صحیفه امام خمینی ره - سخنراني - ضرورت پاكسازي افكار از غرب زدگي - 14 شهريور 1358

عنوان : ضرورت پاكسازي افكار از غرب زدگي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 14 شهريور 1358
تاریخ قمری : 13 شوال 1399
مکان : تهران ، حسينيه جماران
جلد : 9

متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
پاكسازي افكار از غرب زدگي
.. . منتها اشخاصي كه طاغوتي نبودند و نمي خواستند باشند، نمي توانستند فعاليتي را كه مي خواهند بكنند و اشخاصي كه در مسير آنها هم بودند. وقتي كه يك رژيم طاغوتي تغيير كرد، مبدل شد به يك رژيم اسلامي ، ان شاءالله اين بايد همه چيزش [اسلامي باشد]و همه قشرها هم متوجه به آن بشوند؛ يعني از آن بالا، وزارتخانه ها، تا هر جا كه هردستگاهي هست ؛ دستگاههاي دولتي و موسسات ملي و دولتي ، و همين طور قشرهاي خود ملت .
در طول اين تاريخ به قول آنها 2500 ساله كه سايه ظلم و ستمكارها بر اين ملت افكنده شده بود و مردم را به يك راه ديگري مي برد، و در اين پنجاه و چند سال اخير كه اين پدر و پسر مامور اين بودند كه اين مملكت را به خرابي بكشند و نيروي انساني ما رانگذارند رشد بكند و همه چيز ما را عقب نگه دارند، تا اينكه هر استفاده اي كه از مخازن ما آنها مي خواهند بكنند و كسي در مقابل اينها نباشد؛ حالا كه برگشته و جمهوري اسلامي شده است ، بايد همه طبقات جديت كنند كه آن چيزهايي كه به ارث برده شده است از اين رژيم طاغوتي پاكسازي كنند، مهم پاكسازي افكار است . اين را من كراراگفته ام ، و لازم مي دانم كه هر گروهي و طبقه اي كه بيايند تكرار كنم ، آن قدري كه كارشناسهاي غربي ، كه مامور بررسي اوضاع شرق بودند، جديت كردند، به هر نحوتبليغات كه توانستند، انسانهايي كه در شرق هست از شرقيتشان بيرون كنند، مغزهاي آنهارا شستشو بدهند و از شرقيت غافلشان كنند و از خودشان بيگانه شان كند؛ و به جاي اويك مغز غربي [بنشانند].
شما ملاحظه بكنيد در هر موسسه اي كه در ايران ايجاد شده ، دواخانه ها مثلا،بسياريش اسماي غربي رويش است خيابانهاي ما خيابان "روزولت "، "چرچيل " كذابيمارستانها هم . كتابها كه نوشته مي شود، يا به اسم يكي از آنها [است ] يا اينكه غالبااستشهاد به كلمات آنها مي كنند. يك كسي هر چه بخواهد كتابش مشتريش زياد بشود،استشهاد به كلام غربيها [مي كند] چون مردم بيشتر به آن اقبال مي كنند. هم نويسنده غربي شده است كه استشهادش به آنهاست ؛ هم خريدار غربي شده است كه تا آن نباشد مشتري كم مي شود! اينها براي اين است كه ما را از آن واقعيتي كه خودمان داشتيم ، از ماثرخودمان ، تهي كردند و به جاي او غرب را نشاندند. الان هم هر كه بخواهد تحصيل كند،ولو اينجا اسبابش فراهم باشد، مي گذارد مي رود خارج . هر كه بخواهد معالجه كند، ولواينجا هم طبيب خوب باشد، مي رود خارج .
در زمانهاي جواني كه من مبتلا به درد چشم و ضعف چشم شدم ، رفتم تهران ، آن وقت طبيب معروفش امين الملك بود. من به وسيله يك نفري كه با ما آشنا بود و دوست بود با او به ايشان مراجعه كردم . آن آقا گفت كه فلان - اسم برد يك نفر را كه من يادم نيست - براي چشمش به اروپا رفته بود. آنجا از او پرسيده بودند كه اهل كجايي ؟ ايران .امين الملك مگر آنجا نيست ؟ چرا. پس چرا آمدي اينجا؟ و بعض ديگري هم بودند وحالا هم هستند اطبايي كه اين معالجاتي كه مثلا مردم به آن ابتلا پيدا مي كنند، مي توانندمعالجه كنند؛ مع ذلك ، اگر پيش خود آنها هم بروند، خودشان هم غربي شدند، خودشان هم مي گويند بايد بروي خارج ! خودشان را باخته اند. همه مان باختيم . و اين توطئه هاي بسيار جنايتكارانه خارجيها با عوامل داخلي بود. عوامل داخلي اين كار را كردند. يكي ازوكلاي سابق زمان رضاخان ، وكلاي مجلس شورا و بعد هم سنا - حالاميل ندارم اسمش را ببرم (1) - اين گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسي بشود! ما اگربخواهيم آدم باشيم ، همه چيزمان بايد انگليسي باشد! آتاتورك (2) هم در تركيه ، من مجسمه اش را ديده ام ايستاده و دستش را اين طور بلند كرده است . به من گفتند كه اين دستش را رو به غرب بلند كرده ، به اين [معنا] كه همه چيز بايد غربي بشود. اين براي اين بوده است كه ما از آن چيزهايي كه خود شرق داشته است غافل شديم . قانون (3) ابوعلي الان هم در غرب شايد مورد استفاده باشد؛ ما از او غافليم . كتابهاي طبي و فلسفي و اينهاكه در شرق هست ، غربيها از آنها استفاده كردند و متاع خود ما را به خودمان مي خواهندبرگردانند و ما غفلت داريم .
احياي مفاخر شرق
آن چيزي كه الان براي همه ما لازم است اين است كه ما خودمان را از اين غربزدگي نجات بدهيم . بفهمانيم به خودمان كه ما شرقي هستيم و اهل شرق هستيم و ماثر شرق رااحيا كنيم . تا اين مطلب هست كه ما خودمان را نمي شناسيم و نشناختيم ، نمي توانيم يك استقلال صحيح پيدا كنيم . عمده استقلال ، استقلال فكري و روحي است . يك عده اي ازاطبا كه آمده بودند يك وقتي اينجا و من راجع به اينكه دانشگاهها چرا بايد طوري باشدكه طبيب ما نداشته باشيم كه مردم بروند به خارج . گفتم طبيب داريم ، لكن مي روند به خارج ، چرا بايد اين طور باشد؟ ما خودمان [بايد] داشته باشيم .
دروغين بودن ادعاي تمدن بزرگ شاه
لكن در زمان محمدرضا، در ذهن من است كه يك وقتي يكي از بستگان او مبتلا به لوزتين بود، از خارج برايش طبيب آوردند كسي كه مي گويد من مثلا مي خواهم به "تمدن بزرگ " برسانم ! اين دروغ را مي گويد، از يك همچو آدمي يك همچو عملي صادر بشود كه مثلا شاه يك مملكت در ايران نيافته يك نفر را كه لوزتين عمل بكند، ازاروپا طبيب خواست است تا لوزتين عمل بكند! حتي در اين كثافت كاريشان ، آن وقتي كه مي خواستند جشن شاهنشاهي بگيرند، آن شاهنشاهي كثيف را جشن بگيرند، براي طراحي پيراهن فلان ، از اروپا [خياط] آوردند. سه دفعه طياره برد، دوباره احتياج پيداكردند آورد كه طرح اين پيراهن را [درست كنند]من در ذهنم بود كه صد و پنجاه هزارتومان . ديروز كه صحبت كردند، يك خانمي اينجا گفت نخير، هشت صد . . . براي طرح اين ! چشم و گوش مردم را، از باب غفلتي كه از امور دارند، باز كردند كه ببينند كه اين مردي كه مي خواهد مردم را "به تمدن بزرگ " به قول خودش برساند مثلا فرض كن رئيس يك مملكتي است ، چه مي كند.
كسي كه رئيس مملكت - به قول خودش - هست يك همچو كاري بكند كه براي لوزتين اولادش يا خواهرش از اروپا طبيب بياورد، اين چه لطمه اي وارد مي آورد به حيثيت يك مملكت ! روحيه مردم را، روحيه اطبا را چه طور تضعيف مي كند. چه لطمه اي وارد مي شود به روحيه جراحهايي كه مي توانند اين كار را انجام بدهند، چه لطمه اي درافكار مردم ايجاد مي شود، چه صدمه اي به افكار مردم مي رسد. مردم مي گويند كه ماچيزي نداريم . ما كه چيزي نداريم ، فوج فوج الان جوانهاي ما به خارج مي روند. نه ازباب اينكه اينجا نيست ؛ اينجا هست ؛ از باب اينكه تا خارج نرفته بودند به آنها شغلي نمي دادند. و نه اينكه بروند و بسياريشان هم كه تحصيل نمي كنند آنجا، مي روند گردش مي كنند. لكن برنامه اين است كه همين آدمي كه گردش كرده به او تصديق بدهند! به من گفتند كه - حالا امريكا يا انگلستان يا جايي ديگر - اينها از خودشان كه تحصيل مي كنندوقتي كه بخواهند به آنها ديپلم بدهند بسيار سخت مي گيرند، مشكل است ؛ [اما] ماهاآسان است ! چرا؟ براي اينكه نمي خواهند ما يك آدمي بشويم . فورا يك كاغذي مي دهند، اينجا كاغذشان را به چشم مي كشند! تا آمد و نشان داد، ديگر فكر اين نيستند كه خوب آقا تو عملت چيست ؟ ببينيم چه [مي تواني ] بكني ؟ اين براي اين است كه نمي خواهند بگذارند ما رشد بكنيم . و كوشش كردند در اينكه ما را عقب نگه دارند. يك طرحي است از خارج . هراس غرب از تربيت انسان متعهد در شرق
آنها از انسان مي ترسند، از يك انساني كه متعهد باشد و مقابلشان بايستد مي ترسند.آنها ديدند كه يك مدرس - خدا رحمتش كند - وقتي در مجلس بود نمي گذاشت خيلي كارها انجام بگيرد. وقتي التيماتوم روس آمد براي مجلس شورا راجع به گذراندن يك مطلبي كه حالا من يادم نيست ، و [تهديد] كردند كه لشكر روس حركت كرده است طرف ايران ، يا از طرف قزوين دارند مي آيند و بايد اين كار را انجام بدهيد، در نوشته يكي از همين خارجيهاست - كه اوضاع ايران را نوشته - نوشته است كه مجلس سكوت كرد چه بكند! او نوشته است كه در بين اينها يك نفر روحاني كه دستش مي لرزيد آمدايستاد گفت : حالا كه بناست از بين برويم ، چرا خودمان خودمان را از بين ببريم . نخير، ردمي كنيم . رد كرد، و آنها هم قدرت پيدا كردند رد كردند و آنها هم هيچ كاري نكردند.همان ارعاب بود!
اين را بدانيد اكثر از باب ترساندن است ، نه عمل . اين دو تا قدرت مقابل هم ايستاده اند؛ شرق و غرب . اين از او مي ترسد. آن از اين مي ترسد. عمل نمي كنند؛ اماارعاب مي كنند. در زماني كه - خصوصا اين اخير - من مقداريش را خارج بودم ، اينهاارعاب مي كردند اگر بخواهيد برويد چه خواهد شد، ما چه خواهيم كرد. و من مي دانستم اين ارعاب است . آنها هميشه بنايشان اين است كه ارعاب كنند بترسانند. كشتيشان رابياورند در آبهاي خليج ! نمي خواهند عمل كنند، مي خواهند ما را بترسانند، ما نبايدبترسيم ، بايد متحول بشويم از اين غربيت به شرقيت ، يعني خودمان را بشناسيم ؛ بدانيم ماخودمان چه كاره ايم . زندگي ما چه جور بايد باشد؛ وضع ما چه جور بايد باشد. نمي گويم علوم غرب را و علوم شرق را قبول نكنيم . نخير، بايد اينها را قبول بكنيم . اما نبايد خودمان را ببازيم ؛ خودمان را هيچ حساب بكنيم . نبايد دو نفر آدم كه فرض كنيد در معلومات مساوي ، [آن ] شرقي [و اين ] غربي ، ما همچو خودمان را ببازيم كه تا او يك اصطلاح غربي گفت ، يا فرض كنيد در غرب يك ديپلمي تهيه كرده است ، ما همه متوجه به اوبشويم ؛ نه ديگر اين ديگري هيچي همه اينها براي اين است كه در طول مدتي كهاينها مشغول مطالعه شدند و فهميدند بايد چه بكنند، ما را متحول كرده اند به يك موجودديگر. ما در اين تحولي كه الان حاصل شده است و اينها را دستشان را كوتاه كرده ايم ، واميد است كه تا آخر كوتاه باشد.
سابقه 2500 ساله دانشمندان بزرگ
بايد به فكر اين باشيم كه در تعليماتمان ، در دانشگاههايمان ، خودمان را پيدا بكنيم . ماخودمان را گم كرده ايم ، خودمان را پيدا بكنيم . بفهميم كه ما چي بوديم . هر وقت كه اينهاصحبت مي كردند، از شاهنشاهي صحبت مي كردند! 2500 سال سابقه ، 2500 سال سابقه شاهنشاهي ، ما را به اين روز رسانيده . 2500 سال ، ما سابقه دانشمندهاي بزرگ داريم .خصوصا در زمان اسلام دانشمندهايي در هر طبقه ، در هر جهت . اين امراضي كه اروپاحالا هم درست نمي تواند معالجه بكند آنها با همين دواهاي توي بيابانها معالجه مي كردند. خواص اين دواها را حالا اينها پيدا كردند، و از همين كتاب بوعلي و امثال اينهاپيدا كردند. لكن ما اصلا غفلت داريم . اگر يك طبيبي طبيب قديمي باشد ابدا پذيرفته نخواهد شد. در صورتي كه من بعضي از اطبايي كه حالا ديگر منقرض شده اند، اينها تمام شده است ، ديده ام كه اينها يك مرضهاي مزمن را معالجه مي كردند. معالجه اساسي مي كردند.
لزوم تحول مغزها از فرم غربي
در هر صورت ، اين يك مسئله اي است براي ما الان و براي شما، و براي نسلهاي آينده ما، كه بايد ما متحول بشويم از اين فرمي كه مغز ما گرفته است ، و آن فرم غربي است كه هر چه صحبت مي شود از غرب ! اين خانمهاي ما هم - اينها را عرض نمي كنم ، آنهايي كه در خيابانها گردش مي كنند! - اينها هم بايد حتما آن وضع آرايش يا آن چيزي كه براي آرايش است از غرب باشد! اگر امروز تغيير كرد، بايد تغيير [كند] تا اطلاع پيدا بكنند يك مجله اي مي نويسد مثلا فلان آن كار را كرده است ، فورا مي بيني سرتا سر خيابانها [از آن ]پر مي شود! از همان فردا تغيير مي كند، اين را كنار مي گذارند. اين براياين است كه قبله عبارت است از غرب ! قبله شان [غرب است ] رو به آنجا نماز مي خوانند!اين بايد از اذهان بيرون برود. فكر كنيد شماها كه جوان هستيد و مي توانيد و قدرت داريددر اين مسئله . بايد پافشاري كنيد، فكر كنيد، و ان شاءالله اصلاح كنيد.
شركت همه طبقات در سازندگي كشور
و من از اين جهت خوشحالم كه يك تحولاتي در اين آخر، در اين يكي دو سال آخر، و خصوصا در اين انقلاب ، يك تحولات روحي پيدا شد در اين محيط. از آن جمله اين قضيه شركت همه طبقات روشنفكر و دانشمند و طبيب در جهاد سازندگي سابقه ندارد. اينكه مثلا خانمهايي كه بايد مشغول - فرض كنيد - كارهاي ديگري باشندوارد بشوند در جهاد سازندگي ؛ بروند توي بيابانها گندم بچينند. اين يك عملي است كه ،گرچه البته نه اين خانمها و نه شما آقايان كار زيادي نمي توانيد بكنيد، براي اينكه قدرت اين را نداريد، رعيتها مي توانند اين كارها را بكنند، اما اين يك عملي است كه قدرت مي دهد به اين كارگرها. وقتي كارگر ديد كه يك خانم شهري آمده است دارد براي او كارمي كند، كارش چند برابر مي شود؛ قدرتش چند برابر مي شود. اين را كم حساب نكنيد.وقتي كه آنجا برويد چند تا خوشه گندم را درو بكنيد، آن رعيت كه در يك روز مثلا يك جريب زمين را درو مي كرد فردا دو جريب زمين را [كار مي كند. ] قدرت پيدا مي كند.مي بيند كه ارزش دارد، براي كار خودش ارزش قائل مي شود. مي بيند همه طبقات ،كساني كه بايد در مدارس مشغول تحصيل باشند، در مطبها باشند [حالا] آمده اند اينجا ومشغول گندم چيدنند و مشغول كار كردنند. اين يك روحي به جامعه مي دهد. اين تحولات است كه به آن اميد است . اين تحولات روحي كه در ملت پيدا شده ، و نظيرش هم زياد است كه من حالا ديگر وقت تشريحش را ندارم ، اين تحولات اسباب اين مي شود كه يك وضع ديگري ما ان شاءالله پيدا بكنيم تغيير بكنيد ان شاءالله .
ان شاءالله خداوند همه شما را موفق كند براي اينكه خودتان را از غرب جدا كنيد،افكارتان را از غرب جدا كنيد. و هم نسل آتي را جوري كنيد كه اين غربزدگي را نداشتهباشد. تعلم يك مسئله است ؛ باختن خود يك مسئله ديگر. ما همه چيز را بايد ياد بگيريم ،اما نبايد خودمان را ببازيم . براي خودمان ياد بگيريم ؛ نه اينكه ياد بگيريم براي آنها! ما يادمي گيريم براي آنها. كارهايمان براي آنهاست و اميدوارم كه ان شاءالله همه موفق و مويدباشيد.
پانویس :




بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 183,518,429