عنوان : ضرورت حفظ وحدت و اجتناب از اختلاف
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 9 آبان 1357
تاریخ قمری : 28 ذي القعده 1398
جلد : 4
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
وحدت تنها راه پيروزي
اين گروههايي كه هستند، اين گروهها يك اختلافات سليقه اي و مسلكي بينشان موجود است . من خودم هم كه در اينجا آمدم اين معني را يك قدري احساس كردم كه اختلافاتي هست . يك جامعه اي كه يك مقصدي دارد و مي خواهد كه آن مقصد را تاآخر ببرد و مقدماتش را فراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مي شود تشبيه كرد- افراد جامعه و خود جامعه را - به قطرات و نهرها و سيل و دريا. قطره هاي باران يكي يكي ، وقتي كه ملاحظه بكنيد، هر قطره اي وقتي از قطره هاي ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمي كند؛ يك قطره باران به قدر اينكه يك برگي را تر بكند، نيست . اگر هم فرض كنيد كه ميليونها قطره باشد، اين قطره ها از هم جدا، هيچ با هم اتصالي نداشته باشند، اگر چنانچه ميلياردها قطره وجود داشته باشد و اينها قطره قطره باشند، باز كاري ازآنها برنمي آيد. هر قطره اي تا اجتماعي نباشد، كاري از آن نمي آيد. حالا اگر اتصال با هم پيدا كردند، يكوقت اتصالشان يك مقداري است ، مثلا در يك جايي كه قطرات آمده اند، يك مقداري از اين قطرات با هم اتصال پيدا كرده اند وليكن به مقدار ديگري يااتصال ندارند يا اتصال پيدا كرده اند، لكن آنها ديگر به اين قطراتي كه با هم متصل شده اند اتصال نداشته باشند؛ آن يك جويي را، يك نهري را تشكيل مي دهد، آن هم يك نهري را تشكيل مي دهد، يا اگر به هم اتصال پيدا نكرده باشند به همان قطره باقي مي مانند. از اين نهر يك كاري برمي آيد؛ اما كار اساسي نيست . از اين اتصالي كه بين اين قطرات پيدا شده است و يك نهري از آن درست شده است مي شود، كه يك زميني رامثلا آبياري كنند و به او كشتي بكنند لكن محدود است انتفاع از آن . آن نهر هم همين طور، يا آن قطراتي كه اگر [به صورت قطره ] باشد كه هيچي ؛ اما اگر چنانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلي ، رودخانه اي راه انداخت قدرتش زياد مي شود. قطره بود آن وقت ، قبل از اينكه سيل بشود، آن وقت كه قطره بود قدرتش يك قدرت قطره اي بود كه يك برگ را نمي توانست تر بكند يا حركت بدهد، حالا كه اتصال پيدا كرد و يك نهري از آن ، وجود پيدا كرد؛ اين حالا به واسطه اين اتصال قدرت پيدا كرد؛ يعني قدرتهاي كوچك جمع شدند، ضعيف [ها] جمع شدند، وقتي كه با هم شدند يك قدرت واحدپيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه اي است كه عدد آن قطرات چقدر است . اينها با هم كه مجتمع شدند، اين ضريب آن قطرات است ؛ و شايد گاهي هم قدرت بيشتر بشود لكن باز يك قدرت محدودي است ، به همين اندازه اي كه يك زميني را مي تواند[آبياري كند]، يا اينكه اگر راه بيفتد مي تواند يك جوي كوچكي راه بيندازد،خاشاكي را حركت بدهد. اگر اين جويهايي كه ، اين نهرهايي كه پيدا شده است از اين قطرات ، با هم اتصال پيدا بكنند و يك سيلي تشكيل بدهند قدرت زياد مي شود كه حالااين سيل خروشنده مي شود و ممكن است كه بكند يك درختهايي را، يك بناهايي راخراب كند با خروش خودش ؛ و اگر اينها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانه هاهمه با هم اتصال پيدا كنند [و] به شكل يك دريا درآيد، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجش كشتيها را مي شكند.
اين جامعه ما هم همين طور است . يكي يكي افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكي يكي باشد؛ يعني صد ميليوني باشد كه هر كدام خودشانند، كاري به ديگري ندارند،اين صد ميليون جمعيت هيچ كاري از آنها نمي آيد. هر كدام به اندازه خودش است ؛ امااتصال چون ندارند كاري از آنها نمي آيد و مثل آن قطره ها مي ماند كه يك برگي رانمي توانست حركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتي دارد اما قدرتش بسيار بسيارمحدود است كه بخواهد يك كار اساسي را انجام بدهد، از او نمي آيد كار انجام بدهد.اگر هم فرض كرديم كه اين يك نفر يك جا يك جمعي با او هم عقيده شدند و با هم دريك مقصدي شركت كردند لكن ساير افرادي كه در جامعه هست با اين يا همفكر نباشند،و بدتر اينكه فكر مخالف داشته باشند، اگر همفكر نباشند و به آنها كاري نداشته باشند،اين يك قدرتي است كه از آن كارهاي محدودي مي آيد، كارهاي كمي از آن مي آيد؛براي اينكه خودش به واسطه اين اتصالي كه افراد به هم پيدا كرده اند يك قدرتي پيداكرده است ، چون مزاحم هم ندارد از اين جهت يك كارهايي را مي تواند انجام بدهد امااگر بنا شد كه يك جمعيت ديگري باشند كه با اين مخالف باشند در اين راهي كه داردمي رود، آنها از اين راه مي خواهند بروند، اينها مزاحمت مي كنند؛ به واسطه اين مزاحمتي كه واقع مي شود، كارها خنثي مي شود؛ يعني نه او به مقصد خودش مي رسد و نه اين جمعيت به مقصد خودشان مي رسند. اگر مي خواست اين به همان مقصد جزئي خودش برسد، مزاحم بايد نباشد در كار. اگر شما بخواهيد از اينجا برويد تا مثلا بيرون اين شهر، اگر يك مزاحمي نباشد مي توانيد برويد؛ اما اگر مقابل شما يك مزاحمي ، يك سيلي باشد، يك كوهي باشد، مزاحم باشد، نمي توانيد برويد.
تفرقه عامل خنثي شدن مبارزات
اين اجتماعي كه ما فرض كرديم ، حالا از افراد محدود واقع شد، و در يك مقصدي اين جمعيت شركت داشتند و خواستند يك حركتي بكنند، اگر چنانچه در مقابلشان يك جمعيت ديگري نبود كه با اينها مزاحمت كند، آن خودش يك حركتي مي كرد و يك نتيجه جزئي هم از آن حاصل مي شد اما اگر يك جمعيت ديگر پيدا شد و مزاحمت با اين جمعيت كرد، شما فرض كنيد كه صد تا، دويست تا جمعيت هر كدامشان مجتمع داشته باشند؛ دويست تا جمعيت باشند، لكن دويست تا جمعيتي كه اينها همه كارهاي مختلف وعقايد مختلف دارند و مزاحمت از هم مي كنند، اينطور نيست كه كار به هم نداشته باشند،مزاحمت هم از هم مي كنند، اين دويست تا قدرت به واسطه اين مزاحمتهايي كه مي شودخنثي مي شود؛ يعني بيكاره مي شود؛ نمي رسد هيچ كدام به مقصد؛ همه ناكام خواهند شددر مقصد. چه وقت ممكن است كه مقصد يك جامعه اي جامه عمل به خودش بپوشد؟آن وقت كه اين افراد اين جامعه ، مثلا حالا ما فرض مي كنيم افراد مسلمين ، اين افرادمسلمين كه مثلا هشتصد ميليون ، شايد حالا يك ميليارد باشد، اينكه مي بينيد كه اين يك ميليارد جمعيت همه شان زير سلطه هستند، پيدا نمي كنيد در اين يك ميليارد جمعيت - كه از مسلمين تشكيل شده است كه همه مسلمند - الا اينكه هر جايش را كه دست مي گذاري مي بيني كه ابرقدرتي در آن دست دارد؛ اينكه يك ميليارد جمعيت اسير يك ابرقدرت داراي مثلا دويست ميليون جمعيت ، صد و پنجاه ميليون جمعيت است ، اين براي اين است كه آن صد و پنجاه ميليون جمعيت با هم يك اجتماعي دارند در يك مقصدي ، واين يك ميليارد جمعيت با هم كه اجتماع ندارند، مخالف هم هستند.
وقتي كه رجوع مي كنيد به ايران ، ملاحظه مي كنيد ايران با آنهايي كه مجاورش هستندممالك مجاورش خوب نيستند. ممالك اسلامي به اين صورت درآمده و اين همين طوري نيست . اينطور نيست كه اين ممالك اسلامي كه با هم اختلافات دارند، واختلافات سرسختانه با هم دارند و گاهي هم به جنگ هم برمي خيزند، اين من باب اتفاق شده باشد؛ خير، اين نقشه هاي آن ابرقدرتهاست كه اينها را وادار مي كند كه به هم بپرند واجتماع نداشته باشند. آن قدرت يك ميلياردي نيايد روي كار كه حوصله را بر آنها[تنگ ] كند و به همه غلبه بكند. آن بايد چه بكند؟ بايد اين جمعيتها را، اينها را [كه ] مثل نهرهاي مختلف مجتمعند؛ اما آن نهر با آن نهر مجتمع نيست ، اينها را متفرق بكنند از هم ؛او يك مسلك داشته باشد، و آن هم يك مسلك داشته باشد، و آن هم يك مسلك ؛ هركدام يك راه خاص به خودشان داشته باشند و با ديگران مخالفت داشته باشند، دعوا وجنگ داشته باشند. اين يا از خيانت سران ممالك است ممالك اسلامي و يا از جهل وبي اطلاعي شان هست كه نتوانسته اند اينها با هم تفاهم كنند و همه با هم مثل يك دريايي بشكنند با موج خودشان هر چه كه در مقابلشان مي آيد.
وحدت مسلمين ، راه نجات فلسطين
مي بينيد كه شما در فلسطين يك عده محدودي از اين صهيونيستها، از اين يهوديها،يك قسم از اين اسرائيل ، يك عده محدودي اينقدر ممالك عربي را بيش از صد ميليون جمعيت ، طوري كرده است كه بعضي شان تسليم او شده اند، بعضي شان هم نمي توانندهيچ كاري بكنند. الان چقدر سال است كه اسرائيل آمده و غصب كرده است اين اراضي فلسطيني ها را و اين همه جمعيت عرب و ممالك عربي ، اينقدر عرضه نداشته اند كه اين فلسطين را رد بكنند. مي گويند امريكا پشت سرش است . خير، بي عرضه هستيد!بي عرضه اند. نه اين است كه امريكا - اگر اين قدرت ، قدرت صد ميليوني عرب با هم مجتمع بشوند، امريكا هم نمي تواند كاري بكند، اروپا هم نمي تواند، هيچ جا نمي تواندكاري بكند؛ لكن مجتمع نيستند. بله ، آنها كاري كه مي كنند اين است كه اينها را نگذارندمجتمع بشوند. كاري كه آنها مي كنند اين است كه اگر يكوقت استشمام اين را كردند كه اين دول عربي مي خواهند با هم مجتمع بشوند، يك كاري بكنند بر هم بخورد اين اجتماعشان ؛ مثلا رئيس مصر را ببرند به آنجا، رئيس جمهور مصر را ببرند به امريكا و با اوقراردادي بكنند، چه بكنند و از يك راهي ، او را يك راهي ببرند كه ديگران آن راه راندارند؛ آن يكي را ببرند يك راه ديگري كه آنها آن راه را ندارند. اين از كم فهمي ماهاست و از بي عرضگي ما مسلمين است كه اينطور اسير هستيم و همه ما در تحت سلطه هستيم ، و همه منافع شرق را دارند امريكا و شوروي و امثال اينها مي برند؛ براي اينكه اين قطرات در آنجايي هم كه با هم مجتمعند اجتماع نيست .
شما ملاحظه مي كنيد، خوب حالا ما حساب اينكه مي خواستيم بكنيم حساب ايران است . ايران وقتي كه يك جمعيت سي و چند ميليوني ، به حسب آنطوري كه حالامي گويند يك جمعيت 35 ميليوني ، (1) اگر بنا باشد 35 ميليون يك نفر يك نفر باشنداينها، 35 ميليون يك نفر يك نفر، كار يك نفر، يك نفري مي توانند بكنند، كار اجتماعي نمي توانند بكنند؛ براي اينكه ربطي به هم ندارند. حالا كه با هم مجتمع شدند و يك - مثلافرض كنيد - جامعه اي تشكيل شده است از آنها، در همين متن جامعه ايجاد اختلاف مي كنند و افراد را كه با هم مي خواهند مجتمع بشوند، نمي گذارند. مسلكهاي مختلف ؛اين احزابي كه مي بينيد كه در ايران - حالا ما صحبتمان سر ايران است - اين احزابي كهاز اول مثلا شايد از مشروطه به اين طرف ، اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نكنيد كه من باب اتفاق يك دسته اي با هم جمع شدند و حزبي تشكيل دادند، اين با يك نقشه شيطاني [بوده ]؛ قدرتهاي بزرگ براي اينكه ايران را نگذارند با هم [متحد] بشوند، يك حزب درست كرده اسمش را اين گذاشته ، يك حزب درست كرده اسمش را آن گذاشته ؛ اين حزب با آن دشمن است ، آن حزب با اين دشمن است . احزاب در بطن اين جامعه درست كرده اند، جبهه هاي مختلف درست كرده اند، و اين احزاب وجبهه هاي مختلف هم ، اينطور نيست كه آن كار خودش را بكند و راه خودش را برود به آن كار نداشته باشد؛ آن هم كار خودش را بكند به اين كار [نداشته باشد]؛ نخير،با هم مختلفند، با هم مخالفند. يك راه استفاده غرب از ما و استفاده امريكا و شوروي ازمخازن و ممالك ماها همين معناست كه در بطن خود يك جامعه كه بايد براي خودش يك حسابي داشته باشد و يك پيشرفتي بكند، در همان بطن جامعه از طريقهاي مختلف ،اختلافات درست مي كنند. اختلاف مسلكهاي مختلف عرض مي كنم كه جنگ ترك وفارس ، جنگ كرد و مثلا غير كرد، جنگ مثلا فرض بفرماييد بلوچ و غير بلوچ ،از اين مسائل درست مي كنند، مي تراشند. يك مملكتي كه بايد همه آن با هم مجتمع بشود هر كدام را به يك راهي مي برند؛ يعني نقشه ها مي برد اينها را به اين راههاي مختلف ، و به واسطه همين اختلافاتي كه در بطن خود جامعه است نمي گذارند اين جامعه رو به ترقي خودش برود. آنها استفاده خودشان را مي كنند، اينها مي زنند توي سر هم ؛ وآنها مي آيند نفتهايشان را مي برند و گازهايشان را مي برند، هر چه دارند اينها غارت مي كنند و كسي هم نيست كه حرف بزند؛ براي اينكه يك فكر واحد نيست ؛ افكارمتشتت و مختلف است . بنابراين ، اين يك سنخ اختلافاتي است كه توي جامعه و بطن جامعه ما مي اندازند، و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مي كنند.
يك سنخ ديگر اين است كه قبل از ماه مبارك و قبل از ماه محرم - كه دو ماه است كه اجتماعات مسلمين هست - در ماه رمضان [كه ] ماه اجتماعات است [در] مساجد، كه اينمردم توجه دارند به اين اجتماعات ، ماه محرم هم [كه ] در ايران وقت اجتماعات است اين را ديگر دولتهاي خودمان ، آنها هم كمك مي كنند همه با هم ، دولتهاي خودمان -شما حالا بعدها هم امتحان كنيد در اين دو موسم ، قبل از اينكه اين دو موسم بيايد يك چيزي توي كار مي آورند. ما ديديم كه دو سال ، سه سال - حالا هم تتمه اش هست - كتاب شهيد جاويد؛ (2) چه بساطي درست كردند براي كتاب شهيد جاويد! با هم اختلافات ؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل كذا. يكي از آن طرف كشيد و يكي از آن طرف كشيد؛ و يك ماه مبارك ، يك ماه محرم ، و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا راهدر بردند، و "اعليحضرت " با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش راتحكيم كرد بر آنها! آقايان هم ، همه متحفظند(3) كه كجاي كتاب شهيد جاويد چي چي نوشته ، كجايش چي چي نوشته ، مقصودش اين است ، مقصودش آن است ! دعوا كردندسر اين مطلب و اختلافات ؛ و منبرهايي كه بايد صرف اين بشود كه اين سدي كه سد براي اسلام ، براي پيشرفت اسلام ، براي پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمدرضاشاهي را بشكنند، همه قوا صرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيدجاويد! هدر دادند قواي خودشان را چند سال . الان هم دنباله اش هست . بعد از آن دوباره يك چيز ديگري را آوردند. مرحوم "شمس آبادي "(4) - خدا رحمتش كند - رفتند مثلا ياكشتندش يا كشته شد. يك بساطي هم آنطور بود. يك سال هم مردم را معطل اين كردندكه آن آقاي شمس آبادي را كي كشته ، كي نكشته . دعوا سر يك همچو مسئله اي كردند؛ واين بي نقشه نيست . شما خيال نكنيد كه همين طوري واقع شده ، يك كسي را كشته و يك كسي هم چه كرده . خير، اين يك نقشه اي است كه روي اين نقشه حساب شده . آن وقتي كه شما مي خواهيد اجتماع با هم پيدا كنيد و آنها مي ترسند كه مبادا در اين اجتماعات چه بشود، يك همچو مطلبي را پيش مي آورند؛ يك قدري كهنه مي شود يك چيز ديگرپيش مي آورند. "علي شريعتي "؛ چقدر قواي ما را، قواي اسلامي را تحليل بردند و همه رابه هم متوجه كردند و همه قدرتها را كوبيدند براي اختلاف بين اين اهل منبر. داد و قال واهل محراب چه و دانشگاهي چه و دانشكده اي چه .
الان هم اين اختلافات هست . همين اختلافات اسباب اين شده كه دشمنهاي اصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمدلله خودشان به جان خودشان افتاده اند و دارندتوي سر خودشان مي زنند!
لزوم بيداري نسل جوان
بايد بيدار بشوند نسل جوان . توجه پيدا كند نسل جوان به اين نقشه هاي شيطاني كه مي ريزند. الان در اروپا شما چندين هزار جمعيت داريد؛ اين چندين هزار جمعيت اگرچنانچه با يك مقصد راه بروند؛ يعني شما در فرانسه هستيد، يك دسته ديگر در آلمان هستند، يك دسته ديگر امريكا هستند، اينها همه با يك مقصد حركت بكنند، كارهايشان منسجم باشد، يك نظام داشته باشد، و اينها با هم يك نقشه را بخواهند پياده بكنند، خيلي كار از آنها مي آيد. مع الاسف نيست يك همچو چيزي . اختلافات باز هست . يك گروهي او درست كرده ، يك گروهي او درست كرده ، اين گروهها با هم اختلاف دارند.او مي آيد براي او يك چيزي مي گويد، او مي آيد براي او يك چيزي مي گويد. در ايران هم اينطور است . الان كه ايران به خود آمده يك قدري ، و الان در توده هاي مردم ايران اختلافات در اين مقصد كم است يا نيست و آنهايي هم كه مثلا احتمال اختلاف در آنهامي رود، آنها هم در اقليت واقع هستند يا خير، كم كم به خود آمده اند، الان وقت اين نيست كه ما در اين قضاياي جزئيه بنشينيم با هم اختلاف كنيم . اين نظير اين مي ماند كه يك زلزله اي واقع بشود در يك شهري و بخواهد خانه ها را خراب كند، شما با هم بنشينيد مباحثه بكنيد كه فلان قصه چه جوري است ، فلان جا قصه بگوييد به هم ؛ زلزله خواهد همه را كشت .
الان كه تمام قواي مسلمين ايران جمع شده با هم ؛ در مقابل قدرتها ايستاده ، در مقابل شاه و آن قدرتهايي كه دنبال او هستند الان ايستاده ؛ اين خيانت بر اسلام است كه مااختلافات بيندازيم بين خودمان و با هم اختلاف كنيم . اين خيانت به يك ملت است كه به واسطه اختلافات ما خنثي بشود اين حركتي كه در ايران پيدا شده . اگر اين حركتي كه درايران پيدا شده و سابقه ندارد در تاريخ ، نه در تاريخ ايران ، شما در تاريخ نمي توانيد پيداكنيد كه بچه اين قدري اش همزبان باشد با پيرمرد در يك مطلب ، همه با هم باشند، اگرخداي نخواسته اين جنبش و نهضتي كه در ايران پيدا شده است و سابقه ندارد اين ، اگرچنانچه بي نتيجه بخوابد، تا ابد زير سلطه غير خواهيد بود. خواهيد [بود] زير چكمه غيرتا ابد؛ قطع مي كنند، قطع مي كنند نسلهاي شما را.
محو شاه و اربابانش در گرو وحدت جامعه
اينها حالا فهميده اند كه يك قدرتي هست در اين جمعيت . اين ايران داراي يك قدرتي هست . يك قدرتي است كه نظامي نمي تواند اين را به هم بزند؛ حكومت نظامي نمي تواند اين كار را به هم بزند. يك قدرتي است الان كه ابرقدرتها را متزلزل كرده كه بايد چه بكنند، چه شيطنتي بكنند، اين قدرت را بگيرند. الان مشغول مطالعه و بررسي ونقشه كشي هستند كه اين قدرتي كه الان ، اين جنبشي كه الان پيدا شده و مثل سيل خروشان دارد حركت مي كند و خنثي مي كند آن نقشه هاي آنها را؛ چه نقشه اي پيش بياورند كه خاموش بشود اين ، بايستد اين نهضت . اگر اين نهضت ، خداي نخواسته به نتيجه خودش نرسد و بخوابد، ايران و اسلام و مسلمين تا ابد زير سلطه اروپا و امريكاخواهند جان داد. اگر يك همچو چيزي هست و هست ، "اگر" ندارد، اگر يك همچوچيزي را احراز ما كرديم يا احتمالش را داديم ، حكم شرع و عقل اين است كه بايد همه باهم هم صدا باشيم . جايز نيست كه ما با هم اختلافات داشته باشيم و هر كسي يك راهي برود. همه با هم يك صدا بايد بگويند و همه بگويند نه ، نه محمدرضا شاه و نه سلسله پهلوي و نه لندن و نه امريكا و نه شوروي ؛ خودمان . اسلام ، مسلمين ، خودمان . اگر اين پيشرفت را كرديد امروز، اگر اين اتحاد را حفظ كرديد و پيشرفت كرديد، نجات پيداكرده ايد؛ و اگر الان نجات پيدا نكنيد، خدا مي داند تا آخر گرفتار هستيد.
خدايا! من گفتم . من آن چيزي را كه مي فهمم گفتم به آقايان ؛ گفتم به جامعه ايران ؛ ومن تقصير ندارم . مطلب يك مطلب شوخي نيست . مطلبي است كه يك ملتي كه در طول تاريخ زير سلطه سلاطين جور بوده ؛ در طول تاريخ 2500 سال زير سلطه سلاطيني بوده است كه همه اش جور بوده ، حتي آن عادلهايشان هم خبيث بودند، حتي آن انوشيروان عادلش هم از خبيثها بوده ، حتي آن شاه عباس جنت مكانش هم از اشخاص ناباب بوده ؛پسر خودش را كور كرده ؛ در طول تاريخ ، اين ملت زير سلطه و چكمه اين سلاطين خبيث بوده .
استعمار قرنها نقشه كشيده
و در دويست سال پيش از اين ، سيصد سال پيش از اين ، كه خارجيها راه يافتند به اينجاو مطالعات كردند و همه چيز را بررسي كردند: روحيه مردم را بررسي كردند، زمينها رابررسي كردند، با شتر رفتند بيابانهاي ما را بررسي كردند كه چه دارد و چه ندارد؛ تاريخ راببينيد با شتر اينها آمدند رفتند - آن وقتي كه اتومبيل و اينها نبوده است - با شتر رفتند تمام اين بيابانهاي بي آب و علف را گردش كردند و مطالعه در آن كردند، مطالعه در روحيه همه اين مملكت و اشخاصي كه در اين مملكت ؛ يعني طوايفي كه در اين مملكت هست ،از بلوچ گرفته تا عرض مي كنم كرد گرفته تا لر گرفته ، همه را مطالعه كرده اند كه چه جوري مي شود اينها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگي ، و اينها را قانع كرد به اينكه يكوقت انقلاب نكنند؛ از آن وقت تا حالا ما زير سلطه امريكا و اروپا هستيم . اولش اروپا بوده وانگلستان بوده و اينها، و بعدش هم حالا امريكا آمده است در كار كه بدتر از آنهاست .شوروي و امريكا. هر كس از يك طرف ! خوب ، اينها مي خواهند مخازن ما را ببرند، همه چيز ما را مي خواهند از بين ببرند، استفاده كنند و ما را به يك حال عقب مانده بيچاره نگه دارند. خوب ، چه بكنند؟ مطالعه كرده اند، به اين رسيده اند كه بايد اينها را از هم جدا كرد.خيلي مسائل اينها دارند، خيلي مسائل دارند. بايد به واسطه همين [مسائل ] مسلمين رااول از هم جدا بكنند كه اين عراق و اين ايران و اين افغانستان و آن پاكستان و اين چه و آن چه ، اينها از هم جدا، هر كدام با ديگري جنگ بكنند. خوب ، اين يك راه ، فرجه اي است براي اينكه نتوانند اينها به خودشان مشغول باشند و نتوانند اينها با هم مجتمع بشوند كهمقابل ابرقدرتها بايستند.
مبارزه با اسلام و روحانيت ، نقشه قديمي استعمار
در داخله هر مملكتي ، مثل حالا [ي ] مملكت ايران ، كوشش كردند به اينكه در داخله ايران از راههاي مختلف يك كارهايي بكنند كه قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پيش مردم زمان رضا شاه همچو مبتذل كرده بودند كه آخوند نمي توانست از خانه [بيرون بيايد]، نه از دست دولت ، از دست مردم ! مردم را اين جور كرده بودند "اين آخوندهاهمه درباري اند"! آن دربار داشت آخوندها را مي كوبيد، از آن طرف ، اينها مي گفتند اينهادرباري اند! دربار آخوندهاي ما را، ملاهاي ما را داشت مي كشت ، در حبس مي بردمي كشت ، از آن طرف هم ملت مي گفت : اينها همه درباري اند. تزريق كرده بودند آنها كه اين ملا كه ممكن است در مقابل قدرتها بايستد، بايد بشكنند او را در بين ملت خودش ،ملت را از او جدا بكنند؛ وقتي كه جدا كردند از خودش ، قوه نيست ديگر در كار. يك كسي كه جلو بيفتد و كار بكند و ملت هم با او همراه باشد نيست . آخوند است ؛ آخوندبايد شكسته بشود.
اكتفاي به آخوند نكردند [گفتند]: اسلام افيون است ! دين اصلا افيون است ! اين ديني كه همه تحركها به واسطه دين است ؛ قرآني كه آيات قتالش آنطور روشن است ، آيات تحركش آنطور روشن است ، اسمش را مي گذارند "افيون "؛ يعني مي خواهد مردم بيچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآني كه به جنگ قدرتمندها آمده است ، اينهامي گويند قدرتمندها درست كرده اند كه بيچاره ها [را] بخورند! آن نبي اكرم و سايركساني كه اسلامي هستند، جنگهايشان با همين قدرتمندها بوده است ؛ مع ذلك تزريق كرده اند كه قدرتمندها آوردند اين را روي كار! اينها نقشه هاست براي اينكه شماها راجدا كنند، خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا كنند. قرآن يك سدي است كه اگر به آن تشبث (5) كنند - و كرده بودند - مسلمين به اين گرفتاري [مبتلا] نمي شدند. قرآن را مارها كرديم ، اين سد را ما به آن تشبث نكرديم ، رسيديم به اينجا كه از هر طرف توي سر مادارند مي زنند. از هر جا كه سر بلند كنيد يك ماموري گذاشتند توي سر ما مي زنند.
اين محمدرضا شاه خودش گفت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم ! پريروز هم كه وزير خارجه انگلستان گفت كه ايشان براي ماست ، خوب ، ايشان منافع ما را دارد حفظمي كند، چطور ما از او [پشتيباني ] نكنيم ؟ ما مي دانيم كه ايشان منافع شما و امريكا را داردحفظ مي كند! داد ملت همين است كه ايشان آمده براي اينكه منافع كه خدمت به وطن بكند! "ماموريت " براي وطن دارد! (6) ماموريت از طرف امريكا دارد و انگلستان ، بايدمردم را اينطور كند؛ بايد ايران را عقب نگه دارد، فرهنگ ايران را بشكند، روحانيت ايران را بشكند، اسلام را عقب بزند، تاريخ اسلام را تغيير بدهد. شما خيال كرديد كم كاري كرد اين خبيث از اولي كه اين جنايت كرده تا آخر، هر جنايتي بكند يك طرف ،تغيير تاريخ اسلام يك طرف . اين كم جنايتي بود كه اين مرد كرد؟ آنها همه دست به هم دادند براي اينكه اين سدها را بشكنند. و الان كه ايران قيام كرده است و همه يكصدادارند مي گويند كه مرگ بر اين سلطنت ، الان اختلافات ، چه در خارج كشور، چه درداخل كشور، انتحار است ، خودكشي است . اختلافات بين طبقات روشنفكر و غيرروشنفكر، در دانشگاه بين اين جمعيت و آن جمعيت ، الان اختلاف بين اينها يك انتحاري است ، يك خودكشي است ، مملكت را به باد دادن است ، خيانت است برمملكت ، خيانت است بر اسلام . براي چي اختلاف داريد؟ چرا شما، يك عده اي كه آمديد در خارج كشور زحمت مي كشيد، با هم مختلف هستيد؟ جمع بشويد، با هم اجتماعات داشته باشيد، يك راه برويد، همه تان يك صدا داشته باشيد، همه تان ؛ تا اين به صورت سيل درآيد و اين سيل بنيان كن بكند بنيان اين سلسله را و آنهايي كه منافع ما را به واسطه اينها از بين مي برند. ان شاءالله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما راان شاءالله عفو كند. [آمين حضار].
پانویس :
بزرگتر