عنوان : اوضاع ايران - اصلاحات امريكايي شاه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 21 مهر 1357
تاریخ قمری : 10 ذي القعده 1398
جلد : 3
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
دولت عراق و جلوگيري از فعاليتهاي سياسي امام
در اثر فشار دولت ايران ، عراق از ما خواست كه قدري كوتاه بياييم و بر عليه ايران فعاليت نكنيم و ما گفتيم نه ، و به وسيله سازمان امنيت نجف اين كاغذ را ابلاغ كردند. من كاغذ را گرفتم گذاشتم كنار؛ جواب ندادم به آنها لكن كار خودم را ادامه دادم . تا از يك سال به اين طرف كه كارها و فعاليتها زياد شد، و علاوه بر اعلاميه ها و فعاليات ديگرمصاحباتي هم با بعضي روزنامه هاي خارجه مثل لوموند و اينها شد، آنها تعقيبشان زيادشد. رئيس "امن عام (1)" آمد پيش من ، خودش آمد ، آن باز تقاضايش همين معنا بود كه يكوقت حرفش مي شد كه شما هر فعاليتي مي خواهيد، بكنيد لكن مصاحبه نكنيد. ما هم به اصل مصاحبه خيلي عادت نكرده بوديم به آن . به اين جوابي نداديم لكن يك مصاحبه ديگري شد، يعني از فرانسه هم آمدند و مصاحبه كردند. از فرانسه هم آمدند و با آنها هم مصاحبه شد ولو اينكه اينها آنها را گرفتند. بعد كه از منزل بيرون آمدند آنها را گرفتند. بعداز آن ، تشديد كردند راجع به اين معني كه شما در اينجا - به تعبير آنها - منزل خودتان است ، هر جوري مي خواهيد باشيد لكن فعاليت سياسي نكنيد. روحاني خوب است كه همان - محصل حرفشان اين بود كه - درس بگويد و مسئله بگويد. من گفتم كه اسلام ازسياست جدا نيست ؛ اسلام مثل جاهاي ديگر نيست ، مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر ودعا باشد. اسلام سياستش با ساير احكامش با هم هستند، و من دخالت سياسي مي كنم . ومن ، هم اعلاميه مي دهم و هم در ضبط حرفهايم را ضبط مي كنم و هم اگر مقتضي شد درمنبر صحبتهايم را مي كنم ؛ و اين يك تكليفي است شرعي براي من . گفتند كه آخر ما يك تعهداتي با دولت ايران داريم ، با آن تعهدات نمي شود اين كارها. گفتم خوب ، من هم -قريب به اين معني - يك تعهداتي با اسلام دارم و با ملت ايران ، من هم نمي توانم كه ازتعهداتم دست بردارم . منتهي شد به اينكه آنها گفتند كه نه ، نبايد بشود و ما گفتيم بايدبشود. و آنها ما را محصور كردند در منزل . البته نه اينكه بگويند شما نيا بيرون ؛ كسي رانمي گذاشتند [بيايد]، ايراني هايي كه از بيرون مي آمدند، اينها را مانع شدند. يك روز هم طلبه ها را مانع شدند الا يكي دو سه نفر. من بيرون نيامدم از منزل . بيرون كه نيامدم ، خوب در ايران يك چيزهايي شد، و فلان . من ديدم كه خوب ، ما بخواهيم اينجا توي منزل بمانيم و كاري نكنيم و بگوييم ما هم درس مي خوانيم و . . . اين مخالف با وضع ماست .
سكوت ، خلاف وجدان و ديانت
ما الان در ايران كشته داديم ، ما بچه هايمان را، بزرگهايمان را كشتند در ايران ، الان هم هر روز اين بساط هست ، الان هم در دانشگاه همين ؛ در روزنامه هاي آنجا منعكس است كه در دانشگاه - ديروز يا پريروز - گفته بود هشتاد و چند نفر، 75 نفر زخمي ؛ و اين چيزي كه معلوم است دولت ايران گفته است و چندين نفر هم كشته . اينها به جان اين ملت افتادند، از اين طرف همه چيز ملت را مي برند، حالا جان اين ملت را دارند مي گيرند، ماچطور با اين وضعي كه اينها دارند بتوانيم ، وجدان ما اجازه به ما بدهد، ديانت ما اجازه به ما بدهد كه ما بنشينيم نگاه كنيم و فرزندان اسلام را اينها درو كنند و بكشند؟ ما صدايمان را به آنقدري كه بتوانيم ، آنقدري كه بگذارند دولتها، صدايمان را به دنيا مي رسانيم كه خوب ببينند كه اين وضع ايران چه وضعي است .
بي ثمري حكومت نظامي
الان من گمان نمي كنم كه هيچ مملكتي شبيه به مملكت ايران باشد. يك مملكتي باشدكه همه اش حكومت نظامي . خوب ، همه شهرها، تقريبا دوازده شهر بزرگ ايران كهاساس شهرهاي ايران است ، حكومت نظامي قرار دادي ؛ باقي آن هم حكومت نظامي ؛يعني الان نظامي ، ايران را دارد اداره مي كند. حالا هم از قراري كه گفتند بناست كه يك نظامي نخست وزير بشود؛ فريدون جم را مي گويند مي خواهد نخست وزير بشود، اين هم يك نظامي است . اينها نمي توانند ادامه حيات بدهند. شاه نمي تواند ادامه حياتش رابدهد الا زير پرچم نظام و زير سرنيزه نظاميها كه دنبالش سرنيزه امريكايي ها است . اگرسرنيزه امريكايي نباشد، معلوم نيست نظام ايران الان آنطور انقياد را داشته باشد. آن هم بيدار شده ، آن هم آدم است ، آن هم ايراني ، آن هم دارد مي بيند كه در ايران چه مي گذرد. روزي نيست كه دريك شهري يك صدايي درنيايد. به مجردي [كه ] صدادرآيد مي زنند، مي كشند، چه مي كنند.
ادعاي حقوق بشر، وسيله غارت ملل ضعيف
با اين وضعي كه ايران دارد، با اين اغتشاشي كه الان در ايران هست ؛ و اين دول بزرگ هم كه بشر دوست ! حقوق بشر! همه اش شعر. همه اين حرفهايي كه اين دولتهاي بزرگ مي زنند و جامعه هايي درست كرده اند براي حقوق بشر، براي امنيت ، براي چه ، نه امنيتشان به امنيت آدم مي برد و نه حفظ حقوق بشرشان به حفظ حقوق آدم مي برد.همه اش براي اين است كه اين ملل ضعيف را ببلعند. اين همه مساعي كه ملاحظه مي كنيددر هر يك اين ابرقدرتها، يك صدايي است ، يك نظامي هست ، نظام اين است كه اين بلاد شرق را، بلاد ضعيف را، اينها ببلعند.
در شرق چون مخازن زياد است ، مخازن نفت زياد در شرق هست مثل كويت ، مثل حجاز، مثل ايران ، در اينجا اينطور مخازن هست ، آن خارجيها تمام چشمشان دوخته شده است به اين مخازن ما و دارند مجاني مي برند، همين طوري . شماخيال مي كنيد كه امريكا پول به ايران مي دهد؟ امريكا براي خودش در ايران پايگاه درست مي كند. اين اسلحه هايي كه مي گويند فروختند به ايران ، به جاي نفت دادند. اين اسلحه ها همانهايي است كه اينها مي خواهند در ايران باشد، و پايگاه باشد كه مبادايكوقتي شوروي حمله بكند. نه اين است كه اينها به ما چيزي داده اند، اينها بازي است سرما درمي آورند.
چهره واقعي مدعيان سوسياليسم و كمونيسم
اين ابرقدرتهايي كه يكي به اسم مملكت كمونيستي ، يكي كمونيست چين ، يكي نمي دانم سوسياليست چي ، زهر مار، همه اينها بساطشان براي خوردن ماست . اين چيني كه گفته مي شود كه كمونيست است و با توده ها كذاست و با خلق كذاست ، ديديد همه كه در اين كشتار بزرگ تهران ، كه تا بيست هزار هم گفته اند - ولي خوب حالا اين مبالغه است اما چهارهزار تا، حدود چهار هزار، اين زياد گفته شده است حتي گفته شده است كه درقبرستان تهران يك همچو حدودي دفن شده - اين رهبر چين كمونيست ، اين رهبري كه بعضي جوانهاي ما در اشتباه هستند و خيال مي كنند اينها مفيد هستند براي جامعه ، اين درعين حالي كه اين كشتار داشت واقع مي شد، آمد به ايران و دست داد به اين شاه غاصب .يك كلمه هم نگفت ، پشتيباني كرد. يك كلمه هم نگفت به اينكه آخر اينها را چرامي كشي ؟ آخر چه كرده اند اينها؟ اينها دارند مي گويند ما آزادي مي خواهيم ، چه مي خواهيم ، اينها مي گويند ما مي خواهيم آزاد باشيم ؛ آزادي ، استقلال ؛ دادشان اينطوردرآمده بود. يك كلمه اين آدم نگفت به اينكه خوب اينها بشر هستند، اينها انسان هستند،چرا اينطور؟ بچه كوچك اينقدري را، بچه دبستان را، حالا ديگر دستشان از آن بزرگهامثل اينكه [كوتاه ] شده است ، حالا كوچكها - بچه هاي دبستاني - را دارند مي كشند. اين هم هر روز دارد اخبارش مي آيد اينجا. بچه كوچولو دبستاني ، دختر دبستاني ، پسر،دوازده تا دختر و پسر يا دختر، همين دو - سه روز يك جايي كشتند. يك كلمه اين آدم نگفت به اين شخص شقي كه اين چه كاري است مي كني . آمد و دست داد به او. باآغوش باز ملاقات كردند و گذاشت رفت و خنديدند به اين توده هاي بيچاره . و ماجوانهايمان اشتباه مي كنند، خطا مي كنند، خيال مي كنند كه اينها براي آنها مفيد هستند.آن هم كاخ نشينان كرملين . 15 خرداد كه پانزده هزار - آنطوري كه مشهور شد - پانزدههزار از اين مردم كشتند، در روزنامه هاي شوروي تاييد كردند از شاه . الان هم تاييدكردند اين را، با اين كشتاري كه الان شما ملاحظه مي كنيد در ايران هر روز يك گوشه اي هست . الان هم اين كار را . . . اينها همه شان براي اين است كه اين گاز ايران را مي خواهد،آن نفت ايران را مي خواهد؛ آن دارد گاز ايران را مي برد، آن دارد نفت ايران را مي برد.همه دنبال اين هستند كه اين ملت ضعيف عقب بمانند؛ چشمهايشان باز نشود.مبلغهايشان ، تبليغاتشان ، هميشه تبليغ به ضد دين و به ضد روحانيت است تا مردم را ازاينها جدا كنند، مردم را از ديانت جدا كنند، مردم را از روحانيت جدا كنند، خودشان را به جان هم بريزند و آنها استفاده اش را ببرند. ما كشته بدهيم ، محمدرضا خان استفاده كند؛آن بالاتريها هم زيادتر استفاده كنند.
مفهوم "آزادي " و "جامعه مترقي " در نظر كارتر
اين ملت برايش چه مانده ؟ اين ملت برايش همين [مانده ] كه تو سرش بزنند و نظامي باشد. اصلش ، تمام حكومت ، هر جا هست حكومت نظامي باشد. هركس سرش را ازخانه اش در مي آورد بزنند بكشند. اين وضع يك وضع خاصي است كه ايران اين وضع رادارد. مطالعه كنيد ببينيد اصلا در دنيا شبيه دارد؟ يك همچو شبيهي ما در دنيا داريم كه همه مملكت حكومت نظامي باشد و نتوانند حكومت نظامي [را] بردارند؟ خوب ،نمي توانند هم بردارند، براي اينكه مردم ايستاده اند؛ مقابلشان ايستاده اند. حالا هم كه حكومت نظامي است مردم ايستاده اند؛ اما ايستاده اند چه چيزي مي گويند؟ ايستاده اندآن حرفي كه آقاي كارتر ديروز گفته است مي گويند؟ آقاي كارتر مي فرمايند كه شاه آزادي خوب مي خواهد بدهد، آزادي مطلق مي خواهد بدهد، و شاه مي خواهد كه يك مملكت مترقي - يك اجتماع مترقي - درست كند، و اين مردم با آن مخالفند! مخالفت مردم براي اين است كه مردم آزادي نمي خواهند و ايشان مي خواهد با زور - با سرنيزه -آزادي بدهد! [خنده حضار]. سرنيزه ها براي اين است كه تو سر مردم مي زنند كه بياييدآزادي بگيريد! مردم "جامعه مترقي " نمي خواهند، سرنيزه آمده مي گويد بخواهيد! آدم بااين آقاي كارتر - نمي دانم فهمش اينقدر است يا حقه بازي اش اينقدر است ؟! مي خواهداغفال كند؟ آخر كي را مي خواهد اغفال كند؟! شايد آنهايي كه نمي دانند در ايران چه مي گذرد، آنهايي كه نمي دانند چه خبر است در ايران . شمايي كه مي دانيد در ايران چه خبر است ، مايي كه مي دانيم در ايران الان چه خبر است ، مردم چه مي خواهند و اينها چه مي گويند.
اصلاحات ارضي زمينه ساز فقر و آوارگي
مردم مي گويند آقا ما مي خواهيم نفتمان مال خودمان باشد، ما مي خواهيم مملكتمان آن زراعتي كه داشت دوباره برگردد به آن . آقا، زراعت را همچو به هم زدند! اين "اصلاحات ارضي " كه آقا گفتند و آنقدر طمطراق كردند، "اصلاحات ارضي " به امر دولت امريكا بود براي اينكه بازار درست كنند كه چيزهاي آنها فروش برود؛ يعني زراعت ما به هم بخورد، ما محتاج بشويم . الان هم كه مي بينيد، كه هر چي مي خواهيم از خارج بايدبيايد. زراعت ما اين جور شد؛ زراعت ما را آن جور كردند. خوب ، مردم ريختند، آن زارعين بيچاره اي كه ديگر در آنجا نتوانستند زندگي كنند، ريختند به شهرها، به تهران .الان تهران يك محال زيادي ، چندين محل ، حدود سي - چهل تاست كه براي من نوشته بودند، محله هاي كوخ نشين ، محله هايي كه خانه هاي گلي دارد كه هيچ چيز ندارد كه ده نفر عائله در يك چادر كوچكي در اين زمستان سرد زندگي بايد بكنند؛ كه آب ندارد؛بايد آب را از پنجاه - شصت پله بروند بالا، لب خيابان برسند - تو گودال منزلشان است -لب آن خيابان برسند و از آنجا آب را بردارند بياورند از اين پله ها پايين براي بچه هايشان .اين چه شد؟ براي اينكه "اصلاحات ارضي " فرمودند! [با] اصلاحات ارضي به هم خورداوضاع دهقانها. و وقتي كه به هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند كه رو بياورند به شهرستانها. آمدند شهرستانها و اين شد. وضع بيچاره ها اينطور شد. از آن طرف وضع زراعت ما به هم خورد. ايراني كه مركز زراعت بود، شايد آذربايجان ايران بس بود براي ايران [و] باقي آن را بايد صادر كنند، الان به اندازه يك ماه ، سي روز يا سيو سه روز، آنهايي كه اطلاعات دارند و حساب كردند مي گويند ايران به اندازه سي و سه روزش براي خودش چيز دارد، باقي آن را بايد از خارج بياورند!
اعتراض ملت به شاه و امريكا
خوب ، اين ايراني ها جمع شدند؛ همه ايراني ها الان صدايشان درآمده ، الان سرتاسرايران اعتصاب است . اگر اين حكومت نظامي و نظام را بردارند، مردم اين دستگاه را به قدر يك ساعت مي پيچندش به هم و بيرونش مي اندازند، براي اينكه بد ديدند از اينها.اين مردم ، مي خواهند آزادشان كنند و از رفاه بدشان مي آيد؟! از زندگاني خوب بدشان مي آيد؟! مي گويند ما حتما بايد توي خاكها بخوابيم ؟! يا مي بينند كه مال اينها را دارندمي خورند و اينها را خاك نشين كردند؟ دادشان اين است . آقاي كارتر چه مي گويد؟ آخراينها چه مي گويند؟ چرا اين نفتهاي ما را مي برند؟ آن هم مجان مي برند؛ مي برند و آقايان مي گويند كه ما اسلحه خريديم . تو اسلحه مي خواهي چه كني ؟ اسلحه اي كه خريدنداسلحه اي است كه فرمش را اينها نمي دانند، ايران نمي تواند استعمال كند اين اسلحه را.اين چيزهايي كه آنها درست كردند، شياطين خودشان مي توانند عمل بكنند، اينهانمي توانند. مستشارها آمدند براي اينكه در اينجا باشند؛ هم نظام ما را نظام انگل باربياورند كه هست ، و هم اينجا مطالعات بكنند كه چه جور بهتر مي شود اين لقمه چرب راخورد و آنطور ماند. آنطور باشد [و] اين ملت حرف نزند. اگر حرف بزند يك ملت وحشي است ! يك ملت وحشي است كه داد مي زند كه آقا ما را آزاد كنيد! يك ملت وحشي است كه داد مي زند كه آقا مال ما را نخوريد! اما آنها وحشي نيستند، آنها مترقي هستند! مال مردم را بايد بخورند آنها، بايد غارت كنند!
اين ملت ما الان صدايشان - از بچه كوچكش تا پيرمردش صدايشان - درآمده براي اينكه مي بينند كه مملكتشان دارد سقوط مي كند، دارد از بين مي رود اين مملكت . بايد به فرياد اين مملكت برسند؛ و لهذا مي بينيد كه جان مي دهند. بچه هايشان را هم مي كشند وآنها مي گويند نه ، بايد كرد. دنبال مي روند باز. اين وضع ايران ما و اين وضع اين دولتهايبزرگ با ما.
و ما وظيفه داريم . مايي كه الان اينجا، شمايي كه اينجا نشستيد، و مني كه اينجا نشستم ،ما وظيفه داريم كه با آنها هم صدا باشيم ؛ يعني هر مقداري كه از دست ما بر مي آيد بايدكمك بكنيم . كمك به غير نيست ، كمك به خودتان است ؛ آنها براي شما قيام كردند.مردم ايران الان براي شما دارند خون مي دهند؛ براي شما بچه هايشان ، جوانهايشان از بين مي رود؛ دخترهايشان ، پسرهايشان از بين مي رود. ما بايد به آنها كمك كنيم . ما خيال نكنيم كه اينجا نشستيم تكليف نداريم . همه مان تكليف وجداني داريم ، تكليف شرعي داريم ، تكليف عقلي داريم كه با اين جمعيت مظلومي كه قيام كردند و مي خواهند حق خودشان را - آن حق خودشان كه حق ما هم هست - بگيرند، ما هم با آنها همراهي كنيم ،ما هم دنبال آنها باشيم . مي توانيم مقاله بنويسيم ، مي توانيم در روزنامه چيز بنويسيم .هر قدر مي توانيم در اين دانشگاههايي كه مي رويم به مردم بگوييم ؛ به مردم اينجاهابگوييم مسائل آنجا را. مسائل را منتشر كنيد. آقا، هر كدام شما در يك نقطه اي كه هستيدمسائل ايران را منتشر كنيد، بگوييد؛ با آه دل بگوييد. روزنامه هايشان هم گاهي مي نويسنداما از خود شما بايد گفته بشود، نوشته بشود. بايد اين وضع آشفته ايران به همه عالم معلوم بشود.
ايراني ها تن به ننگ نمي دهند
و اگر چنانچه يك ملتي ايستاد و حق خودش را خواست ، سرنيزه نمي تواند جلويش را بگيرد؛ سرنيزه اصلا قدرت ندارد با گوشت طرف بشود. اين خيال است كه گوشت نمي تواند با سرنيزه . تمام قدرتهاي عالم جمع بشوند، وقتي يك ملتي گفت من اين كار رانمي خواهم ، نمي توانند تحميلش كنند. الان نمي توانند تحميل ايران بكنند كه شاه را قبول كن ؛ نمي توانند. الان به زور ايستاده آنجا اما مردم قبولش ندارند. مردم داد مي زنندنمي خواهيم . قبول كردن را مردم هيچ تن ندادند به اين مطلب . تن به اين ننگ ايراني هانمي دهند و نداده اند براي اينكه اين آدم را ديده اند كه همه مصالح اسلام ، همه مصالح كشور را به باد داده ؛ در عين حال [مدعي است كه ] ما آزادي داديم ، ما نمي دانم چهداديم ، ترقي داديم به ايران ! ترقياتشان همين است كه داريد مي بينيد؛ آزادي اش هم همين است كه با سرنيزه است .
كمك به نهضت ، تكليف همگاني است
ما مكلفيم به اينكه خدمت كنيم به اين مردم ، به اين بيچاره ها، به اين جوان مرده ها. ماانسانيم ، بايد خدمت كنيم . و خدمت به آنها يعني خدمت به خودمان است ؛ يعني در اين منافعي كه ايراني دارد مشتركيم ، همه مان شريكيم . اگر مملكت ما يك مملكت مستقلي بشود، تبع نباشد، اگر مملكت ما يك مملكت آرامي باشد، اگر مملكت ما يك مملكت - عرض مي كنم كه - مرفهي باشد، خوب ما هم جز آن مملكت هستيم ، ما هم در رفاه هستيم ، ما هم چه هستيم . اينها قيام كردند و ما هم بايد دنبال آنها باشيم . اينطور نيست كه عذر بياوري كه من اروپا هستم و آن امريكا هست و آنها ايران هستند؛ اين عذر نيست .شما هم در امريكا كه هستيد هر مقداري كه مي توانيد؛ شما هم در پاريس كه هستيد هرمقداري مي توانيد؛ من هم كه اينجا هستم هر مقداري كه [مي توانم ]. من حالا شما راديدم اين مقدار مي توانم به شما چيز بگويم ، حرف بزنم ، مي زنم ؛ شما هم رفقايتان را،آنهايي كه اهل اينجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهيد كه كمك بكنيدبه اين نهضتي كه هست . تاريخ سراغ ندارد اين جور نهضتي كه الان در ايران است . تاريخ ايران تا حالا سراغ ندارد اين جور نهضتي كه تمام ايران - تمام - بايستند. بچه اينقدري بگويد كه مرگ بر شاه ، پيرمردش هم بگويد مرگ بر شاه ؛ همچو نهضتي ما نداشته ايم درايران . اين نهضت را نگذاريد بخوابد تا اينها از بين بروند، تا اين هيات حاكمه بروند [و]يك هيات حاكمه صحيح سركار بيايد.
خدا ان شاءالله همه شما را حفظ كند؛ موفق باشيد. خدا شر اينها را بكند از سر مسلمين ؛شر اين ابرقدرتها را بكند كه اين نوكرها را نگذارند سر بلاد مسلمين . [آمين حضار].
[يكي از حضار: خداوند شما را حفظ كند].
امام : موفق باشيد.
پانویس :
بزرگتر کوچکتر