عنوان : معرفي ابعاد سياسي - عبادي اسلام و ويژگيهاي حكومت اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 6 آبان 1357
تاریخ قمری : 25 ذي القعده 1398
جلد : 4
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان ، صورت ظاهر نيست ، مراتبي بالاتر از آن دارد
به همه ابعادي كه از براي انسان هست ؛ انسان ، خود انسان ، عبارت از اين صورت ظاهر كه مي خورد و مي آشامد و عرض مي كنم كه ساير كارهايي كه ساير حيوانات هم انجام مي دهند، اينقدر نيست ؛ با ساير حيوانات فرقها دارد. اين مقداري كه مي بينيد كه انسان در عالم طبيعت زندگاني مي كند، ساير حيوانات هم ، ساير موجودات طبيعي هم ،همه در اين عالم طبيعت ، آنهايي كه زندگي حيواني دارند، زندگاني حيواني مي كنند و باانسان مشتركند و آنهايي كه زندگي شان نباتي و كمتر از اوست هم اين زندگاني را دارند.در ميان همه موجوداتي كه در اين طبيعت موجود هستند، انسان اختصاصاتي دارد كه ساير موجودات ندارند. يك مرتبه باطن ، يك مرتبه عقليت ، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل ، در انسان بقوه هست . از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايي كه وهم ماها نمي تواند برسد و همه اينها محتاج به تربيت است . همان طوري كه تربيتهاي مناسب با طبيعت هست ، تربيتهاي مناسب با مراتب ديگرش هم هست كه بعضي اش را بشر مي تواند مطلع بشود و بعضي اش را و بيشترش رابشر نمي تواند مطلع بشود. اطلاع را خداي تبارك و تعالي دارد و بعث انبيا براي اين است كه اين بشر اين چيزهايي را كه اطلاع ندارد، آن مراتب از انسانيت را كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را [مطلع شود]، تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد، نمي شود معالجه كرد؛ انبيا آمدند تا اين انسان را به آن مراتبي كه كسان ديگر، علماي طبيعت ، نمي تواننداين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، آن مراتب را تربيت بدهد و نمو وارتقا بدهد. تمام علماي طبيعت به هر مرتبه اي كه برسند، آخر ادراكاتشان ، ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است . از عالم طبيعت به ماوراي اين عالم طبيعت ، كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيه اند و الا در مرتبه وجود آنجا خيلي بالاتر ازاينجاست ؛ و ما الان خواب هستيم و آنجا را الان با اين چشم طبيعي نمي توانيم ببينيم ؛چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكندو كسي نيست كه اين نحو تربيت را از انسان بكند، خداي تبارك و تعالي انبيا را مامورفرموده است كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت ، و هر چيزي كه در آن قابليت هست ، فعليت پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهي بشود.
عبادات ، نسخه هاي طبيبهاي واقعي براي رساندن انسان به كمال
شما آقايان كه در خارج از كشور يا در داخل كشور، جوانهايي كه مورد علاقه ماهاهستيد و شماها مثل فرزندان ما هستيد، و در خارج كشور يا در داخل وارد زندگي تازه شده ايد؛ شما الان همين صورت ظاهر عالم طبيعت را مي بينيد و فعاليتهاي شما هم مربوط به همين رشته است . آنكه من براي شما مي خواهم عرض كنم اين است كه شماهمان فقط رشته طبيعت را و چيزهايي كه مربوط به طبيعت هست ، مثل همين مبارزاتي كه الان مي شود، ولو اين مبارزات مبارزات الهي است و براي رساندن اين مردم است به حقوقشان و اين البته با امر الهي است ، لكن تمام اين معاني كه حاصل بشود، اينهاچيزهايي است كه مربوط به همين عالم طبيعت است ؛ و ما يك مراتب بالاتري داريم كه بايد شماها به آن توجه كنيد. اين عباداتي كه انبيا آورده اند و شما را به آن دعوت كردند؛مثل نماز، مثل روزه ، مثل حج ، اينطور چيزها، اينها يك اموري هستند كه ، نسخه هايي هستند از طبيبهاي واقعي كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه هاي كمالي كه همان طوري كه از طبيعت استفاده مي كنيد؛ مادامي كه در طبيعت هستيد، وقتي كه نفوس شما ازاين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت ؛ آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگاني كاملا سعادتمند شما داشته باشيد. اهمال بعضي از جوانان در اعمال عبادي
من به گوشم اينجا مي خورد كه بعضي از اين جوانهاي ما نسبت به اين احكام ظاهري اسلام ، مثل نماز كه بسيار در اسلام اهميت دارد، اينها خيلي همچو تمام و تام عمل نمي كنند؛ و اين مسئله ، مسئله اي است كه اسباب تاسف ماست كه شما جوانهاي مسلم به اين نسخه هايي كه اطباي روح داده اند عمل ، خداي نكرده نكنيد، و بعد در عاقبت يكوقت پشيماني براي شما پيدا بشود كه آن وقت دستتان ديگر كوتاه باشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه فقط يك جهت را ملاحظه كرده باشد؛ اسلام تمام جهاتي كه انسان به آن احتياج دارد، برايش احكام دارد. احكامي كه در اسلام آمده است ، چه احكام سياسي ، چه احكامي كه مربوط به حكومت است ، چه احكامي كه مربوط به اجتماع است ، چه احكامي كه مربوط به افراد است ، [چه ] احكامي كه مربوط به فرهنگ اسلامي است ؛ تمام اينها موافق با احتياجات انسان هست ؛ يعني هر مقداري كه انسان احتياج دارد،احتياج به طبيعت دارد، احكام طبيعي هست ؛ اين احتياجات به ماوراي طبيعت كه - من وشما الان از آن غافل هستيم - انسان دارد، آن هم احكام دارد اسلام ؛ براي اينكه آن احتياجات را رفع بكند، و به عبارت ديگر، براي اينكه تربيت كند ما را و ما را سعادتمندكند.
جلوه هايي از اخلاق و سيره پيامبر اكرم "ص " و علي "ع "
خداي تبارك و تعالي هيچ احتياجي به اعمال ما و به خود ما ندارد؛ انبيا هم احتياج به من و شما و به اعمال ما ندارند؛ تمام زحماتي كه انبيا كشيدند، وقتي كه ما كيفيت زندگي آنها را مطالعه كنيم ؛ زندگي حضرت موسي ، حضرت عيسي - سلام الله عليهما - را وخصوصا زندگي حضرت رسول اكرم و پيغمبر خودمان را اگر ملاحظه كنيد و به تاريخ اسلام و به تواريخي كه حكايت از اينها كردند و از زندگي شان كردند، مراجعه كنيد،مي فهميد كه اينها تشكيل حكومت بعضي شان دادند، احكام حكومتي دارند، لكن خودشان وقتي به زندگي شان مراجعه كنيد، مي بينيد كه اصلا مثل روساي جمهوري ياسلاطين اين عالم اصلا نبودند؛ يك شكل ديگر، يك وضع ديگر داشتند. در عين حاليكه مثلا حضرت رسول جزيره العرب و بعضي از ممالك ديگر هم در زمانشان تحت لواي ايشان بوده است ، در عين حال ، خودشان وقتي زندگي شان را، كيفيت معاشرتشان را،ملاحظه مي كنيم ، مي بينيم كه اصلا اينطور مسائلي كه رئيس كلانتري يك ناحيه داشته ،ايشان ندارد. چون كه الان سلطان حجاز است و فرمانفرماي حجاز است ، وقتي كه توي مسجد نشسته است و رفقاي خودش ، اصحاب خودش نشسته اند، آدمهايي كه از خارج مي آيند، نمي توانند بفهمند كه كدام يكي از اينها، آن پيغمبري است كه رئيس اينهاست وكدام سايرين هستند. معاشرتش اينطور بوده است . خيال نكنيد روي همچو مسندي كه حالا من پيرمرد را شما نشانده ايد، او هم روي مسند نشسته باشد؛ او روي همانجايي كه شما نشسته بوديد، همان جوري نشسته بوده است كه وقتي از خارج مي آمدند،نمي فهميدند كه اين پيغمبر است يا آنكه كي . وضعش اينطور بوده است . اينطور نبوده كه مثل رئيس جمهورهاي حالا اگر كسي بخواهد خدمتشان برسد بايد مدتها زحمت بكشد.آن هم چه شخصي باشد، همه مردم كه نمي توانند بروند پيش او. [اما پيغمبر]درمسجدش باز بود و همه مي آمدند: غني و فقير و درويش و مسكين و همه مي آمدند پيش ايشان ، حرفهايشان را مي زدند و جوابهايشان را مي شنيدند و مسائلشان را گوش مي كردندو اينها. وقتي هم منزل داشتند، يك مسجدي اينها داشتند، خيال مي كنيد مثل مسجدحالاي مدينه بوده ، يك تكه زمين بوده ، دورش را با چوبهايي [از] درخت و شاخه هايي از درخت ، محفظه اي درست كرده بودند كه حيوانات نروند آنجا. آن مسجدشان بوده است . و يك - دو - سه تا هم ، چند تا هم خانه ، اطاق گلي درست كردند؛ توي آن هم ابدااز اين تشريفاتي كه حتي منزل تو و من دارد، نداشته ؛ اين پيغمبر اكرم .
وقتي مي آييم سراغ حضرت امير - سلام الله عليه - كه وصي بحق اوست ، آن وقتي كه حضرت امير سلطنت "حالا من جسارت مي كنم بگويم سلطنت " امام يك ممالك بزرگ بوده است ؛ تمام حجاز، تمام عراق ، تمام سوريه و لبنان و مصر و ايران و همه اينها تحت لواي او و تحت حكومت او بوده است ، خودش زندگي اش چه جور بوده است ؟ باز مثل اميرالامرا بوده است ؟ يك پوستي داشتند، پوست گوسفندي داشتند كه شبها - آنطور كهنقل مي كنند و تاريخ دارد - شبها مي انداختند و خودشان و همسرشان روي آنجامي خوابيدند. روزها همين پوست گوسفند را علف مي ريختند رويش براي آن شترشان كه علف بخورد؛ اين حكومت اسلام . حضرت امير - سلام الله عليه - با دست خودشان ،كلنگ خودشان ، قنات درست مي كردند. در تاريخ هست همان روزي كه بيعت كردند باحضرت امير به خلافت ، آن هم خلافتي كه دامنه اش اينقدر زياد بود، همان روز بعد ازاينكه بيعت تمام شد، ايشان بيل و كلنگش را برداشت رفت سراغ آن كاري كه مي كرد؛كار مي كرد. آن وقت كار كه مي كرد، نه اينكه كار مي كرد، براي استفاده خودش كه حالادرآورد يك قنات داشته باشد، وقتي كه آب زد بيرون ، مثل چيز [خون ] شتر زد بيرون ،آن وقت قلم و كاغذ را گرفت وقفش كرد براي فقرا؛ و براي مثلا چيز [استفاده فقرا] وقف كرد. ما يك همچو حاكمي مي خواهيم . ما كه اينقدر زحمت مي كشيم و فرياد مي زنيم وملت اسلام را دعوت مي كنيم ، دعوت مي كنيم كه ما يك حاكمي مي خواهيم ، يك سلطاني مي خواهيم كه خيانتكار نباشد. داشت حساب بيت المال را مي كرد، حساب زكات و چيزهايي كه ، مالياتهايي كه به بيت المال بايد مردم بدهند، مي كرد؛ چراغ روغني اش - آن وقت چراغ با روغن مثل اينكه روشن مي شده - اين پيه سوزشان به اصطلاح ما، اين چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود؛ يك كسي آمد- به حسب آن چيزي كه نقل شده است . (1) يك كسي آمد با حضرت صحبت بكند،حضرت آن چراغ را خاموش كرد شروع كرد؛ گفت آن وقت كه اين روشن بود براي حساب بيت المال مسلمانها بود، حالا تو مي خواهي با من صحبت كني ، مربوط به اين نيست ، من چراغ را خاموش كردم ؛ مال مردم ، مال بيت المال است ، من حق ندارم .
چگونگي نظام اسلامي
حالا شما ملاحظه كنيد كه اين رئيس جمهورها چه مي كنند؛ اين سلاطين چه مي كنند.ما از آنها اطلاع نداريم ، برگرديد ايران را نگاه كنيد. برگرديد ببينيد كه اين آقا كه حالا اينهمه فساد كرده ؛ چه مي كند با بيت المال مردم ، چه مي كند با بيت المال مسلمين . ما يك همچو حاكمهايي را مي گوييم كه [نبايد باشند]؛ هي مي پرسند اسلام چيست ، اسلام چيست ؟ اسلام يك چيزي نيست كه بخواهد همه چيز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبيعت را حفظ مي كند، فسادهايش را يكي يكي بيرون مي كند. حكومت باشد؛ اماحكومت چپاولگر نباشد، حكومت خائن نباشد؛ نه اينكه مي خواهد حكومت را به هم بزند. خوب ، آنها خودشان حكومت داشتند. سلطنت به معناي حكومت ، نه به اين معناي خلافكاري و اينها، به معناي حكومت اسلامي هست ؛ حاكم اسلامي هست ، نظام اسلامي هست ، لكن اين چپاولها، اين دزديها و اين خيانتها نيست ، منهاي اينهاست .
سلطنت از ديدگاه رژيم شاه ؛ يعني جباري و غارتگري
فرياد ما كه مي گوييم ما حكومت اسلامي مي خواهيم و مرگ بر اين سلطنت كثافتكاري ؛ براي اين است كه ما مي بينيم كه - خودمان مي بينيم يكوقت تاريخ مي خوانيم - سلاطين سابق هر چه بودند، جبار بودند، لكن خيانت در آنها كم بوده . جبار بودند،تبهكار بودند، تعدي مي كردند به مردم ؛ اما مملكتشان را به يك مملكت ديگري ، منافع مملكتشان را به مملكت ديگري نمي دادند. من نديدم كه يكي از سلاطين سابق مملكتش را فروخته باشد به يك كسي ، منافع مملكتش را تقديم ديگري كرده باشد؛ اين اخيرا شده و خصوصا در زمان اين آقا، در زمان اين سلطان مفسد، اين مسائل پيدا شده است كه هرچيزي كه ما داريم اينها از بين برده اند. زندگي خودشان اين زندگي است ، زندگي شما اين است كه مي بينيد. توي اينجا بنشينيد، توي اين جاهاي نم . آنها زندگي آنهاست .
من اين را دو - سه دفعه گفته ام تا حالا كه نوشته بود كه كسي براي من يا در مجله اي خواندم ، الان يادم نيست ، كه يكي از خواهرهاي اين آقا يك ويلايي در كجا تهيه كرده است كه پول آن ويلا را من الان يادم نيست ، خيلي قلم درشت محيرالعقولي بود، آني كه يادم مانده اين كلمه اش است كه پنج ميليون دلار خرج گلكاري و تزيينات گلكاري اش شده است ؛ يعني 35 ميليون تومان ! ما يك همچو سلطاني ديده ايم كه چراغ را خاموش مي كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مي خواهد صحبت عادي بكند، صحبت رفاقتي مثلا بكند، اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه و بارگاهش اين مسجد است ؛ توي اين مسجد مي آيد مي نشيند، همه مي آيند حرفهايشان را به اومي زنند، از مسجد هم لشكر درست مي كند، مي فرستد به اين طرف و آن طرف براي ،عرض مي كنم پيشرفت اسلام ، لكن زندگي اش همان است كه عرض كردم كه يك پوست هست و يكوقتي كه شب مردنش ، شب شهادت حضرت ، وقتي كه مهمان بود منزل دخترش ، نمك آورد و شير؛ گفت : تو چه وقت ديده بودي كه من - به حسب نقل - دو تاچيز همراه بخورم ؟ رفت نمك را برداشت ؛ فرمود كه به جاي نمك ، شير را بردار؛ نان بانمك خورد. اين سلطان حجاز و ايران و سوريه و لبنان و عراق و ماوراي اينها، اردن وامثال ذلك . اين شب آخر زندگي ايشان در حال آن قدرتمندي . ايشان ، خواهر بزرگواراين آقا "؟" خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنج ميليون دلار خرج گلكاري - نوشته بودخرج گلكاري اين ويلايي كه ايشان تهيه كرده است در خارج ! ديشب هم كه در يكي ازروزنامه هاي اينجا من خواندم كه نوشته بودند، آورده بودند، شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته ! براي اينكه ديگران كه از خانواده او بودند همه رفته اند، پولهارا برداشتند و رفتند! مال اين ملت رفت به امريكا؛ و چند روز پيش از اين هم گفتند كه ازايران تلفن كرده بودند كه يك طياره پر جواهرات - جواهرات سلطنتي - را نقل كردند به امريكا. حالا كه ايشان احتمال رفتن مي دهد، دارد چپاول مي كند اين ملت را؛ داردمي برد.
حكومت اسلامي : نبود هرج و مرج و غارت
ما كه حكومت اسلامي مي گوييم [يعني ]اين هرج و مرج نبايد باشد، به ما مي گويند كه شما حكومت اسلامي مي خواهيد بكنيد، مي خواهيد كه اصلا چرخ اين مملكت رابخوابانيد! اين غلط است مي گويند، اينها تبليغات باطل است . ما چرخها را به راه مي خواهيم بيندازيم . الان چرخهاي مملكت طرف اروپا دارد حركت مي كند؛ نفتهاي شما الان به اروپا و امريكا دارد مي رود. ما مي خواهيم جلوي اين گرفته بشود؛ يك مقدارعاقلانه اش فروش برود، آن هم ارز دست ما بيايد، نه اينكه نفت ما را ببرند و پايگاه برايامريكا درست بكنند، عوض آن ، اين باشد كه اسلحه را بياورند و پايگاه براي امريكادرست كنند. ما مي گوييم هرج و مرج بايد نباشد، نمي گوييم حكومت نمي خواهيم . ماحكومت مي خواهيم ؛ اما اين نحو حكومت ، نه به آنطور. البته ماها، هيچ كس نمي تواندآنطور؛ اما يك حكومتي باشد كه دزد نباشد، لااقل خيانتكار و جنايتكار نباشد؛ يك حكومتي كه براي اينكه يك دفعه بگويند مرگ بر شاه ، يك عده اي را نكشد. در هرصورت مسئله اين است ؛ حكومت اسلامي اين است . از حكومت اسلامي شما رانترسانند؛ حكومت عدالت است ، حكومتي است كه زندگي شما را زندگي مرفه ان شاءالله قرار مي دهد؛ براي مردم نفع دارد، براي مردم همه اش منفعت است . و اميد است ان شاءالله بزودي اين عمل انجام بگيرد. [ان شاءالله حضار].
پانویس :
بزرگتر