عنوان : آرزوي پيوستن به ملت - غفلت ارتش و دولت - اندرز و اتمام حجت
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 8 بهمن 1357
تاریخ قمری : 29 صفر 1399
جلد : 5
متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
همراه با ملت
من هر چه مصيبت بر برادرهاي ايراني وارد بشود يا تحمل زحمتها بكنند، اين به منزله يك بار گراني است كه بر دوش من واقع مي شود و من از عهده جواب آن نمي توانم برآيم . همين دو - سه روز، باز كشتارهايي در ايران واقع شده است كه موجب تاثر ماست .و اهالي ايران ، از جاهاي مختلف ايران به تهران آمدند و تحمل زحمات كردند، (1) در اين سرماي زمستان هجوم كردند طرف تهران . و اين هم موجب تاثر من است ؛ و تمام آنهايك باري است به دوش من كه سنگيني مي كند.
من از خداي تبارك و تعالي توفيق ملت ايران را و مردم ايران را خواستارم . من سلامت همه آنها را از خداوند تعالي خواستارم . من بنا داشتم كه بروم پيش رفقاي ايراني و در صف آنها خدمت بكنم و ميل داشتم كه اگر آنها برايشان غمي وارد مي شود من هم شريك باشم ؛ اگر خداي نخواسته خون آنها بريزد من هم با آنها شريك باشم ؛ لكن دست خيانتكارها باز از آستين درآمد و به توهم اينكه اگر ما برويم به ايران ، براي آنهامثلا بد مي شود يا براي اربابها، به نفع اربابها نيست ، از رفتنها و رفتن من ممانعت كردند وراهها را بستند. و من ان شاءالله در فرصت اول ، همان برنامه اي را كه براي رفتن داشتم ،دارم . انقلاب ايران ، استمرار حركت پيامبران
در نقلي است كه پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - ديدند كه عده اي از اين كفار را دارند مي آورند، اسير كردند مي آورند و عبور مي دهند؛ فرمودند كه اينها را ما -قريب به اين معنا - مي خواهيم به بهشت ببريم ، و اينها را با زنجير مي كشند طرف بهشت ! (2) انبيا - عليهم السلام - براي سعادت بشر مبعوث شده اند؛ يعني سعادت همه جانبه بشر: سعادت دنياي بشر، سعادت حيات ديگر بشر. آنها مي خواستند كه انسانها را به كمال لايق به انسانيت برسانند. بشر زير اين بار بسياري شان نمي روند و نرفتند. ما هم به تبع نبي اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قيام كرديم براي اينكه اين ملت محروم را به كمال لايق خودش برسانيم . اين ملتي كه در طول رژيم سلطنتي - از اول - و در طول اين پنجاه سالي كه ما يادمان هست - در اين آخر - اينها از همه جهت محروم و گرفتار بودند؛ همه چيزشان به باد مي رفت و همه ثروتشان را داشتند مي بردند [و] دارند مي برند و همه نيروهاي ما را به باد دارند مي دهند. ايران نهضت كرد و ما هم به تبع ايران ، دنباله ايراني ها،ما هم يك چند كلمه اي ، چند قدمي مي رويم براي اينكه اين ملت را نجات بدهيم . مامي خواهيم دولتهايي [را] كه حكومت بر ايران مي كنند نجات بدهيم . ما مي خواهيم ارتش را از اين انگل بودن نجات بدهيم . ما از اول كه مستشارهاي امريكا آمدند و ارتش ما را در دست گرفتند، با اين مخالف بوديم . ما از مصونيت دادن به اتباع امريكا تنفرداشتيم و اظهار تنفر كرديم . ما مي خواهيم اين دولتها را مستقل كنيم ، راضي نمي شوند! مامي گوييم شما خودتان مستقلا در مملكت خودتان ، در مقدرات مملكت خودتان بايددخالت داشته باشيد، آنها مي گويند ما مي خواهيم نوكر باشيم ! لفظا نمي گويند، عملااينطور است . ما مي خواهيم ارتش را از اين مستشارهاي امريكايي و آقابالاسرها نجات بدهيم ، اين گردن كلفتهاي ارتش راضي نمي شوند به اين امر، مي خواهند زير بار باشند.اين همان چيزي است كه پيغمبر اكرم فرمود كه با زنجير ما اينها را داريم مي كشيم طرف بهشت ، طرفسعادت . ما بايد اين گردن كلفتها را با زنجير بكشيم طرف سعادت . ما مي خواهيم شما آقاباشيد، شما مي گوييد مي خواهيم نوكر باشيم ! ما مي گوييم شما بايد خودتان كشورخودتان را اداره بكنيد، خودتان لشكر خودتان را اداره بكنيد، منافع مملكت مال خودتان باشد، ذخاير مملكت براي اين بيچاره هايي باشد كه در زاغه ها نشسته اند، شماها راضي نمي شويد. راضي نيستيد كه خودتان هم آدم بشويد! ما مي خواهيم شما را آدم كنيم ، شماآدم نمي خواهيد بشويد.
رژيم شاه ، رژيم ادعا!
.. . از اول ما مبتلاي به ادعاها بوديم . زماني كه محمدرضا خان بود اينجا ادعاها پشت سر هم ! راديو فرياد مي كرد و تلويزيون نمايش مي داد و مطبوعات دنبالش . و هر وقت آدم روزنامه را باز مي كرد، اولش اعليحضرت آريامهر چه فرمودند، والاحضرت چه فرمودند، ملكه چه فرمود، شهبانو چه فرموده ؛ هر وقت راديو را باز مي كرديم همين حرف بود؛ هر كس صحبت مي خواست بكند بايد همين حرفها را بزند. خودشان هم دائما از اين حرفها مي زدند كه مملكت را ما چه وضع كرديم ، ما به "تمدن بزرگ "مي خواهيم برسانيم ، ما چه مي خواهيم بكنيم ، ما چه مي خواهيم بكنيم . وقتي فوتش كردند و رفت ! فهميديم كه هيچ كاري نكرد؛ هيچ غلطي نكرده . شما دست روي هر يك از مظاهر تمدن بگذاريد، خراب است و اين [شاه ] خرابش كرد. يادتان نرود محمدرضارا؛ همه بدبختيهاي شما مال اين خبيث بود. اين را يادتان نرود؛ ذكرش كنيد. اينطورنيست كه حالايي كه از ايران خارج شده ، حالا شما ديگر بگوييد گذشت ، ديگر حرفش را نزنيد؛ خير اين بايد ذكرش زنده بماند تا آن وقتي كه خودش و اربابش و ديگران رفتند،آن وقت كه مدفون شدند؛ ديگر بعد از دفنش ما كاري نداريم !
سقوط شاه و پابرجايي ايران
تا حالا صحبت از شاهنشاهي و مردم ايران [بود كه ] ملت ايران شاهدوستند! از اول اصلا شاهدوستند! بدون شاه اصلا زندگي نمي توانند بكنند! حالا ما بدون شاهيم ؛ چرازندگي [مي كنيم ؟] ما همه نشستيم ايراني ها همه دارند زندگي مي كنند. همين آقا(3) گفت كه اگر شاه نباشد كمونيست مي شود. خوب حالا شاه نيست ، كمونيست شد؟ الان شاه هست ؟ شاه كه نيست . رژيم شاهنشاهي كمونيستي را از بين برده است ؟ رژيمي هم در كارنيست ! نه "رژيم شاهنشاهي " الان در كار است ، نه "شاهنشاه "ي در كار است ، نه "شاه "ي دركار است . شما مي گفتيد كه اگر من نباشم - محمدرضا خان اين جور مي گفت - كه اگر من نباشم تجزيه مي شود مملكت ! يك تكه اش را انگليسي ها مي برند، يك تكه اش راروسها مي برند، يك تكه اش را امريكايي ها مي برند! ما آن وقت هم مي گفتيم كه آقا توكه هستي اينطوري است ! تو برو اين حرفها نمي شود. الان هم رفته ؛ الان مملكت ما تجزيه شده است ؟ يكي از اين طرف ، يكي از آن طرف ؟! خوب رفت او، تمام شد.
شاهنشاهي و ملي گرايي دو روي يك سكه
تا حالا ما گرفتار لافها و گزافهاي محمدرضا خان بوديم ؛ به صورت شاهنشاهي واعليحضرتي آريامهري ! حالا ما گرفتار "مليت " و "آزادي " و اين حرفها هستيم . سر قبر دكترمصدق برويم و - عرض كنم - از اين حرفها! ما نه آنها را باور كرديم ، نه اينها را باورمي كنيم . ما خوش باور نيستيم ، چه كنيم ! ما مي بينيم همان بساطي كه در زمان محمدرضاخان - شاه سابق - بود حالا هم همانها دارد اجرا مي شود. همانهاست . آن وقت آدم مي كشتند حالا هم آدم مي كشند، آن وقت غارت مي كردند حالا هم غارت مي كنند،آن وقت از اجتماعات جلوگيري مي كردند حالا هم جلوگيري مي كنند. زورشان نمي رسد والا دو نفر آدم را نمي گذاشتند با هم جمع بشوند. شما هم كه مي گوييد بيش ازدو نفر نبايد باشد، دو نفر هم شايد نمي گذاشتيد. زورتان نمي رسد حالا! ديگر مردم اعتنابه آنها نمي كنند. همان برنامه است ، همان بساط است ؛ تغيير اسم مي دهند. يك [روز]اسمش شاهنشاهي مي شود، يك روز مليت و جمهوري دموكراتيك و اين حرفها. اينها بااسلام بد هستند، با جمهوري اش خوبند! آن تكه دومش كه جمهوري اسلامي است بااين بد هستند. آنها دشمن اسلامند. اگر نيستند، چرا وقتي برنامه تان را مي دهيد مي گوييدجمهوري دموكراتيك ؟ اسلام چه گناهي كرده ؟ اسلام به شما چه كرده ؟ شما خوب نيستيد با اسلام براي اينكه اسلام است كه جلوي منافع شخصي را مي گيرد، اسلام است كه نمي گذارد اين گردن كلفتها زندگي اشرافي بكنند، يا زندگي آنطوري كه دلشان مي خواهد بكنند. اسلام تعديل مي كند. اسلام است كه نمي گذارد اجانب بر مسلمين حكومت بكنند، اسلام است كه جلوي ظلم را مي گيرد، جلوي ديكتاتوري را مي گيرد.اين اسلامي كه جلوي ديكتاتوري را مي گيرد، حالا اينها مي گويند كه ما از ديكتاتوري محمدرضا خان فارغ شديم به ديكتاتوري آخوندي رسيديم ! آخر كدام ديكتاتوري آخوندها دارند؟ چه كردند اينها؟ ما مي گوييم ديكتاتوري نكنيد، ما مي گوييم ديكتاتوري بكنيد؟ ما مي گوييم ديكتاتوري نكنيد. ما جز از فساد، جلوگيري از هيچ چيزنمي كنيم . آزادند مردم ؛ شماها نمي گذاريد آزاد باشند.
رويارويي اسلام با ستمگران و خونخواران
هر روزي در يك اسمي همانهايي كه از محمدرضا خان تقويت مي كردند، حالا ازاينها دارند تقويت مي كنند. اسم تغيير كرده . محمدرضا يك اسمي ديگر پيدا كرده و الامطلب همان است . ايراني ها بايد ملتفت باشند، توجه داشته باشند، خيال نكنند كه ما غلبه كرديم تمام شد. محمدرضا را بيرونش كرديم ، بسيار خوب ؛ اين صحنه عوض شد، حالاصحنه دوم پيش آمده . يكوقتي با اسلحه زور و قلدري ، ديكتاتوري [و] يكوقتي با اسلحه آشتي و - به قول خودشان - ملايمت ؛ يكوقتي ، هم آشتي و هم قلدري ! حالا دموكراتيك .. . اسلامي و دموكراتيك ، از آن طرف "دين مبين اسلام "! [مي گفتند] همانها، اين همان نقشه هايي كه خود آن مردك (4) داشت ؛ "دين مبين اسلام "! آنكه اصلا دين مبين اسلام رانمي داند چه چيز هست ، مي گويد دين مبين اسلام ! از آن طرف دين مبين اسلام ، از آن طرف اساسش را دارد از بين مي برد! اسلام مي گويد كه تو برو كنار! اسلام حكومت جائررا قبول ندارد؛ شماها جائريد. اسلام با ظلم مخالف است . پيغمبر اسلام 23 سال جنگيده باظلم . يكوقت با موعظه و خطابه و اينها در مكه ، يكوقت با شمشير در مدينه . شما داريدظلم را ترويج مي كنيد؛ شما پريروز جوانهاي ما را كشتيد؛ شما خونريزيد، شماخونخواريد. ما مي خواهيم شما را از زير بار استعمار بيرون كنيم ، شما مي گوييد كه مامي خواهيم زير بار استعمار باشيم ! عقلتان نمي رسد، ما بايد تو[ي ] سرتان بزنيم تا بيرون برويد. ما زنجيرتان بايد بكنيم تا از زير اين بار بيرونتان بكشيم ، دستتان را بگيريم با زوربيرونتان بكشيم ؛ شما عقلتان نمي رسد. ارتشيهاي ما بدانند ما مي خواهيم اينها رامستقلشان كنيم ، اين دو - سه نفري كه در راس واقع شدند نمي گذارند. جلوي اين دو - سه نفر را بگيرند، اينها را بيرونشان كنند. دولتيهاي ما بدانند ما مي خواهيم دولت مستقل ايجاد كنيم ، اين نوكرها نمي گذارند. بيرونشان كنيد، الزامشان كنيد كه كنار بروند.
در راه تشكيل حكومت اسلامي
من در اول فرصتي كه پيدا كنم به خواست خدا مي روم ايران و اول قدمي كه برمي دارم تاسيس مي كنم يك دولت اسلامي مبتني بر احكام اسلام ، مبتني بر راي مردم .پيشنهاد مي كنيم به مردم و راي از آنها مي گيريم و يك حكومت اسلامي تاسيس مي كنيم .همه ايران مسلمند و من گمان ندارم جز چند نفري كه خيال مي كنند كه اسلام مخالف باظلم آنها هست و تشخيص اين را داده اند، مردم ايران مخالف باشند. ما مي بينيم كه مردم ايران - ديروز در تهران چه اجتماعي بوده است ، امروز هم بوده است - اينها اسلام رامي خواهند؛ اينها نمي خواهند كه زير بار حكومتهاي جائر باشند. اينها مي خواهند يك حكومت عادل داشته باشند. اين هم خيال نكنند كه جمهوري اسلامي يك چيزي است كه ما نمي فهميم . اينها خودشان را به نفهمي مي زنند! چرا نمي فهميد؟ جمهوري اش را كه همه مي دانيد، يعني راي عمومي بايد بگيريد. اسلامي اش هم يعني قواعد اسلام . با اسلام مخالفيد؟ با احكام اسلام مخالفيد؟ اسلام احكام دارد؛ در سياسات احكام دارد، دراجتماعيات احكام دارد - در همه چيز احكام دارد. قانون اساسي نه ، قانون اسلام . با جمهوري اش مخالف نيستيد، با اسلامش مخالفيد؟ اگر اينطور است باطن ذاتتان ايمان ندارد، اسلام ندارد، مسلم نيستيد.
فراخواني به بازگشت و پيوستن به ملت
ما مي خواهيم كه اين ارتش ما يك ارتش مستقلي باشد كه يك سرهنگي از امريكانيايد اينجا ارتشبد را بكوبد. ارتشبد! ما مي خواهيم تو را نجاتت بدهيم ، تو مي گويي نمي خواهم ؟! عقلت نمي رسد، به زور بايد نجاتت بدهيم ! جوانهاي ما در نظام ، فطرتشان باقي مانده ؛ مثل بعضي از اين بزرگهايشان نيست كه فطرت را از دست دادند از بس آدم كشتند؛ از بس ظلم كردند ديگر به صورت سبع در آمدند. جوانهايمان اين جور نيستند.جوانها! به داد مملكتتان برسيد، به داد ارتشتان برسيد؛ نگذاريد اين چهارتا پيرمردي كه پولهاي ما را جمع كردند و فرستادند به خارج ، اينها باز بگذارند آن وضع باقي باشد، اين وضع را بزنيد به هم .
من گفتم كه اگر دولت بيايد اينجا يعني رئيس دولت بيايد - به قول خودشان - بيايداينجا، تا استعفايش را قبلا ننويسد و اعلام نكند با من ملاقات نمي تواند بكند. اين هم كه من مي گويم استعفا، نه اينكه اين معناي واقعي استعفا دارد؛ اين نيست . اين نخست وزيرنيست نه اينكه نخست وزير است و استعفا كند؛ لكن براي حفظ ظاهري كه حالا كلمه استعفا را ما هم ذكر مي كنيم والا استعفا يعني چه ! تو نخست وزير اصلا نيستي ! اعلام بكندمن نخست وزير نيستم . اگر اين را [اعلام ] كرد، چون مثل بعضي از آنها كه بودند كه خيلي جناياتشان فوق العاده بود و نمي توانستم من حتي با استعفا يا با [توبه ] هم قبولشان بكنم ،اين به آن اندازه [هنوز] نرسيده ؛ اگر عاقل باشد استعفا مي كند و مي آيد اينجا توبه مي كند، مي شود مثل ساير مردم . اگر فطرتش را اين هم از دست داده است ، آن ديگر باخودش است . ما اگر بيايد و توبه كند ما مي پذيريم از او؛ و اگر سرسختي بكند همان است كه بود. و پشيمان خواهد شد. من به او الان مي گويم كه پشيمان مي شوي . ديدي چطوراربابت پشيمان شد آمد التماس كرد و مردم نپذيرفتند. نرسان به آنجا كه التماس كني ونپذيرند! شرافت ايلي را - ايل خودت را - از دست نده ، خراب نكن خودت را؛ در ايلتهم تو خراب خواهي شد.
اندرز و اتمام حجت
ما صلاح جامعه را مي خواهيم ؛ ما تبع پيغمبرهايي هستيم كه آمده اند براي اصلاح جامعه ، آمده اند براي اينكه جامعه را به سعادت برسانند. آنهايي كه كورند و نمي فهمند،آنها را با زور مي خواهد به سلامت و به سعادت برساند؛ آنها كه بينا هستند مي رونددنبالش . ما به تبع آنها مي خواهيم اين جامعه خودمان را سعادتمند كنيم . ما از اين گرفتاريهايي كه ايران دارد و جامعه ما دارد متاثريم ، متاسفيم . جامعه روحانيت مي خواهدنجات بدهد شما را. شما را با موعظه مي گوييم كه تبعيت كنيد از اسلام و قواعد اسلام ؛ اگرپذيرفتيد، آنهايي كه جناياتشان زياد نيست از ما هستند، توبه اگر كردند؛ و اگر نپذيرفتيد،با زور به شما تحميل مي كنيم كه بپذيريد يعني حق را بپذيريد، يعني از جنايت دست برداريد. به زور، به فشار ملت ، به فشار فرياد ملت - همان طوري كه فرياد ملت آن انگل رابيرونش كرد، فرياد ملت ، شما ريشه [انگلي را] كه ديگر چيزي هم نيستيد بيرونتان مي كند. آدم بشويد، زودتر توبه كنيد، مصلحتتان اين است ؛ من مصلحت شما رامي خواهم . بر ملت ايران است ، بر ملت ايران در اين زمان كه حساس است لازم است كه پافشاري كنند و دست از نهضتشان برندارند كه پيروزي آنها ان شاءالله نزديك است .
من از خداي تبارك و تعالي سلامت همه شما را خواستارم . خداوند همه شما را حفظكند؛ موفق باشيد. ايدكم الله - ان شاءالله .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر