عنوان : تبليغات فريبكارانه مطبوعات غرب - بيان عالم ملكوت - آثار خيانت شاه
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 17 دي 1357
تاریخ قمری : 8 صفر 1399
جلد : 5
متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
شاه بايد برود
مسائلي كه ملت ايران در اين مدت طرح كرده اند يك مسائلي است كه هيچ ابهامي در آن نيست . ما هم از اول همان مسائلي كه در نهاد ملت است طرح كرديم ؛هيچ ابهامي در مطالب ما نيست . مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت ،مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت . و اينكه مي گوييم شاه برود يعني سلطنت نداشته باشد؛ نه برود تفريح ! (1) و مطلب دوم اين است كه رژيم شاهنشاهي يك رژيمي است كه مقبول ملت نيست و از اول هم يك مطلب غلطي بوده . و مطلب ثالث اين است كه ما مي خواهيم يك حكومت عدل بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن هيچ ابهامي نيست كه كسي بخواهدتاويلش كند، كسي بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نيست چه مي گويد. ملت معلوم نيست . . . اينها! كسي مگر خودش را به كري بزند! والا ملت حالا چندين وقت است ، از يك سال بيشتر است كه در خيابانها دارد فرياد مي زند كه ما رژيم شاهنشاهي رانمي خواهيم ، رژيم پهلوي را نمي خواهيم ، و ما حكومت اسلامي مي خواهيم . اين هيچ ابهامي ندارد.
خيال نشود كه حالا كه شاه رفته يا بنا دارد برود، يك مطلبي حاصل شده است . تا حالاهيچ مطلبي از آن مطالبي كه ما و ملت ايران مي خواهيم حاصل نشده است . بله ايشان -آنطوري كه از ايشان نقل شده است - گفته اند كه اگر من بروم ، من يك سه ماهي مي خواهم بروم براي اينكه يك مثلا ناراحتيهايي دارم ، سه ماه مي خواهم بروم ديگر! واگر من بروم ، به غرب نفت نخواهد رسيد. اين براي اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند. و اگر من بروم ، بيرق سرخ به بالاي پشت بامهاي - مثلا - ايران ، به بالاي ايران ،به بالاي بلنديهاي ايران بيرق سرخ زده مي شود! يعني همه ديگر، از اول تا آخر ايران ديگر كمونيست مي شوند و به شوروي گرايش پيدا مي كنند! بعد هم گفتند كه اينهايي كه مخالف من هستند يك عده معدودي هستند! چيزي نيستند اينها! و اينها هم من را درك نكردند! اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند! حالا ما اين سه تامطلبي كه ايشان گفتند، خوب بايد ببينيم چي هست ؛ صحيح ايشان مي فرمايند يا خير، بازهم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.
فروش نفت آري ، پايگاه امريكايي نه !
اما اينكه مي گويند كه اگر چنانچه من بروم ديگر براي غرب نفت نيست ، اگر مقصوداين است كه آنطوري كه شما نفت را مي داديد به خارج ما نمي دهيم ، صحيح است اين .براي اينكه شما نفت ما را داديد به خارج و آني كه از امريكا به خيال خودتان گرفتيد وبراي تعميه (2) گرفتيد، يك اسلحه هاي بسيار پيشرفته [است ] كه در ايران هيچ كارشناسي ندارد و هيچ كس نمي تواند استعمالش بكند و براي پايگاه درست كردن براي امريكا درايران . يعني هم نفت را برديد هم پايگاه درست كرديد! اگر مي خواست يك مملكتي درمملكت ديگري پايگاه درست كند، محتاج به اين بود كه ميلياردها - مثلا - دلار بدهد تاپايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درست كن در ازاي نفتي كه مابه تو مي دهيم ! نفت را داده اند، اگر در ازايش اسلحه براي ايران هم خريده بودند، خوب يك غلطي بود اما غلط كمي ! اما اسلحه براي ايران نخريدند. اينها همان چيزي كهامريكايي ها مي خواستند و آمالشان بود كه در مقابل شوروي يك پايگاهي داشته باشنددر ايران ، با اين صورت درست كردند كه پايگاه را درست كردند به اسم اينكه ما پول نفت مي خواهيم بدهيم ! خوب ديگر پول نفت دادن كه جرمي نيست ، ما نفت خريديم وپولش را مي خواهيم بدهيم ؛ منتها حالا مبلغ خيلي زياد است از باب اينكه ايران مي خواهد يك مملكت پيش افتاده اي باشد! اينكه هجده ميليارد دلار يا 22 ميليارد دلارپول اين اسلحه اي است كه شاه خريده است ، نه اين است كه ما مي خواهيم پايگاه درست كنيم . نخير، اين مال خود ايران است ! خوب ، اينقدر زياد براي چه ؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براي اين است كه ايران هم يكي از ابرقدرتها مي خواهد باشد و مي خواهد درمقابل شوروي بايستد؟! در مقابل امريكا بايستد و در دروازه تمدن مي خواهد واردبشود؟! از اين جهت است كه اينقدر زياد اسلحه خريده ؟ لكن ما كه مطلب را مي دانيم اينطور مي گوييم كه خير، براي ايران نيست ، براي امريكاست ! امريكا، هم عوض را گرفته هم معوض را. هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته : پول نفت را به صورت اسلحه براي پايگاه درست كردن براي خودش .
الان در ايران جاهاي زيادي پايگاه امريكايي است . اگر مقصود اين است كه اينكه مي گويد ديگر غرب نفت ندارد، مقصود اين است كه اين ترتيبي نفت ندارد، اگر غرب ازما بخواهد كه نفت بدهيم به او و عوض آن هم پايگاه در ايران درست بكند يا يك چيزي كه به درد ما نمي خورد در ايران درست كند، يا مضر براي ايران است در ايران درست كند، ما نفت را اگر به بيابانها ريختيم ، اگر آتش زديم ، به آنها نمي دهيم . و اگر مقصود اين است كه نفت را نمي دهند، غرب به نفت نمي رسد يعني اگر بخواهند يك معامله صحيحي ، عقلايي ، روي انصافي ، روي تبادل نظري بين متعاملين ، (3) بگويد نفت نمي دهند، دروغ مي گويد. نخير، ما و ايران هر حكومتي باشد احتياج دارد به پول براي اينكه اداره مملكت بايد بكند، و عمده اش پول نفت است . نفت را هر مشتري اي كه پيدابشود كه خوب بخرد، به او مي دهد پول مي گيرد. به امريكا مي دهد به جاي اينكه ايشان پايگاه درست كرده است ، نه ما پايگاه نمي خواهيم درست كنيم براي امريكا. ما پول مي گيريم براي اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بي چيز را نجات بدهيم از اين وضعي كه دارد: اين زراعتي كه از دست داده ، اين كشاورزي كه از دستش رفته است ، اين صنعت مونتاژي كه براي خاطر مصلحت ديگران درست كرده است .
فروش نفت براي زدودن فقر
اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد، نفت را مي فروشد و پول مي گيرد خرج مي كنداز براي منافع خود ملت ؛ اين فقرا را نجات مي دهد، اين اشخاصي كه ضعفا هستند؛اينهايي كه الان به واسطه شكست كشاورزي هجوم آوردند در اين سرماهاي زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها - نه مثل اين چادر كه حالا اينجا درست كرديد شما،خير آن چادرهاي بيچارگي كه آنها درست كرده اند - در اين سرماي زمستان زير چادرهازندگي مي كنند. در يك اتاقهاي گلي كه آنهايي كه رفتند مي دانند چه خبر است ، در آنجادارند زندگي مي كنند. هيچ ندارند. آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند. در يك گودالهايي هستند كه از اين گودالها زنهاي بيچاره بايد كوزه را بردارند - از قراري كه نوشته اند - پله هاي زيادي - حالا يادم نيست كه صدتا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتراما زياد بود - از اينها بايد بيايند بالا و بروند به آن شيري كه وصل كرده اند كه آب هست توي خيابان ، از آنجا كوزه شان را آب بكنند باز از اين پله ها برگردند بروند به آن محلي كه دارند؛ در اين سرماي زمستان و اين پله هاي لغزنده . شما ببينيد چه مصيبتي براي اين ملت هست . اين مصيبتها را مي خواهند رفع بكنند؛ مي خواهند مملكت يك مملكتي باشد كه هر جوري هست فقرا به حالشان رسيدگي بشود. پس اينكه مي گويد كه ديگر نفت درغرب نمي رود، روي يك فرض درست است ، روي يك فرض دروغ است .
ايستادگي ملت ايران در برابر امريكا و شوروي
مطلب ديگري كه ايشان گفته اند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مي شود! اينمطلب هم صحيح نيست . اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفته اند كه يك مطلب صحيحي نيست اين مطلب . اگر بنا بود كه يك ملتي بود كه اگر ايشان مي رفت - حالا ايشان جلويشان را گرفته است كه بيرق سرخ بالاي سرشان زده نشود - اگر ايشان برود بيرق سرخ بالاي سرشان مي زدند، اگر ملت ما يك همچو ملتي بود، چطور در تمام سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل امريكا و شوروي ايستاده و امريكا را شكست داد؟ امريكا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مي داريم ، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مي گويد اما حالا يك قدري يواشتر مي گويد! [خنده حضار] پيشتر با طمطراق مي گفت كه ما خير، اين را نگه مي داريم ؛ نخير بايد باشد ايشان ؛ ثبات منطقه به واسطه اوست ، اگر اين نباشد ثبات نداردمنطقه ! بعد فهميدند كه اصلا ايشان كه هست ثبات ندارد! براي اينكه الان شما ملاحظه مي كنيد كه در ايران اين همه اختلافات و اين همه هياهو براي اين است كه اين هست . اگراين برود، يعني برود به طوري كه سقوط بكند سلطنتش [ان شاءالله حضار] آن وقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد. چرا مملكت ثبات ندارد؟ اگر مي گويند كه شوروي مثلا مستقيما دخالت مي كند در ايران و لشكر سرخ مي ريزد ايران را مي گيرد،اين دروغ است . براي اينكه همچو كاري نمي تواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدري مثل خودش ايستاده است ؛ اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مي شود.
و الان همه ابرقدرتها مي دانند كه اگر يك جنگ عمومي بشود، تمام بشر از بين مي رود براي اينكه با اين اسلحه هايي كه الان هست ديگر اينطور نيست كه جنگ جنگ منطقه اي باشد، در يك قطري جنگ بكنند در يك قطر ديگري نباشد؛ همه منطقه هاي دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت . و هيچ عاقلي اقدام به همچو جنگي نخواهد كرد. مااگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبي وارد بشود به مملكتمان ، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبي اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتي لكن نمي تواند بماند در آنجا. وقتي كه آمد و وارد شد، هر فردي از آن را اين ملت از بين مي برد، تمامش مي كند؛ نمي تواند. و اجنبي هم نمي تواند مقابل هر فردي دوتا فرد بياوردآنجا براي نگهداري . او مي خواهد نفع ببرد، براي نگهداري اش نمي شود اينطوري كند. بنابراين از اين هيچ خوفي نيست كه شوروي بي عقلي كند و حمله كند؛ اينها حرف مفت است كه مي زنند. اين براي اين است كه امريكا را تحريك كند و حال آنكه امريكامي داند اين حرفها را. او اگر مي توانست كاري بكند بدون تحريك مي كرد، براي اينكه تو به نفع او بودي . بنابراين ، اين حرف ايشان هم كه اگر من بروم چه مي شود. . . معلوم مي شود كه شوروي از ترس ايشان است كه وارد ايران نمي شود! اگر ايشان نباشد ديگرچه خواهد شد! [خنده حضار] اين حرفها را همه ما مي دانيم كه صحيح نيست .
ادعاي شاه در نداشتن مخالف
و اما مطلب سومش را كه مي گويد كه اينها يك چند نفري هستند، عده معدودي هستند كه با من مخالف هستند. اين ، دوتا كلام در اينجا گفته است : يكي اينكه مخالفين ايشان عده معدودي است لكن ملت من را مي خواهد، ملت همه ، من را مي خواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمي هستند! اين يك مطلب ايشان است . مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نكرده اند و الا مخالف نمي شوند! حالا ما هر دومطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه . اگر ملت عده معدودي بودند چطور آمدي توبه كردي ! خوب ملت كه با شما هستند، همه با شما هستند؛ يك عده معدودي ، چند نفري ،خوب اين چند نفر را از بين مي بردي ، ديگر اين توبه نداشت ! چطور گفتي من در مقابل ملت ايستاده ام و تعهد مي كنم ! ملتي كه با تو موافق است ، معنايش اين است كه شماكارهايت به قدري خوب بوده است كه همه ملت با شما موافق است ، اين ديگر تعهدنمي خواهد؛ شما تعهدات را عمل كردي ، كار خوب كردي براي مردم ! اينكه مي گويد كه من تعهد مي كنم ، من اشتباهاتي كرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمي كنم ؛ من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمي كنم ! اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودي [مخالف ] هستند، خوب بيا بگو كه اي ملت بياييد اين عده معدود را كه آمده اند با من مخالفت دارند مي كنند خودتان از بين ببريد. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همين كافي بود كه شما پشت راديو بگوييد كه اي ملت ايران كه با من موافقيد، اي ملت ايران كهمن به شما خدمت كردم و من به شما - عرض مي كنم كه - نفع رساندم ، شما را مي خواهم برسانم به مرتبه تمدن و به "دروازه تمدن "! اين عده معدودي كه آمدند اينها از اشرارهستند، شما بياييد اينها را از بين ببريد. اگر شما يك همچو چيزي بوديد، خوب ملت قيام مي كرد و اين عده معدودي كه شما مي گوييد از بين مي بردند.
سراسر ايران در اعتصاب
خوب حالا ما سئوال مي كنيم كه اين بازارهايي كه در ايران بسته شده ، براي چي بسته شده ؟ از ايشان سئوال مي كنيم ؛ براي اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده ؟! براي اين است كه مخالفت كنند با مخالفين شما، از اين جهت بسته شده ؟! اين تظاهراتي كه مردم مي كنند و مي گويند "مرگ بر شاه " مرادشان اين است كه مرگ بر - مثلا - يك كس ديگري ، و مرادشان از "شاه " شما نيستيد؟! اين هياهويي كه در ايران راه افتاده ، الان اعتصاب سرتاسر ايران است ، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است ، بسيارش هم ازدستگاههاي خود دولت است و اعتصاب كرده اند، اينها با شما موافقند و چون موافقنداعتصاب كرده اند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب كرده اند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودي هستند؟! خوب سابقا هم مي گفت كه يك عده اي هستند كه از آن طرف مرز آمده اند! با شناسنامه هاي جعلي از آن طرف مرز آمده اند در ايران واينطور شلوغيها را مي كنند! اين معنايش اين است كه تمام اين بازار ايران - بازارهاي ايران اشخاصي هستند كه از آن طرف مرز آمده اند و عده معدودي هم هستند! تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مي گويي كه عده معدودي ! حالا هم كه پايت رابرداشته اي كه يك قدري بروي جلوتر، مي گويي كه عده معدودي هستند اينها؟! همان حرفهاي اول را مي زني ؟! اين حرف ايشان هم كه تمام . . . .
چهره واقعي شاه
اما اينكه مي گويد كه اين عده من را درك نكرده اند! اين از يك جهت صحيح است ،و يك جهاتي هم نه . اما از آن جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياستنمي تواند انسان ملكاتش را درك كند براي اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضي از آن .ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورتها صورت انساني و كارها هم يك كارهايي است كه متعارف ؛ لكن وقتي كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسان ظاهر شد، يوم تبلي السرائر(4) آن سرائر(5) آدم ، آن ملكاتي كه انسان دارد، در يك محيطي كه جاي ظهور آن ملكات و سرائر است ، و آن محيط محيط ملكوت است ، محيط عالم غيب است ، وقتي وارد شد به آنجا، آن وقت معلوم مي شود چي هست . ما الان نمي توانيم ايشان رابشناسيم ، آن ملكاتي كه در باطن اين هست . نه او را، هيچ كس را نمي توانيم بشناسيم ؛ چه آنهايي كه در طرف خوبي ملكات فاضله دارند و چه آنهايي كه در طرف بدي ملكات غيرفاضله و خبيثه دارند؛ اينها را در اين عالم نمي شود. همه دارند توي اين محيط راه مي روند و همه دارند ياكلون و يمشون . (6) همه در اين محيط دارند زندگي مي كنند؛ همه مثل هم دوتا گوش دارند و يك سر دارند و باقي چيزها. در اينجا هيچ كس نمي تواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد. و از اين جهت كه ايشان مي گويد من را درك نكرده اند،صحيح مي گويد. و ما نمي توانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم ، براي اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است .
عالم ملكوت و "يوم تبلي السرائر"
آنهايي كه اهل باطن هستند و مطالب زايد بر آن ادراكات صوريه ما را مي گويند واز محيط وحي هم مطالبي ادراك كرده اند، آنها اينطور مي گويند كه ملكاتي كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست ، در آن صفحه بعدي ، كه صفحه ظهور سرائر است ،به شكلهاي مناسب در مي آيد؛ يعني يك آدمي كه حالا به صورت انسان هست ، ممكن است كه باطن اين آدم ، ملكات اين آدم يك ملكاتي باشد كه مثلا ملكات بسيار بدي داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان - به حسب باطن ذات - به حسبباطن ذات يك حيوان درنده است ؛ وقتي كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مي شود.حالا اين صورت هست ، وقتي كه جا را عوض كرد و ظاهر رفت عقب و باطن پيدا شد،اين يك جانور درنده است يعني صورتش هم جانور درنده مي شود. حالا تا ببينيم با اين جانورهاي درنده كدام شبيه تر است . آيا پلنگ است اين ، به صورت پلنگ درمي آيد؛ آياگرگ است اين ، به صورت گرگ درمي آيد؛ آيا بدتر از اينهاست ، به صورت آن بدتردرمي آيد. و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد. . . حيوانات يك حدودي دارد درندگي شان ، تا يك حدودي . گرگ هم اينطور است . گرگ حمله مي كنديك حيواني را مي گيرد مي خورد بعد استراحت مي كند؛ ديگر همچو نيست كه - الابعضي گرگها - همچو نيست كه يك همچو ملكه اي داشته باشد كه هر جانوري را بدرد؛ محدوداست . ساير حيوانات هم در جانب درندگي و سبعيت محدود هستند. انسان محدودنيست ؛ يعني انسان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است . مي رسد تاآنجايي كه تمام صفاتش الهي مي شود؛ يعني نظر مي كند نظر الهي ؛ دستش را دراز مي كنددست الهي و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي (7) دست ، دست خداست . تو انداختي "رميت "لكن ما رميت - ان الله رمي . آنهايي كه با تو بيعت كردند، انما يبايعون الله (8) انسان در طرف كمال به آنجا مي رسد كه "يدالله " مي شود، "عين الله " مي شود، "اذن الله " مي شود. در طرف كمال اينطوري است ، غير محدود است . در طرف نقص هم ، در طرف شقاوت هم غيرمحدود است : الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور؛ والذين كفروا اولياهم الطاغوتي خرجونهم من النور الي الظلمات (9) "الي الظلمات " - همه مراتب ظلمت نه "الي ظلمه "؛ همه مراتب ظلمات . در طرف آنجا كه "نور" مي گويد، براي اينكه نور وحدت دارد و كاملترين نور نور واحد است ؛ در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت . اينها از طرفنور طرف ظلمت مي روند؛ آنها تمام ظلمتها را پشت سر مي گذارند و طرف نور مي روند.تا اينجايش معلوم نيست . تا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است ، نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است . وقتي اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد، آن وقت معلوم مي شود. يك نفر آدم مي بينيد كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مي شود، يكي است اما هم جهت . حيوانيت شهوي او اينقدر غلبه دارد كه يك صورت حيوان شهوي مثل خنزير؛ (10) هم صورت سبعيت او خيلي غلبه دارد -آنطوري كه در حيوانات هست مثل پلنگ مثلا - و هم صورت شيطنتش زياد است ،خدعه و فريبش زياد است ؛ اين در آنجا وقتي كه صفحه برگشت شيطان شيطان است . ودر عين حال كه صورت شيطاني دارد، صورت سبعيت هم دارد، آخر مرتبه سبعيت ؛صورت حيوان شهوي هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت ؛ اين به اين صورتهاي مختلف درمي آيد. از اين جهت ماها نه ، او را درك نكرديم ؛ ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم ؛ ديگران [را] هم درك نكرديم . به اين معنا[ست ] كه درك نكرديم شمارا. آن وقتي كه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آن وقت ، هم خودت ، خودت را درك مي كني و هم مردم تو را. و ما هم همان طور هستيم كه ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هستيم ؛ تا ببينيم ملكاتمان چه باشد. و به خدا پناه مي بريم از ملكات فاسده اي كه درماها هست .
چهره دنيايي شاه و پدرش
و اما آنكه مي گويي كه درك نكرديد، يعني به آن معنايي كه خودت مي فهمي - اينكه من گفتم ، خوب اهل فهمش نيستي - ما يك مقدار از كارهاي شما را درك كرديم ، يك مقدار هم از كارهاي پدر شما را درك كرديم . امروز روز 17 دي است . من يادم است ،شايد اين آقا(11) هم يادشان باشد؛ هركس سنش به سن ماهاست يادشان است كه 17 ديچه شرارتي كرد اين آدم ؛ (12) چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اختناقي ايجاد كرد، چه محترماتي را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در 17 دي و اين اطراف 17 دي ، چقدرماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدي كردند و به زنها تعدي كردند و زنها را از توي خانه ها بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمي توانم شرحش را بدهم . آن كارهايي كه او كرده است نمي شود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مي شود، [در] اين عالم نمي توانيم ما بفهميم ؛ نمي توانيم بفهميم چه جانوري بود. و اما شما كارهايي كه كرده ايد،بياييد حساب بكنيد ببينيد كه ما شما را درك نكرديم ؟ شما چه كارهايي كرده ايد كه ملت نفهميده آن كارها را؟!
جنايات پهلويها قابل شرح و بيان نيست
البته خيلي كارهاي زير پرده دارند اينها! اينقدر از پولهايي كه خارج شده است كه صورتهايش را الان - الان كه من آنجا بودم ، قبلا هم داده بودند، الان هم باز فرستاده بودند - صورت شركتهايي كه با زور شركت درست كردند، صورت پولهايي كه در خارج فرستادند، اينها - اينهايي كه شما مي بينيد يك مقداري است كه واضح است ؛ آن پولهايي كه اينها در سر بردند و ما اطلاع نداريم ، آن خيانتهايي كه به ما كردند و ما مطلع نيستيم ،بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاريخ ، در تاريخ ثبت و ضبط مي شود. بعدها گفته خواهدشد مقدار خيانتي كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتي كه كرده است . آن مقداري كه كرده است . ما نمي دانيم . شما نمي دانيد در باطن اين حبسها چه گذشته است بر مومنين . به جوانهاي ما در اين حبسها و كميته ها چه گذشته . نمي شود؛ اينها قابل شرح نيست ، قابل بيان نيست . يكي دوتايش را مي توانند بگويند. پاي فلان را اره كردند يا توي روغن گذاشتند داغ كردند؛ يا يكي را گذاشتند روي يك بخاري برقي و سرخش كردند. اينهابعض از آنهاست كه به ماها رسيده است و به شماها رسيده ، آنهايي كه به ماها نرسيده اينهارا بايد از نصيريها استفسار كرد؛ بايد از خود ايشان استفسار كرد كه نه ، ايشان مي فرمايندكه نه ، ديگر در حبسها چيزي نيست ! ايشان اينطور مي فرمايند: اصلا آن حرفهايي كه گفته مي شود كه در حبسها زجر هست ، اينها نيست ديگر! بله آن چيزهايي كه پيشتر بود كه دستش را يك قدري اينطور مي كردند، نيست ديگر - ايشان اين جور مي گويد - حالا بله يك قدري چيزهاي رواني هست ، والا خير، ديگر زجر و اينها نيست ! اينها را از خودش بايد پرسيد. يعني يك كسي سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چي ثبت است در مغز اين . آنهايي كه مطلع شده است - اطلاع به او مي دهند، آنهايي كه مطلع شده - ثبت است الان در مغز او؛ در روح او ثبت است ؛ ملائكه الله نوشته اند اينها را. اگر كسي سوادآن عالم را داشته باشد، آن وقت مي خواند كه چه كارهايي اين كرده ، چه دستورهايي داده . و آنهايي كه عمل كردند، بعدش اطلاع دادند كه ما چه كرديم . مي داند اينها را؛ بروزنمي دهد!
آثار خيانت و جنايت شاه
شما خيانتهايي كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتي را كه در لفظ مي گوييد كه من مي خواهم به دروازه تمدن برسانم - دروازه بزرگ تمدن - يك ملتي را نيروي جواني اش را هدر داديد، شما بياييد از اين جوانهاي ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براي - نمي دانم - نيروي اتمي و بساط، بياييد بپرسيد از اينكه اينها چه مي كنند اينجا.خودشان هستند. حالا مي آيند پيش من ، كه اينها در اينجا چه مي كنند. شما جوانهاي ما رانمي گذاريد كه يك درجه بالا بروند. دانشگاه ما را نگه داشته ايد در سطح پايين ،نمي گذاريد دانشگاه استقلال پيدا كند؛ نمي گذاريد اساتيد دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند. فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار داديد؛ فرهنگ استعماري ، يعني فرهنگ دستوري . شما اين فرهنگ ما، كه الان ما فاقد هستيم ، الان اگر چنانچه ايشان هم بروند واين حكومت هم از بين برود، يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد. . . اقتصادش ازدست رفته ، فرهنگش از بين رفته ، نظامش فاسد است . يك همچو مملكتي را به ارث مي گذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم . سالهاي طولاني لازم است تا به بركت جوانهاي ما، تحصيلكرده هاي ما، قشرهاي بيدار مملكت ما و ملت ما، كه در انزواهستند يا در حبسها هستند، يك چندين سال ما لازم داريم تا اين ايران را برسانيم به آن حدي كه قبل از سي و چند سال پيش از اينكه ايشان سلطنت كرده . چقدر وقت لازم است تا اين كشاورزي را به حال اول برگردانند، چه [قدر] وقت لازم است كه اين فرهنگ مايك فرهنگ بشود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. شما را درك نكرديم ! بله خوب مااينطوري از شما درك كرديم ؛ اگر شما جور ديگر هستيد بفرماييد. پس چرا مي گويي اشتباه كردم ! اگر جور ديگر عمل كرديد چرا مي گوييد اشتباه كردم ! بگوييد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد؛ اين چند نفر اشتباه كردند! ملت هم كه با من هست ،كارهاي من هم كه درست بوده ، همه اش صحيح بوده ، اين چند نفري كه از آن طرف مرزآمدند اينجا اينها اشتباه كردند! خوب بود اين را بگوييد و برويد. چرا اينها را نمي گوييد؟چرا مي گوييد كه اگر من بروم چه خواهد شد و چه خواهد شد و چه خواهد شد، و اينهامرا ادراك نكردند، چند نفري هستند كه اگر اينها ادراك كرده بودند با من موافق بودند!اگر اينها شما را ادراك كرده بودند، آن وقت مي ديدي چطور مي شد! حالايي كه ادراك نكرده اند و نكرديم ، اينطور با شما مخالفيم . اگر ما باطن ذات شما را ادراك بكنيم ، هرانساني اگر ادراك بكند باطن ذات تو را، با تو مخالفت خواهد كرد.
حالا هم كه راه افتاده است بيرون ، از قراري كه گفته مي شود چند تا - به اصطلاح آن آقا كه مي گفت - "قصاب " را گذاشته براي اينكه مردم را بكشد. خودش مي خواهد فراركند برود كنار و يك عده اي را گذاشته ، گمارده به اينكه باز قتل عام كنند مردم را! باز اين گرفتاري را ما داريم . ما كرارا گفتيم اين حكومت تا سلطنت هست حكومت باطل است ،براي اينكه مردم راي دادند به اينكه سلطنت سلطنت غير قانوني است . مردم گفتندنمي خواهيم سلطنت را. همه مردم گفتند. اگر مي خواهند، اگر مي گويند همه نگفتند، يكي را پيدا كنند - غير آنهايي كه در دستگاه خودت هستند و پول مي گيرند - بروند بازار، دوربازار برگردند بگويند آقا شما كدام يكي تان اين رژيم را مي خواهد، اگر يكي را پيداكردي ؟! همه بازارهاي ايران به اختيار شما، همه دهقانها به اختيار شما. هر چه رفتيد به دهقانها گفتيد كه خير اين آخوندها اگر بيايند روي كار شما ديگر كارتان زار است ، از شماگوش نكردند براي اينكه آخوندها كار اينها را زار نمي خواهند بكنند؛ آخوندهامي خواهند اينها را از اين نكبت بيرون بياورند، از اينكه گول خوردند بيچاره ها، از اين نكبت بيرون بياورند. و من كرارا گفته ام اين معنا را كه اگر چنانچه اختيار دست ما بيايداينطور نيست كه ما اينهايي كه ده تا ده ، صدتا ده داشته اند، ده هايشان را برگردانيم . اينهاحساب دارند، اينها سالهاي طولاني حساب بايد پس بدهند. اينها مي آيند به اين كشاورزها، دهقانها به اصطلاح خودشان مي روند تبليغات مي كنند كه اگر چنانچه چه بشود، چه بشود. آنها شما را شناخته اند! تا حالا چه كرديد براي آنها؟ تا حالا اينها را به بدبختي انداختيد. چرا آمدند اطراف تهران توي اين زاغه ها زندگي مي كنند؟ مامي خواهيم اينها را دستشان را از اين زاغه ها بگيريم بيرون بياوريم ؛ ما مي خواهيم اين انگلي كه ايران دارد، كه انگل غير است ، بسته به غير است ، از اين بستگي بيرونش بياوريم . ما حرفمان ابهامي ندارد.
نياز به ارتش در حكومت اسلامي
تبليغات حالا هم مي كنند به اينكه اگر يك حكومت اسلامي پيش بيايد چه خواهدشد، اگر پيش بيايد چه خواهد شد. يا خير پيش نظاميها مي روند تبليغ مي كنند كه همه نظام را به هم مي زنند! ما نظام لازم داريم ، چطور همه نظام را به هم بزنند؟! چطور ارتش را به هم مي زنند؟! ما چند تا دزدش را كنار مي گذاريم ، باقي اش را قبول داريم . صاحب منصبهااين را بدانند، ما صاحب منصب پاك را قبول داريم ، نجسها بروند؛ آنهايي كه مال ملت راخورده اند، آنهايي كه در بانكهاي خارجي مال ملت را انباشته اند، اينها بروند سراغ كارشان . بروند، نه اينكه يعني گم شوند، نه اينكه بروند يعني پا شوند بردارند و بروند؛ بايدازشان گرفت اينها را. من اگر دستم مي رسيد نمي گذاشتم اين مردكه برود. بايد بايستدحساب پس بدهد. داري كجا مي روي ؟ پولها را برداشتيد رفتيد.
ما ارتش لازم داريم ، احترام به ارتش مي گذاريم . ما طبقه جوان ارتش را،صاحب منصبان جوان ارتش را برايشان احترام قائل هستيم . در طبقه بالاتر هم اگر چنانچه يك صاحب منصب يا چند صاحب منصب صحيح پيدا شد، آنها هم محترم هستند. ماآنهايي كه دزدي كردند با آنها مخالفيم . در قشرهاي دولتي ، ما به همه قشرهاي دولتي احترام قائل هستيم ؛ اگر در بين آنها يكي دو تا پيدا شد كه فاسدند، فاسدها بايد بروند،تصفيه بايد بشود؛ و الا مملكت نظام لازم دارد، مملكت اداره لازم دارد، وزارتخانه لازم دارد، همه اينها را لازم دارد، اما نه اينطوري كه حالا دارند درست مي كنند.
غيرقانوني بودن مباني رژيم شاه
الان ما با اين دولت (13) مخالفيم براي اينكه اين دولت غيرقانوني است چون شاه معرفي كرده است و غير قانوني است ؛ و مجلسين معرفي كرده اند يا مي كنند، و هردوتايشان غيرقانوني هستند. مجلس مجلس ملت نيست ؛ مجلس مجلس شاه است يامجلس امريكاست . ما اين دولت را دولت خائن مي دانيم ، براي اينكه خيانت ، بالاترخيانت اين است كه مجلس را فاسد بداند و مع ذلك از او راي اعتماد بگيرد! اين خيانت به ملت است . راي اعتماد ايشان مي گيرد از كسي كه ملت هيچ اطلاع ندارد از وكالت اينها- اين را ديگر هيچ كس نمي تواند انكار كند - و امر به تشكيل كابينه را از كسي مي گيرد كه ملت يك سال است داد مي زند كه مرگ بر اين آدم و دارد با قلدري با مردم رفتار مي كند.يك همچو دولتي دولت باطل است . و هركس و هر مقام ادني موافقتي با اين دولت بكند، خائن است بر ملت ما و به حسب حكم الهي هم فاسق ؛ و كار حرام كرده ، هر كس مي خواهد باشد. و شما آقاياني كه در خارج هستيد اين مطلب را بايد برسانيد به همه جاكه ما ملت ايران همه اين را دارند مي گويند، من نمي گويم اين را؛ شما هم جز ملت هستيد، شما هم همه اين معنا را قبول داريد كه ما يك همچو حكومت تحميلي كه شاه آورده ، و اين هم مي خواهد شاه را نگه دارد و تصريح مي كند كه شاه بايد برگردد به ايران ، يك همچو حكومت خائن به ملت ماست و بايد برود [حضار: صحيح است ].
ان شاءالله همه موفق باشيد . . . .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر