عنوان : لحاظ بعد معنوي اعمال در اوامر و طاعات الهي
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : قبل ازظهر 1 فروردين 1364
تاریخ قمری : 28 جمادي الثاني 1405
مکان : تهران ، جماران
مناسبت : عيد نوروز
جلد : 19
متن :
بسم الله الرحمن الرحيم
لحاظ نمودن بعد معنوي پيروزيها
من سال جديد را به همه مسلمين جهان ، مستضعفان جهان و به ملت شريف خودمان و به آقايان و به همه كساني كه در جبهه ها مشغول خدمت هستند، يا در پشت جبهه ها وتمام كساني كه در اين انقلاب دخالت داشتند و فداكاري كردند، شهيد شدند، مفقودشدند، اسير شدند، به همه اينها تبريك عرض مي كنم و اميدوارم كه اين سال جديد يك سال خوشي براي ملت ما و براي ملت هاي تحت ستم دنيا باشد.
تمام اين پيروزي ها و عدم پيروزي ها و سلطنت ها و ابرقدرتي ها و همه ، گذراست . مااين جا نشستيم ، بلااشكال در صد سال ديگر از ما خبري نيست ، گذشته است ، رفته است ،پيروز بشويم رفته است ، شكست بخوريم رفته است ، قدرت داشته باشيم رفته است ،نداشته باشيم گذشته است . آن كه باقي است ، آن است كه در پيش خودمان است . آنچه باقي مي ماند، ما و چيزهايي كه حمل مي كنيم به عالم ديگر است . ما بايد فكر اين معناباشيم كه خدمت بكنيم ؛ خدمتي كه براي ما سرمايه باشد براي آن جهان . زدن و پيروزشدن و فتح كردن و همه اينها اگر آن بعد معنوي اش نباشد، همه اش شكست است ، بلكه آنهايي كه بيشتر در نظر مردم پيروزند، شكسته ترند. اين قدرت هاي بزرگي كه در عالم بوده است و هست و خواهد بود، اينها اگر آن بعدي كه آنها را به سعادت مي رساندنداشته باشند، تمامش شكست است . چند روز خورد و خواب و جنايت و خيانت وبعدش تمام ، اين جا بسته مي شود و در آن عالم باز مي شود، صحيفه ما باز مي شود. همه اين عالم شهادت مي دهند براي ما، همه حاضرند. ما بايد كه فكري بكنيم كه نصرت كنيم خدا را؛ ان تنصرواالله ينصركم . جنگ نيست ، انزوا هم نيست پيشرفت نيست ، شكست هم نيست . نصرت يك معنايي است كه در خود انسان بايد متحقق بشود. ما اگر چنانچه درهمه جبهه ها پيروز بشويم ، لكن به عنوان نصرت خدا نباشد، براي نصرت خودمان باشد،بخواهيم كه خودمان يك جايي را بگيريم ، ما نصرت خدا را نكرديم و خدا هم آن وعده اي را كه داده اند، عمل نمي كنند، اگر عمل كنند يك عنايت خاصي است ، ربطي به ما ندارد. آني كه وعده كرده است كه ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم (1)، آن اين است كه شما جبهه نصرت را بازكنيد، خدا هم باز مي كند. شما براي خدا كار كنيد. براي خدا پيش برويد، براي خدا زحمت بكشيد، براي خدا همه كارها را انجام بدهيد. آن كه در جبهه هست براي خدا بايد جبهه باشد. آن كه پشت جبهه است براي نصرت خدا باشد. اين كسي كه متصدي امور لشكر است براي خدا متصدي باشد. آن كه متصدي امور كشوراست براي نصرت خدا باشد. آن كه در مجلس است براي خدا در مجلس باشد، براي نصرت خدا باشد. و بالاخره اگر همه در نصرت خدا باشيم ، خدا به وعده خودش بي اشكال عمل مي كند. اگر نقصي باشد در ماست . اگر ما به خيال خودمان پيروزي داريم پيدا مي كنيم ، لكن نصرت خدا نباشد، يعني براي او نباشد براي پيشرفت مقاصد الهي نباشد، مقاصد الهي مقصود اين است كه براي مظلومان ، براي مستمندان ، براي پيشرفت احكام اسلام ، براي دفع ظلم از مظلومان ، براي قطع يد ستمگران ، همه اينها براي خدا،خدا فرموده است ، ما عمل مي كنيم . اگر فرموده بود كه برويد در منزلتان بنشينيد، آن وقت ما براي خدا مي رفتيم منزل مي نشستيم . وقتي مي فرمايد كه قتال كنيد. قاتلوهم (2) براي خدا، براي اطاعت اوست . وقتي براي اطاعت اوست ، نصرت و شكستش هيچ فرقي با هم ندارد، براي اين كه ، اين وجهه الهي اش همه اش نصرت است . آن چيزي كه مربوط به معنويات است و مربوط به يك جهان ديگر است و براي ما، مايه دست است ، براي ماسرمايه است ، وقتي در دست ما باشد، چه شكست بخوريم و چه پيروز بشويم ، هيچ فرقي با هم ندارد، و اگر اين معنا نباشد باز هم فرقي ندارد، بلكه پيروزي ها شكستش بيشتراست .
ناراحت نشدن از سخن مردم در اطاعت الهي
بايد ما جديت كنيم كه اين معنا را درست بكنيم . دنبال اين باشيم كه اگرچنانچه متصدي امر دولتيم ، دولتي باشيم كه براي خدا كار بكنيم . و براي خدا كاركردن ، اين است كه ببينيم خدا چي فرموده است ، چي گفته است ، ما بايد بكنيم .فرموده است كه به مستمندان بايد برسيد، به ضعفا بايد برسيد، به مردم فقير بايدبرسيد، براي همه بايد تهيه كنيد. وقتي كه بنا شد ما براي اين جهت خدمت كرديم ،اين نصرت خداست . نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دين خداست . وقتي ما نصرت كرديم بندگان خدا را براي خدا، براي اين كه اينها "عيال الله " هستند. ما اگرچنانچه در جبهه ها هم پيروز نشويم ، اين جا پيروزيم . و اگر اين طور نشد، شكست خورديم از همين حالا، در اوج پيروزي در شكست هستيم و در حضيض شكست ، پيروزهستيم . ميزان ، اين است و ما بايد اين را در نظر بگيريم . در هيچ پيروزي به مقدار خارج ازمتعارف كه مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالي پيدا نكنيم و در هيچ شكستي سرشكستگي نداريم ، براي اين كه ، ما نمي خواستيم خودمان يك چيزي بشويم كه سرشكستگي پيدا كنيم ، ما مي خواستيم اطاعت امر خدا را بكنيم . خدا فرموده است :برويد دست ظالم را قطع كنيد. ما مي رويم ، آن قدري كه قدرت داريم ، دست ظالم را،بتوانيم قطع مي كنيم ؛ نتوانستيم ، كار خودمان را انجام داده ايم . به ما فرموده است كه "قاتلوهم "، يا خداوند تعزيرشان مي كند به دست شما. ما مقاتله مي كنيم ، اطاعت است ؛ يعني سربسته و دربسته در اختيار او بايد باشيم ، اطاعت بكنيم ، دنبال هرچي مي رويم اطاعت بكنيم . اگر موعظه مي كنيم براي اطاعت خدا باشد و اگر موعظه مي شنويم هم براي اطاعت خدا باشد. اگر جنگ مي كنيم براي خدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح مي كنيم ، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن كار را بكنيد، آن كار را مي كنيم . هرجا فرموده اين كار را بكنيد، اين كار را مي كنيم . اگر اين طور شديم كه از خودمان يك چيزي را مايه نگذاشتيم ، هر چه هست از اوست ، چيزي هم نداريم كه مايه بگذاريم ، خيال مي كنيم چيزي داريم ، هر چي هست از اوست . هرچي ما خيال مي كنيم داريم ، نه ! از اوست پيش ما، امانت است . اين امانت هم يك وقتي رد مي شود به خودش . اگر هم داشته باشيم به خيال خودمان ، از ما نيست ، اشتباه مي كنيم . همه عذاب هايي كه در آن عالم هست براي نفهمي آدم است . خيال مي كند خودش چيزي است ، چون خيال مي كند خودش چيزي است ، مي خواهد به همه تفوق پيدا كند. چون براي خودش هست ، مي خواهد همه چيز رابراي خودش تحصيل بكند، و اين است كه انسان را به شقاوت مي رساند. و سعيد اين است كه هم چيز را براي "او" بخواهد و براي او خواستن ، يعني براي بندگان خدا، براي احكام خدا. ما اگر چنانچه در اين جنگي كه برمان تحميل شده است ، دفاع مي كنيم و دفاع كرديم و بيرون كرديم اين اشخاص جنگجوي مفسد را، براي اين است كه خدا فرموده است : دفاع بايد بكنيد. دفاع هست ، ما دفاع مي كنيم . اگر هم فرموده بود كه نه ، برويدجنگ بكنيد، مي رفتيم جنگ مي كرديم . حالا چون فرموده دفاع است ، ما دفاع مي كنيم .مادامي كه آنها مشغول اين كارهاي مفسده جويي هستند، ما هم بايد دفاع كنيم ؛ يعني ، مااطاعت امر خدا مي كنيم ، هر كس هم هر چي مي خواهد بگويد. اگر براي خدا شد، ازحرف هاي مردم هيچ ناراحت نمي شويم ؛ حرف را همه مي زنند، حرف زده مي شود.شما بايستيد شب و روز را اطاعت خدا بكنيد، برايتان يك چيزي مي گويند، برويد براي جنگ و همه كار بكنيد براي خدا، برايتان يك چيزي مي گويند. مامون نيستيد از زبان مردم ، همان طوري كه پيغمبر اكرم مامون نبود، براي او آن همه مي گفتند، براي اميرالمومنين هم آن همه مي گفتند. لكن آنها براي اين كه ، كارشان براي خدا بود از اين كهبگويند فرض كنيد كه ؛ "مگر اميرالمومنين نماز هم مي خواند؟ مگر علي نماز هم مي خواند كه تو مسجد كشتندش ؟" او از اين ناراحت نمي شود. اگر ناراحت بشود، براي اين كه چرا يك آدمي اين طور است ، نه چرا براي من مي گويد. انبيا، ناراحت اگرمي شدند براي اين بود كه چرا بايد بندگان - اين مردمي كه آمدند در اين جا و بنده هستند - خودشان را مستقل بدانند و براي خودشان كار بكند و فساد بكنند، براي اين دلسوزي مي كردند. و احتمال من مي دهم كه ما اوذي نبي مثل ما اوذيت (3) هم ، اين معنا باشد.من احتمال مي دهم كه آن معرفتي كه رسول خدا داشت ، ديگران نداشتند، مقاماتشان هرچه بود، به اندازه ايشان نبود. و هر چه مقامات بيشتر است راجع به معصيت هايي كه درعالم مي شود، بيشتر اذيت مي شود. اگر بشنود كه در آن سر دنيا يك كسي يك كسي رااذيت كرده اين ناراحت بشود، نه از باب اين كه شهر خودم است ، نه از باب اين كه مملكت خودم است ، اقرباي خودم است ، از باب اين كه يك مظلوم در دنيا واقع شده . ولهذا مي بينيد كه حضرت امير آن طور مي فرمايد كه وقتي كه آن چيز را از پاي يك ذمي بيرون آوردند، مي فرمايد مرگ براي انسان چطور است (4). از "ظلم ، بما انه ظلم "(5) بدش مي آيد، نه از ظلم به خودم ، از خوبي به آن طوري كه خوب است خوشش مي آيد. هركس هم به هر كس خوبي كند، از باب اين كه خوبي است خوشش مي آيد. هركس هم به هركس ظلم كند، از باب اين كه ظلم است ناراحت مي شود. اين معني ، اين است كه يك انساني بداند كه چي هست و كجا هست و كجا مي رود. همه اين بساط برچيده مي شود،لكن صحف ما برچيده نمي شود، هست ، آن طرف است . پرده را الان هم اگر بردارند، ماخودمان مي بينيم كه چه كرديم ، چي هست ، ديگران هم مي بينند، اگر ستاريت خدا نباشد.
معصيت خداوند در كارشكني و ضربه به وحدت
ما دنبال اين باشيم كه اطاعت خدا بكنيم . خدا فرموده است كه شماها بايد با هم باشيد، اتحاد داشته باشيد، وحدت . اگر كسي يك كلمه بگويد كه به اين وحدت صدمه بزند، اين معصيت كار كه هست هيچ ، خائن كه هست هيچ ، معصيت يك معصيتي است كه ممكن است كه يك كشوري را به هم بزند. اگر كارشكني براي اين وحدت بشود، اين وحدتي كه الان در بين ملت ما موجود است ، بين دولت و ملت ما موجود است ، اگر يك نفرخدشه بكند بر اين ، بخواهد به هم بزند اين وحدت را، اين معصيت خدا را كرده است ودر حضور خدا، معصيت خدا را كرده است و علاوه بر اين جنايت بر جمهوري اسلام كرده . اگر اين معنا در ذهن انسان باشد كه خدا فرموده است كه با هم باشيد، تنازع با هم نداشته باشيد، خدا فرموده است كه وحدت داشته باشيد، و ما براي خدا وحدت مي خواهيم داشته باشيم ، اين وحدت را كسي نمي تواند به هم بزند، اين وحدت الهي است ، اين "يدالله " است . "يدالله " فوق همه "ايدي (6)" است ، اين را كسي نمي تواند به هم بزند. اما اگر براي خودم هي مي خواهم بكشم ، اگر هم مي گويم وحدت پيدا كنيد كه خودم به نوايي برسم ، اين مال شيطان است ، هيچ اثري ندارد، يعني اثر سوء دارد براي انسان .
ما بايد دنبال تحكيم وحدت خودمان باشيم . ملت و دولت مان خيال نكند كه او دولت است و آن ملت . همه مال يك كاروان هستيم كه رو به آن عالم مي رويم و بايد اطاعت خدا بكنيم و با هم بايد باشيم . اگر اين طور باشد، پيروزي هيچ اشكال ندارد، كه نصيبتان مي شود و اين پيروزي اي است كه خدا مي دهد، اين نصرتي است كه خدا مي دهد، او راما با جان و دل قبول مي كنيم چون هديه خداست . و اگر خداي نخواسته ، اين طور نباشد وما با زور شمشير فرض كنيد و با زور تفنگ پيروز بشويم و پيروزي را از خودمان بدانيم ،اين پيروزي نيست ، اين شكست است ، حالا شما خيال مي كنيد پيروزي است اما اگر پرده برداشته بشود، مي بينيد يك شكست بزرگ است . بايد با هم باشيد. براي اطاعت خدا كه فرموده است كه بايد با هم باشيد، وحدت بايد داشته باشيد، اختلاف نبايد داشته باشيد. مابايد وحدت داشته باشيم ، يعني حفظ كنيم وحدت را. وحدت هست ، لكن ادامه مي خواهد. ادامه بايد بدهيم ما اين وحدت را و او اين است كه به حرف كساني كه خداي نخواسته مي خواهند تفرقه بيندازند، به حرف آنها گوش ندهيم اصلش . البته در هر جايي هستند اشخاصي كه بخواهند كه فساد بكنند، لكن وقتي يك ملتي براي خدا وحدت رامي خواهد ايجاد كند و واحد باشد با ديگران ، اين ديگر گوشش به حرف اين كسي كه فساد مي خواهد بكند، بدهكار نيست . گوش آن آدمي بدهكار است كه در او يك سستي هست در اين جهت . در جهت معنويت و الهيت وقتي كه يك سستي باشد، آن وقت آن چيزهايي كه گفته مي شود، در انسان تاثير مي كند. تاثيرش هم كم كم زياد مي شود، يك وقتي انسان هم مي شود از آن وري . اما اگر اين جهت را محكم كرديم ما كه ما براي خدا،از خدا هستيم و براي خدا بايد عمل بكنيم و به خدا مراجعه مي كنيم ، انالله و انا اليه راجعون (7)ما از اوييم ، به او برمي گرديم ، او فرستاده ، برمي گرديم ، اگر ما اين را تحكيم كنيم درقلبمان كه ما از او هستيم ، و هر چه او گفته است بايد بكنيم . گفته است كه با هم بايد باشيدكه اگر با هم باشيد كسي نمي تواند شما را چه بكند، ما هم با هم بايد باشيم براي اطاعت خدا.
اسلام خواهي ملت ايران منشاء دشمني ها
اين نصرت خداست ، اين نصرتي است كه تخلف ندارد از نصرت هايي كه خدامي كند، ما او را نصرت مي كنيم ، ما بنده ضعيف ، نصرت بندگان خدا را براي او مي كنيم واو به واسطه عنايات زيادش اين را نصرت خودش حساب كرده است ، با اين كه غني ازهمه عالم است . نصرت ضعفا را، نصرت مظلومين را نصرت خودش حساب كرده است وگفته است : ان تنصروا الله و الا نصرت خدا يعني چه ؟ ما كي هستيم كه نصرت خدا را بكنيم ؟عالم كي هست ؟ همه موجودات عالم هيچند. نصرتي كه ما بكنيم از دين خدا، نصرتي كه بكنيم از بندگان خدا، خدا به عنايت خودش اين را نصرت خودش حساب كرده ، فرموده اند: ان تنصروا الله ، ما مي دانيم كه خدا محتاج به نصرت ما نيست ، لكن نصرت بندگان خدا را مي كنيم ، نصرت دين خدا را مي كنيم و خدا به عنايت خودش قبول كرده است كه اين نصرت من است . و ما شك نداريم كه خدا - غني مطلق - كه گفته است كه نصرت من را بكنيد و نصرتتان مي كنيم ، اگر ما ضعفا، نصرت او را كرديم ، او نصرت ما رامي كند؛ اين مسئله عقلي است . او فرموده است كه بايد با هم باشيد، اگر ما دنبال اين معناباشيم كه اطاعت اين امر خدا را بكنيم ، هر كس هر حرفي بزند به گوش ما فرو نمي رود،هر شايعه اي درست بكنند، شايعه ها همه خنثي مي شود، هر دروغپردازي كه بكنند -تبليغاتي كه در خارج دارد مي شود و در هرجا - همه اش خنثي خواهد شد، براي اين كه ،ما اين پايه را محكم كرديم كه ما براي خدا وحدت داريم . ما وحدتمان براي اين نيست كه خودمان به جايي برسيم يك كاري بكنيم . خدا فرموده وحدت داشته باشيد، براي اووحدت داريم و اين وحدت كه براي خداست ، هر كيدي در مقابلش خنثي است . براي اين كه اين كيد، كيد با خداست ، اين دشمني ، دشمني با خداست . وقتي ما براي خدا اين كار را كرديم ، كسي اگر مخالفت كند، مخالفت با خدا كرده است . چون ما براي اومي كنيم ، آنها هم براي اين كه ما براي خدا مي كنيم دارند [دشمني ] مي كنند. الان دشمني ها براي اين است كه ما براي اسلام داريم كار مي كنيم ، و الا ما چيزي نيستيم كه .آنها مي بينند كه اسلام اگر چنانچه دامنه اش توسعه پيدا بكند، دامنه نفاق برچيده مي شود،دامنه كفر برچيده مي شود، همه اين چيزها از بين مي رود، قدرت ها فلج مي شوند. اينهاديدند كه يك موج كوچكي در اين جا پيدا شده ، لكن الان در شرق و غرب از آن حرف است ، صحبت است ، اينها از اين صحبت مي ترسند. الان ايران در همه جا مطرح است ،آنها از اين مطرح شدن مي ترسند. ايران هم براي خودش ، براي اين بيست ميليون نيست ،براي اين چهل ميليون ، پنجاه ميليون نيست ، پيشتر هم بوديم . ايران براي اين است كه مردم يك تحول الهي پيدا كرده اند، و اين تحول الهي اسباب اين شد كه با هم شدند وقدرت بزرگي را - مثل قدرت شيطاني رژيم سابق - در هم شكستند، و مقابل همه قدرت ها هم ايستاده اند؛ مردانه ايستاده اند، مشتشان را هم محكم نگه داشته اند، مي گويند ما نهشرق را مي خواهيم ، نه غرب را مي خواهيم . اگر شرق با ما بسازد و نخواهد به ما آن طمطراق شرقيت خودش را نشان بدهد، ما اهل جنگ نيستيم ، اگر غرب هم همين طورباشد ما نيستيم . هر يك از اينها بخواهند تعدي بكنند ما تا آخر نفرمان مي ايستيم مقابلش .
نصرت الهي
اگر چنانچه اين معنا در قلب ما واقع شده باشد كه نصرت كشور اسلامي ، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست ، نصرت مظلومان ، نصرت خداست ،اين معنا اگر در قلب ما محكم بشود، از هيچ چيز نبايد بترسيم . و ان شاءالله نمي ترسيم وهيچ كس هم به ما نمي تواند كه غلبه كند و در همه جا هم پيروز هستيم . در همه جبهه ها؛در جبهه هاي جنگ ، در جبهه هاي صلح ، در جبهه هاي - عرض مي كنم كه - بيمارستان ،در همه جا پيروز هستيم . و من اميدوارم كه خداي تبارك و تعالي به ما توفيق بدهد كه مابتوانيم به اين مقصدي كه مقصد انبياست برسيم . و ما ان شاءالله با هم باشيم و اين قافله را باهم به منزل برسانيم و اين امانت را به صاحب امانت رد كنيم .
والسلام عليكم و رحمه الله
پانویس :
1- سوره محمد"ص "، آيه 7: "اگر خدا را ياري كنيد، خدا هم شما را ياري كرده و قدمهايتان را استوار مي كند".
2- سوره بقره ، آيه 193: "و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين " با كافران جهاد كنيد تا فتنه و فساد از روي زمين برطرف شود و همه دين ، از آن خدا باشد. 3- "هيچ پيامبري آنچنان كه من آزار ديدم ، آزار نديد. " مناقب ابن شهر آشوب ، ج 3، ص 247.
4- نهج البلاغه ، خطبه 27.
5- ظلم از آن جهت كه ظلم است . 6- جمع يد: دست . -107 سوره بقره ، آيه 156: ((ما همه از خداييم و به سوي او باز مي گرديم )).
بزرگتر کوچکتر