عنوان : مسئوليت علما در مبارزه بين اسلام و كفر
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 10 دي 1358
تاریخ قمری : 11 صفر 1400
جلد : 11
متن :
[بسم الله الرحمن الرحيم ]
خطر شكست و بدنامي مكتب
ما تاريخ اسلام پيشمان هست و مي بينيم كه پيغمبر اكرم در بعضي از جنگها شكست خورده . در مكه هم كه بوده است دائما در انزوا، و بدون اينكه بتواند يك كاري انجام بدهد. گاهي حبس بوده است توي آن غار. خوب ، حبس بود آنجا. مدينه هم كه تشريف آوردند، البته نهضت را پيش بردند، لكن [در] بعضي جنگها شكست خورد.
حضرت امير - سلام الله عليه - هم در جنگ با معاويه شكست خورد. يعني شكستي كه از لشكر خودش ، از آن اشخاص نادان مقدس ماب شكست خورد.حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد و كشته شد. اما پيروزي نهايي را داشتندآنها. مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن . دشمنشان را عقب زدند. معاويه وبساط معاويه را كه مي خواست اسلام را به صورت يك امپراتوري درآورد [و] برگرداندبه زمان جاهليت ، و آن اوضاع جاهليت ، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تاابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظبودند. ما هم اگر چنانچه اينطور شكست بخوريم ، افتخاري است برايمان . و اشكالي هم برايمان نيست كه همان طوري كه مجاهدين صدر اسلام شكست مي خوردند، ما هم شكست بخوريم . اين نهضتمان پيش مي رود و آبروي اسلام محفوظ مي ماند. تا آخر هم محفوظ مي ماند. اما اگر حالا كه ما مدعي اين هستيم كه انقلاب اسلامي است و جمهوري اسلامي است و امثال ذلك ، و ما در اين جمهوري اسلامي شكست بخوريم به [اين ]عنوان ، [شكست ما] يعني شكست مكتب ، يعني گفته بشود كه رژيم طاغوتي عوض شده يك رژيم طاغوتي ديگر آمده [اين خطرناك است ] كه دشمنهاي ما هم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلا، فلان كميته خلاف كرده است ، فلان دادگاه خلاف كرده ، اين رامي آورند روي اينكه آخوندها اينجوري اند، به اين هم اكتفا نمي كنند كه روحانيين اينجوري اند اينها با اسلام مخالفند. مي گويند اسلام هم همان بود. اسلام هم همان مثل رژيمهاي ديگر است .
گناهي نابخشودني و ننگي ابدي
اينطور نيست كه اگر من شكست بخورم ، شما شكست بخوريد، بياورند بگويند زيدشكست خورده . يا اگر من خلاف بكنم ، بيايند، بگويند فلاني خلاف كرده ، اين جورنيست . از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد مي كشانند. دشمن اصل اسلامند و قلمها هم براي اصل اسلام به كار مي رود. و ما را مي خواهند كه در داخل خودمان پوك كنند ومنهدم كنند از داخل خودمان . اگر هم همين قدر بود كه ما از بين مي رفتيم لكن مكتبمان محفوظ مي ماند، اشكال نداشت . لكن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسئوليت بزرگ ، جانفرسايي براي ما آمده است . يك مسئوليتي است كه اگر خداي نخواسته ما تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براي مثلافرض كنيد كه فلان امام جماعت بخواهد براي رواج بازار خودش يك كاري انجام بدهد، در كميته عمدا يك كسي كاري انجام بدهد، به طوري كه دست دشمنهاي ما،قلمهاي مسمومشان كه هست بهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزي كه اساس است ، وآن عبارت از اسلام است ، ما يك گناهي مرتكب شديم كه بخشودني نيست تا آخر.گناهي بخشودني است ، بخشودني هست پيش خدا كه صدمه اش به خود آدم برسد،خود آدم آلوده بشود يا افرادي فرض كنيد اما آني كه با اساس اسلام با اساس اسلام برخورد بكند و بازي با اساس اسلام باشد، اين يك مطلبي نيست كه به ماببخشند، و اين ننگي براي ما، و براي جامعه روحانيت در خارج پيدا خواهد شد كهتا آخر جبران نمي تواند بشود.
مقابله اسلام با كفر و مسئوليت سنگين علما
تكليف اهل علم در اين زمان از همه زمانهايي كه بر اهل علم گذشته بيشتر است . ازصدر اسلام تا حالا براي اهل علم اينطور صحنه پيش نيامده . آن روزي كه حضرت امير- سلام الله عليه - در جنگ خندق بود كه پيغمبر اكرم مي فرمايند كه اسلام تمامش با كفرتمام مقابله كرده ، آن روز براي حضرت امير صحنه اي پيش آمده بود و مسئوليتي پيش آمده بود كه چنانچه خداي نخواسته - به فرض محال - سستي مي شد، تا ابد بخشودني نبود، لكن او كه اهل سستي نبود، او پيش برد. او يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين شددر آن روز. امروز هم ما مواجهيم ، اينطوري كه در اين برهه از زمان كه هستيم ، اسلام مقابل با تمام كفر است . نه من و شما مقابليم ، من و شما مطرح نيستيم . نه ملت ايران ، اين هم مطرح نيست .
اسلام الان مطرح است . يعني مقابله بين اسلام است و كفر. و در اين مقابله مابين اسلام و كفر همه ملت مسئولند، همه مسئولند. لكن روحانيت بيشتر مسئول است . براي اينكه پاسداران درجه اول روحانيينند. اينها بيشتر مسئولند از ديگران . مي شود گفت كه سنخ ،صنف مثلا كاسب ، صنف كذا، اينها مثلا اكثرا قاصرند، چطور، اما در اهل علم اين كم است ، قصور كم است ، مسئوليت هم زياد.
بايد فكر بكنيد كه اين مسئوليتي كه الان به عهده همه ما هست ، چطور ما از زير بارمسئوليت بيرون برويم . نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و نه آقايان تهران و قم [بلكه ] همه علماي ايران ، اين بار به دوش همه است ، همه ملت است . سنگيني اش بيشتر به دوش علماست .
لغزش علما، خطر اساسي براي اسلام
بايد علما فكر بكنند. بايد محاسبه كنند خودشان را. يكي از چيزهايي كه در منازل سيرهست محاسبه است كه انسان آن وقتي كه خلوت است بين خودش و خدا، خودش را بهحساب بكشد. محاسبه كند خودش را كه من در اين راهي كه دارم مي روم چه كردم امروز، من چه كردم ؟ محاسبه كنيد خودتان را. هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت ، همه مسلمانها و در راس علما. آنقدر مسئوليت كه به عهده آقايان اهل علم است ، به عهده ديگران نيست آنقدر. آنها اگر چنانچه خداي نخواسته يك راهي بروند كه راه خدانباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مي شود. كاري بكنيد كه به عهده ما يك همچو مسئوليتي كه هست ، بتوانيم به آخر برسانيم .
از خدا بخواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم . خودتان بخواهيد براي خودتان ، و براي همه ملت . ملت بخواهد براي خودش ، و براي علما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنندكه به لغزش آنها اسلام در خطر است . همه ما مكلفيم . همه مسئوليم و كلكم راع و كلكم مسئول اين براي همه است . لكن به عهده شما بيشتر است . شماها بايد بيشتر رعايت بكنيد. بيشتردر اين پستي كه هستيد، كه مسند اسلام است ، بيشتر مراعات بكنيد. بيشتر مردم را مراعات كنيد. جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسئوليم و همه مسئوليد، و هر كس سعه نفوذش بيشتر است ، مسئوليتش بيشتر است .
مسئوليت سنگين در حساسترين مقطع تاريخي
از خدا بخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسئوليت بزرگي كه به عهده اش هست ، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. پيش خلق بايد آبرومند باشد لكن نتوانست ، پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتني هستيم آقا! اين يك مسئله واضحي است .همه مان خواهيم رفت . همه مان در رحيل (1) هستيم . توي راهيم همه . من نزديك است ،شما جوانيد، يك قدري عقبتر. آن هم معلوم نيست . مرگ هم معلوم نيست كه براي پير وجوان فرقي بگذارد. يك امد(2) معيني است . همه رفتني هستيم . كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مي آيد و مشاهده مي كنيد او را، او با شما به يك صورت رحمانيت عملكند. شما را كه مي برد به يك صورت خوب ببرد. كوشش كنيد كه آنجا كه باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود. از خدا بخواهيد كه نشود اينطور. و اگر چنانچه مادر اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام و براي همه و براي روحانيت و براي همه متفكرها و براي همه ملت ، در اين موقعي كه حساسترين مواقع است ايجاد اختلاف بينتان نكنيد، دسته بندي نكنيد، هر كسي براي خودش نكشد. خدا هست ، خدا هست غفلت ازاو نكنيد. خدا حاضر است . همه ما تحت مراقبت هستيم والله من ورائهم محيط(3) مراقب است . آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالي است . آن لحظات چشم شما درمراقبت حق تعالي است . آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست . توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتني است ، و حساب شما با كسي است كه همه چيزتان تحت مراقبت بوده است . قضيه ، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصيتكار مي شود و اينها و كذا [نيست ] قضيه ، قضيه محاسبه بين شما و خدا تنهانيست . قضيه ، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است . زمان طاغوت اگر يك شخصي ، يك ملايي يك غيرملايي يك كار خلاف مي كرد، مي گفتند اين طاغوتي است ، و اين مثلا، آخرش مي گفتند ساواكي هست . نمي آمد سراغ اينكه بگويند اين حرفي كه آخوندها از اول داد مي كردند و مردم را هم وادار مي كردند به داد كردن ، اين حرف دروغ از كار درآمد اين . . . .
چهره ديروز و چهره امروز روحانيت
آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است . شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مي شديد محبوبتر مي شديد. هر كه مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد. چهره اين است كه وقتي كار دست اينهاآمد، هم اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر درمي آورند. آنها هم كه فرض كنيد كه در اين كاري كه من مي كنم يا شما مي كنيد، دخالت ندارند، آنها [را] هم پهلوي شمامي گذارند با يك چوب مي زنند. پس ما مسئوليت اسلام را داريم . مسئوليت مسلمانها راهم داريم . مسئوليت روحانيت هم داريم ، همه چيز را. همه مسئول و هر كس سعه نفوذش بيشتر، مسئوليتش بيشتر. كاري بكنيد كه آن اسلام عزيز، كه امروز دست شماست ، با يك صورت خوبي تحويل بدهيد به اعقابتان . يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويندهمين بود. اسلام نوراني است . با دست ماها مشوه مي شود.
خطر بدنامي براي اسلام
و امروز روزي است كه اگر خداي نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم ،شكست خورديم ديگر تا آخر. يكوقت بود كه ما [پيوسته ] مي گفتيم كه طاغوت هست ،ان شاءالله حكومت اسلامي بشود، ان شاءالله امور درست مي شود، همه حرفمان اين بود.ملت هم فرياد كردند كه ما اسلام را مي خواهيم . اگر خداي نخواسته ، حالايي كه اينطورشده ، به واسطه كجروي ماها، كجروي طوايف مختلف ، كجروي احزاب ، بعضي ازاحزاب ، اگر خداي نخواسته از باطن ما را تهي كنند و ما را به جان هم بريزند و مهم نيست ،كه به جان هم بريزند، مهم اين است كه با به جان هم ريختن ، صورت اسلام را يك جورديگر جلوه بدهند به دنيا. بگويند سر و كار آنها با دنياست . قلم آنها دستشان هست . همه چيزهاي گروهي ، رسانه هاي گروهي دست آنهاست . ماها يك ملت ضعيفي هستيم ، وجز يك حربه كه ايمان بود، نداشتيم . همه تبليغات مال آنهاست . ما راه تبليغي نداريم .كاري ما نكنيم كه در همه تبليغاتشان و همه جاي دنيا بگويند كه اسلام اينطوري بود كه درايران بود.
شما ملاحظه مي كنيد در بعضي از اين ممالك كه اسم اسلام رويش هست ، الان هم در همه جا مي گويند اسلام اين است كه در اينجاست ، خوب ، اين يك چيز. مايي كه ادعاداريم و ادعا مي كنيم همه مان - و صحيح هم هست ادعامان - كه اسلام آن نيست كه آنهامي گويند، اسلام يك اسلامي است كه حكومتش يك حكومت خاص است ، رژيمش يك رژيمي است غير همه رژيمهاي دنيا، عدل و انصاف هست در آن ، حكومتخداست ، مايي كه اين حرف را مي زنيم - و صحيح هم هست حرفمان - اگر گفتارمان بااعمالمان مخالف باشد [اسلام آسيب مي بيند]. مگر منافق چيست ؟ يك دسته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود. راجع به اصل اسلام مي آمدندمي گفتند ما مسلمانيم و نبودند.
اسلام ، امانتي در دست علما
ما ادعا مي كنيم كه ما روحانيون مسلم هستيم . ما اول بايد از خودمان مايه بگذاريم .بيخود [دائما] نگوييم ما خوب و ديگران بد. مايي كه دعوي اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مي خواهيم ترويج كنيم ، اسلام را مي خواهيم تقويت كنيم ، علاقه به اسلام داريم ، احكام اسلام پيش ماست ، ما بايد احكام اسلام را پخش بكنيم . مايي كه اين مسائل را داريم مي گوييم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمي كه به اسلام به همه معنا ايمان آورده است و قبول دارد همه چيزش را و يك آدم متقي صالح كذاست ، اگر، خداي نخواسته در باطن برخلاف اين باشيم ، منافق نيستيم ؟ همان ابوسفيان منافق است ؟ من وشما هم منافقيم . آن ايمانش را عرضه مي كرد و نداشت . شما هم كمال ايمانتان را عرضه مي داريد. بگوييد مسلمان هستيم اما منافقيد. اين مسلمان منافق در جهات ديگر. اينهاهيچ كدام هم مهم نيست . مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است . امانت خداست دست ما آمده است . اين امانت را بايد به آنطوري كه هست بدهيم به اعقاب خودمان .عرضه كنيم اين اسلام را به آنطوري كه واقع اسلام است به دنيا. و خودمان جوري نكنيم كه اين اسلام را يك طور ديگري نمايشش بدهيم به غير. آنطوري كه هست نمايشش بدهيم . اين ديگر فرق نمي كند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسي كه تازه تو مدرسه رفته است يا شما آقايان كه از علما هستيد و در مساجد هستيد يا سايرين ، هيچ فرقي مابين آنهانيست . منتها شما آقايان كه بزرگتر و بالاتر هستيد، مسئوليتتان بيشتر از امثال من طلبه است .اما همه مسئولند. مسئوليت كم و زياد دارد. به حسب اختلاف نفوس ، اختلاف سعه كلمه .كاري بكنيد كه اسلام از ما گله مند نباشد. قرآن كريم از ما گله مند نباشد، كه آقايان كه شماخودتان را مي گفتيد كه ما مروج قرآن هستيم ، مبين احكام قرآن هستيم ، چرا خودتان يك كاري داريد مي كنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كند پيش مردم .
همگان در معرض نفاق
خيلي مواظب باشيد. اين مسند خطرناك است . اين عمامه خطرناك است . اين محاسن خطرناك است . خودتان را از اين خطرها نجات بدهيد. حفظ كنيد خودتان را. . . .همه همين طور، فرق ندارد. اسلام مال اهل علم نيست . اسلام مال همه است . اين امانتي است كه خدا به همه داده است . شما هم اگر چنانچه فرض كنيد پاسداريد در يك جايي به اسم پاسداري اسلام ، پاسدار شديد، شما حالا پاسدار طاغوت نيستيد، پاسدار اسلام هستيد. اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كاري بكند كه بگويند اينها هم مثل سابق ، دربين همين مردم ضعيف الايمان هست كه مي گويند كه اي كاش نشده بود براي اينكه ماحالا از دست بعضي از مامورين بيشتر برايمان بد مي گذرد از سابق ، ولو درست نمي گويند، لكن خوب ، گفته مي شود. آنها هم كه شيطانند تزريق مي كنند به آنها يك همچو مسائلي پيش مي آيد.
اين يك مسئله اي نيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد. اين يك مسئله اي است مربوط به ملت است . يك ملتي كه اسلام را راي به او داده ، گفته است ، راي داده ملت به جمهوري اسلامي ، يعني قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد آن وقت اينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامي باشد، پاسدار است ، برخلاف نظام اسلام عمل مي كند، كاسب است برخلاف نظام اسلام عمل مي كند. اين نظام مال همه است ، نظم يك چيزي است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايد باشد. بازاري يك كاري مي كند كه برخلاف آن نظامي است كه اسلام قرار داده و هكذا. ادعا كرديد كه مااسلام را قبول كرديم ، رژيممان حالا رژيم اسلامي است ، از طاغوت منتقل شديم به نور،به الله ، از حكومت شيطان بيرون آمديم ، تحت حكومت رحمان رفتيم ، مايي كه اين ادعامان است همه ملت راي به اين دادند، اگر كارهاي زمان طاغوت را اعاده كنند، اينهادر اين ادعا منافق بودند.
لزوم تحول دروني
كارها را بايد عوض كرد. بايد تحول پيدا كرد. بايد همه ملت متحول بشود. فقط اين نباشد كه ما انقلاب چيز كرديم از طاغوت به اين . بايد انقلاب باطني بكنيم . بايد نفوسمان هم منقلب بشود. اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است ، متحول بشويم وبيرون برويم از اين پوشش شيطاني به پوشش رحماني . آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم . رباخواري مخالف با نظام اسلام است . جنگ با خداست ، به حسب قرآن فاذنوا بحرب من الله (4) بياييد به جنگ خدا. اينها به جنگ خدا رفتند.
اگر بازار مسلمانها باز همان بازار زمان طاغوت باشد، نمي تواند بگويد كه من رژيم اسلامي را قبول كردم . نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد [هنوز]و هكذا همه قشرها.
اختلافات داخلي ، خطرناكتر از حمله نظامي خارجي
يك مسئله اي است مال همه قشرها، و ما اول براي خودمان قبول مي كنيم مسئله را وبعد هم براي همه تان . مسئول اول خود ما هستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مسئله را نگذاريد صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمنهامي خورد، لكن اگر دوستها با هم باشند آسيب نمي توانند بزنند، آسيب نمي توانند بزنند.اما اگر چنانچه ماها با هم به جان هم بيفتيم ، با هم مختلف باشيم ، ماها بخواهيم هر كدامي فرض كنيد يك كاري را انجام بدهيم ، از نظم اسلامي بيرون برويم ، از تحت فرمان حكومت اسلام بيرون برويم ، از فرمان خدا بيرون برويم ، آسيب مي بينيم . از باطن ما را ازهم منفصل مي كنند و آسيب پذير مي كنند. و الان تمام افكار، افكار آنهايي كه مي خوردند مال اين ملت را، متوجه اين معناست . هيچ وقت از مداخله نظامي نترسيد.هيچ وقت از اين حرفهايي كه مي زنند كه ما مداخله نظامي مي كنيم ، از اين هيچ وقتنترسيد. بلكه آن وقت هم كه مداخله نظامي بكنند به نفع ماست . از حصر اقتصادي . . . اگرما را محاصره اقتصادي بكنند ما فعالتر مي شويم . به نفع ما هست . بكنند ما را محاصره ، ازاين هم هيچ نترسيد. از اين دشمن ؛ دشمني كه آمده در داخل ما و ما را مي خواهد ازداخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم ، من شما را لعن كنم ، خداي نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت با صورتهاي مختلف ، حزبهاي مختلف ، جمعيتهاي مختلف [در برابر هم قرار بگيرند] در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مي گويندهست ؛ جمعيت مختلف . اين جمعيتهاي مختلف اگر همه وجهه شان يك طرف بود، همه براي خدا بود، خوب ، هر كسي مي خواهد يك راهي ، مثل يك كسي بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسي فرض كنيد ملاست و توجهي به خدا دارد، اما احزابي كه در ايران پيدا مي شود، و جمعيتهايي كه در اين طرفها پيدا مي شود، اينها "كل يلعن صاحبه "(5) همه مخالفند با هم . آنها هم همين را مي خواهند كه از راه زياد شدن احزاب ، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه ، راه احزاب كه از آن راه پيش مي آيد، در قضاياي ديگرهم همين حرفها را پيش مي آورند، اين زبانش چيست ، آن زبانش چيست ، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است . اين غائله هايي كه يكي بعد ازديگري پيش مي آورند، اين يك نقشه هايي است كه طرح ريزي شده است و به دست خود ماها انجام مي گيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجه اش را ببرند. و خداهمه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات ، از اينطور چيزها.
خداوند ان شاءالله همه تان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير واقع شدند.
پانویس :
1- كوچ ، كوچ كردن .
2- پايان ، سرانجام ، نهايت . 3- سوره بروج ، آيه 20. 4- بخشي از آيه 279 سوره بقره . 5- "هر يك به رفيقش لعنت مي فرستد".
بزرگتر کوچکتر