عنوان : ضرورت حفظ حوزه هاي علميه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 10 دي 1350
تاریخ قمری : 12 ذي القعده 1391
جلد : 2
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه پيامبر "ص " در مكه
برنامه رسول اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قبل از مهاجرت به مدينه ، روزهايي كه در مكه به سر مي بردند، فقط تبليغ الي الله و معرفي ذات مقدس حق تعالي و معرفي اسلام بود. ياوراني نداشتند تا بتوانند با كمك آنان با مشركين بجنگند و اسلام را گسترش دهند؛و همان طور كه در قرآن ملاحظه مي فرماييد، سوره هايي كه در مكه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفي اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتي نيست و حتي احكام درآن كمتر ذكر شده .
گسترش اسلام در مدينه ، فتح و ظفر در مكه
و آن روز كه حضرتش با آن وضع شكست خورده و ناگوار از مكه خارج گرديد،افراد عادي - كه سطحي فكر مي كنند - نمي توانستند پيش بيني كنند كه اين مهاجرت چه مصالحي به دنبال خواهد داشت لكن وقتي كه به مدينه تشريف بردند معلوم شد كه چه نتايجي بر هجرت ايشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدينه گسترش دهند وياراني پيدا كنند، و بالاخره با فتح و ظفر به مكه بازگشتند به آنگونه كه بزرگان قريش نزدآن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت .
اكنون اگر چه عده كثيري از ايرانيان ، بر اثر اختلافي كه بين دولتهاست ، وجه المصالحه شدند و با اين وضع فجيع از اين مملكت بيرونشان مي ريزند لكن ممكن است مصالح بزرگ در كار باشد كه ما نمي دانيم ؛ و خداوند تعالي همان طور كه حضرت رسول اكرم- صلي الله عليه و آله و سلم - را فاتح و غالب به مكه برگردانيد شما را به اين حوزه ها بازگرداند و روزي برسد كه نجف بيش از حالا قوي باشد. ما اطمينان داريم كه دير يا زودحوزه علميه به حال اول خود باز مي گردد و شما ان شاءالله اگر به وظايف ديني و علمي خود عمل كرديد باز به نجف برمي گرديد.
وظيفه طلاب
بار علم بار سنگيني است كه به عهده شماست . آنطور نيست كه تنها وظيفه شماتحصيل مشتي الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظ اسلام و احكام اسلام است كه به شماسپرده شده و شما امين وحي الهي هستيد، و بايد در ضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد و چنانكه غير را تبليغ مي كنيد نفس خود را هم اصلاح نماييد. وظايف خود را فراموش نكنيد؛ با هم صلح و صفا داشته باشيد، دسته بندي و اختلافات را كناربگذاريد، با هم برادر باشيد، با روح واحد و صفاي باطن براي اسلام كار كنيد. شما اهل علم هستيد و همه از يك ريشه ، و ورق (1) يك شجره مي باشيد و اگر شما به عهد خود وفاكنيد، خداي تعالي هم وفاي به عهد خواهد كرد و شما را به حوزه ها باز خواهد گردانيد، وان شاءالله باز در اينجا يكديگر را ملاقات مي كنيم . و اگر من كه روزهاي آخر عمرم رامي گذرانم در ميان شما نبودم ، شما هستيد و بار ديگر در اينجا مجتمع خواهيد شد.
عدم امكان زوال حوزه
در هر صورت مسئله زوال حوزه در كار نيست ؛ حوزه سرجايش باقي خواهد بود. وصرف نظر از جنبه هاي معنوي و الهي ، اصولا از نظر موازين طبيعي هم زوال حوزه هاي علميه ممكن نيست ؛ زيرا حوزه ها مورد توجه تمام مسلمين بخصوص شيعه مي باشد وپشتوانه آن ، ملتها هستند، و آنچه ملتها پشتيبان آن باشند دولتها نمي توانند با آن مبارزه كنند. دولتها زودگذرند و عمرشان كوتاه است . پشتوانه نجف ، ملتهاي بزرگند و از اين جهت محفوظ خواهد بود. اكنون در حوزه هاي ما محصلين افغاني ، پاكستاني ، هندوستاني ، عراقي ، و ديگر ممالك عربي مشغول تحصيلند و اين دولت كه اصلانمي توان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد كه در برابر ملتها ايستادگي كند و اگر با من وشما معارضه نمايد، با ملتها نمي تواند معارضه كند. اگر آقايان ايراني را اخراج كردند،ديگر آقايان كه از ممالك ديگرند بايد بايستند و به وظايف ديني خود اهميت دهند. مثل شما مثل فوجهاي سربازي است كه اگر دشمن به فوجي حمله كرد و آنان را شكست داد،فوجهاي ديگر پابرجا مانده و جاي گروههاي از بين رفته را مي گيرند. دشمن از خدامي خواهد كه وقتي يك گروه سرباز را از پاي در آورد بقيه پا به فرار گذاشته ميدان راخالي كنند.
غلبه با مظلوم
آقاياني كه از ديگر ممالك در اينجا هستند بايد پابرجا باشند و به تحصيل علم وتهذيب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من - كه يكي از طلاب هستم - از اينجا رفتم ، بازلازم است كه آقايان بمانند و به وظايف خود عمل نمايند. البته رفتن من روي مصالحي است كه ممكن است بسياري ندانند ولي ديگر آقايان بايد باشند و سنگر را خالي نكنند.چنانكه ما سابقا ديديم حوزه قم به هم خورد چه به هم خوردني ! عده معدودي پريشان حال كه هميشه تحت فشار و آزار بودند استقامت كردند، طولي نكشيد كه ورق برگشت :ظالم سابق [رضا خان ] را بردند و حوزه به هم ريخته آن روز به صورت حوزه پنج - شش هزار نفري امروز در آمد . . . شما غالبيد، مغلوب نيستيد. اگر تاريخ ظلمه و ستمديدگان دنيارا مطالعه كنيد مي بينيد كه غلبه هميشه با مظلوم است . معاويه با آن قدرت و عظمت وبساطي كه داشت از بين رفت و امروز در شام كه مركز سلطنت او بود حتي از قبر او خبري نيست . . . .
اين كسبه بيچاره ، آنهايي كه ساليان دراز در عراق بوده اند و ابدا در ايران علقه اي (2)ندارند، دوست و آشنا و خويشاوندي ندارند، وضع آنها بسيار مايه تاسف است واميدوارم ملت ايران با آنها خوش رفتاري كنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم كه ملت شريف و مسلمان ايران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند؛ به آنان پناه دهند، منزل وپوشاك و غذا بدهند، گرفتاريهايشان را برطرف نمايند، و مهمتر آنكه آناني را كه به اوضاع ايران آشنا نيستند آشنا كنند. شما آقايان [كه ] به ايران مي رويد سلام مرا به برادران ايراني ابلاغ كنيد و بگوييد فلاني از شما استدعا دارد كه نسبت به برادران رانده شده ازعراق ، كه شايد جمعيتشان حدود صد هزار نفر باشد و در بلاد ايران متفرق مي شوند، تامي توانند مستقيما كمك كنند و خوش رفتاري كنيد . . . .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر