عنوان : استقلال فكري و فرهنگي - نقش اسلام در حركت هاي رهايي بخش
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 16 آذر 1358
تاریخ قمری : 17 محرم 1400
جلد : 11
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
غرب زدگي و خودباختگي
مملكتي كه بايد گفت دو هزار و پانصد سال و لااقل پنجاه سال كه ما شاهدش بوديم وديديم كه چه كردند با مردم و چه كردند با كشور و چه كردند با خزانه هاي كشور و چه كردند با انسانها - كه اينها - خزائن اول "انسان " است . و در طول اين مدت نگذاشتند كه يك رشد صحيحي جوانهاي ما بكنند، آنها را عقب نگه داشتند. برنامه هاي تحصيليشان برنامه هايي است كه به ثمر نمي رسد، حتي آنهايي كه در خارج هم مي روند و تحصيل مي كنند، باز تحصيلي كه براي اين ممالك طرح مي شود غير از تحصيلي است كه براي خودشان هست و لهذا اجازه نمي دهند كه در آنجا فعاليتي بكنند، مي گويند بايد برويد درمملكت خودتان و مع الاسف دارو هم داروهايي كه مي خواهند آزمايش كنند مي فرستندپيش ما. همانطوري كه اين جا اگر بخواهند آزمايش كنند، با خرگوش يا با موش آزمايش مي كنند، آنها ما را اين طور حساب كردند و ما را همچه تربيت كردند. در اين مدتهاي طولاني كه اعتقادمان اين شده است كه غير از غرب چيزي در كار نيست به نظر ما. مامتحول شديم به يك موجود غربزده ، يك موجود غربي ! يعني مغزها يك مغزهاي غربي تقريبا شده است و لهذا حالا كه مملكت ما مي خواهد استقلالي پيدا كند، مبداء همه استقلالها اين است كه اول فكرش را مستقل كند يعني آن وابستگي فكري كه الان هست كه خودشان را هيچ حساب مي كنند و آنها را همه چيز [از ميان برود] همچه كه يك جنسي اسم انگليسي رويش باشد هجوم مي كنند به خريدن ، دوايي اگر از خارج بيايدمشابه آن را همين جا درست بكنند يا بهترش را، لكن از خارج كه بيايد توجه مي كنند به اينكه آن را بخرند. دواهايي كه خودشان درست مي كنند اسم فرنگي رويش مي گذارند،براي اينكه بازار اين جور شده ؛ يعني بازار غربزده است . اجناسي كه خود كارخانه هاي مادرست مي كنند در حاشيه اش به زبان لاتين مي نويسند كه اين فاستوني انگليسي است !بازار ما هم يك بازار غربزده شده است يعني توجه به اين شده است كه هر چه از غرب مي آيد خوب است ، ما خودمان چيزي نداريم ! فرهنگمان هم كه همينطور شده است وفرهنگي كه براي ما درست كردند يك فرهنگ غربي بوده است . و ما در فرهنگ هم غربزده هستيم .
استقلال فرهنگي نخستين گام در استقلال كشور
ما اگر بخواهيم مستقل باشيم بايد اول افكارمان را مستقل كنيم ، يعني از آزادي فكري [آغاز كنيم ] يك آزادي خارجي هست كه كسي به آن تعرضي نكند، حالا يك همچه آزاديي هست ، اگر بگذارند. اما آزادي فكري اين است كه انسان در فكرش آزاد و بدون اينكه متمايل به يك طرف باشد فكر كند، در مسائل علمي هم همينطور است . مسائل علمي را اگر چنانچه انسان آزاد فكر كند يك طور برداشت مي كند، اگر چنانچه ذهنش متوجه باشد، انگل باشد نسبت به اين قضيه ، يك جور ديگر فكر مي كند، يك جور ديگربرداشت مي كند. برداشتهاي علمي ما هم الان آزاد نيست ، ما بايد افكارمان را آزاد كنيم تابرداشتهاي علميمان آزاد باشد. ما بايد بفهميم اين را كه ما خودمان فرهنگ داريم ، يك فرهنگ غني داريم ، و فرهنگمان از خارج بهتر است و ما بايد كوشش كنيم به اينكه بناي بر اين الان بگذاريم ، همه بناي بر اين بگذاريم كه خودمان را از غير منفصل كنيم ، مستقل كنيم . اگر اين بنا را الان نگذاريم و باز در نظر ما اين باشد كه هر چه از اروپا آمد او درست است ، هر فكري كه از اروپا آمد آن درست است [استقلال به دست نمي آيد] افكاري كه الان در اروپاست شكست خورده ، حالا كه آمده اينجا و صادرش كردند به اينجا، اينجابهش توجه كردند. يك افكاري هست كه در اروپا شكست خورده است ، از بين رفتهاست يك وقتي [رواج پيدا] كرد و بعد فهميدند بيخود است . آنهايي كه مدعي همان مسائل بودند، مدعي بودند به اينكه مثلا بايد با مردم برادر بود، با مردم [مساوي ] بود،خودشان برخلاف مي كردند، خودشان خلاف آن چيزي كه مي گفتند مي كردند ومكتبهايي كه عرضه داشتند به مردم ، اين مكتبها در مكتبهاي فكري و عقلي كه اصلا ازاول [ارزشي ] نداشتند، در مكتبهاي اقتصادي هم معلوم شد كه درست نبوده است ، الان درست نبودنش با اينكه ثابت شده ، حالا نوبت رسيده به جوانهاي ما و به شرق ، از آنجاآمده به شرق ، در شرق حالا اول اين است كه خيال كنند حالا مكتبي است ، يك چيزي است [دايما] دنبال اين مي روند.
گرايش كوركورانه به مكتب هاي وارداتي
اين يك وابستگي فكري است كه انسان از مكتب خودش دست بردارد برود سراغ مكتب ديگران . از اقتصاد خودش دست بردارد برود سراغ اقتصاد ديگران ، اقتصادخودش را اصلا نظر نكند، نفهمد كه چيست ، مثلا اقتصاد اسلامي چيست اينها اصلانمي دانند، ازشان بپرسيد كه اقتصاد در اسلام چيست اصلا نمي دانند. در عين حالي كه اين را نمي دانند رفتند سراغ اقتصاد ماركسيست ! در صورتي كه آن در خارج شكست خورده است . و هكذا ما الان جمعيتي هستيم كه از حبس بيرون آمديم ؛ از آن حبسهاي طول پنجاه سال . حالا ما بيرون آمديم . در حبس باز شده است و ما آمديم بيرون . لكن از اين حبس كه بيرون آمديم ، باز يك گرفتاريهاي زياد ديگري داريم كه در راس همه گرفتاريها همين گرفتاري فكري است . اين را بايد اساتيد دانشگاه ، معلمين ، آموزگارهابچه هاي ما را از اين انگل بودن و از اين افكار بيرون بياورند، آنها كه خودشان مبتلا به آن افكار نيستند، آنها كه هستند كه نمي توانند. همه بساطي كه الان در ايران هست بساطي است كه [هنوز] اسلامي نيست .
تلاش براي تحقق حاكميت اسلام
البته جمهوري اسلامي تصويب شده است . قانون اين جمهوري هم تصويب شد. اينهر دوشان با آراي كم نظير اين [ملت ] تصويب شده . اما مقصد كه اين نبوده است كه مايك پرچم جمهوري پيدا بكنيم و يك تمبر جمهوري و يك [عنوان جمهوري اسلامي ]مقصد كه اين نبوده . مقصد اين بوده است كه جمهوري اسلامي ، يعني سرتاسر مملكت اسلامي باشد. مردم راي دادند به جمهوري اسلامي ، سرتاسر بايد اسلام باشد وكارشناسهاي اسلامي بايد اسلام را معرفي كنند. ادارات بايد ادارات اسلامي بشود. هر جاكه هست من جمله همين بهداري . بهداري كه يكي از موسسات بزرگي است كه خدمت بايد بكند و زياد مي تواند خدمت بكند و خدمت بسيار شريفي است . خوب ، اين خدمت بسيار شريف بايد با ترتيب اسلامي باشد و بايد هم اداراتش و هم بيمارستانهايش و هم همه موسساتش براساس اسلام باشد. يعني نمي شود انسان بگويد كه ما مسلم هستيم وقتي كه برويم در موسساتشان ببينيم كه بويي از اسلام نيست . ما بگوييم ما به جمهوري اسلامي راي داديم و مملكت ما جمهوري اسلامي است ، لكن برويم تو بازارش ، ببينيم [هنوز]ربا هست . و برويم توي اداراتش ببينيم [هنوز] رشوه است . برويم در فلان جا ببينيم كم كاري و بيكاري و - عرض مي كنم - هرزه روي و اين طور چيزها. اين نمي شود. اين تناقض است مابين جمهوري اسلامي و عمل . ما بايد كوشش كنيم كه اين مملكت رامملكت اسلامي كنيم و اسلام است كه مي تواند ما را نجات بدهد از اين بساطي كه سر مادرآوردند و اسلام بود كه ما را نجات داد از اين سلسله كثيف و از اين دستهاي پليدي كه دنبال آن بودند.
اسلام ، عامل تحرك و جانفشاني
اگر بنا بود اسلام را ما برمي داشتيم يك چيز ديگر مي آورديم ، يك حزب مي خواستيم درست كنيم نمي توانستيم [پيروز شويم ]. چقدر حزبها از سر اول مشروطه تاآخر آمدند، لكن چون اسلام دنبالش نبود [پي درپي ] شكست بعد از شكست [خوردند]اصلا كاميابي از اول نبود، براي اينكه ملت مسلم است . البته معلوم است ملت مسلم است دنبال اين است كه كي صداي اسلام را بلند كند. هر كس صداي اسلام را بلند كند مردم بااو موافق اند.
اگر ما اين كلمه "جمهوري اسلامي " را برداشته بوديم و مي گفتيم "جمهوري "نمي توانستيم مردم را در ميدان بياوريم . مردم براي "جمهوري " هيچ وقت جانشان رانمي دهند، مردم براي شكم جانشان را نمي دهند، مردم براي آزادي نمي خواهندخودشان بميرند كه من آزاد بشوم . اينها حرف است . آني كه مي تواند مردم را بسيج كندآن اعتقاد به اين است كه غير از اين عالم يك جاي ديگر هست بهتر از اينجا. همانطوري كه از صدر اسلام اين عقيده مردم را يك جمعيت كمي را برد و تا امپراتوري آن روز كه از همه امپراتوريهاي عالم [بزرگتر بود] اين دو امپراتوري روم و ايران را يك عده معدودعرب با نداشتن هيچ ساز و برگ جنگي هر چندتايشان يك شتر، يك شمشير، در بعضي جنگها نداشتند چيزي بخورند، روزه مي گرفتند، بعضي وقتها يك دانه خرما در يك شبانه روز، در بعضي جاها يك خرما را اين دهنش مي گذاشت و بعد درمي آورد دهن اومي گذاشت و بعد درمي آورد دهن او مي گذاشت . يك همچه جمعيتي بر دو امپراتوري به آن بزرگي غلبه كردند. اين غلبه براي چي بود؛ اين غلبه ايمان بود، و الا شمشير آنها درمقابل آن تجهيزاتي كه آنها داشتند كه چيزي نبود. آن وقت تجهيزات ايران و روم خيلي زياد بوده ، هيچ ربطي به حالا نداشته ، تجهيزات عجيب بوده آن وقت . لكن در مقابل آنهااين عده با ايمان رفتند جلو، يعني اين عده مي گفتند ما اگر بكشيم آنها را بهشت مي رويم ،اگر كشته هم بشويم بهشت مي رويم . اين منطق اينها را پيروز كرد. اين منطق در ايران پيداشد. اين منطق در اين چند سالي كه [دايما] صحبت شد و [روشنگري ] شد، و همه قشرهازحمت كشيدند متحول شدند مردم از آن . حالات نفساني كه داشتند به يك حالت اسلامي فكر مي كردند مثل صدر اسلام . الان هم [هنوز] هر چند روز يك دفعه يكي دونفر مي آيند به من مي گويند شما دعا كنيد ما شهيد بشويم . من دعا مي كنم كه خداپيروزتان كند.
اين روحيه وقتي پيدا شد در يك جمعيت آنوقت مي تواند با مشتش برود طرف تانك . براي اينكه از مردن ديگر نمي ترسد. ترس نيست پيش آن . اين روحيه پيدا شد وهستش ان شاءالله . الحمدلله هستش به همان قوت ، الان هستش .
جوسازي و كارشكني عوامل امريكا
آن چند وقت كه قضيه انتخابات شهرداري و شوراي شهرها آمد در كار، و آن شوراهاي شهر حالا چه شد نمي دانم . سستي كردند. آنهايي كه مخالف اسلام بودند،گفتند شكست خوردند، تمام شد مسائل . شروع كردند به صحبتها كردن و شادمانيها كردن كه اسلام شكست خورد. وقتي قضيه امريكا آمد ديدند كه نه باز زنده است . باز مردم زنده اند. و در مقابل يك همچه قدرتي ايستادند و فرياد دارند مي زنند. بعد كه اين رفراندم آمد آنها عقيده شان اين بود كه در رفراندم ، اينجا ديگر چيزي نخواهد شد. براي اينكه سابقش هم آن مال شوراهاي شهر نشد. خيال كردند اين هم آن است . وقتي اين راديدند كه تقريبا صد در صد، نود در صد پيروز شده حالا به دست و پا افتادند. حالافهميدند آنهايي كه با امريكاييها موافق اند و سر و سري دارند، حالا فهميدند كه اينكه پيروز شد، بايد چه بكنيم . حالا ديگر دنبال يك نقشه هاي ديگرند، تا ببينم چه بشود. و هرقدمي كه ما پيش مي رويم باز هستند. ما الان منتظر اين هم هستيم كه باز بعدها در تعيين رئيس جمهور باز همين مسائل پيش بيايد، در تعيين وكلاي مردم باز همين مسائل پيش بيايد، باز مبتلاي به اين مسائل هستيم ما.
به اميد حكومت جهاني اسلام
لكن ما متكي به خدا هستيم و مي خواهيم براي خدا كار بكنيم مي خواهيم اسلام را درايران متحققش كنيم . نه در ايران در همه جا، در هر جا انسان هست . بايد مسلم باشد.ان شاءالله . آرزوي ما اين است . مثل اينكه آرزوي انبيا هم اين بوده كه همه بشر مسلمان باشند، يعني توحيدي باشند، و به انبيايشان معتقد باشند. راه بهشت را پيدا بكنند. پيغمبراكرم در نقل است كه ديدند كه در جنگي يك دسته را گرفتند و بستند دارند مي آورند،اسير كردند. فرمود كه من دارم با غل و زنجير مردم را به بهشت مي برم . مي خواهم ببرمشان به بهشت ، حاضر نيستند. مسئله اين است كه خيال نشود كه اسلام مي خواستهكشورگشايي بكند، مثل مثلا آقاي كارتر كه مي خواهند كشورگشايي بكنند، اسلام هم اين است ، خير اصلا مطرح نيست پيش اسلام كشورگشايي . اسلام مي خواهد انسان درست كند. مي بيند كه انسانها هدر دارند مي روند ممالك ديگر دارند انسانها را هدر مي دهند. واين مكتب است كه انسان درست مي كند. انسان را به صراط مستقيم مي برد.
هدف انبيا، آزادي انسان ها
نه [تنها] اسلام ، هر نبي اي در عالم كه آمده براي اين آمده است كه انسانها را نجات بدهد از شر اين طاغوتها. حضرت موسي يك نفر شبان بود و - عرض مي كنم - از اين طبقه مستضعفين بود از همين طبقه بود و قيام كرد و همين طبقه مستضعفين را شوراند برفرعون و فرعون را از بين بردش . پيغمبر هم از همين مستضعفين ، [از] اشخاصي بود كه اينها را كوچك مي شمردند. از همين جمعيت بود. ايشان هم قيام كرد و همين مستضعفين را، همين درجه سه به اصطلاح ، اينها را كه درجه اول هستند، اينها را دور خودش جمع كرد و به آنها تعليم كرد و فهماند كه قضيه چيست . همينها قيام كردند و اول جزيره العرب را از اين طاغيها پاك كردند و بعد هم آمدند سراغ رم و سراغ ايران و آنها را هم شكست دادند. نمي خواستند كه ايران بگيرند. مي خواستند افراد را نجات بدهند از شياطين انسي واز شياطين جني . اصلا بنابراين بود. پيغمبر غصه مي خورد براي اينكه مسلمان نمي شونداينها. در قرآن هست كه تو مثل اينكه مثلا جانت را مي خواهي - قريب به اين مضمون - ازدست بدهي كه اينها مسلمان نمي شوند. غصه مي خورد براي مردم (1). علاقه داشت به مردم . علاقه به بشر داشت . مي خواست بشر را نجات بدهد. نمي خواست كه بشر راهي برود كه فاسد بشود و فاسد كند همه را.
انسان دوستي كارتر!
ملت ما هم الان كه ايستاده مي خواهد خودش را نجات بدهد. بعد هم قدم قدم ديگران را ان شاءالله نجات بدهد. و باورشان نمي آيد اينها كه ممكن است جمعيتي هماعتقاد به خدا داشته باشد و خيلي اهميت ندهند به اين مسائل مادي و به اين مكتبهاي مادي ، باورشان اصلش نمي آيد. آقاي كارتر باورش نمي آيد كه يك كسي براي بشردلش بسوزد. خودش مي گويد كه من محمدرضا را براي "بشردوستي " نگه داشتم آنجا،بشردوستي را ببينيد! يك آدم براي بشردوستي محمدرضاي جاني پنجاه ساله را نگه داشته و همين بشردوستي اقتضا كرده است - امروز خواندم در روزنامه ، در ديروز بود،كي بود - كه محاصره اقتصادي ايران ، حصر اقتصادي در دست طرح است . ايشان مي خواهد كه مملكتي را، ملتي را از گرسنگي بكشد از باب انسان دوستي اش ! از بس انسان دوست است ! آن جاني كه اين قدر انسانها را كشته و آن قدر انسانها را از همه چيزساقط كرده ، برده نگه داشته . حالا يك مملكت را يك روز مي گويد ما محاصره اقتصادي مي كنيم . معناش اين است كه ما همچه محاصره مي كنيم كه شما از گرسنگي بميريد. از بشردوستي اش ! يك روز هم مي گويد كه ما مي آييم دخالت نظامي مي كنيم كه بكشيم و بزنيم و [از بين ببريم ] و از بس كه انساندوست است ! ويتنام هم همين بود.انساندوستي ايشان بود، و ساير جاها هم همين مسائل است . اينها باورشان نمي آيد كه انسان را بايد دوست داشت . باورشان نمي آيد. هر چي مي خواهند براي خودشان . الان اين آدم دارد دست و پا مي كند براي چند سال ديگر كه مي خواهد رئيس جمهور بشود.يك چند ساله ديگر دلش مي خواهد كه رئيس جمهور بشود، اين الان تمام نظرش به آن است . فوج فوج آدم كشته بشود ابدا به فكرش نمي آيد كه اين يك [مسئله غير انساني ]هست . همه مملكت هم به باد فنا برود آن به رياست جمهورش برسد، هر چي مي خواهدبشود.
قيام جهاني مستضعفان
لكن ما به او(2) اعلام مي كنيم كه اصلا دنيا يك جور ديگر شده . غير آن وقت است دنيا. تحولي پيدا كرده . مستضعفين قيام كردند. در مقابل سيل مستضعفين نمي شود كسينمي تواند قيام بكند.
مردم قيام كردند، نه ملت ما، ملتها، ملتهاي ديگر بيدار شدند. مشغول اند. كم كم شروع مي كنند. كم كم درست مي شود مسائل . نمي شود ديگر آن طوري كه سابق فكر مي كردند،حالا فكر بكنند. الان ما مي بينيم كه از كي اين مسائل مطرح بود كه مردم مخالفت بكنند بارئيس جمهور امريكا. اين مسائل اصلا طرح نبود در اينجا. الان مي بينيد در اينجا مردم عادي فرياد مي زنند: "مرگ بر كارتر". و ان شاءالله "مرگ بر كارتر".
ما اميدواريم كه همه چيزمان متحول بشود. در زير سايه اسلام و پرچم اسلام همه چيزمي توانيم پيدا بكنيم . همه آزاديها، همه نحوه استقلال ، هر طوري بخواهيد بكنيد دراسلام هست . استقلال فكري ، استقلال فرهنگي ، استقلال اقتصادي ، همه چيزش دراسلام هست . و من اميدوارم كه بتوانند همه قشرها كه اين مسائل را هر كس در محل خودش پياده بكند. و همه بايد خدمت بكنيم . امروز يك وظيفه است براي همه ما كه به اين مملكت خدمت بكنيم . مملكتي كه دست ما نبود حالا رسيده دست ما. بايد طوري عمل بكنيم كه خيال نكنند ما نمي توانيم مملكتمان را اداره بكنيم . الحمدلله مي توانيم اداره بكنيم .
انقلابي بدون خونريزي
و اين انقلابي كه ما كرديم از همه انقلابهايي كه در عالم شده بهتر است . من ديروزمي خواندم يك ورقه اي آورده بودند. فلان جا قتلهايش يك ميليون و پانصد هزار، فلان جا يك ميليون و چند صد، فلان جا دو ميليون حبسي اش ، چند ميليون ، [. . . ] يك ورقه اي چاپ كرده بودند، شايد ديده باشيد كه اين ممالكي كه اسم برده بود اينها را نوشته بود كه چقدر كشته شدند. چقدر در حبس رفتند. اينجا الحمدلله بعد از [انقلاب ] يك نفر كشته نشد، به اين معنا كه اين ملت ما يك كسي را گرفته باشد كشته باشد بيخودي نيست . دنبال اين انقلاب همه دروازه ها باز بود. همه اشخاص آزاد بودند. و يك دسته از اشخاصي كه خيانت كرده بودند به اين مملكت ، كشته بودند مردم را، آزار كرده بودند، اينها را گرفتندو محاكمه كردند و بعد از محاكمه هم [اعدام ] كردند.
و انساندوستي آقاي كارتر يا ديگران اين بوده است كه براي "نصيري " و براي "هويدا"هياهو كردند. لكن بيست و چند سال كه اينها مردم را آن قدر اذيت كردند، آنقدر كشتاركردند، يك كلمه در آنجا نبود. در اين حقوق بشر، و در اين سازمانهاي كذا، و سازمان ملل ، در اين شوراي امنيت ، و اينها يك كلمه راجع به اين كشتاري كه اينها كردند نبوده است . اگر بعضي نويسنده هاي شرافتمند در خارج نوشتند خارج از اين جمعيت بودند.اين جمعيتها هيچ همچو چيزي نبوده . اما وقتي "هويدا" از بين رفته ببينيد چه مي كنند.حالايي كه شاه در آنجاست ببينيد چقدر طرفداري مي كنند.
طرح رسيدگي به خيانت روساي جمهور امريكا
حالا كه چند تا جاسوس در اينجا هست [مي گويند] اين مخالف با قوانين بين المللي است ! قوانين بين المللي قوانيني است كه مي گويد كسي كه مامور، يعني كه از بلاد ديگرمامورين ديپلماتي باشند، و يك مركزي باشد، سفارت باشد، اينها مامورند. اما يك مركزي كه اصلا از [عرف ديپلماسي ] خبري نيست ، اصلا بساط اينجا آن طوري كه اينهارفتند و ديدند و عكسبرداري كردند، بساط اينجا بساط جاسوسي بوده ، و بساط توطئه بوده . افرادش هم افراد توطئه گر بودند و جاسوس بودند، مجرم بودند در مملكت ما. بايددر همين مملكت اينها به مسائلشان رسيدگي بشود و ما رسيدگي مي كنيم ان شاءالله به جرايم اينها. و به جرايم كارتر و به جرايم نيكسون ، و به جرايم جانسون ، و به جرايم روزولت (3) و امثال اينها ما رسيدگي مي كنيم .
ما يك ملت ضعيفي هستيم ، اما منطقمان قوي هست . ما با منطق قوي داريم صحبت مي كنيم . تفنگ مي خواهند بكشند، ما هم تا آخر جانمان مي زنيم . محاصره اقتصادي مي كنند، ما هم مي توانيم مقاومت كنيم . علاوه [ديگر كشورها] گوش به حرفشان نمي دهند. خود مملكت امريكا هم گوش به اين حرف نمي دهند. مي گويند اين صحيحنيست كه ما محاصره اقتصادي بكنيم . ممالك ديگر هم كه نوكر آقاي كارتر نيستند. آقاي كارتر همچه باد به دماغش افكنده كه خيال مي كند به مجرد اينكه يك كلمه گفت ديگردر عالم همه تابع هستند. خير، اشتباه مي فرمايند. و ايشان در رياست جمهورشان راجع به اين قضيه ايران شكست خواهند خورد و بايد تجديدنظر بكنند.
ان شاءالله همه موفق باشيد. خداوند همه تان را حفظ كند. خداوند همه شما را حفظبكند و موفق باشيد.
پانویس :
1- سوره كهف - آيه 6: "فلعلك باخع نفسك علي آثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اسفا". 2- كارتر. 3- ريچارد نيكسون ، ليندون جانسون و فرانكلين روزولت ، روساي جمهور گذشته ايالات متحده امريكا بودند.
بزرگتر کوچکتر