عنوان : برداشتهاي غلط از اصطلاح "جامعه توحيدي " براي فريب جوانان
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 7 دي 1358
تاریخ قمری : 8 صفر 1400(1)
جلد : 11
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
جمهوري اسلامي يعني حكومت خدا و قانون خدا
من توفيق همه گروههاي ملت و خصوصا قواي انتظامي و شما پرسنل شهرباني يزد رااز خدا مي خواهم و به همه شما دعا مي كنم كه موفق باشيد و به وظايفي كه امروز به همه محول است ، شما هم عمل كنيد. امروز تمام قواي انتظامي ، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يكوقت بود كه شهرباني و همين طور ساير گروههاي انتظامي در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است . امروز كه شماشهرباني جمهوري اسلامي هستيد، يعني پرسنل شهرباني اسلام ، يعني شهرباني امام زمان ، آن كاري كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كاري كه لشكر طاغوت مي كردفرق دارد، همان طوري كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت . آن حكومت جور بود واين حكومت عدل ، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.
در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا،و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است ، عدالت است ، جامعه عدل و جامعه اي كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباه گاهي ديده مي شود كه بعضي از افراد منحرف ، در بين پرسنل شهرباني يا در بين درجه دارهاي ارتش يا ژاندارمري پخش مي كنند و جوانها را وادار مي كنند به بعضي ازكارهايي كه ناشايسته است . آن اين است كه به آنها مي گويند كه حالا كه انقلاب شدهاست و طاغوت از بين رفته و جمهوري اسلامي آمده است ، ديگر درجه دار و افسر وسرباز ندارد جامعه توحيدي . آن يك اشتباهي است كه آنهايي كه مي خواهند نگذارنداسلام آنطوري كه هست ، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرفها را در اذهان جوانهاانداخته اند، جوانها هم غافل از مسائل ، دنبال كرده اند.
برداشت نادرست از جامعه توحيدي
جامعه توحيدي به آنطوري كه آنها مي گويند يعني جامعه هرج و مرج ! حالا مثلادر شهرباني اگر بنا باشد كه زيردست رئيس شهرباني از رئيسشان اطاعت نكند،خودش خودسر، به اسم اينكه جامعه توحيدي است ، رياست و مرووسيت اصلش در كارنباشد، همه يا بايد مثلا فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكري ،يك شهرباني همه شان رئيس باشند، اين شهرباني قابل دوام است ؟ همه شان سربازباشند، همه شان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسي كه بايد فكر كند و روي افكارش فرمان بدهد، او نباشد در كار، اين شهرباني ديگر شهرباني نيست . در ارتش هم همين طور.
اگر همه سرباز باشند تا جامعه توحيدي به آن معناي غلطي كه در اذهان انداختندباشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلا، آيا اين ارتش مي شودبراي يك مملكتي يا هرج و مرج مي شود؟ اساس ارتش ، اساس ژاندارمري ، اساس نظام در عالم ، نه فقط در اينجا، در عالم از اولي كه يك نظامي در عالم پيدا شده ، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد. فرق مابين دولت اسلامي و غيراسلامي اين است كه ظلم نشود از بالا به پايين . نه ، فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. درزمان رسول الله هم ، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسي نمي شد. در زمان حضرت امير هم ، حضرت امير امر مي كرد و همه اطاعت مي كردند. مالك اشتر هم در آنجايي كه حكمفرما بود امر مي كرد و همه مكلف به اجرابودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسي نمي شد. معناي واقعي جامعه توحيدي
جامعه توحيدي عبارت از جامعه اي است - توحيدي به معناي حقيقي ، نه به آن معناي غلطي كه گفته شده است - عبارت از جامعه اي است كه با حفظ همه مراتب يك نظرداشته باشند، كانه يك موجودند. شهرباني ، شهرداري - عرض مي كنم كه - ارتش ،ژاندارمري ، ساير قشرهاي دولت ، ملت ، رئيس جمهور، پايينتر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهي ، كانه همان طوري كه يك جامعه توحيدي در خود بدن انسان است . انسان به منزله جامعه توحيدي است . چشم ، گوش ،دست ، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبر دارد. مغز فرمان مي دهد، دست فرمان مي برد، اما همه يك راه دارند. همه براي اين است كه اين كشور فردي را - انساني را -اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مي آيد و پايين هم اطاعت مي كند، لكن جامعه توحيدي است . اعضاي يك موجودند، اعضاي يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالي كه اعضاي يك هويتند و همه هم براي همين هويت دارند زحمت مي كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم . مغز فرمان مي دهد، اعصاب دنبالش فرمان مي برند،دستها، پاها، چشم ، گوش ، همه اينها فرمان مي برند. جامعه توحيدي است يعني ، همه شان براي يك مقصدند. جامعه توحيدي را وقتي كه از انسان آورديم براي جامعه ، اين فرد كه به منزله يك جامعه توحيدي بود، يعني قواي مختلفه ، اعضاي مختلفه در يك فرمان و دريك راه تخطي نمي كنند. قوا مختلف ؛ قواي باطن ، ظاهر، اجزاء و اعضاي مختلف ؛ دست ،پا، سر، چه ، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند. و همه رو به يك مقصد هستندو آن براي حفظ مثلا خودش ، حفظ هويت خودش ، حفظ مصالح خودش . جامعه توحيدي معنايش اين است كه در عين حالي كه فرمانبر و فرمانفرما هست ، در عين اينكه رئيس جمهور هست و - عرض مي كنم - مجلس شورا هست و مردم عادي هستند وسرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها، همه بايد فرمان ببرند از آن كساني كه فرمانفرما هستند و روي قواعد، لكن همه شان مثل يك بدن مي مانند، همه براي يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفي و ژاندارمري يك طرف . و در يك كشور اگرارتش يك طرف بكشد، ژاندارمري يك طرف بكشد، شهرباني يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مي شود. همه بايد با هم ، هم مقصد باشند براي حفظ كشورشان ، مقصدحفظ كشور باشد.
توطئه هرج و مرج با شعار جامعه توحيدي
معني جامعه توحيدي ، به اينطوري كه اين اشخاص منحرف القا كرده اند دراينها، معنايش يك جامعه حيواني است . در غير حيوان ، جامعه توحيدي ما نداريم .حيوانها هم ، همه اين جور نيستند. حيوانها هم يك دسته شان متمدنند مثل موريانه ، مثل زنبور نر، مثل مورچه . اينها نحو تمدن دارند. اينها هم بالا و پايين دارند. در حيوانات پايينتري كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست ، جامعه توحيدي است ! يعني الاغها همه يكجورند. گاوها هم همه يكجورند. فرمانبر و فرمانبردار ندارند؛ يك همچو جامعه اي راآقايان مي خواهند؟ جامعه توحيدي كه هيچ درجه داري نباشد. هيچ بالا و پاييني نباشد.- فرمانفر - همه بايد عطار باشند. اگر عطار نباشند، جامعه توحيدي نيست ! اگر مقصود اين معناست ، جامعه توحيدي ، جامعه توحيدي در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آن وقتي كه وحشي بودند. اگر يكوقتي بشر وحشي بوده ، آنجا يك جامعه توحيدي - هر كسي براي خودش مي رفته علفي مي چيده و مي خورده - اما آن روزي كه تمدن در بشر آمده است ، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكي دكتر باشد،يكي فرض كنيد كه مهندس باشد، يكي ديگري باشد. يكي سرگرد باشد. يكي چه باشد.اين چيزهايي كه هست واقعا در عالم ، اگر اين را بردارند و بخواهند جامعه توحيدي به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است .
آنهايي كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مي كنند براي اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيواني هستند. اينها قابل اين نيستند كه براي خودشان حكومت كنند. كسي كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است . يك جامعه حيواني است . اين محتاج به سرپرست است . اينها نقشه مي كشند كه جوانهاي ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجادكنند. در ژاندارمري هم هرج و مرج ايجاد كنند. در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند.در شهرباني هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواي انتظامي - هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج ، محتاج به يك قيمند. يك مملكتي كه در آن نظام نيست ، در آن فرمانبرداري از بزرگترها نيست ، همه براي خودشان بخواهند يك بساطي درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است ازداخل . اسلام هم اين جور نبوده . هيچ ، هيچ رژيمي در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدي ، جامعه توحيدي به آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبي است كه همان طوري كه در بدن انسان يك جامعه توحيدي است ، اگر يك ملتي اينطورشد، خودش را نگه مي دارد. شما ديديد كه يك حدودي ملت ما با هم منسجم شدند وغلبه كردند بر همه چيز. اگر همه قواي انتظاميه و همه قشرهاي ملت از روحاني تادانشگاهي تا بازاري تا كارگر تا زارع ، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم ، - باعين - در عين حالي كه مراتب محفوظ است بين خودشان ، لكن منسجم باشند با هم ،مجتمع باشند با هم ، يك بدن ، حال يك بدن پيدا كنند، همان طوري كه بدن انسان جامعه توحيدي است ، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر برنمي دارداين . اين معناي جامعه توحيدي ، به اين معنا صحيح است . اين معناي صحيح جامعه توحيدي است . اگر در يك كلامي ، براي آدمي كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدي واقع شده است مقصود اين است ، و اما مطلب غلطش را انداخته اند توي اذهان جوانهاي ما. در عين حالي كه حسن نيت دارند، در عين حالي كه صفاي باطن دارند، ولي بازي مي خورند. مي خواهند زمينه را اين شياطيني كه افتاده اند، توي هم ارتش هست ، هم ژاندارمري هست ، هم شهرباني هست ، هم بازار و هم كوچه هست ،اينها يك شياطيني هستند كه مي خواهند زمينه را فراهم كنند براي حكومت طاغوتي .
ايجاد اختلاف براي سلطه امريكا بر ايران
من حالا به شما مي گويم - سنم هم اينقدرها [كم ] نيست ، ممكن است كه قبل از اينحرفها بروم از اينجا - لكن شما يادتان باشد . . . اين برنامه اي [را] كه الان دارند بعضي ازمغرضين مي ريزند و جوانهاي ما را گول مي زنند، آن برنامه براي اين است كه امريكا را به ما مسلط كنند. - امريكا بفهماند - همه مطبوعات امريكا شروع كنند و غرب ، همه اينها كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه [ايران ] يك مملكت هرج و مرجي است ، نظام ندارداين مملكت ، بالا و پايين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريخته اند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مي كنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمي شنود. يك همچوجامعه اي محتاج به قيم است . دنيا حكم مي كند كه ايران محتاج به قيم است ، قيم برايش پيدا بكنيد! راه را باز مي كنند براي اينكه يك قيمي مثل محمدرضا بالاي سر ما بياورند.يك قيمي مثل رضا خان بالا سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادي نيست . حريف ما يك حريفي هست كه كارشناسهاي آنها تمام اوضاع همه ممالك [را] تحت بررسي قرار داده اند و همه آنجاها مضبوط است پيششان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابي كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جوري بايد از بين برد؟ [بايد] با دست خود ارتش ،ارتش را از بين برد. با دست خود شهرباني ، شهرباني را از بين برد. با دست خودژاندارمري ، ژاندارمري را از بين برد. با دست خود ملا، ملا را از بين برد. با دست خودمتدين ، ديانت را از بين برد. اينها نقشه است آقا! اينها همين طور نيست قضيه ، نقشه است اينها. اگر يك جامعه اي - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش ، كه منحرفين اينطور القا مي كنند، مي روند درجه شان را مي كنند كه نه ، نبايد باشد، نمي فهمداينكه درجه اش را مي كند چي است ، چي مي خواهند. ژاندارمري هم مثل آن بشود،شهرباني هم مثل آن بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواي انتظامي ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشوري را بكند، اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند.مي روند صحراها را به هم مي زنند و نمي گذارند زراعت بشود، غارت مي كنند. درختهارا مي برند. - نمي دانم - از اين بساط درست مي كنند. بازار مي روند هزار جور بساطدرست مي كنند. دانشگاه مي روند هزار جور حرف درست مي كنند. ماها را دارند از باطن مي پوسانند. مايي كه بايد حالايي كه رسيديم به اينجا كه اين قدرتها را كنار گذاشته ايم والان دنيا دارد نظر مي كند كه اين عده اي كه اين كار را كردند و اعجاب براي دنيا آورده ،بعد از انقلاب چه مي كنند.
آسيب ناپذيري جامعه توحيدي
اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاي اينكه بفهميم چه بكنيم ، به جاي اينكه يك جامعه توحيدي ، آنطور جامعه توحيدي كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان ، منسجم است بدن انسان ، با هم است ، حفظ مراتب هم مي كند، وليكن يك جامعه توحيدي است كه همه يك جهت ،همه يك راه مي روند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعني همه قواي انتظامي مان با هم هماهنگ نباشند، پاسدارانمان با قواي انتظامي هماهنگ نباشد، دولتمان با ملت هماهنگ نباشد، ملتمان با قواي انتظامي هماهنگ نباشد، دولتمان با ملت هماهنگ نباشد، ملتمان با قواي انتظامي هماهنگ نباشد اين جامعه اي است كه زود يا دير مي پوسدو انسجامش از بين مي رود. اينها بايد با هم باشند. به اين معنا جامعه توحيدي مي خواهيم .اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست . اگر يك مملكتي همه اجزايش با هم شدند، اينهامعتصم مي شوند، اينها ديگر آسيب برنمي دارند. اين جوانهاي ما ملتفت باشند كه از كجادارند ضربه مي خورند. اينها خيال مي كنند كه خدمت دارند مي كنند. اينها خدمت نمي كنند. اينها در عين حالي كه خيال مي كنند خدمت مي كنند، دارند ضربه مي زنند به اين جمهوري شما.
نظم در اسلام
متوجه باشند آنهايي كه مي آيند به گوش اينها اين حرفها را مي زنند، ببينند از كجاتعليم مي گيرند اينها. كي است كه اينها را وادار مي كند كه "در ارتش نظم لازم نيست ، درارتش درجه لازم نيست " درجه لازم نيست ، يعني هيچ ، يعني ارتش نه . جامعه توحيدي - در - به آن معنايي كه آنها مي گويند جامعه توحيدي در ارتش ، معنايش اين است كه ارتش نمي خواهيم . شهرباني هم معنايش اين است كه شهرباني نمي خواهيم . ژاندارمريهم معنايش اين است كه ژاندارمري نمي خواهيم . در هر جا كه يك همچو مسئله اي آنهاپيش آوردند معنايش اين است كه هرج و مرج بايد باشد. بايد ما يك نظمي در كارمان نباشد. مملكتمان بدون نظم . خوب ، رئيس جمهور هم نمي خواهيم . جامعه توحيدي است به حسب آنطوري كه آنها مي گويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمي خواهيم . دولت هم نمي خواهيم . وزرا هم نمي خواهيم . اين جز اين نيست كه بفهماندبه دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند. من يادم است كه در آن وقتي كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاعها بود، كارتر در يكي از حرفهايش - ما پاريس بوديم - گفت كه به اينها زيادي آزادي داده اند. او با آن نظر موذيانه اش مي خواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادي نيست ، نبايد به آن آزادي داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه "اين زيادي به آنها آزادي دادند" آن مي خواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده . آزادي نبايد دادبه اينها. بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر - ما - مطلب آني است كه اومي گويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادي داد. حالا كه ديده جلوبرده اند اينها و پيش برده اند، حالا همان نقشه را مي خواهد درست كند كه اين مملكت واين افراد مملكت زود است برايشان آزادي . زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتشش مي روند درجه ها را مي كنند كه مانمي خواهيم . ما يك جامعه توحيدي مي خواهيم . كدام اسلام گفته جامعه توحيدي به اين معنا. اسلام مي گويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است . نمي شود همين طوري . تو از براي خودت ، من براي خودم . من براي خودم كه جامعه توحيدي نمي شود.اين ضد جامعه توحيدي است . اينكه نظم تو كار نباشد ضد جامعه توحيدي است . اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مي خورد. اگر مغز حكم مي كرد دست اطاعت نمي كرد، به هم مي خورد اوضاعش .
اين براي اين است كه به دنيا بفهمانند امروزي كه ما در مقابل قدرتها ايستاده ايم ، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براي اينكه خودش را اداره كند.اين نظامش دارد به هم مي خورد و خورده است . اين بازارش هم دارد به هم مي خورد.اين كشتش هم دارد به هم مي خورد. اين محتاج به اين است كه يك قيمي بالاي سرش باشد، آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاي سر ما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب ، ما اين وحشيها را خواستيم مهارشان بكنيم .
اي جوانهاي عزيز من ! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مي كنند.آنهايي كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مي كنند گوش به اينها ندهيد. به خود بياييد.براي خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدي ، هرج و مرج در ذهنتان نيايد. آنها به شمااينطوري مي فهمانند. آنها وسيله اند از براي اينكه ما را نابود كنند. لازم است كه همه بيداربشويم . توجه كنيم به عمق مسائل . جوانهاي ما به عمق مسائل به آنطوري كه آنهايي كه سالهاي طولاني برنامه ريخته اند، سالهاي طولاني مطالعه كرده اند در احوال همه ما، دراحوال همه ملت ما مطالعه كرده اند آنها. مي دانند در چه وقت بايد چه بكنند براي اسارت ما. الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه ما از باطن بپوسانند آن را. مي بينند وقت اين است . آني كه به اينها ضربه زده اين انسجام بوده كه ضربه زده ، حالااين انسجام را از بين ببرند. جدا كنند از هم . به جان هم بريزند اينها را. هر كسي از آن ديگري تكذيب كند. هر كسي براي آن ديگري پرونده درست كند. هر كسي براي آن ديگري حرفي بزند. اين معنايش اين است كه يك كشوري هست كه يك نظامي نداردكه اگر يك كسي يك كاري كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامي يك كاري كرد اين رابشود مجازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزي . هر كه هر كاري دلش مي خواهد مي كند.چهار تا تفنگ دستشان افتاده ، هر كاري بخواهند مي كنند. اينطور ما را به دنيا معرفي كنندكه اينها يك جامعه اي هستند كه نمي توانند خودشان را اداره كنند. جامعه اي كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است . جامعه سفيه محتاج به ولي است . يك ولي اي بياورند، بالاي سر ما بگذارند. خداوند ان شاءالله همه شما را مويد و منصور قرار بدهد.
پانویس :
1- تاريخ اين سخنراني در صحيفه نور به اشتباه 8/10/58 آمده است .
بزرگتر کوچکتر