عنوان : رهايي از غرب زدگي - تبيين "ايام الله "
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 17 شهريور 1358
تاریخ قمری : 16 شوال 1399
مناسبت : سالگرد 17 شهريور
جلد : 9
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
هدف بعثت انبيا
در قرآن كريم مي فرمايد كه ما موسي را فرستاديم به سوي قومش : ان اخرج قومك من الظلمات الي النور و ذكرهم بايام الله (1) دو تا ماموريت به حضرت موسي مي دهد خداي تبارك و تعالي : يكي اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور. و يك ماموريت ديگراينكه : ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا. همه انبيا مبعوث اند به اينكه مردم را ازظلمتها به نور خارج كنند. خداي تبارك و تعالي هم مي فرمايد كه الله ولي الذين آمنوايخرجهم من الظلمات الي النور والذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات (2)طاغوت را در مقابل خودش قرار مي دهد. خداي تبارك و تعالي شغل طاغوت را هم بيان مي فرمايد. همان طوري كه خداوند ولي مومنين است و مومنين را از ظلمات ، از همه انواع ظلمات و تيرگيها به سوي نور مي برد؛ در مقابل ، ولي كفار طاغوت است ، و آنها رااز نور به ظلمات مي كشد. اين دو مطلبي است مقابل هم : اخراج از ظلمات به نور؛ ظلمتهاو تاريكيها را زدودن و به نور رساندن ملت . در مقابل ، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن . اين شغل طاغوت است ؛ آن هم امر خدا. غرب زدگي و ظلمت
تمام نارواييها ظلمات است . تمام عقب افتادگيها ظلمت است . تمام توجه هاي به عالم طبيعت ظلمت است . همه غربزدگيها ظلمت است . اينهايي كه توجهشان به غرب است ،توجهشان به اجانب است ، قبله شان غرب است ، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفته اند؛ اوليايشان هم طاغوت است .
ملتهاي شرقي كه به واسطه تبليغات داخل و خارج ، به واسطه تعليمات عمال داخلي وخارجي ، رو به غرب آورده اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته اند ونمي شناسند خودشان را، ماثر و مفاخر خودشان را گم كرده اند و خودشان را باخته اند وگم كرده اند و به جاي آنها يك مغز غربي نشسته است ، اينها اوليايشان طاغوت است ؛ و ازنور به ظلمات وارد شده اند. و همه بدبختيهاي شرقيها هم ، از آن جمله ماها، همه گرفتاريهاي ما و بدبختيهاي ما هم ، همين است كه خودمان را گم كرديم ، يك كس ديگربه جاي ما نشسته است ولهذا مي بينيد كه هر چيزي كه در ايران هست تا يك اسم غربي نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربي داشته باشد. كارخانه هاي ما هم كه پارچه مي بافند بايد آن حاشيه اش خط غربي باشد؛ اسم غربي هم رويش بگذارند.خيابانهايمان هم بايد يك اسم غربي داشته باشد. همه چيزمان بايد رنگ غربي داشته باشد. كتاب هم كه مي نويسند همين كتاب نويسها، همين روشنفكرها، بعضيشان كتاب هم كه مي نويسند، يا يك اسم غربي روي آن مي گذارند؛ يا مطالب را وقتي ذكر مي كنند،استشهاد مي كنند به قول يك نفر غربي . عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند، وهم ماها! اگر كتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستوني آن اسم را نداشته باشد، اگردواخانه آن اسم را نداشته باشد، كمتر به آن توجه مي شود. وقتي به كتاب زياد توجه مي شود كه از اول كه انسان وارد مي شود هي اصطلاح غربي ببيند؛ هي الفاظ غربي ببيند.الفاظ خودشان را فراموش كنند؛ لغت خودشان را فراموش كنند؛ مفاخر خودشان را بكلي فراموش كرده اند؛ دفن كرده اند؛ و به جاي آن ديگران را نشانده اند. اينها همه ظلمتهايي است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمتها وارد كرده است . گسترش غرب زدگي توسط رژيم پهلوي
همين طاغوت زمانهاي اخير، زمانهاي ما، همينها، دامن زدند به اين غربزدگي . هرچيزي را به غرب نسبت داده اند. هر مطلبي را از غرب گرفته اند. هر مفخري را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاههاي ما هم در آن زمان دانشگاههاي غربي بود.اقتصادمان هم غربي ؛ فرهنگمان هم غربي . اصل خودمان را بكلي از ياد برديم ؛ و به جاي خودمان يك موجود غربي نشانديم . به مجرد اينكه يك كسي مريض مي شود، مي گويندبايد برود انگلستان ، بايد برود اروپا، با اينكه اطبا اينجا هم هست . در ذهن من اين است كه يكي از بستگان محمدرضا مخلوع ملعون ، اوزتين پيدا كرده بود؛ از اروپا براي او يك كسي كه عمل لوزه بكند، آوردند! در صورتي كه براي اطباي اينجا عمل لوزه يك عمل آساني است . اين چه مي فهماند به عالم كه يك كسي كه در راس يك مملكت به زورواقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است براي لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ؟ اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مي كند؟ چه خيانتي است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفي بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبي كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست ، از اين جهت از خارج مي آورند كه لوزتين را عمل كند؟ اين چه قدر كمك مي كند به استعمار؛ چه قدر كمك مي كند به غرب ؛ و چه قدرحيثيت ملت ما را از بين مي برد. وقتي كه او اين كار را كرد، مردم هم تا آن زمان همه آنهاچشمشان به اين بود كه چه مي كند اين آدم ، آنها هم وقتي كه مريض پيدا مي كردندحتي الامكان بايد بروند به خارج ، در صورتي كه اطبا ما داريم . در آن زمان جواني ، من يادم هست كه چشم من ضعيف شد، كه الان هم ضعيف هست . و در آن وقت امين الملك - خداوند رحمتش كند - طبيب چشم بود. من رفتم تهران براي اينكه چشمم را معالجه كنم . يك كسي كه با ما آشنا و با او آشنا بود گفت برويم پيش امين الملك . وايشان نقل كرد - آن آقا نقل كرد - كه فلان الدوله چشمش [ضعيف ] شده بود، رفته بوداروپا پيش اطباي آنجا. آنجا پيش آن طبيبي كه رفته بود، پروفسوري كه رفته بود، گفته بودكه اهل كجا هستي ؟ اهل ايران ، تهران . گفته بود مگر امين الملكنيست آنجا؟ گفته بود يا هست ، يا نمي شناسيم . آن طور كه آن آقا نقل مي كرد، گفته بودامين الملك از - مثل اينكه همچو چيزي از ما بهتر است . طبيب خوب داريم ، لكن مغزهايمان مغزهاي غربي شده است ، خود طبيبها هم همين طورند. خودشان هم وقتي پيش خودشان برويد مي گويند ديگر بايد بروي اروپا. براي اينكه خودشان هم مغزشان اين طوري شده ، خودشان را گم كرده اند. قدرت را از دست داده اند. حيثيت [و] مليت خودشان را از دست داده اند؛ و [از] دست داده ايم همه مان .
استقلال در گرو خروج از غرب زدگي
تا اين ملت از اين غربزدگي بيرون نيايد استقلال پيدا نمي كند. تا اين نويسنده هاي ماكتابهايشان به اين وضع است كه هر مطلبي كه مال خود ما هم هست وقتي بخواهند بيان بكنند استشهاد به قول فلان خارجي مي كنند، فلان غربي مي كنند، تا از اين وابستگي شماها در نياييد، استقلال پيدا نمي كنيد. تا اين خانمها - شما را نمي گويم . شما توده هستيد، آن خانمها را مي گويم - تا اينها توجهشان به اين است كه فلان چيز بايد، فلان مد[بايد] از غرب به اينجا بيايد، فلان زينت بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزي آنجا پيدا مي شود اينجا هم تقليد مي كنند، تا از اين تقليد بيرون نياييد، نه مي توانيد آدم باشيد؛ و نه مي توانيد مستقل باشيد. اگر بخواهيد مستقل باشيد، اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتي هستيد بشناسند و بشويد يك ملت ، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد. تا در اين تقليد هستيد، آرزوي استقلال را نكنيد. تا اين نويسنده هاي ما،نويسندگان ما، همه حرفهايشان غربي است ، اين را دست از آن برندارند، اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسمهايي كه در خيابانها و در داروخانه ها و در كتابهاو در پارچه ها و در همه چيزتان ، فقط مساجد است كه اسما خارجي را ندارند! آن هم براي اينكه روحانيون تا حالا به حسب نوعشان آن جور نشده اند؛ و الا همه چيز بايد يك اسم غربي داشته باشد. هم آنهايي كه مي نويسند اسم غربي مي گذارند؛ هم شما كه مي خواهيد بخوانيد. اينهايي كه مي خواهند بخوانند تا يك اسم آن طور نباشد به آناقبال نمي كنند. والذين كفروا اولياوهم الطاغوت آنهايي كه كافر هستند، كفران نعمت خدا رامي كنند؛ مستور است واقعيات پيش آنها، در سطح و در تيرگي هستند، كه اينها اوليايشان طاغوت است . كار طاغوت چيست ؟ يخرجهم من النور الي الظلمات از نور، از نور مطلق ، ازهدايت ، از استقلال ، از مليت ، از اسلاميت ، اينها را بيرون مي كند و وارد مي كند درظلمتها. در اين ظلمات اينها را وارد مي كنند.
شرق بايد خود را بازيابد
ماها الان خودمان را گم كرديم ، مفاخر خودمان را الان گم كرديم . ماثر خودمان را گم كرديم . تا اين گم شده پيدا نشود، شما مستقل نمي شويد، بگرديد پيدايش كنيد، بگرديدشرق را پيدا كنيد. تا ما اين طور هستيم ، تا نويسنده هاي ما آن طور است ، تا روشنفكرهاي ما آن طور فكر مي كنند، تا آزاديخواهان ما آن طور آزادي غربي را مي خواهند، همين است كه هست . فرياد مي زنند كه اختناق است ، اختناق است ، آزادي نيست ! چه شده است كه آزادي نيست ؟ نمي گذارند اين آخوندها، زنها و مردها را با هم توي دريا بروندبغلطند! اين آخوندها نمي گذارند كه اين جوانهاي ما آزاد باشند بروند در مشروبخانه ها ودر قمارخانه ها و در فحشا فرو بروند، آزادي نيست ! اينها نمي گذارند كه راديو وتلويزيون ما، زنهاي لخت را نشان بدهد و آن وجه وقيح را، فضيح را، قبيح را، و بچه ها وجوانهاي ما را مشغول كند!
آزادي وارداتي و غربي ، تخديركننده افكار جوانان
اين يك آزادي وارداتي است كه از غرب آمده است . "آزادي استعماري " است .يعني ممالك مستعمره را ديكته كردند به آنهايي كه خائن به مملكت هستند به اينكه ترويج اين آزاديها را بكنيد. آزادند كه هروئين بكشند، چه بكنند. آزادند كه افيون بكشند، آزادند كه به قمارخانه ها بروند، آزادند كه به عشرتخانه ها بروند، آزادند كه به سينماها بروند. نتيجه چه ؟ نتيجه اينكه اين جوانهايي كه بايد براي يك مملكت و براي سرنوشت يك مملكت فعاليت داشته باشند نسبت به سرنوشت مملكت بي تفاوت باشند. تمام نظرشان به اين است كه كي شب بشود ما سينما برويم ؛ و كي تابستان بشود ما دريابرويم ! همه نظر اين است . يك آدم افيوني نمي تواند فكر كند براي يك مملكت . يك آدمي كه مغزش به موسيقي عادت كرد نمي تواند براي مملكت مفيد باشد. و اينهايي كه بازي خوردند از خارج ، يا بازي نخورده عمال خارج هستند، و ترويج موسيقي مي كنند،ترويج فحشا مي كنند، ترويج اين كارهايي كه جوانهاي ما را به تباهي مي كشد مي كنند،اينها نتيجه كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان ، آن قدرت را داشته باشد تا اداره بكند، اين قدرت را از جوان مي گيرند. اين فكر اينكه چه مي گذرد به اين مملكت ، حكومتها چه مي كنند با اين مملكت ، محمدرضا چه به سر اين مملكت آورد، اين فكر از توي كله ها بيرون مي رود.تمام توجه ، تمام اين مغز، مغز موسيقي مي شود. به جاي مغز جدي ، مغز لهوي مي نشيند.بايد يك آدمي باشد كه به سرنوشت خودش فكر كند، اين فكر را از او گرفته اند. اين آزادي است كه "آزادي استعماري " بايد به آن بگوييم . غير آزادي است كه در ملت بايدباشد. آزادي است كه از خارج وارد شده است و ماها را اين طور كرده است ؛ جوانهاي مارا اين طور كرده است . جوانها آنهايي كه عادت بكنند، چند روز عادت بكنند به اين كارها، به اين عشرتها، به اين چيزهايي كه در سينماها مي كردند و نمايش مي دادند، اين ديگر در فكر اينكه نفت ما را كي مي برد و آهن ما را كي مي برد و گاز ما را كي مي برد، اين به اين فكرها ديگر نيست . چه كار دارم ، بگذار عيش و عشرتم را بكنم ! مگر بيكارم كه بروم وقتم را صرف كنم براي اين چيزها. اين طور ما را بار آوردند. تا جوانها را اين نويسندگان بي انصاف ما نجات ندهند و آزادي سالم را ترويج نكنند و آزادي فاسد راجلويش را با قلم و قدم نگيرند، اميد اينكه يك مملكت آزاد مستقل داشته باشيم را به گور بايد ببريم .
موسي - عليه السلام - مامور شد: ان اخرج ؛ قومت را از ظلمات به نور [ببر] ماموريت اين است . ماموريت همه انبيا اين است كه اينها را از اين ظلمتها، از اين چيزهايي كه برخلاف مسير انسانيت است ، برخلاف مسير مليت است ، اينها را خارج كند، و متوجه بهنور كند، وارد كند در نور وحي و نوراني باشد. قلب نوراني نمي تواند ببيند كه ماثر ومفاخرش را دارند زير پا مي گذارند و حرف نزند. نمي تواند يك قلب نوراني ببيند كه ملتش را به اين ذلت كشيدند و افرادش در اطراف تهران هم باز يك سوراخ منزلشان است و اين صحبت نكند. و آنها مي خواهند كه شما را جوري بار بياورند كه در همه امورشان بي تفاوت باشيد؛ نپرسيد كه چرا اين مستمندان به حال مستمندي باقي مانده اند،و نفتهاي ما را ديگران مي بردند، نپرسيد و در ذهنتان اصلا نيايد. در ذهن وارد نشود كه يك همچو گرفتاريهايي هم ما داريم . شما حالا را ملاحظه نكنيد كه نور وارد شده است در قلبهاي شما؛ شما پانزده سال پيش از اين ، بيست سال پيش از اين را ملاحظه كنيد ببينيدكه هيچ مقاومتي بود در مقابل آنهايي كه همه چيز ما را مي بردند؟ نبود. كاري نداشتند به اين حرفها. يك دسته اي گاهي وقت يك نقي مي زدند. نه توي مجلسمان صحبت بود ونه توي مسجدمان صحبت بود؛ و نه توي دانشگاهمان صحبت بود، هيچ جا.
سخني درباره ايام الله
امر دومي كه فرموده است خداي تبارك و تعالي به حضرت موسي : و كرهم بايام الله اينهارا متذكر كن به "ايام خدا". همه ايام مال خداست ؛ لكن بعضي از ايام يك خصوصيتي دارد كه براي آن خصوصيت "يوم الله " مي شود. روزي كه پيغمبر اكرم هجرت كردند به مدينه ، اين روز "يوم الله " است . روزي كه مكه را فتح كردند "يوم الله " است . يوم قدرت نمايي خداست كه يك يتيم را كه همه رفضش (3) كرده بودند، نمي توانست زندگي بكندتو وطن خودش ، تو خانه خودش ، بعد از چندي فتح مكه به دست او شد؛ و آن قلدرها وآن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره او واقع شد، و فرمود: انتم الطلقا(4)ديگر آزادتان كردم ، برويد؛ اين "يوم الله " است . يوم خوارج ، روزي كه اميرالمومنين -سلام الله عليه - شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اينغده هاي سرطاني را درو كرد، اين هم "يوم الله " بود. اين مقدسهايي كه پينه بسته بودپيشانيشان ، لكن خدا را نمي شناختند، همينها بودند كه كشتند اميرالمومنين را! قيام كردنددر مقابل اميرالمومنين - سلام الله عليه - از لشكر خودش بودند، قيام كردند در مقابل او.براي خاطر آن قضايايي كه در صفين واقع شد و امام - عليه السلام - ديد كه اگر اينها باقي باشند فاسد مي كنند ملت را، تمامشان را كشت ، الا بعضي كه فرار كردند؛ اين "يوم الله "بود. روزهايي كه خداي تبارك و تعالي براي تنبيه ملتها يك چيزهايي را وارد مي كند،يك زلزله اي وارد مي كند، يك سيلي وارد مي كند، يك طوفاني وارد مي كند، كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم "يوم الله " است . چيزهايي است كه به خدا مربوطاست .
"ايام الله " 15 خرداد و 17 شهريور
از آن "يوم الله "ها 15 خرداد بود. 15 خرداد هم از "ايام الله " بود كه يك ملت ايستاددر مقابل يك قدرت و كاري كرد كه پنج ماه تقريبا حكومت نظامي شد. منتها قدرت نداشت ملت ؛ باز اجتماع درست نشده بود، بيدار نشده بودند، شكست خوردند. نه شكست ؛ به حسب ظاهر؛ و الا از همانجا مبداء پيروزي ملت است . 17 شهريور هم ، كه امروز ما اينجا مجتمع هستيم ، آن 17 شهريور سال گذشته "من ايام الله " آن هم از ايام خدايي بود كه يك ملت ، زن و مردش ، جوان و غير جوانش ، بايستند و خون بدهند براي احقاق حق . اين روز خداست . 17 شهريور "من ايام الله " است ، بايد متذكر باشيد. بايديادآوري كنيد اين "ايام الله " را. چنانچه كرديد، از ياد نبايد برود اين "ايام الله " براي اينكه اين ايام اند كه آدم سازند. اين ايام است كه جوانهاي ما را از عشرتكده ها بيرون مي آوردبه ميدان جنگ مي برد. اين ايام الهي هست كه ملت ما را بيدار مي كند، و بيدار كرد. امرمي كند: ذكرهم بايام الله ؛ "ايام الله " را در ذكر مردم وارد كن . يادتان نرود اين ايام بزرگي كه برملت ما گذشت ، و "ايام الله " بود؛ مثل "15 خرداد"؛ مثل "17 شهريور". آن روزي كهاين خبيث (5) فرار كرد از "ايام الله " بود؛ كه يك ملتي كه هيچ نداشت يك قدرت راشكست ، به طوري كه نتوانست بماند. نه قدرت خودش ، قدرت همه ؛ دنيا ايستاده بودمقابل شما، من مطلع بودم ، دنيا ايستاده بود پشتيبان ، پشتيبان خودش اول ؛ پشتيبان وارث آن ، كه اين شخص بختيار باشد، ثانيا. ايستاده بودند دنبال او كه نگهشان دارند. دو دستي امريكا چسبيده بود كه شاه را نگه دارد. وقتي او فرار كرد، دودستي چسبيده بودند بختياررا نگه دارند. مي فرستادند پيش ما كه اين از ماست ، اين مال ماست ! نوكر بودند اينها، واين را بعيد ندانيد كه يك نفر را ده سال ، پانزده سال ، بيست سال ، با يك صورتي نگه دارند؛ به يك صورت ملي ، صورت دروغي ملي ، صورت ملي كاذب ، نگه دارند براي يك روز كه به دردشان مي خورد. ممكن است بيست سال يك كسي تو مسجد نمازبخواند و عرض مي كنم كه عبادت به جا بياورد كه يك روز براي آنها كار بكند! اين ممكن است . و ممكن است يك نفر آدم ده بيست سال ادعاي صداقت بكند و مليت بكند و فحش هم بدهد به خارجيها، مقاله هم بنويسد به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگير بشود، براي يك روز. آن يك روز، آن روزي بود كه وقتي او رفت او جايش باشدبراي حفظ منافع اجنبيها. هيچ بعيد شما ندانيد اينها را. چنانچه شد و واقع شد و ديديد و به ما مي گفتند كه زود است ؛ شما حالا نرويد زود است ، حالا حالا شما به ايران نرويد.مي خواستند جمع و جور كنند قدرت خودشان را و آشفتگيها را تمام كنند كه ديگر امكان رفتن نباشد، آن هم يكي از "ايام الله " بود.
و يكي از ايام بزرگ خداي تبارك و تعالي آن شبي بود كه كودتا كردند اينها. آن شبي كه ما تهران بوديم و روز هم اعلام حكومت نظامي شد كه روز هم كسي بيرون نيايد و آن شب ، - بعدها به ما اطلاع دادند - اينها آن شب بنا داشتند كه تمام سران قوم ، هركس گوشش مي جنبيد بكشند و تصفيه كنند تا تمام بشود كار، خدا نخواست ، آن قيام ملت وآن قيام نوراني ملت ، ملت متعهد كه بعدش كه اينها قيام كردند، نيروهاي آن طرف هم بهاين طرف ملحق شدند، هي ملحق شدند، يك مسئله اي بود كه الهي بود و "من ايام الله "بود. اين را از ياد نبريد كه تمام چيزها را جمع كردند و تمام كيدها را درست كردند براي اينكه در يك شب بريزند كودتا كنند و همه اشخاصي كه احتمال مي رود يك كاري ازآنها بيايد همه را از بين ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اول ، خدا نخواست . اين يكي از "ايام الله " بود كه شما ملت شريف نوراني با قلبهاي پر از ايمان نترسيديد و آن روزريختيد به خيابانها، با اينكه اعلام حكومت نظامي بود، ريختيد به خيابانها، و خنثي شد آن چيزي كه آنها مي خواستند. مي خواستند خيابانها خلوت بشود، تانكها را بياورند همه جامستقر بكنند، و شب مشغول آن جنايت بشوند. خداي تبارك و تعالي به داد اين ملت رسيد. و آن روز يكي از ايام الله بزرگ است . همه قدرتها دنبال اينها بودند. همه قدرتها،نه فقط قدرت ابرقدرت ؛ ديگران هم بودند. آنهايي كه به نرخ روز كارهايشان را مي كنند؛نان به نرخ روز مي خورند. همه آن روز پشتيباني مي كردند، مع ذلك خداي تبارك وتعالي به شما مرحمت فرمود، شما را بر اين قدرتهاي بزرگ پيروز كرد و دست اجانب رااز مملكت شما كوتاه كرد. و ان شاءالله تا آخر كوتاه است . اين ايام يادتان باشد؛ از يادتان نبريد. اين ايام بزرگ الهي كه از "ايام الله " است اينها را يادتان باشد. يادتان نرود كه مايك 15 خرداد داشتيم ، 15 خرداد مبداء نهضت اسلامي ايران است . يادتان نرود كه ما يك 17 شهريور داشتيم . 17 شهريور از "ايام الله " است . و بايد يادمان نرود اين را. آن قدرشهيد داديم و آن قدر خون داديم ما آن روز و در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب . قيام كردند ملت ما و خونشان ريخته شد، لكن پيروز شديم . مبداء پيروزي و همه روزهايي كه نمي توانيم ما بشمريم . اين روزهايي كه آنها با كمال شقاوت حمله مي كردندو شما با كمال شجاعت زن و مردتان مي ايستاديد در مقابلشان . يك كسي كه براي من نقل كرد گفت من خودم ديدم كه يك بچه ده دوازده ساله - يك همچو چيزي - سوارموتورسيكلت بود و رفت طرف تانك ! تانك هم او را زير گرفت از بين برد. اما يك همچو روحيه پيدا شده بود كه بچه دوازده ساله هم حمله به تانك مي كند، با دست خالي و هيچي . شماها هم با دست خالي يك [شاهنشاهي ] 2500 سالهو يك جنايتكاران 2500 ساله را كه اگر مطالعه بكند كسي تاريخ را، در اينها شايد يك نفر هم پيدا نشود كه جنايتكار نباشد، منتها كم و زياد داشتند. آنها هم كه به آنها "جنت مكان "(6) مي گويند آنهاهم جنايتكار بودند! آنها هم . پسر برومند خودش را كور كرد، (7) براي اينكه مبادا يك وقتي قدرت نمايي بكند! آنها هم آن طور بودند. لكن جنايت اصيل ، آن كسي كه اصيل در جنايت بود، اين پسر بود. پدر به اين اصالت نبود! براي اين [كه ] هم ارث برده بود، وهم خودش بود! آن كه اصيل بود در جنايت ، آن كه همه چيز ما را به اسم "تمدن بزرگ "عقب نگه داشت ، آن كه اسلام عزيز ما را با اسم اسلام مي خواست محو بكند، آن كه مفاخر ما را از بين مي خواست ببرد، تاريخ بزرگ ما را مي خواست به هم بزند، كه از همه اصالتش بيشتر در جنايت بود، اين شخصي بود كه حالا معلوم نيست كجاها داردسرگردان مي گردد.
مفاخر خود را از ياد نبريد
شما اين مفخرهاي خودتان را از ياد نبريد. روشنفكرهاي ما و نويسندگان ما،نويسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفكر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند. اين قدرطرف غرب سجده نكنند كتاب بنويسند. شما خودت مطلب داري ؛ چه كار داري كي چه گفته ؟ جهنم ، كه گفته ! چرا استشهاد به يك قول اجنبي مي كني تا روح جوانهاي ما راافسرده كني و اينها را از قالب خودشان بيرون بكني .
لزوم اعراض از آثار غرب زدگان
شما ملت هم بنابر اين بگذاريد كه اگر يك داروخانه اي اسم خارجي داشت از اوچيزي نخريد تا اسمش را عوض كند. اگر [در] يك كتابي ، اين دانشگاهيهاي عزيز ما،اينها هم توجه به اين معنا بكنند كه اگر يك نويسنده اي در هر كتابي شروع مي كند ازديگران در كتابش استشهاد كردن ، اين كتاب را نخوانند، نخوانند اين كتاب را. اگراين طور بكنيد و مشتريها كنار بروند - اينها مي خواهند مشتري پيدا كنند - اگر مشتريها كناربروند، اينها هم دست برمي دارند از اين . كارها. وقتي متاعي مشتري نداشت ، ديگرعرضه نمي شود. شما بنابراين بگذاريد كه اين چيزهايي كه دارد شما را مي كشد به طرف غرب و مفاخر شما را زير پا مي گذارد و به جاي او مطالب غربي را مي نشاند، شما هم اعراض كنيد از او؛ پشت كنيد به اينها. به نويسنده اين طوري پشت بكنيد؛ به كتاب اين طوري پشت بكنيد. اين كتابهايي كه هرچه صحبت مي شود از لنين و استالين وزهر مار صحبت مي شود نخريد. الزامي نيست كه شما بايد كتاب بخريد. نخريد اين كتابهارا. نخوانيد اين كتابها را. وقت گذشته است كه تفصيل اين قضيه را كه فردا ما مبتلا هستيم به دانشگاه و مبتلا هستيم به توطئه گري هايي كه در دانشگاه بنا دارند بكنند، من حالا وقت ندارم كه راجع به آن يك صحبتي بكنم ، گذشته وقت . لكن بايد خود جوانهاي ما كه اكثرامتعهد هستند، اكثرا اين ملت ملي هستند، اكثرا به اسلام اعتقاد دارند، اينها نگذارند يك عده اي بيايند آنجا و شلوغ كنند و توطئه كنند. پشت كنند به اينها. كتابهايشان را نخوانند.من نمي گويم آتش بزن . نه ، آتش سوزي غلط است . هيچ آتش سوزي بدتر از اعراض نيست . وقتي آتش سوزي بشود، مردم خيال مي كنند يك چيزي توي اين بوده حالاآتشش زده اند. وقتي پشت بكنيد به آنها تمام مي شود قضيه ، نخريد كتابهايشان را،نگذاريد اين متاعي كه مي آورند شما مشتريش باشيد. نه ، مشتري نباشيد. بيايند بريزندآنجا، صد خروار هم كتاب را بريزند اينجا. نه ، نريزيد و آتش نزنيد و پاره هم نكنيد، لكن نخوانيد و نخريد. اگر نخوانيد و نخريد، بعد از چند روز مي بينيد كه خبري نيست ديگر.اين كتابها را مي آورند كه شما بخوانيد. مي خواهند شما را از شرقيت به غربيت ، آن هم به آن بدترين اقسام ديكتاتوري ، بدترين اقسام ديكتاتوري را به شما مي خواهند تحميل كنند، نخريد اين كتابها را.
ان شاءالله اگر فرصتي باشد در يك وقتي بيشتر راجع به اين مطلب ، اين مطلب را من نمي توانم حالا حقش را ادا كنم .
حالا من دعا مي كنم به شما كه خداوند تبارك و تعالي همان طور كه عنايت كرد براين ملت ، رحمت كرد بر اين ملت و اين ملت را از شر اجانب و از شر نوكرهاي اجانب نجات داد، اين نظر رحمت را بر اين ملت حفظ بكند كه ديگر اين اجانب رخنه نكنند دراين مملكت .
خداوند به شما سعادت ، سلامت ، عزت ، قدرت و جديت بدهد و شما را از اين آزاديهايي كه استعماري هست و از خارج وارد شده است به اين مملكت نجات بدهد.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر