عنوان : منشاء مخالفتهاي دشمنان با روحانيت - بيان ويژگي انقلاب اسلامي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 26 آبان 1359
تاریخ قمری : 8 محرم 1401(1)
جلد : 13
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
سبب ترس دشمنان از روحانيت
من مسائلي را در آن مطالعه كردم كه براي خاطر آن مسائل ، گاهي يك صحبتي مي كنم . ما اگر در تاريخ اين صد ساله ؛ صد ساله اخير مطالعه كنيم خواهيم ديد كه براي چه است كه گروهها از خارج و داخل ، توطئه كنها از خارج و داخل ، به ضد روحانيت قلم دست مي گيرند. و به ضد روحانيت صحبت مي كنند. و در روزنامه هايشان مي نويسند؛اين منشاش چي هست ؟ در قريب صد سال سابق ديدند كه يك پيرمردي در يكي ازدهات عراق "سامره " وقتي كه ديد ايران در معرض فشار خارجي ها هست و آن قراردادننگين را در آن زمان بسته بودند، اين پيرمرد كه در كنج يك ده بود يك سطر نوشت وهمه قواي خارج و داخل نتوانستند در مقابل اين يك سطر استقامت كنند. آن ، مرحوم ميرزاي بزرگ (2) بود - رحمه الله - كه در سامره تحريم كرد تنباكو را. براي اينكه تقريباايران را در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو. و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است . و حتي بستگان خود آن جائر(3) هم و حرمسراي خود آن جائر همترتيب اثر دادند به آن فتوا و قليانها را شكستند. و در بعضي جاها تنباكوهايي كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند بر آن قراردادي ، و لغو شدقرارداد. و يك همچو چيزي را اينها ديدند كه يك روحاني پيرمرد در كنج يك دهي ازدهات عراق يك كلمه مي نويسد و يك ملت قيام مي كند و قرادادي كه ما بين شاه جائر وانگليسها بوده است ، به هم مي زند، و يك قدرت اين طوري دارد روحانيت . باز ملاحظه كردند كه در وقتي كه انگليسها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمارقرار داده بودند، يك پيرمرد به مردم امر كرد و حكم دفاع داد و قيام كردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. اين يك قدرتي بود از يك پيرمرد، و آن ميرزاي شيرازي دوم ،مرحوم آقاميرزا محمدتقي (4) - رضوان الله عليه [بود]. و در مشروطه ديدند كه يك ملا ياچند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خود كامه اي كه در آن وقت بود آن را به هم زدند، و مشروطه را مستقر كردند. و در اين مسائل آنهايي كه مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعاليت خودشان را مي كردند، كه حالا بخواهيم همه را بگوييم طولاني است . لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله (5) - رحمه الله - ايستاد كه مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين موافق اسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود، و متمم قانون اساسي هم از كوشش ايشان بود، مخالفين ، خارجيها كه يك همچو قدرتي را در روحانيت مي ديدند، كاري كردند درايران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراي مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند،و يك نفر منحرف ، روحاني نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه ، شيخ فضل الله رادر حضور جمعيت به دار كشيدند. (6)شايد گاهي شما يا مردم خيال بكنند كه من اگر از روحانيت طرفداري مي كنم براي اين است كه من هم يك معمم هستم و اين گروه گرايي است . و من كرارا گفتم كه من با هر كه معمم است و اسم خودش را روحاني گذاشته است موافق نيستم . و من كرارا گفتم كه روحاني كه برخلاف مسلك روحانيت و اسلام عمل بكند و توطئه گر باشد اين ازساواكي بدتر است . براي اينكه ساواكي ، ساواكي است و اين ساواكي به صورت معمم ، ولباس روحانيت پوشيده است . قضيه اين نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش هست ،اين مورد تاييد است . خير، من از بسياريشان متنفرم ، و بسياريشان را هم اعتقاد به آنهاندارم . و كرارا هم گفتم كه اينجاهايي كه دادگاه هست ، آنجاهايي كه مثلا كميته ها هستند،بايد مواظب باشند كه اگر يك روحاني بر خلاف [عمل ] كرد، خودش را شكايت كنند وهمان روحاني را هم بياورند محاكمه كنند. لكن مسئله اين نيست كه با روحاني بد، اينهابدند. مسئله اين است كه با آن روحاني كه جلوي انگلستان را در زمان ميرزاي شيرازي گرفته و جلوي استبداد را در زمان مشروطه گرفته است ، و جلوي انگلستان را در زمان مرحوم آقاميرزا محمدتقي گرفته است ، و جلوي ابرقدرتها را گرفته است ، با اين مخالف اند.
توطئه دشمن ؛ حذف روحانيت از مجاري امور
توطئه براي اين است ، كه اينها در كار نباشند. اينها مي گويند كه روحانيها بروند درمسجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسيار خوب ، شما مي گذاريد روحانيها درمسجد نماز جماعت بخوانند؟ شما توي همان مسجد هم مي رويد يك عده اي را ازاشرار مي بريد. يك نفر آدمي كه از اسلام هيچ اطلاع ندارد جلو وامي داريد. صورت نماز درست مي كنيد براي اينكه ، مسجد را هم از اينها بگيريد. قضيه اين نيست كه اگرروحانيين دست برداشتند از كارهاي ارزنده اي كه دارند مي كنند و رفتند تو مسجدها،رهايشان كنند. مي خواهند مسجدها را هم از روحاني پاك كنند باصطلاح خودشان .مي خواهند مسجدها را از مسلمانها بگيرند. شما ديديد در زمان محمدرضا براي هرمسجدي در مساجد تهران ، كه مسلم جاهاي ديگر هم شايد بوده - نمي دانم - يك نفرسرهنگ بازنشسته منحرف ساواكي را گذاشتند آنجا براي مراقبت كردن اوضاع . اگر اينهادست بردارند از اين كاري كه انجام دادند و به وسيله آنها انجام گرفته است ، از اينها دست بر مي دارند اينها؟ يا خير، مسجد هم نبايد داشته باشند؟ آن روز مي گفتند عمامه هم نبايدداشته باشند. حالا هم به آن خواهد رسيد اگر شما مسلمانها سست بگيريد.
ضربه به اسلام هدف نهايي دشمن
اينها به روحاني هم كاري ندارند. اينها به اسلام كار دارند. آن كه روحاني را تقويت مي كند كه يك كلمه اش را همه مي پذيرند، آن اسلام است . اساس اسلام است . آنها با آن اساس مخالف اند. آنها، آنهايي هستند كه دوستشان (7) قرآن كريم را دست گرفت وگفت : تا اين - با كلمه فحش قرآن را دستش گرفت - تا اين بين مسلمين است ، انگلستان نمي تواند سيادت كند. اينها مقلدين آنها هستند. مع الاسف بچه ها را، ساده دلها رامي روند توي مدارس پيدا مي كنند، يك صورتي به آن مي دهند. اينها هم بيچاره ها خيال مي كنند كه نه حق همين است . لكن عقلا بايد فكر كنند ببينند كه اينها اساسشان چي هست .چه مي خواهند بگويند. البته من هم ، آن طوري كه مي گفتند، بسيار متعجب شدم كه من قم را مي شناسم . من كه ، تو قم بزرگ شدم . من قبل از اينكه همه شما تقريبا متولد بشويدآمدم قم ، و همان جا هم بودم و هستم . حالا هم هر وقتي كه حالم مساعد بشود باز مي آيم پيش شما. من مي دانم كه شما قميها به اين زودي از اسلام دست برنمي داريد. و به هيچ وجه هم دست برنمي داريد.
مخالفت با اصل روحانيت و تسليم كشور به اجانب
من اين را يك كلمه اي است كه مي گويم براي زمانهاي بعد كه شما بعد از من هم توجه به اين معنا داشته باشيد. هر روزي كه ديديد شخصي يا گروهي يا جبهه اي يا حزبي ،هر كس ، بر خلاف روحانيت چيزي گفت - يك وقت يك نفر است به خلاف يك كسي با يك كسي دعوا دارد، به خلاف او مي گويد، صبحت نيست - به خلاف روحانيت يكچيزي گفت ، يا به خلاف كسي كه منشاء اثر است در روحانيت ، از حالا تا هر وقت كه شمابوديد و بعد نسلهاي آينده هم آمدند، هر وقت كسي بر خلاف اصل روحانيت كه گفت روحانيت بايد برود منزوي بشود، اين معناي اينكه برود در مساجد - با اينكه گفتم نمي گذارند اين را، لكن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود - يا به شخصي كه درروحانيت موثر است ، مورد توجه مردم است و موثر است در روحانيت ، اگر قلمي يا بياني اين را خواست بشكند؛ اين نظرش به اين شخص نيست ، نظرش به آن گروه هم نيست ؛اين نظرش به اين است كه اين قشر كه مخالف با اساسي است كه آنها دارند، مخالف با اين است كه مملكت اسلامي تحت سلطه غير باشد. قرآن امر فرموده است كه نبايد باشد. واين كلام قرآن را منتشر مي كند. اينهايي كه با اصل روحانيت ولو به صورت اينكه "نه ، مامي خواهيم احترام اينها محفوظ باشد، اگر اينها وارد در سياست بشوند احترامشان از بين مي رود پيش مردم ، و ما ميل داريم احترامشان محفوظ باشد" با اين دوز و كلكهامي خواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و كشور شما را تسليم كنند يا به طرف شرق ،يا به طرف غرب ، اساس اين است ، و الا با چهار ذرع چلواري (8) كسي مخالفت نمي كند.روحاني هم از خود اينهاست . پيش همينهاست . چطور وقتي رضاخان مي آيد، مطمح نظرش روحانيين هست ؟ آن كه تعليم به او مي داد چطور اين را، اينها را مطمح نظر قراردادند؟ چطور حالا وقتي كه آقايان مي خواهند دلسوزي كنند مي گويند روحانيين بروندكنار؟ خوب بروند كنار، رفتند كنار. شما مي گذاريد اينها تو مسجدها باشند؟ يا اينكه تومسجد هم وقتي كه آمده است يك آقايي دارد نماز مي خواند، يك دسته اي پا مي شوندمي آيند و مي ايستند نماز مي خوانند براي شكستن اين نماز. براي بيرون كردن اين روحاني از مسجد. مي خواهند اين سنگر را از شما بگيرند.
مسجد يك سنگر اسلامي است و محراب محل جنگ است ، حرب است . اين رامي خواهند از دست شما بگيرند. ميزان هم همين نيست كه اين را بگيرند. اينها مقدمهاست ، والا هي برويد نماز بخوانيد.
نقش مساجد و اتحاد روحاني و دانشگاهي
اما اينها از مسجد بد ديدند، خصوصا در اين دو سه سال اخير. در اين دو سه سال اخير، مسجد يك محلي بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مي كرد. اينهامي خواهند اين سنگر را بگيرند. خوب ، اين را گرفتند، رها مي كنند؟ دانشگاه هم از باب اينكه در دنيا مثلا دانشگاه اگر نباشد خوب نيست ، يك دانشگاهي مي خواهند درست كنند مثل دانشگاه زمان آريامهر، كه آنهايي كه از آن بيرون مي آيند همانهايي باشند كه درخدمت غرب باشند. اكثرا اين طور است . يا در خدمت شرق باشند. دانشگاه هم مي خواهند در خدمت آنها باشد. و حكومتي هم كه روي كار مي آيد و مجلس شورايي هم كه روي كار مي آيد، آن هم در خدمت آنها باشد. وقتي اين مصادر در خدمت آنهاواقع شد، مردم اين ملت - كارگر، كشاورز، بازاري ، همه - چيزهايي كه اينها به دست مي آورند، در خدمت آنهاست . آنها اساس را مي خواهند بگيرند. و هر چيز رامي خواهند يك كاري كنند كه غربي بشود. استعماري بشود، اينها مي خواهند اين كار رابكنند. مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بدند. با آخوند بدند براي اينكه با اسلام بدند.مي بينند آخوند براي اسلام دارد چه مي كند، چهارتا آخوند هم بد است ، جهنم ! امانمي گويند چهارتا آخوند، مي گويند روحانيون . وضع اين طوري است . اين يك نقشه اي نيست كه حالا كشيده باشند. اين نقشه اي است كه بعد از آنكه ديدند كه در اين صد سال ،صد سال آخر، ديدند كه يك همچو قدرتهايي موجود است ، خوب ، بايد اين قدرت رابشكنند تا راه آنها باز بشود. تا يك همچو قدرتي هست ، تا وقتي كه روحاني با دانشگاهي همراه هست ، تا وقتي كه بازاري با روحاني ، با دانشگاهي همراه هستند، تا وقتي كه ملت همه گروههايشان با دولت ، با همه ارگانهاي دولتي موافق هستند، خوب نمي توانند آنهاكاري بكنند. نمي توانند آنها آسيب برسانند به يك كشوري كه همه قشرهايش با هم مجتمع اند. دنيا اجازه نمي دهد به آنها. بايد چه بكنند؟ بايد خرده خرده جلو بيايند. يك قدم جلو بيايند و سنگرگيري كنند. مثل همينهايي كه حالا در مرز، اين كار را مي كنند. يكقدم مي آيند جلو سنگر مي گيرند، بعد مي روند سراغ يكي ديگر. حالا يك روحاني ، دوروحاني را بكوبند. ديروز كسي به من گفت - پريروز يا ديروز كه - يك كسي مي گويد كه اينكه در راديو مي بينيد كه مردم چيز جمع مي كنند، مردم جمع مي كنند مي دهند، اينها رااين آخوندها مي خورند، اصلا نمي فرستند به آنها. اينها مي خواهند يك قدم يك قدم پيش ببرند. حالا فرض كنيد روحاني را، فردا دانشگاهي ، پس فردا دولت را درتظاهراتشان . به دولت هم تعرض بوده ، ناشيگري كردند. اينها مي خواهند كه آنهايي كه براي اسلام دارند خدمت مي كنند، اينها را يكي يكي خلع سلاح كنند، بعد بماند يك اشخاصي كه هيچ كاري به اين كارها ندارند. و دخالتي در امور ندارند، و اگر عالم را آب ببرد آنها را خواب مي برد. اينها نقشه صحيح پيش خودشان درست كرده اند از زمانهاي سابق براي حالا، و حالا بدتر ديدند. حالا از اسلام به حسب خارج ديدند چه جوري شد.ديدند كه اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد. وقتي ديدند اسلام يك همچوكاره اي است ، با اسلام اينها مخالفت مي خواهند بكنند.
من اين نصيحتي كه مي كنم ، براي شماست و براي نسلهاي آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدي خواست مطلق روحانيت را از بين ببرد، يا به يك صورتي منزوي كند، يا روحاني كه در بين ملت موثر است ، او را خواست كه منعزل كند، اين روي آن نقشه دارد عمل مي كند. روي نقشه اي كه داشتند و دارند و خواهند داشت . و همه مابايد بيدار باشيم . توجه داشته باشيم كه اين طور نشود كه يك وقت ما را متشتت كنند باز. وماها را رو به هم قرار بدهند. و يك دسته اي از آن طرف و يك دسته اي از اين طرف ويك دسته اي از آن طرف فرياد كنند. و يك دسته از اين طرف فرياد كنند. ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتيجه را آنها بگيرند.
نابود كردن اسلام با نام اسلام
من به همه ملت اين سفارش را مي كنم . به همه ملتهايي كه در دنيا هستند سفارش مي كنم . به همه ملتهايي كه در آتيه خواهند آمد سفارش مي كنم ، كه اساس اين است كه اسلام مخالف با مقاصدشان است . و اسلام بايد يا نباشد يا چنانچه يك صورتي باشد بهدست اشخاصي باشد كه از اسلام هيچ اطلاعي ندارند. يك آيه از قرآن را مي گيرند،يك جمله از نهج البلاغه را مي گيرند و به ديگرهايش هيچ كاري ندارند. و با آن يك جمله مي خواهند نهج البلاغه و قرآن كريم و اسلام را از بين ببرند. اين جملاتي كه ازدهان بعضي از اين منحرفين در مي آيد، در ديوارهاي عراق اين جملات هست . - همين حزب بعث كافر - اين جملاتي كه اين اشخاص منحرف در اينجا ذكر مي كنند، درديوارهاي نجف هم ، در ديوارهاي ساير بلاد هم ، در كربلا هم بعضيهايشان را من خودم ديدم . اين جملات نه اين است كه اينها به اسلام عقيده دارند. حزب بعث ، اسلام رامخالف خودش مي داند. نه اينكه اينها با اسلام آشنا هستند. اينها مي خواهند با شمشيراسلام ، اسلام را از بين ببرند. همينها هم كه در اينجا هستند و سينه مي زنند براي اسلام ،بعضيشان با شمشير اسلام مي خواهند اسلام را از بين ببرند. و الا مسئله اگر يك مسئله اي بود، و مثلا فرض كنيد كه با روحانيها مخالف بودند، روحانيها هم فرض كنيد بد بودند.كي حرف مي زد؟ اگر مسئله اين بود. اما مسئله اين نيست ، مسئله اين است كه قرآن را به بازي مي گيرند! اينكه يك كلمه از قرآن را مي گيرد و به باقي اش مي گويد من كار ندارم .حالا يادم آمد از يك نفري كه من در جواني مي خواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظيم ؛ يك نفر واعظ خيلي مقتدر، خيلي واعظ اما به اسلام خيلي كار نداشت . وقتي ديد من معمم هستم ، به من گفت بيا اينجا بنشين پهلوي من . ما با اتوبوس مي خواستيم تاحضرت عبدالعظيم برويم . وقتي كه حرفهايي زد و چيزهايي گفت و من هم گوش كردم .تا نزديك شد به حضرت عبدالعظيم به شوفر گفت : زود برو نماز مغرب قضا مي شود. بااينكه اول مغرب بود. من به او گفتم كه : نماز مغرب كه حالا قضا نمي شود. گفت : يك روايتي دارد كه اگر تاخير بيندازند چه مي شود. گفتم : خوب ، آخر روايات ديگري هم هست . گفت : من به آنها كاري ندارم . مسئله اين است ، مي گويد از نهج البلاغه اين كلمه اش را قبول دارم باقي اش را قبول ندارم . از قرآن هم اين را نمي گويد، اين را ندارد.از قرآن يك كلمه اش را، يك جمله را مي گيرد، اما نمي داند كه اين جمله مفسر دارد، درخود قرآن تفسير دارد، در روايات دارد از چيزهايي كه در اين زمان واقع شده . اين همبراي شكستن اسلام و روحانيت است . همين چيزهايي است كه همه اين اشخاص منحرف ادعا مي كنند كه ما اسلام را مي خواهيم بگوييم اسلام غير آن اسلام سنتي . يكي از مصيبتها اين است كه يك آدمي كه از اسلام نمي داند اسلام با سين است يا با صاد، ازاسلام بي اطلاع است ، از مدارك اسلام بي اطلاع است ، اين يك كلمه را برمي دارد ومي رود پيش جوانان ، مي خواند و داد مي زند و فرياد مي زند. و جوانها را وادار به يك كاري مي كند. يك نفر فقيهي كه شصت سال عمرش را صرف كرده در فقه و در مدارك فقه ، حالا هم وقتي كه مي رسد به يك حكمي و مي بيند كه روي مدارك نمي تواند به طورجزم بشود [حكم كرد]، باز با احتياط از كنارش رد مي شود. لكن اين آدمي كه يك روزننشسته در فقه نظر بكند، و نمي تواند بنشيند نظر بكند، يك همچو آدمهايي خيال مي كنند كه حالايي كه مثلا انقلاب شده ، بايد اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم بايد اين جوري بشود. اينها نمي فهمند يا بسياريشان هم فهميده هستند، لكن مي خواهند اساس رااز بين ببرند، احكام اسلام را يكي يكي مي خواهند از بين ببرند. توجه داشته باشيد شمابرادرها! من مي دانم كه شما قميها - كه خدا حفظتان كند - و همه بازاريهاي ايران ، تهران ،يزد، همه جا، اينها علاقه مندند به اسلام . اينها زحمت كشيدند، خون دادند، جوان دادندبراي اسلام . اينهايي كه همه چيزشان را براي اسلام دادند و حالا هم دارند مي دهند.اينهايي كه جوانهايشان را مي فرستند به سر حد و مي بينند در معرض خطر است . درمعرض كشته شدن است ، و بعد هم اگر كشته بشود تبريك مي گويند. يك همچو ملتي كه براي اسلام اين طور فداكاري كرده است ، نخواهد كسي توانست كه به اين زوديهامنحرفش كند. باز دو سال نگذشته اين را منحرف كند و برگرداند از اسلام . اينكه نخواهدشد، لكن شياطين نقشه مي كشند براي صد سال بعد از اين . آنها حوصله شان زياد است . ازحالا نقشه مي كشند. خوب ، وقتي كه اين نقشه عمل بشود ولو پنجاه سال ، صد سال ديگر،اينها نقشه هايش را مي كشند. از حالا شروع مي كنند يكي يكي اين مسجد را خالي اش كنند. آن مسجد را خالي كنند. آن را عوضش يك نفر آدمي كه از اسلام اطلاع ندارد ونمي داند نماز هم چند ركعت است ، مي رود نماز مي خواند برايشان . بعد اين ، يكي يكي ، وقتي اينها [از بين رفت ] بعد مي روند سراغ يكي ديگر. ما بايد در اين زمان و نسلهاي آتيه بايد در زمانهاي خودشان توجه به اين داشته باشند كه شياطين در كمين اند. شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند. شياطين آنچه كه از اسلام ديدند از هيچي نديدند. در عين حالي كه روحانيت مسيح مثل روحانيت اسلام نيست . آنها روحانيتي است كه فقط در كليساست . اينها مع ذلك همان روحانيت آنجا را هم در آن وقت شكستند. همان مقدار از روحانيت كمي كه در آنجا بود. باز آن را شكستند و گفتند بايدشما برويد تو كليسا و مشغول عبادت بشويد، آن هم سياست را به امپراتور واگذار كنيد.همين حرفي است كه پريروز در قم گفتند. اين هماني است كه انگليسها سابقا و امريكا هم حالا دارد مي گويد و ديگران هم مي گويند.
حكومت اسلام ؛ ضامن سعادت ملتها
ما بايد و نسلهاي آتيه بايد متوجه باشند كه اين اسلام را حفظش كنند، در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند. و اسلام همه چيز دارد؛ اسلام هم دنيا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بعدها را نظر به آن دارد. حكومت اسلامي مثل حكومتهاي ديگر نيست كه فقط به يك بعد نظر داشته باشند. حكومت اسلامي حكومتي است كه همه اگر ان شاءالله پياده بشود، ان شاءالله چنانچه موفق بشود اين ملت و اسلام به آن طوري كه هست ، به آنطوري كه بر پيغمبر اكرم نازل شده است قرآن كريم ، احاديث ائمه ، احاديث اسلام ، به آن طوراگر بشود، سعادت دنيا و آخرت ملتها را ضمانت كرده است و مي كند.
انقلاب ايران ؛ پر ثمر و كم ضايعه
البته يك انقلاب وقتي كه واقع مي شود، هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه فرداي آن انقلاب ، همه كارها درست بشود؛ اين امر غير معقولي است . انقلاب شوروي كه شصت وچهارمين سالش وارد شد، باز هم نتوانستند درست اداره اش كنند. و انقلابهاي ديگري كه بيست سال ، ده سال از آن مي گذرد، باز نتوانستند كه مهارش كنند. اين انقلاب براي اينكه انقلابي نبوده است كه يك حزبي اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهي اينانقلاب را درست كرده باشد؛ انقلابي بوده است كه از متن خود ملت بوده است و براي اسلام بوده است . وقتي انقلابي براي اسلام شد و از متن خود جامعه شد، اين آن انقلابها وآن اثراتي كه بعد از انقلاب در جاهاي ديگر هست كمتر دارد، اما نمي شود كه هيچ نداشته باشد. در يك انقلاب اسلامي يك عده كثيري هستند. كثير، في الجمله اي هستند كه اينهامحروم مي شوند از آن دزديها و از آن كلاهبرداريها؛ اينها مخالف اند. خارجيها هم كه محروم شدند از آن چپاولگريشان ، آنها هم دست بردار نيستند. آنها هم عمال دارند دراينجا و دار و دسته دارند. اين دارودسته ها كه وقتي جمع شدند و به هم پيوستند، خوب ،يك جمعيتي هستند. اما نه اين است كه در مقابل اين سيل خروشان ملت چيزي باشند.
تا امروز شما هيچ انقلابي را پيدا نخواهيد كرد كه مثل انقلاب ايران پرثمر و كم ضايعه [باشد] انقلابها كه مي شده است يك ميليون جمعيت را يك وقت مي گذاشتند جلومسلسل مي كشتند. تمام مطبوعات از بين مي رفت . تمام حزبها را تعطيل مي كردند وسرانشان را حبس مي كردند. در يك نوشته اي كه چند وقت پيش از اين پيش من آورد،كه حالا درست هم همه اش را يادم نيست ، نوشته بود كه يك ميليون كشته و يك ميليون ونيم هم حبسي . تمام روزنامه ها تعطيل . يك روزنامه ، دو تا روزنامه دولتي هستش . تمام درها را در اول انقلاب مي بندند به روي خودشان و مشغول مي شوند به جنايت .
شما در تمام دنيا انقلاباتي را كه ملاحظه كنيد، هيچ انقلابي مثل ايران نبود كه به اتكاي اينكه مردم مسلم اند و مردم خودشان انقلاب كردند، درها باز بود بر همه جميعتها.مطبوعات تا چند ماه باز بود. هر كس هر چه مي خواست مي نوشت . حالا هم بعضيها كه منحرف اند، دارند مي نويسند. و در عرض دو سال كه بر اين مملكت گذشته است وانقلاب گذشته است ، تمام [ارگانهايي ] كه بايد بشود، مجلس و رئيس جمهورش ، همه چيزش درست شده و همه را هم مردم راي داده اند. بعد از اينكه مدتها حكومت عراق نه قانون داشت ، نه مجلس داشت ، نه چيز ديگر، فقط يك مجلس انقلاب بود و با همه خشونتها كارها را انجام مي دادند. بعد كه مي خواستند مجلس درست بكنند و راي بگيرند، اعلام كردند كه هر كس راي ندهد، يا در مجلسشان از قراري كه يكي از علماگفت ، اين را كه آمده بود از آنجا، در مجلسشان گذراندند كه هر كس مخالفت ، به هرجور مخالفتي بكند، حكمش اعدام است ؛ يعني اگر به شما بگويند كه امروز شما برويدآنجا، شما نرويد، حكمتان اعدام است . نه مخالف دولت ، مخالف با اين مثلا سازمان امنيت يك چيزي بگويند. بگويند شما نماز نرو، چنانچه اين طور شد. - يكي از علماي آنجا به او گفتند نماز نرو، نماز رفت . او را با يك عده اي گرفتند خودش را كشتند - آن عده را هم حبس كردند. اينها هم يك همچو اعلام مي كردند كه هر كس مخالفت كند باامر حاكم ، حكمش اعدام است ، و بعد اعلام كردند كه هر كس راي ندهد، حكمش اعدام است . راي دادنشان اين جوري بود. راي آزاد يعني آزادي كه يا راي بدهي يا كشته بشوي ؟! ايران از سي و پنج ميليون جمعيت ، بيست و دو ميليون راي داد بر جمهوري اسلامي . سابقه در دنيا ندارد. سابقه ندارد از سي و پنج ميليون جمعيت ، بيست و دو ميليون راي دادند بر جمهوري اسلامي . اين معنايش اين است كه اتفاق آرا بوده است ، لكن آن عده ديگر همچو هست و مريض هست و غيره ، يك همچو وضعي است . كجا ما يك همچو چيزي داريم ؟ حفظ كنيد يك همچو وحدتي را. نگهش داريد اين را. اينهايي كه نق مي زنند براي نمي دانم چه و چه ، اينها متوجه نيستند كه اين صفها، الان در شوروي به يك كسي كه اينجا بود خودش گفت نوشته ، گفت پسر من آنجاست . و به من نوشته ،نوشته اين صفها در آنجا هست . در شوروي كه شصت و چند سال است انقلاب كرده است ، و به خيال خود، انقلاب اين چيزها را دارد.
شما اسلام را مي خواهيد. اسلام كه مي خواهيد زنده كنيد البته فداكاري مي خواهد،بدون فداكاري كه نمي شود آدم يك اسلامي را زنده كند. همين فداكاري بود كه در صدراسلام خود پيغمبر اسلام و اولياي اسلام كردند. حالا نوبت شماست . نوبت ماست .
ان شاءالله خداوند همه شما را تاييد كند. موفق باشيد. مويد باشيد. و اين را هم باز تاكيدكنم كه ان شاءالله فردا و پس فردا كه راهپيماييهايي هست . عزاداريها بايد باشد. منتهاعزاداري يك وقت در يك جايي است و يك وقت همه تو خيابانها عزاداري مي كنند.ان شاءالله همه مويد و موفق باشيد.
پانویس :
1- در صحيفه نور، ذيل تاريخ 27 / 8 / 59 درج شده است .
2- ميرزاي شيرازي مرجع تقليد شيعيان كه در سال 1890 ميلادي در مخالفت با قرارداد منعقده بين ناصرالدين شاه وشركت انگليسي رژي مبني بر واگذاري امتياز پنجاه ساله تنباكو با صدور فتواي كوتاهي موجبات لغو قرارداد را فراهم كرد. فتواي ميرزاي شيرازي به اين شرح بود: "اليوم استعمال توتون وتنباكو باي نحو كان "به هر صورتي كه باشد" حرام ودر حكم محاربه با امام زمان "عج " مي باشد".
3- ناصرالدين شاه قاجار. 4- مرحوم ميرزا محمدتقي شيرازي ، فقيه بزرگ و نامي و مرجع عاليقدر عصر كه در جنگ جهاني اول كه دامنه جنگ بين دولتهاي عثماني و آلمان از يك سو و انگليس و فرانسه از سوي ديگر به عراق كشيده شد با صدور حكم جهاد عليه كفار انگليسي ، مسلمانان عراقي را به قيام واداشت .
5- آيت الله شيخ فضل الله نوري كه معتقد به مشروطه مشروعه بود. او در دادگاهي كه به رياست يك روحاني تشكيل شد به اعدام محكوم و به دار آويخته شد.
6- در سيزدهم رجب سال 1327 ه- . ق . 7- گلادستون ، نخست وزير انگلستان در اواخر قرن نوزدهم ميلادي . 8- كنايه از عمامه روحانيون است .
بزرگتر کوچکتر