صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - انتظار ملت از دولت و دولتمردان و ضرورت انجام آن - ساعت 30: 10 صبح 20 شهريور 1359

عنوان : انتظار ملت از دولت و دولتمردان و ضرورت انجام آن
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : ساعت 30: 10 صبح 20 شهريور 1359
تاریخ قمری : 1 ذي القعده 1400
مکان : تهران ، جماران
جلد : 13

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
خطر حب نفس و غفلت از خدا
من اول دعا مي كنم كه خداي تبارك و تعالي شما آقايان را از عنايت خودش محروم نكند و شما را به راهي كه رضاي اوست هدايت بفرمايد و شما به مقصدي كه مقصداسلام است و آرزوي ملت است ، برسيد. آنچه كه خطر براي هر انساني و هر متصدي امري هست حب نفس است . راس همه خطاهايي كه انسان مي كند، حب نفس است . هربلايي سر انسان خودش مي آيد يا جامعه از دست قدرتمندان مي بيند اين در اثر هواي نفس و خودخواهي است . در روايات ائمه ما فرموده اند: راس كل خطيئه حب النفس ؛ (1) يعني ،همه خطاهايي كه از انسان صادر مي شود در اثر همين خودخواهي و غفلت از خداست .انسان بايد كوشش كند كه اين حب نفس را اگر نمي تواند تمام كند كم كند، البته مسئله بسيار مشكلي است و محتاج به رياضت است ، لكن مسئله نشدني نيست . مشكل است ،لكن نشدني نيست . اگر انسان در هر امري كه وارد مي شود در آن امر، خودخواهي را كناربگذارد و مصلحت را ملاحظه بكند و خدا را ملاحظه بكند، هم موفق مي شود و هم ازخطراتي كه بر اين خودخواهي است در امان مي ماند.
شما كه الان از وزراي محترم هستيد و مملكت اسلامي به شما سپرده مي شود وپستهاي شما پستهايي است كه بايد در آن اعمال بسيار شايسته انجام بگيرد، كوشش كنيدكه اولا، گمان نكنيد كه رياست ، از رياست درجه اول تا آخر، يك چيزي باشد؛ يك امراعتباري است . يك دسته اي جمع مي شوند يكي را مي گويند تو كارها را انجام بده . درنظر داشته باشيد كه حضرت امير - سلام الله عليه - در حالي كه به حسب فهم جامعه ،رياست يك كشور بسيار بزرگي را داشت از حجاز تا مصر، عراق ، ايران ؛ همه را داشت ،آن وقت چه جور بود وضعش ، چه جور بود سلوكش با مردم و چه بود سفارشهايي كه به عمالش يا به حكومتهايي كه از طرف او بودند. چه سفارشهاي ارزشمندي فرموده است !البته ما نمي توانيم خود او باشيم ، لكن مي توانيم كه شيعه او باشيم ، پيرو او باشيم . تا آن حدودي كه بتوانيم ، بايد پيروي از او بكنيم . او تمام مقصدش خدا بود. اصلش اين دنيا واين رياست دنيا و اينها در نظر او چيزي نبود، مگر اينكه بتواند يك عدلي را در يك دنيابرقرار كند، و الا پيش آنها مطرح نبود كه يك رياستي داشته باشم يا خلافتي داشته باشم ،مگر اينكه بتوانند يك عدلي را اقامه كنند و يك حدي را جاري كنند. ما بايد از آنهادرس بگيريم و پند بگيريم و به شيوه آنها تا آن اندازه اي كه مي توانيم عمل كنيم و از آن چيزهايي كه دام شيطان است - كه بزرگترين دام همان خودخواهي انسان است - از اين دام رهايي پيدا بكنيم و به صراط مستقيم الهي راه برويم تا بتوانيم ، هم خودمان را اصلاح كنيم و هم جامعه مان را.
شما ببينيد كه چه حكومتي در دست شما آمده و از چه راهي آمده است و كي به شمااين حكومت را محول كرده . چنانچه پنج سال پيش از اين ، ده سال پيش از اين را شما درنظر بياوريد، وضع آن وقت را در نظر بياوريد، حكومت آن وقت را در نظر بياوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومت را نسبت به ملت در نظر بياوريد و حبسها و زجرها وتبعيدها و قتلها را كه در آن حكومت واقع مي شد به نظر بياوريد و از خودتان سئوال كنيدكه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آنطور جنايتكاري ها واقع مي شد و اختناقها وآن مسائل و مصايب براي كشور ما بود و حالا چه شده است كه ما آزادانه اينجا با هم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مي كنيد و مردم هم آزادانه يا انتقادمي كنند يا تعريف مي كنند از شما؟ اين آزادي را كي به ما داد؟ و اين استقلالي كه الان ماداريم و كسي نمي تواند دخالت كند در كشور ما، اين را كي به ما داد؟ جز اين بود كه اين پابرهنه ها و اين زاغه نشين ها و اين دانشگاهيهاي محروم و اين مردم كوچه و بازار با هم جمع شدند و براي خدا قيام كردند و نهضت كردند و ما را به اين آزادي رساندند و آن سدهاي بزرگي كه در تصور كسي نمي آمد كه شكسته بشود، شكستند و ما را به آنجارساندند كه وزير بشويم و رئيس جمهور بشويم و وكيل بشويم و همه اينها را داشته باشيم ؟ و همه از اين ملت است . ما هر چه داريم از اين ملت است ؛ البته ملت اسلامي كه بافرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند.
انتظار مردم از مسئولان
ما بايد ببينيم كه اين ملتي كه ماها را به اين مقامها رسانده اند، از ما چه مي خواهند و مابايد براي آنها چه بكنيم . از ما مي خواهند كه تمام اين ارگانهايي كه هستند، تمام اين روسايي كه هستند، از رئيس جمهور گرفته و نخست وزير و وزرا تا وكلا و - عرض مي كنم كه - وزارتخانه ها و هر چه در آنها هست ، اينها مي خواهند كه اينها همه در راه اسلام ، كه خواست ملت بود و همه كوشش شان براي اسلام بود و اسلام آنها را موفق كرد،اينها هم در همان طريق اسلامي راه بروند.
طريق اسلامي اين است كه مستضعفين را حمايت كنند، بيشتر توجهشان به آنها باشد.در طول تاريخ ، حمايت حكومتها از قلدرها بوده است . شما هر حكومتي را كه در اين 2500 سال دوران ظلمت در نظر بگيريد، هر حكومتي هر چه عادل بوده ، هر چه جنت مكان بوده در نظر بگيريد، آن وقت برويد سراغ وزراي او، كه از چه طايفه اي بوده اند،آنهايي كه بهره برمي داشتند از اين ملتهاي ضعيف ، چه اشخاصي بودند، پيدا نمي كنيديك حكومتي كه براي مستضعفان باشد، براي اين كوچه و بازاريها باشد، براي اينپابرهنه ها باشد. هر چه بودند، براي ملك دارها بودند و براي قدرت دارها و براي سرمايه دارها و براي روسا و خانها، و هر چه بود براي آنها بود.
يك وقت در بعضي از حكومتها تيول (2) مي كردند؛ خراسان را مي دادند دست يك عده تيول . او چقدر مي داد براي اين ؟ فرض كنيد كه در پول آن وقت ، پنجاه هزار تومان - پول پنجاه هزار تومان آن وقت ، پنجاه ميليون هم بيشتر بود - و به او خراسان را مي دادند؛برو سراغ خراسان ؛ يعني ، ديگر ما هر چه صدا از خراسان بلند بشود و هر چه از ظلم توگفته بشود ما اعتنا نمي كنيم . تو برو، آنجا مال تو. آنجا مردمش - عرض بكنم - ناحيه اش ودرآمدش مال اين بود. اين بايد اين پنجاه هزار توماني كه اينجا به نخست وزيرش داده است يا به صدراعظم داده است ، بايد اين پنجاه هزار تومان را درآورد و چندين پنجاه هزار تومان هم براي خودش درآورد؛ براي اينكه يك تجارتي بود؛ فروخته بودند اينجارا. اين پول او را بايد بدهد، بايد نفع هم ببرد. اين با مردم چه مي كرد؟ با كدخداهاي ده يابست وبند مي كرد و ده را مي چاپيد يا اگر كدخدايي بود كه يك تخلفي مي كرد، آنطورمي كرد كه شاه مخلوع به مردم ! اين وضع حكومتهاي جبار است .
حكومت اسلام كه الان شما مدعي هستيد كه نخست وزير اسلام هستيد، دولت اسلامي هستيد وآقايان ، وزراي اسلام هستند، و آقاي رئيس جمهور، رئيس جمهور يك كشور اسلامي هستند و وكلا وكلاي كشور اسلامي هستند، بايد از آنچه كه در سابق گذشته نسيان كنند او را، دفن كنند او را. از ديكتاتوريها، از چپاولگريها، از خودخواهي هاو خودپسندي ها، همه اينها را بايد دفن كنند و وارد بشوند در يك مملكت تازه اي كه ازصدر اسلام كه بگذريم ، ديگر يك همچو چيزي نبوده است . در صدر اسلام هم براي ايران نبود اينها. حتي آن وقت هم كه ايران را فتح كردند، باز سپردند به دست همانهاييكه اداره مي كردند و جنايات هم همان جنايات بود. نتوانستند اين كار را بكنند.
نفس اماره و حيله هاي شيطاني
شما امروز بايد فكر اين را بكنيد كه از يك چاه عميقي اين مردم شما را نجات دادند.شما حبسها را ديديد و زجرها را چشيديد و الان هم آزادي را و شهد آزادي را داريدمي چشيد. براي شكر اين نعمت ، شماها خدمتگزار باشيد. براي شكر اين نعمت ، همه باهم در يك راه باشيد. اين را من كرارا گفته ام : اگر همه انبيا جمع بشوند در تهران وبخواهند كار بكنند، بخواهند دخالت در امور بكنند، هيچ با هم اختلاف پيدا نمي كنند؛امكان ندارد. براي چه ؟ براي اينكه آنها نفس خودشان را كشته بودند و مبداء خلاف ،نفس انسان است ؛ مبداء همه خلافهايي كه پيدا مي شود. انسان خيال مي كند كه نه ، من براي مصلحت اين كار را مي كنم . عمر خودش را انسان نمي فهمد، وضع خودش را انسان نمي فهمد. شما اگر بخواهيد مقايسه كنيد - شمايي كه مي گوييد كه من براي مصلحت مسلمين فلان كار را مي كنم - شما فكر اين را در خلوت بكنيد كه اگر يك كسي ديگر به جاي شما بود و بهتر هم مصالح مسلمين را انجام مي داد، شما باز همان طور بوديد؟مي خواستيد خودتان نباشيد و او باشد؟ يا نه ، مي خواهيد كه اين مصلحت مسلمين - به اصطلاحتان - به دست شما انجام بگيرد؟ "منم كه اين مصلحت را دارم ايجاد مي كنم "،اين همان شيطان است ؛ همان شيطاني كه اغوا مي كند آدم را. اكثر اغوائاتش اين است كه انسان را بازي مي دهد، وسوسه مي كند در انسان ؛ وسوسه هاي دامنه دار از همه طرف .وسوسه مي كند كه تو حالا صاحب قدرت هستي ، تو حالا صاحب كذا هستي ، ديگران چكاره اند؟ شما حالا وزير هستيد، ديگران بايد اطاعت بكنند، چشم بسته بايد اطاعت بكنند! شما وكيل هستيد، ديگران بايد از شما اطاعت بكنند و چشم بسته هم باشند! اين همه براي اين است كه انسان خودش را نساخته . اگر انسان خودش را ساخته بود، هيچ بدش نمي آمد كه يك رعيتي هم به او انتقاد كند؛ اصلا بدش نمي آمد، از انتقاد بدش نمي آمد. اگر انتقاد دو انسان را فرض كنيد؛ يكي خودتان يكي ديگري ، هر دو داراي يك صفت متوازي هستيد. اگر يك كسي از آن رفيقتان تكذيب كند براي خاطر آن صفتش ،شما خوشتان مي آيد؛ براي اينكه آن را مقابل خودتان مي دانيد. از اين جهت ، همان صفتي كه در شما هست ، در ديگري اگر باشد و انتقاد بكنند، شما خوشتان مي آيد، اوبدش مي آيد. او هم وقتي ببيند همان را در شما عيبجويي مي كنند، خوشش مي آيد و اگراز خودش عيبجويي كنند، بدش مي آيد. اينها همه از حيله هاي شيطان است كه شيطان ،بزرگتر از همه شيطانها - حتي از اين شيطان بزرگ معروف - اين شيطان نفس اماره خودآدم است . ما كه الان يك مملكت اسلامي به ما سپرده شده است ؛ يعني ، اين مردم بافريادهايشان سدها را شكستند و راي به همه شماها دادند و به وكلا و - عرض مي كنم - به رئيس جمهور و بعد هم وكلاي آنها به شما و اينها، اين مردمي كه با اين زحمت راي به شما دادند و شما را بر سر مسند نشاندند، حالا شما بخواهيد سر مسند با هم اختلاف كنيد،ببينيد پيش خدا چه هست . يك دسته زحمت كشيدند و جوانهايشان را دادند. و الان هم شما كردستان را مي دانيد چه جور است و اين پاسدارها در كردستان و اين ارتشيها درآنجا هر روز دارند جان مي دهند، هر روز دارند خون مي دهند، مردم آنجا دارند بمباران مي شوند، دشمنهاي ما مشغول فعاليت زياد هستند. در اين حالي كه همه جوانب بر ضد ماهست ، همه قدرتهاي بزرگ و كوچك بر ضد ما هست و اين ملتي كه با اين زحمت به دست شما اين مملكت را داده است ، شما حالا بنشينيد سر اينكه من چطور، شما چطور وهمه اش هم از شيطان است . هيچ شك در اين نكنيد كه هر كه گفت "من "، اين "من "شيطان است . هر كه گفت كه بايد به من اطاعت كنيد، اين شيطان است . ما بنشينيم سر اين معنا كه شما بگوييد من ، آن هم بگويد من ، آن هم بگويد من ، سر سفره شيطان بنشينيم و باهم تسابق بكنيم به اينكه آن طعمه شيطان را، كه خودخواهي است ، هي تقويت كنيم . شماببينيد كه در بارگاه خدا اين چه جور [است ، ] چه صورتي دارد؟ و در پيش ملت كه بشنوديك همچو چيزهايي هست ، ببيند يك همچو مسائلي طرح است ؟ خوب ، اين ملت برفرض اينكه حالا صحبت هم نكند، اما اين زن داغدار كه بچه اش را براي اين جمهوريداده و براي اسلام داده ، حالا در ذهنش چه مي آيد؟ چه ناراحتي در اين زنهاي داغدار ودر اين پدرهاي جوان مرده ، چه وضعيتي در قلب آنها پيدا مي شود؟ ولو حرف نزنند، ولوهيچ صحبت نكنند، براي خدا آنها صحبت نكنند، براي [خدا] آنها قيام بر ضد نكنند، اماببينيد داغدارها چه حالي پيدا مي كنند كه ببينند كه جوانهايشان را براي جمهوري اسلامي دادند و حالا در جمهوري اسلامي داد و قال است سر اينكه من جلو باشم يا شما جلوباشيد. اين روزنامه هايي كه من امروز ديدم و بعضي شان را هم ديروز ديدم ، اين روزنامه ها ببينيد كه در آن چه مسائلي هست كه مردم وقتي اين روزنامه ها را بخوانند چه خواهند گفت . يك قدري توجه داشته باشند همه كساني كه متصدي امرند.
اينها خيال نكنند كه ما [رئيس ]حكومت هستيم ، و ما راس هستيم و ما وزير هستيم و مانخست وزير هستيم و ما رئيس جمهور هستيم و ما بايد هر كاري دلمان بخواهد بكنيم . نه ،مملكت اسلامي است ، نه طاغوتي . مملكت اسلامي را به طاغوت نكشيد. من خوف اين را دارم كه - خداي نخواسته - اگر اين امور زياد انباشته بشود، يكوقت همان مسائلي پيش بيايد كه مردم با طاغوت عمل كردند. طاغوت براي خاطر اينكه پسر كي بود و نوه كي بودكه نبود؛ براي اعمالش بود. اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتي باشد، براي خود باشد،نه براي ملت ، دعوا بكنيم سر خودمان ، نه براي مصالح ملت ، اين همان طاغوت است .منتها به يك صورت ديگري درآمده ، اما طاغوت است . طاغوت هم مراتب دارد. يك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضاخانمان و يك طاغوت هم مثل كارتر و امثال آنهاست . يك طاغوت هم مثل ماهاست . همه از جند ابليس مي شويم . شما فكر اين ملت ، فكر اين زاغه نشين ها، فكر اين مردمي كه همه چيزشان را دادند و شما را به مسندنشاندند، فكر آنها را بكنيد. شب وقتي خلوت مي كنيد، فكر بكنيد كه من امروز كه كاركردم براي خودم كردم يا براي مردم . امروز كه صحبت مي كنم براي خودم صحبت مي كنم يا براي مصالح كشور.
پرهيز همه گروهها و جناحها از اختلافات
اگر اينها را فكر بكنيد، توجه بكنيد و خطراتي كه در كشور ما الان موجود است ، فعلاو در [شرف ] موجوديت است ، خطراتي كه از خارج و از داخل براي ما دارد پيش مي آيد، اگر اينها را ما توجه به آن بكنيم و يك ملتي كه يك مملكت را به شما سپرده است براي اينكه حفظش بكنيد و مصالحش را ايجاد بكنيد و متحقق بكنيد، اگر بنا باشدكه شما با هم شروع كنيد به جنگ و نزاع و آن هم نه براي خاطر اينكه يكي مصلحت رااين مي داند، يكي نمي داند؛ اينها شعر است . همه خودمان را مي خواهيم . اگر من يك دفعه گفتم به اينكه بياييد فلان كار را بكنيد براي مصلحت ، و انتقاد از شما كردم براي اينكه شما چنين كنيد، اين از نفس اماره است كه بروز مي كند. و لهذا، مقايسه اش همين است كه اگر آن ديگري همين كار را بكند، اين آقايي كه - مثلا - حالا اعتراض كرده او،ديگري همين كار او را بكند، اگر او همين اعتراض را بكند، اشكال مي كنند به او. اين حيله هاي نفساني ، حيله هاي شيطاني بسيار دقيق است و بسيار مشكل است شناختنش كه ما بتوانيم بفهميم ، لكن خوب ، حالا اين چيزهاي واضحترش كه انسان مي تواند بفهمد.
خوب ، شما انصاف مي دهيد كه يك مملكتي كه خونش را داده و شما را به مسندنشانده ، سر مسند جنگ بكنيد؟ دعوا بكنيد؟ هر روز صحبت بكنيد؟ هر روز انتقادبكنيد؟ روزنامه ها هر روز انتقاد بكنند؟ هم را بكوبند؟ به هم تهمت بزنند؟ به هم افترابزنند؟ آخر اين انصاف است ؟ پيش خدا چه مي خواهد شد اين ؟ پيش ملت چه انعكاسي دارد؟ خارجيها چه استفاده از آن مي كنند؟ آنها همه دلشان مي خواهد كه شما [توي ]سروكله هم بزنيد و از مصالح مملكت غافل باشيد و آنها يك وقتي كار خودشان را، ضربه خودشان را بزنند. آنها در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه سال ، كوشش كردند كه جوانهاي ما و ملت ما را غافل كنند و احيانا به جان هم بريزند و خدا خواست كه آن خدعه آنها تا اين حد باشد و از بين بروند و رفتند. اگر حالا همان مسائل را ما تكرار كنيم ، يعني مسائلي كه امريكا براي ما پيش مي آورد كه ما را از مسائل اصلي غافل كند، به مسائل ديگرمتوجه كند، به هروئين متوجه كند، به فحشا متوجه كند؛ براي اينكه از آن راهي كه [انسان ] بايد برود منحرف بشود، برود دنبال عشرتخانه ها.
امريكا يا ابرقدرتهاي ديگر، آنهايي كه مي خواستند ما را غارت كنند، در طول تاريخو در طول اين پنجاه و چند سال ، كوشش كردند كه جوانهاي ما را بي تفاوت بار بياورند.آن روز آنها مي كردند، حالا دست شما افتاد. اگر حالا هم شما كارهايي بكنيد كه توجه مردم را از مصالح و توجه خودتان از مصالح به چيز ديگر متوجه بشود، عوض اينكه فكرحل مشكل كردستان را بكنيد، بنشينيد و با هم دعوا بكنيد، عوض اينكه براي اين پابرهنه ها، براي اين ضعفا، براي اينهايي كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند وحالا هم توقع از شما خيلي ندارند براي اينكه يك آب و ناني ، يك آبي ، يك ناني ، يك برقي ، يك چيزها[يي ] آن چيزهاي اوليه را به اينها برسانيد؛ از اين غفلت كنيد و برويدسراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب ، اين همان است كه آن وقت امريكا مي كرد، حالاشما مي كنيد. آن وقت آن طاغوت مي كرد، حالا شما مي كنيد. شما هم طاغوتيد، آنها هم طاغوتند. فرقي نمي كند؛ يكي شيطان است ، يكي شيطان كوچكتر.
اگر بنا باشد كه شما به جاي اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاي اينكه اين كشوررا بررسي كنيد، ببينيد كجاهاست كه مخروبه است و مردم از همه چيز ساقط هستند، به جاي اين اگر بنشينيد سر مسند و با حرف و با فحاشي به هم ، مسائل را غفلت از آن بكنيد،اين همان است كه قدرتهاي بزرگ مي خواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداي مردم درآيد. اين همان است . شما هم عمال امريكاييد، منتها ملتفت نيستيد! يك عاملي داريم كه مستقيما از سفارت امريكا دستور مي گيرد، يك عاملي داريم كه براي او كار مي كند وخودش نمي فهمد. خود آدم نمي فهمد كه براي كي دارد كار مي كند. اگر شما به مردم كارنداشته باشيد، به مصالح مردم ، به مصالح كشور كار نداشته باشيد، فقط مشغول اين باشيدكه من چطور، شما چطور، من چطورم ، شما چطوريد، مردم با من هستند، مردم با شماهستند، اگر فكر اين باشيد، اين همان است كه امريكا مي خواهد و شما از عمال امريكاهستيد و در عذاب با آنهايي كه از عمال امريكا بودند با توجه ، مشترك هستيد، با كم وزيادش .
حفظ روحيه خدمتگزاري نسبت به ملت
ملتفت باشيد كه شمايي كه الان به حكومت رسيده ايد، [اين ] حكومت نيست ، خدمتگزار هستيد. اسلام حكومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد. منتها قواي انتظامي هم دارد براي سركوبي آنهايي كه مي خواهند خيانت بكنند. و الا نه اين است كه اگر خيانتكار نباشد، ديگر چيزي نمي خواهند بكنند. آنها نمي خواهند كه حكومت كنندبه مردم و خودفروشي كنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند.
شما خيال مي كنيد آنطور كه محمدرضا در خيابانها مي آمد، حضرت امير هم با اينكه ده مقابل او سعه مملكتش بود، در خيابانها آنطوري ، در كوچه و بازار آنطور [مي آمد؟]خوب ، در كوچه و بازار مثل يك آدمي مي آمد كه نمي شناختندش بعضيها. مالك اشتر،كه يكي از سردارهاي بزرگ اسلام بود، خيال مي كنيد كه مثل يكي از اين درجه دارهاي زمان طاغوت بود؟ نه ، اين تو مردم مي آمد نمي شناختندش . آن روز يك كسي نشناخت و به او فحش داد. و بعد هم ببينيد كرامت او را: رفت مسجد به او دعا كرد! اين اخلاق را،اين تاريخ اسلام را بايد مطالعه كرد و خصوصا حكومتهايي كه در اسلام بوده است ، بايدمطالعه كرد و از آن پند گرفت .
شما خودتان را حاكم مردم ندانيد، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانيد. اين پيش خدا ثوابش بيشتر از اين است كه خودتان را [رئيس ] حكومت بدانيد. حكومت هم همان خدمتگزار[ي ] است . ارتش هم بايد خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار،خودتان را حساب بكنيد، نخواهيد كه هي به شما مدح بگويند و ثنا كنند و - نمي دانم -فرياد بكشند و با هم دعوا بكنيد، اگر اين چيزها را كنار بگذاريد و خودتان با هم تفاهم كنيد و دوستي داشته باشيد، اين براي ملت چه لذتي دارد! آنكه ديده است بچه هايش ازبين رفته ، حالا اين حكومتي پيش آمده است كه همه شان با هم برادرند و همه اش كوشش مي كنند كه براي مردم يك كاري بكنند، تا توان دارند براي مردم مي خواهند كار بكنند.اگر به جاي اين ، ببينند كه حالا كه اينها رسيده اند به يك چيزي و آمده اند سر يك سفره اي نشسته اند، اينها با هم سر اينكه بيشتر اين طعام سفره را ببرد يا آن يكي بيشتر ببرددارند جنگ مي كنند، خوب ، ببينيد چه تلخ است در ذائقه اين ملت و در ذائقه اسلام وپيش خداي تبارك تعالي ، به ما چه مي گويد! اين عنايت خدا بود كه همه را به اين آزادي و به اين - عرض كنم - استقلال و به اين مقام رسانده است . حالا ما عوض اينكه شكر نعمت خدا را بجا بياوريم و براي خاطر خداقيام كنيم و براي ملت كار بكنيم ، تمام هممان را صرف كنيم كه اين بيچاره هايي كه توي اين زاغه ها باز هم نشسته اند، اينها را از اينجا بيرون بياوريم ، جايي برايشان درست بكنيم ،آب و برق اين مملكت را درست بكنيم ، خوب ، الان شما مي دانيد كه در بعضي از جاهاهيچ ندارند. هيچ . بعضي از جاهايي كه ديروز يكي از آقايان كه آمده بود از طرف بختياري و آنجاها، مي گفت مردم همه اخلاص دارند، اما هيچ ندارند. بعضي جاهاست هيچ ندارند. براي اين "هيچ ندارها" يك فكري بكنيد، هي ننشينيد دعوا بكنيد، هي هم دنبال اين نرويد كه همان طوري كه در طاغوت مي كرد، شهرها را خيلي مزين كنيد وشهرها را خيلي بزرگ بكنيد و همه هم دولت و همه بودجه مملكت خرج شهرها بشود وخرج شمال شهر بشود كه باز همان طاغوتيها از آن استفاده بكنند. براي اين پايين شهريها،براي اين بيچاره ها - اسلام است ؛ حكومت اسلام است - براي اينها فكر بكنيد. همتان راصرف اين بكنيد، نه صرف اينكه دعوا كنيد. "وقت " وقتي بنا شد كه به دعوا بگذرد،ديگر نمي رسد انسان ؛ مجال ندارد ديگر بنشيند يك كاري بكند، يك طرحي بريزد براي اين ملت ؛ براي اين بيچاره ها.
من تقاضا مي كنم از همه آقاياني كه متصدي يك امري از امور هستند، چه آنهايي كه در وزارتخانه ها و در طبقه پايين تر مشغول كارند و چه خود وزرا و چه نخست وزير و چه رئيس جمهور و چه همه كساني كه در امور هستند، در شوراي انقلاب بودند و حالاهستند، در - عرض مي كنم كه - جاهاي ديگر بودند، من از همه شان تقاضا دارم كه از اين چيزي كه برخلاف رضاي خداست و برخلاف رضاي اولياي اسلام است و برخلاف رضاي ملت است ، اجتناب كنيد. اين دنيا چند روزش آمده پيش شما. اين را خدمت كنيدتا آبرومند باشيد پيش خدا. اين را با دعوا نگذرانيد، با صلح برويد سراغ مردم . اگر برويدسراغ مردم ، ديگر دعوا پيش نمي آيد؛ براي اينكه ، وقت دعوا نمي ماند. اما افسوس اين است كه شما مشغول دعوا هستيد و از مردم غافل ! نه اقتصاد را توانستيد درست كنيد و نهامنيت را توانستيد درست كنيد و نه هيچي ! همه اش دعوا و همه اش با هم دعوا. همه توي تهران نشسته اند دعوا مي كنند. اين صحيح نيست . اين خلاف اسلام است ؛ خلاف اخلاق اسلامي .
انتقاد صحيح و پرهيز از انتقامجويي
به همه آقايان من مي گويم با هم جنگ نكنيد. روزنامه ها را پر نكنيد دوباره ازبدگويي از هم و از انتقاد از هم . انتقاد غير انتقامجويي است . انتقاد، انتقاد صحيح بايدبشود. هر كس از هركس مي تواند انتقاد صحيح بكند. اما اگر قلم كه دستش گرفت انتقادكند براي انتقامجويي ، اين همان قلم شيطان است . اگر روي مصالح عامه ، يك كسي به كسي اشكال مي كند و همچون است كه اگر خودش را بردارند يك كسي ديگر را اينجابنشانند و همين حرفها را بزند خودش ناراحت نشود، اين ميزان دستش باشد كه قلم دست شيطان است مي نويسد يا دست رحمان است . زبان ، زبان شيطان است يا زبان رحمان است .
اين را بايد انسان توجه بكند به اينكه اين چند روز مي گذرد. اين رياستها مي گذرد.شما هر چه هم بخواهيد [رياست ] بكنيد، از محمدرضا نمي توانيد بالاتر برويد. هر چه هم دست و پا بكنيد آن را، آنها را پيدا نمي كنيد و ان شاءالله ، پيدا نخواهيد كرد و نخواهيدكه بخواهيد. او رفت ، تمام شد؛ حالا پيش خداست . چه خواهد شد، خدا مي داند. ما هم اين روز را داريم . ما هم فردا، يكي مثل من ديرتر و زودتر، و آن هم كه معلوم نيست كه كي زودتر. ولي خوب ، ما آخر [عمرمان ] است و بايد برويم .
شما كه الان جوان هستيد، به فكر اين باشيد كه اصلاح كنيد خودتان را. به فكر اين باشيد كه براي اين مملكت كار بكنيد. ننشينيد باز تو وزارتخانه ها و هي همان حرفهاي سابق باشد و همان كاغذبازي ها و يك بودجه اي كه براي يك جايي مي خواهند، اينقدراين طرف و آن طرف برود كه منسي (3) بشود. اينها را به طور ضربتي كار بكنيد. برايمردم كار بكنيد.
اين غائله كردستان را همه جمع بشويد با هم طرح بدهيد؛ كار بكنيد تا اين غائله رفع بشود، نه اينكه وقتي در كردستان - فرض كنيد كه - يك جوانهايي مي خواهند فداكاري كنند، يك هيلكوپتر هم به آنها ندهند كه اين كار را بكنند. امروز نظارت مي خواهد، بايداين كار بشود. اينها بايد نظارت بشود. بايد توبيخ بشوند، بايد محاكمه بشوند آنهايي كه نمي گذارند كارها انجام بگيرد.
در هر صورت ، من از همه شما خواهان اين برادري اي كه سفارش خداي تبارك وتعالي است ، [هستم . ] و خدا شما را، مومنين را برادر قرار داده و با هم بايد برادر باشيد،برابر باشيد و با هم براي اين مملكت كار بكنيد و در راس برنامه تان ، براي اين بيچاره ها واين مستضعفيني كه هستند، براي اينها كار بكنيد. امنيت كشور را ايجاد بكنيد.
خداوند ان شاءالله ، همه شما را موفق كند و همه شما را سلامت و رفاه بدهد كه براي ملت كار بكنيد و پيش خداي تبارك و تعالي آبرومند برويد.
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- اشاره است به كلام امام صادق عليه السلام كه مي فرمايد: " راس كل خطيئه حب الدنيا". منشاء همه گناهان ،دنيادوستي است . اصول كافي ، ج 2، ص 135 و 315، ح 1. 2- واژه اي تركي به معناي : آب و ملك و زميني كه در گذشته دولت يا پادشاه به كسي واگذار مي كرد كه از درآمد آن زندگي كند و بخشي از آن را نيز به دولت يا پادشاه بازگرداند. اما اصطلاحا، تفويض حكومت مطلقه يك منطقه به يك فرداز سوي پادشاه يا صدراعظم در قبال مبلغي در سال بطور مقطوع بود. حاكم نيز مطلق العنان بود تا به هر وسيله اي ولو با زور،چند برابر مبلغ را از مردم بگيرد. 3- فراموش شده .



بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 183,527,483