيچ عذري پذيرفته نيست امروز.
قيام بر ضد شاه ، لبيك به پيام پيامبر اسلام
امروز كه ملت ايران قيام كرده اند، و به طور آشنايي بر مسائل و بيداري قيام كرده اند، واز شهرستانها گرفته تا دهات تا كوره دهات يك مسئله را عنوان مي كنند و آن اينكه اين حكومت جبار را نمي خواهند و حكومت اسلامي مي خواهند، مي خواهند كه آزادباشند، مي خواهند كه مستقل باشند، مي خواهند كه حكومتشان حكومت اسلامي باشد،اين همين لبيكي است كه مردم به فرمايش رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم -[گفته اند]. آن صفاتي كه در حكومت - آن حكومتي كه پيغمبر اكرم قرار دادند - آن صفاتي كه در كليات حكومت ، كليات صفاتي كه در حكومت معتبر است ، ما بايد ازكيفيت حكومت حضرت امير- سلام الله عليه - اقتباس بكنيم و ياد بگيريم ؛ منتها مانمي توانيم تمام آن جهات را [فراهم كنيم ]، كسي نمي تواند تمام آن جهات را مراعات بكند؛ يعني يك مقدار زيادش زايد بر اصل قضيه حكومت بوده است ، يك كارهاي نمونه اي مخصوص به خود آن بزرگوار بوده است ؛ لكن اصل مسئله اي كه حكومت بايديك حكومت عادل باشد و بين مردم هيچ ظلم نكند . . . در حكومت اسلامي اگر يك نفر- مثلا - يك شخصي را كشت ، اين را مي گيرند و قصاص مي كنند لكن يك سيلي اگركسي به او بزند، آن يك سيلي بايد انتقام كشيده [شود] براي اينكه اين زايد بر آن مقداراست . يك روز حبس اگر كسي را حبس بكنند، برخلاف نظام اسلام است . موارد خاصي دارد. گاهي حبس مي شود. اينطور نيست كه هر كس را بردند از اول ، مثل اين حكومتهايي كه الان روي كار هستند، هر كس را كه گرفتند، اول يك مدتي كتكش بزنندو مدتهايي كتك بزنند و حبس بكنند و زجر بكنند، و اينها بعدها هم كه تفتيش كردندفهميدند كه اشتباه كردند، آن وقت بگويند ما "اشتباه " كرديم !
خيانتهاي جبران ناپذير شاه
مردك بيست و چند سال است كه بر مردم حكومت كرده و مردم را زجر داده ، سلبآسايش از همه كرده ، سلب آزادي از همه كرده ، مطبوعات را سلب آزادي كرده ،فرهنگ را عقب زده ، مصالح مسلمين را به كفار داده است ، به اجانب داده است ، اموال مسلمين را تاراج كرده ، و كساني كه همراه او بودند و رفقايش بودند تاراج كردند، حالاتازه آمده است به مردم رو مي كند، به علما رو مي كند، كه مراجع عظام و علماي اعلام !من معذرت مي خواهم و من اشتباه كردم ! و بياييد بسازيد و بياييد با من همراهي كنيد! يا به ساير مردم دست دراز كرده ؛ كه . . . ! معنا ندارد يك همچو مطلبي . اصلا غلط است اين .معذرت خواستن حتي در درگاه خداي تبارك و تعالي كه ارحم الراحمين است شرايطدارد. اگر يك كسي به مردم تعدي كرد و مال مردم را برد يا خورد يا ظلم به مردم كرد،مردم را زجر كرد، حبس كرد، از اين كارهايي كه اينها كرده اند و مي كنند، حالا بيايدبگويد خدايا من توبه كردم [مي گويند] غلط كردي توبه كردي ! توبه وقتي است كه تمام آن كارهايي كه تا حالا انجام دادي جبران بكني . بعد از اينكه جبران كردي آن كارها راآن وقت بگويي توبه كردم ، خوب يك مسئله اي است . اما اين همه كارها كه كرد هيچ ؟!ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت ، كمتر، بيشتر، هزاران نفر را در حبسهاآنطور زجر كردند، پاها را اره كردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت را درآوردند، حالابيايد بگويد كه من توبه كردم ، و ما هم بگوييم كه خوب ، بسيار خوب ، هيچ ديگر! آقا توبه كردند و توبه هم مقبول است ! كجا توبه مقبول است ؟ بايد اينها را جبران بكند تا توبه راخدا بپذيرد و توبه باشد. [اگر] ما فرض مي كنيم كه ايشان صادق هم باشند در اين حرف ونخواهند كه مردم را بازي بدهند.
فريبكاري شاه در اظهار توبه
و حال آنكه مطلب اينها نيست ؛ اين حرفهايي كه اين آدم زده است ، همان وقتي كه زده شاهد برخلافش هست ! براي اينكه همان وقتي كه آمده است و ايستاده است و گفته است كه من معذرت مي خواهم ، من اشتباه كردم و از اين به بعد اشتباه نمي شود، همان وقت مشغول شده حكومت نظامي را، دولت نظامي را روي كار آورد و مردم را آنطورزجر كردند و آنطور كشتند! پريروز باز در مشهد كشتار بوده است كه نمي دانم حالا چقدرهم كشتار بوده است . كشتار ديگر يك امر عادي الان شده است در ايران ؛ حكومتها امرعادي شان اين است كه مردم را بكشند و جوانهاي ما را از بين ببرند. آن وقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم ، حالا كسي هم بيايد بگويد خير، خوب ايشان توبه كردند،بس است و بس است ! ديگر كارها بس شد؟! تمام شد كارها؟! خير، ايشان براي اين است كه مردم را بازي بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول ، صددرجه بدتر از اول [عمل ] بكند براي اينكه حالا دشمنهايش را شناخته و بعد - بعد ازشناختن دشمن - وقتي پايش محكم بشود بسيار بدتر خواهد عمل كرد.
برنامه حكومت اسلامي
علي اي حال ، اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده ؛ اينطور نيست كه برنامه اي در كار نباشد. اين حرفهاي مفتي كه زده مي شود. . . هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است ، و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه چه جور حكومت بايد باشد؛ بايد عدليه اش چه باشد، بايد - عرض مي كنم كه - قضاتش چه وضعي داشته باشند، بايد ديگران - جناحهاي - حكومت چه جور باشند. يك مسئله معلوم واضحي است كه معين كرده است .
مملكتي كه آزادي ندارد تمدن ندارد
و اين آقا كه مي گويد اگر من نباشم ، يا رفقاي او مي گويند اگر نباشد خلا پيدا مي شوديك حرف نامربوطي است . الان خلا هست ! بودن ايشان موجب خلا است براي اينكه همه چيز از واقعيتش تهي شده . هيچ واقعيتي الان ما نداريم . هر چه هست صورت است وحرف است و خالي است و توخالي است همه حرفها. آن همه داد و قال راجع به اينكه مادر "دروازه تمدن " وارد شديم و مي خواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن ، اين "دروازه تمدن " كه همه مي دانند كه هيچ خبري در كار نيست ، از تمدن هيچ خبري نيست ! اولاستقلال ندارد و وابسته به غير است و همه اش هم با عمل ايشان وابسته به غير شده ، اين [مملكت را] نمي شود گفت يك مملكت متمدن ؛ مملكت متمدن آن است كه آزادباشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقايد و رايشان ؛ و [الان ] هيچ كس آزادي ندارد! خوب ، تو مي گويي هي ما به دروازه تمدن رسيديم ، فلان ! . . . كه هرروز مي آمد و فرياد مي زد و [ادعاها] مي كرد و يك حزب بازي و خير، "حزب فراگير" واين حرفها! همه معلوم شد كه الفاظ است و معني ندارد. الان همه چيزهايي كه ما داريم ميانش تهي است ، خالي است ؛ يك صورتي بيشتر نيست . و الان است كه خلا در كارهست . اگر اين آدم برود هيچ خلاي نيست در كار، براي اينكه كارمندهاي صحيح هستند،اشخاصي هم كه درس خوانده هستند، هم در خارج كشور هستند كه نمي توانند واردبشوند در كشور و هم در خود كشور در انزوا هستند، [به ] مجرد اينكه ايشان برود، برنامه اسلام يك برنامه مدون معلوم [است ] كه حاكم بايد چه جور وصفي داشته باشد، چه جور آدمي باشد. و - عرض بكنم كه - ما به مردم هم مي گوييم كه يك همچو حاكمي رابايد تعيين بكنيد، و مردم هم با اختيار خودشان تعيين مي كنند و - عرض مي كنم كه -وكلايي هم كه مي خواهند، با اختيار خودشان و همه چيز به اختيار خودشان ؛ و هيچ خلاي در كار نيست . ايشان بروند خلاها از بين مي رود نه اينكه ايشان اگر بروند يك خلاي پيدامي شود! اينها حرف است ، شعر است كه اينها مي گويند!
در هر صورت ، ما اميدواريم كه خداوند در اين روز به ما رحمت نازل بفرمايد و ما راتوفيق بدهد در اين مبارزه اي كه داريم ؛ و مسلمين را پيروز كند در اين مبارزه اي كه دارند؛ و اسلام را تقويت كند و حكومت اسلامي را برقرار كند تا دنيا ببيند وضع حكومت چه هست ، معناي حكومت چه هست ، حاكم چه جور رفتار مي كند، حاكم با رعيت چه جور رفتار مي كند، با. . . ساير مردم چه جور رفتار مي كند. معلوم بشود چه جوري است . يا كارمندان دولت چه جور اشخاصي بايد باشند، قضات چه جور اشخاصي بايدباشند، فرهنگيها چه جور اشخاصي بايد باشند؛ اينها همه تعيين شده است . و ان شاءالله اگر
حكومت اسلامي بپا بشود، همه امور برطبق دلخواه ملت ان شاءالله حاصل مي شود.
پانویس :
1- نهج البلاغه ، نامه 53. 2- اصل : حكومتها.
بزرگتر