عنوان : نظام سلطنتي رژيمي منسوخ و مطرود
نوع : سخنراني
تاریخ شمسی : 26 آبان 1357
تاریخ قمری : 16 ذي الحجه 1398
جلد : 5
متن :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
حق تعيين سرنوشت
دنباله آن دو اصلي كه از آن سه اصل ما و ملت ايران پيشنهاد دارند كه اصل اولش اينكه اين سلسله پهلوي سلطنتشان قانوني نيست و بايد بروند؛ و اصل دوم اينكه اصل سلطنت و رژيم سلطنتي يك امر باطلي است و بايد برچيده بشود و همين ماده اي كه درقانون اساسي هست ، ما باز يك توجهي به آن بكنيم ؛ اين ماده اي كه مستند سلطنت محمدرضا شاه [است ]، ايشان استناد به آن مي كند كه در قانون اساسي است كه سلطنت موهبتي است الهي كه ملت به شخص سلطان آن را اعطا مي كند. ملت يك جمعيتي هستند كه بالفعل و در حال حاضر اين جمعيت در اين مملكت ساكن هستند و از اهالي اين مملكت هستند، و يك وحدت عقيده اي يا وحدت جهات ديگر دارند؛ اينكه ملت است ، اين طبقه موجود ملت هستند يا اينكه طبقاتي كه الان ديگر نيستند، آنها هم الان ملت ايران هستند؟ آنها ملت "بودند" يا ملت "هستند"؟ خوب ، شكي نيست در اينكه آنهايي كه نيامدند حالا، مثلا پانصد سال ديگر، خوب ايران هم باز داراي يك جمعيتي است ، ملتي دارد اما آنها الان ملت ايران هستند يا آنها بعدها كه آمدند ملت ايرانند؟ همان طور كه مثلا علماي ايران ، حزب مردم ايران ، علماي ايران ، عبارت از آنهايي هستند كه در پانصد سال بعد از اين مي آيند! اگر گفتند بايد يك چيزي به راي علماي - مثلا - ايران باشد يا به راي اطباي ايران باشد، آيا آنهايي كه بعدها مي آيند اطباي ايران هستند يا آنهاالان نيستند تا اسمشان طبيب باشد يا اسمشان عالم باشد؟ همان طوري كه نسبت به اشخاصي كه بعدها مي آيند معنا ندارد اين مطلب ، يعني اين قانون منطبق نيست كه اگرگفتند ملت ايران اعطا مي كند يك چيزي را، سلطنت را اعطا مي كند، عبارت از آن ملتي كه بعدها وجود پيدا مي كنند نيست ؛ هر ملت آن وقت ملت است كه موجود است بالفعل .اينهايي كه الان موجودند بالفعل ، اينها، اطباي ايران - طبيبهايشان اطباي ايران هستند،علمايشان علماي ايران هستند - عرض بكنم كه - مهندسين شان مهندسين ايران هستند،طوايفشان ، طايفه مثلا كردشان ، طايفه ايران است و اما آنهايي كه در پانصد سال بعدوجود پيدا مي كنند، الان نه از علماي ايران هستند و نه از مهندسين ايران هستند و نه ازاطباي ايران هستند و نه ملت ايران . آنهايي كه پانصد سال پيش از اين موجود بوده اند وحالا موجود نيستند، اينها علماي ايران يكوقتي بوده اند اما حالا ديگر نيستند؛ تمام شد.مهندسهايشان مهندسين ايران "بوده اند"، نه مهندس ايران "هستند". در قانون - آنطوري كه حالا اينها به آن تشبث كردند - اين است كه سلطنت يك موهبتي است الهي كه ملت ايران به شخص سلطان مي دهند. خوب روي اين ميزان بايد همين ملتي كه الان ملت است ، اين سلطنت را بدهند. آنهايي كه فرض كنيد در پانصد سال پيش از اين [نظر] دادند، ما فرض مي كنيم پانصد سال پيش از اين آنها به علم غيب مي دانستند كه محمدرضاخان در سنه كذا مي آيد در ايران ! و آنها روي آن علمي كه داشتند در آن وقت گفتند كه سلطنت مال آن محمدرضاخاني كه بعد از پانصد سال مي آيد! آنها ملت ايران نبودند؛ ملت ايران درزمان خودشان بودند. الان بايد ملت ايران اعطا كند يك چيزي را به او. الان ملت ايران عبارت از اينهاست كه موجود هستند؛ اينها ملت ايرانند. اگر اين ملت ايران به حسب اين قانون اساسي - كه مورد تمسك ايشان است - اگر اين ملت ايران الان به ايشان راي دادند وگفتند شما سلطان باشيد، به حسب اين ماده قانون اساسي ايشان مي شوند سلطان . اين ملتي كه الان هستند كه راي ندادند به ايشان . كدام يك از اين ملت راي داده به ايشان ؟ حالا مااينكه ايشان رايشان را پس گرفتند نمي گوييم ، براي اينكه مردم مي گويند "نه "، حالا ما قبل از اينكه آن مطلب را بگوييم مي گوييم كه شما مي گوييدكه قانون اساسي مي گويد كه سلطنت موهبتي است الهي كه ملت به شخص سلطان مي دهد، ملت بايد به شخص سلطان ، يعني آن وقتي كه به سلطان مي خواهند بدهند، بايداسمش ملت باشد كه بدهد؛ آنهايي كه پانصد سال پيش از اين به جد اعلاي - مثلا - يك سلطاني راي دادند، نسبت به آن سلطاني كه راي دادند ملت ايران بودند؛ و راي دادند بريك مصداقي كه ، شخصي كه عبارت از آن سلطان بوده است . بسيار خوب ، به حسب قانون اساسي آنهايي كه در آن وقت راي داده بودند به ايشان ، به آن آدم ، او شد سلطان ؛اما نسبت به آن اشخاصي كه در آن وقت بودند، نسبت به اين آدمي كه حالاست كه راي ندادند. بر فرض اينكه راي داده بودند، حالا ملت ايران نيستند. رايي داده بودند،خودشان پوسيدند و رايهايشان هم پوسيد، تمام شد رفت سراغ كارش . نه خودشان الان هستند نه رايي آنها دارند. الان مي تواند كسي بگويد كه آراي اشخاصي كه در پانصد سال پيش از اين است آرايشان عبارت از اين است حالا؟ خوب راي ندارند حالا؛ همه فوت شدند؛ خدا رحمتشان كند!
راي ملت ايران
به حسب قانون اساسي ملت راي به ايشان ندادند، براي اينكه ملت اجتماع بر اين معنا- همه مان مي دانيم كه - نكردند كه يك رايي بدهند به ايشان . ما فرض مي كنيم كه آنها راي داده باشند؛ يعني آن طبقه جلويي كه زمان رضاخان بودند، آن طبقه اي كه زمان رضاخان بود، الان از آنها نيست الا چهارتا، پنج تا، ده تا، صدتا پيرمرد كه اينها ملت ايران نيستند.الان ملت ايران را اين طبقه اي كه الان موجودند تشكيل كرده اند. خوب ، ما از اين طبقه اي كه موجودند - كه اينها ملت هستند، آنها ديگر حالا ملت ايران نيستند، يعني آنهايي كه رفتند و فوت شدند ملت ايران نيستند، پدران ما ملت ايران نيستند، ملت ايران الان ماها هستيم كه موجود هستيم - ماهايي كه موجود هستيم ، شما در تمام ايران بگرديدببينيد كه كي راي داده است به ايشان تا اينكه اين ماده قانون منطبق باشد كه عبارت است از اينكه سلطنت موهبتي است الهي كه ملت اعطا مي كند به شخص سلطان . پس بنابراين ، اين قانون منطبق بر ايشان نيست .
سلطنت غير قانوني
باز اشكال ديگر است و آن اين است كه در قانون دارد كه - در همين قانون - كه اعطامي كند، سلطنت يك موهبتي است الهي كه ملت اعطا مي كند به شخص سلطان ؛ در پنجاه سال پيش از اين شخص سلطاني كه مي خواست اعطا كند ملت به او عبارت از پدر - فرض كنيد اگر صحت داشت ، صحت كه ندارد، حالا اگر صحت داشت - به پدر ايشان [كه ]يك شخصي آن وقت بوده . آنهايي كه راي دادند بعدا گفتند "و سلسله ايشان "! سلسله ايشان "شخص " نيست ، يك عنواني است . "شخص " عبارت از اين است . عالم شخص نيست ، اين آقا شخص است . قانون مي گويد كه سلطنت موهبتي است الهي كه ملت مي دهند به "شخص " سلطان . اينكه سابق آنها - فرض مي كنيم حالا اين اشكال نبوده كه ملت نيستند آنها، خوب مي گوييم - ملت بوده اما قانون مي گويد كه بايد اعطا كنند به شخص ؛ يعني اين آدم يك ذرع و نيمي داراي كذا و داراي وصف كذا و اسمش محمدرضاخان و داراي همچو اخلاق كريمه اي كه همه مردم را مي كشد! [خنده حضار]و اينها، اين شخص موجود در خارج ، اين "يك سر و دو گوش " كه موجود است درخارج . در اول سلطنت رضاشاه - كه آن هم همه جهاتش را گفتم كه همه اش باطل اندرباطل اندر باطل است - آنهايي كه راي دادند نسبت به شخص رضاشاه ، بسيار خوب به شخص رضاشاه اينها اين موهبت الهي را - نعوذبالله - دادند [خنده حضار] اما نسبت به ايشان كه ديگر ندادند؛ به شخص ندادند. بعد گفتند "سلسله پهلوي " و اولاد او! اولاد او"شخص " نيست ؛ يك كلي است . اين خلاف قانون است . قانون مي گويد بايد به شخص اوبدهند؛ ندادند به شخص او.
سلطنت غصبي
اينها همه روي فرض اين است كه - يك فرضهاي باطلي است كه ما مي كنيم - كه خيردر زمان رضاخان ، در آن وقتي كه كودتا كرد و آمد و تهران را گرفت و آن كارها ورسواييها را كرد، مردم ايران راي داده باشند به رضاشاه ! مردم ايران اطلاعي از اين مسائل اصلا نداشت . كار نداشتند به اينكه . . . اصلا مخالف بودند ذاتا با رضاخان ؛ منتها سرنيزه بود. همان طوري كه الان حكومت نظامي يك حكومت . . . سرنيزه اي است . سرنيزه بود وبا سرنيزه آمدند و مجلس درست كردند. يك عده اي را آوردند در مجلس بدون اينكه اصلا ملت اطلاعي از اين مطلب داشته باشد، رضايتي به اين مطلب داشته باشد. همه آن باب باب سرنيزه بود. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه حكم كردند كه بايد خلع كنيد قاجاريه را، با سرنيزه گفتند بايد نصب كنيد رضاشاه را. قضيه همه اش سرنيزه اي بود.هيچ وقت قضيه اي نبود كه ملت . . . روي اين ماده قانوني تاكنون عمل نشده . يعني از اولي كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا، شما رجوع كنيد به تاريخ از اولي كه دنيا - 2500سال است كه اينها مي گويند، بگوييد صدهزار سال - از اولي كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا يك دسته دزدي بودند كه مي آمدند به زور يك مملكتي را مي گرفتند وبعدش هم حكمفرمايي مي كردند. مردم راي مي دادند به اينها يا آنها كاري به مردم داشتند؟! قبل از مشروطه كه اين حرف و اين قانون هم نبوده ؛ هر كه گرفت هر جا را،گرفت ! بسيار خوب ، هر دزدي اول دزد بود، بعد كه آمد گرفت و مملكت را فتح كرد، آن وقت شد "اعليحضرت "! [خنده حضار].
زماني كه مشروطه بوده ، تا حالا هم همچو چيزي تا حالا نشده ؛ از اول مشروطه كه زمان مظفرالدين شاه بوده تا الان كه زمان شماها هست ، اين چند نفر از سلاطيني كه آمدند - كه بعد از مظفرالدين شاه يك چند وقتي هم محمد علي ميرزا بود و يك مدتي هم احمدشاه بود و بعد هم رضاشاه ، شاه شد و بعد اين شد - از آن وقت تا حالا به اين ماده قانون هيچ عمل نشده : اينكه موهبتي است الهي كه ملت اعطا مي كنند به شخص سلطان .ايشان بيايند يك شاهدي بياورند كه يك ملتي ، يك دهي [كه ] ايشان [را تاييد] بكنند،يك ده را اگر ايشان درست كردند كه - اما آزاد بگذارند مردم را، نه اينكه خوب ممكن است كه همه مردم را با سرنيزه وادار كنيد كه راي بدهند، نخير اينها آزاد بگذارند مردم رايعني سرنيزه را بگذارند كنار و بيايند مثل يك آدم عادي در ميدان و بگويند كه آقا به كيراي مي دهيد؛ اگر يك ده به ايشان راي داد ما تصديق مي كنيم كه ايشان سلطان السلاطين است . اما نيست همچو چيزي . نه راي داده اند تا حالا نه به اين ماده از قانون تاكنون عمل شده است ؛ نه در زمان سابق نه در زمان سلطنت ايشان به اين ماده قانون عمل نشده . برفرض اينكه اين اشكالاتي كه ما راجع به اين ماده داريم اينها همچو غمض عين كنيم ،لكن عمل نشده به اين ماده . ماده يك ماده معطلي است مثل خيلي از مواد قانون اساسي كه معطل است ، از اول عمل نشده تا حالا به آن .
غير قانوني بودن تمام امور در سلطنت شاه
خوب ، روي اين زمينه كه سلطنت اين آقا قانوني نيست ، اولا ياغي است ؛ كسي كه سلطنتش قانوني نيست و آمده به زور دارد سلطنت مي كند - به حسب قانون اساسي -ايشان ياغي است . ايشان بايد محاكمه بشود كه چرا آمدي ؟ چرا ادعاي سلطنت تو داري مي كني ؟ چرا، چرا تاجگذاري كردي ؟ چرا مردم را چه كردي ؟ چرا ماليات گرفتي ؟ چراحقوق سلطنت گرفتي ؟ همه اش چرا، همه اش چرا. ايشان هم جواب ندارد بدهد. و مهم اين است كه كليه قراردادهايي كه از زمان مشروطه تا حالا شده كليه قراردادها باطل است - به حسب قانون اساسي . براي اينكه قانون اساسي مي گويد كه بايد مجلس باشد به آراي مردم ، و سلطان وقت كه قسم خورده است براي مردم و وفاداري و كذا و كذا، اين هم امر بكند به اينكه انتخابات آزاد چه بشود و انتخابات درست بشود و بعد از انتخابات آنها راي به - مثلا - هر چه دادند، با قواعد ديگري كه هست از قانون اساسي و متمم قانون اساسي ، آن وقت قانونيت پيدا مي كند. اين قراردادهايي كه در زمان مشروطيت ، چه زمان مظفرالدين شاه و چه زمان احمد شاه و چه زمان اين دوتاي ديگر، تمام اين قراردادها كه شده است ، نه سلطانش سلطان قانوني بوده - به حسب قانون اساسي - نه مجلس مجلس قانوني بوده . اما سلطان قانوني نبوده است كه عرض كردم كه مردم راي هيچ وقت ندادندبر سلطنت ايشان . ايشان بايد خودش هم قبول داشته باشد. منتها اينها مي گويند كه اصلاملت زاييده كه شده است ، هر بچه اي كه آمده است ، او سلطنت را ميل دارد! دوستدارد! الان هم كه مردم دارند فرياد مي زنند كه "مرده باد شاه "، باز اگر از ايشان بپرسي ،مي گويند مردم شاه دوست هستند! [خنده حضار] اين علامت شاه دوستي شان است !بنابراين ، خوب ، سلطنت سلطنت قانوني است !
مجلس غير قانوني
و مي آييم سراغ مجلس . مجلس هم تا آن اندازه اي كه ما اطلاع داريم ، به آراي مردم نبوده [كه ] مردم بيايند راي بدهند يك چيزي را در زمان رضاشاه ، در زمان محمدرضاشاه . اينها جز واضحات است . هركس يادش است . خوب ، شما همه تان اين مجلس را يادتان است . تا حالا، شما كه اطلاع داريد، عقيده تان اين است كه در تهران ، دراصفهان ، در يزد، در كرمان ، در هر جا، خود مردم جمع شدند و يك وكيل درست كردند؟! يا اينكه به قول خود شاه ليستش را از - سفارتخانه ها. . . خود ايشان گفتند - ليست را از سفارتخانه ها مي آوردند و مي دادند مي گفتند اينها بايد وكيل بشوند! مردم چكاره اند؛ اينها بايد بشوند! دولت چكاره است ، شاه چكاره است ؛ آنكه بايد تعيين كندسرنوشت ما را سفارت امريكاست و سفارت انگلستان است و سفارت شوروي است واينها! و تا حالا هم همين كارها را كرده اند. ليست اين وكلا را آنها تعيين كردند و آنهايي كه دوستان آنها و يا [به ] تعبير ديگر نوكرهاي خودشان بوده ، آنها را تعيين كردند كه اينهاباشند تا راي بدهند به هر چيزي كه آنها دلشان مي خواهد! بنابراين آنقدري كه ماهايادمان است در زمان اين دوتا - عرض مي كنم كه - ديكتاتور، در زمان اينها، ابدا يك مجلس قانوني ، يك مجلس ملي كه ملت راي داده باشند به آنها، ابدا همچو چيزي نبوده .ما فرض مي كنيم حالا چهار تا وكيل هم ملت به او راي داده ، اما سايرين راي ندادند.چهار تا وكيل هم مثلا فرض كنيد تهران يك قدري چيزهايي بوده است - ملاحظاتي بوده فلان ، به چهار نفر وكيل هم راي داده باشند مردم ، مثل مرحوم مدرس مثلا راي داده اندمردم به او، اما مجلس وقتي قانوني است كه همه اهالي مجلس كه مي آيند، به حسب قانون توي مجلس آمده باشند، رايشان دخالت دارد در مطالب . اكثريتي كه حاصل مي شده در مجالس كه به آن اكثريت يك شركتي را، يك قراردادي را، يك بساطي را درست مي كردند، اين اكثريت اگر چهارتايشان هم فرض بكنيم كه ملي بودند و ملت تعيين كردند لكن باقي شان نبوده . اين را هيچ كس نمي تواند ادعا بكند كه درزمان سلطنت رضاشاه و محمدرضاشاه اين مجلس يك مجلسي بوده است ملي ، و مردم آن را، اينها را تعيين كردند. هيچ كس نمي تواند يك همچو ادعايي بكند كه مردم تعيين كردند. اگر كسي هم ادعا بكند در يك دوره ، دو دوره ، مردم به مدرس راي مي دادند، بله به مدرس راي دادند، بعضي هم اشخاص ديگر هم نظير او را راي دادند اما يكي ، دوتا،چهارتا وكيل كه كار را درست نمي كند. بايد تمام اين وكلا ملي باشند؛ يعني ملت تعيين كرده باشد تا اينكه وقتي يك مجلسي تشكيل بشود، يك مجلس قانوني باشد؛ تا اينكه وقتي راي دادند، اكثريت راي داد به حسب قانون ، اكثريت رايش مثلا صحيح باشد،درست باشد؛ بايد قانوني باشد؛ لكن اينها كه نبوده در كار.
قراردادهاي غير قانوني
تمام قراردادهايي كه در زمان مشروطه شده است و اين قراردادهايي كه در زمان رضاخان شده ، اين قراردادهايي كه در زمان محمدرضاخان شده است ، تمام اين قراردادها برخلاف قانون اساسي است ، به خلاف ميل اين ملت است . اين ملت مخالف باهمه اينهاست . يكي از آن هم قانوني نيست . بنابراين تمام اين قراردادها - با هر كه قراردادكرده باشند - خير، فرض كنيد يك قرارداد مفيدي براي ملت هم باشد، قانوني نيست . بله ،اگر چنانچه يك حكومت ملي اسلامي تشكيل شد و اين قراردادها را مطالعه كردند وديدند يك قراردادي مفيد به حال ملت است - اگر توي آن باشد، نمي دانم هست يا نه -اگر ديدند يك قراردادي مفيد به حال ملت است ، خوب آنها هم امضا مي كنند، آنها هم قبول مي كنند؛ يعني قبول مي كنند كه از حالا قرارداد مي شود؛ قبلا باز باطل بوده ، از حالاقرارداد مي شود؛ يعني اين دولتي كه قانوني است وقتي كه قراردادي را قبول كرد، قانوناصحيح مي شود اين ؛ اما نه اينكه عطف به جلو هم بكنند! جلو هم ، بماسبقش را همدرست بكنند. نه ، آنها همه آن خلاف قانون بوده و اگر اينهايي كه پشتيباني دارند مي كننداز محمدرضاخان ، اين دولتهايي كه پشتيباني مي كنند، اصرار بر پشتيباني شان بكنند، همه قراردادشان ، قراردادهايشان ولو اينكه مفيد براي ملت باشد لغو خواهد شد. بايد تجديدنظر در اين مسائل بكنند.
موازين دنياي امروز
ملت ايران زير بار اين زورها نخواهد رفت . بله ، ممكن است كه بريزند، همين طور كه حالا الواط را دارند مي ريزند به شهرها و مردم را كتك مي زنند و يا كوليها را يا - عرض مي كنم - ارتشيها را به صورت ديگري درمي آورند و مي ريزند مردم را كتك مي زنند واينها، ممكن است كه يكوقتي هم فرض كنيد كه دولت شوروي و دولت امريكا بريزدجمعيتشان اينها، ولي شعر است اينها! حالا ديگر اين حرفها نخواهد شد. ممكن است ، اماشعر است ! الان نمي شود روي موازيني كه دنيا دارد. دنيا[ي ] امروز غير دنياي ديروزاست . اينطور نيست كه هر كه هر كاري ، هر كه هر چه زوري دارد، آن زور را بايد اعمال بكند؛ اينطور نيست . بايد روي موازين باشد. و يك ملتي همه ايستاده اند و مي گويند كه مامي خواهيم مستقل باشيم ؛ يعني ما مي خواهيم كه امريكا دخالت نداشته باشد درمملكتمان ، شوروي هم دخالت نداشته باشد، انگلستان هم نداشته باشد، يك مملكتي باشد مال خود ما.
تهديد به لغو قراردادهاي خارجي
حالا ما اعلام مي كنيم كه اگر چنانچه اين دول به اصرار خودشان باقي باشند درپشتيباني كردن از محمدرضاخان ، دولتي اگر تشكيل شد، ملت ايران امر مي كند به اينكه تمام اين قراردادهايي كه كرديد ولو به نفع ما هم باشد نمي خواهيم . اگر امريكا زياد اصراردر اين باب بكند، ديگر با او قراردادي بسته نخواهد شد. از حالا بايد مقام خودش را،موضع خودش را احراز كند؛ درست كند. هر كدام از اين چيزها، رئيس جمهورها و اين دولتها، از حالا بايد حسابشان را درست كنند با مملكت ايران . و ميزان اين است كهپشتيباني از اين آدمي كه اين مردم را، پنجاه سال خانواده اش مردم را اختناق كرده اند والان در اين چند سال و در اين يك سال آخر اين همه كشتار كردند و 15 خرداد آنقدركشتار كرده ، يك نفر آدم و دشمن مردم است و مردم دشمن او هستند، اگر چنانچه اينهاپشتيباني از اين بكنند و اصرار به اين پشتيباني بكنند، ملت ايران تمام قراردادهايي كه اينهادارند لغو مي كند و بعد از اين هم با اينها قرارداد نمي بندد. نه نفتي [خنده حضار] هست ونه چيزي . زهر مار هم به آنها نمي دهيم ! [خنده حضار] و اگر چنانچه نه ، پشتيباني نكنند ومثل آدم زندگي كنند، موضعشان را حالا با ايران معين كنند، نفت را ما نمي خواهيم بخوريم ، مي فروشيم نفت را! اما مي فروشيم و از آنها پول مي گيريم براي ملت ؛ نه مي فروشيم و برايشان اسلحه مي گيريم كه به نفع خود آنها باشد.
ژاندارم خليج فارس
همين ديروز، چند روز پيش از اين كه آقاي كارتر صحبت كردند، جز حرفهايي كه زدند اين بوده است كه الان مملكت ايران هجده ميليارد دلار از ما، هجده ميليارد دلار ازما اسلحه خريده ! و يك مملكت قوي اي ايجاد كرده است كه اين اسباب اين مي شود كه براي ما يك منافعي دارد! كمونيستها را نمي گذارد چه بشود! مسلمانهاي چپگرا رانمي گذارد چه بشود! ژاندارمي ، ژاندارم خليج هست براي ما، و ما اين برايمان خيلي ارزش دارد! ملت ايران روي همين حرفها دارد مي گويد ما اين را نمي خواهيم كه هجده ميليارد از شما [اسلحه ] خريده و نفت ما را داده براي اينكه ژاندارم شما باشد، پاسدارشما باشد. ملت ايران براي همين جهت است كه دارد جوان مي دهد، دارد مال مي دهد،دارد همه چيز مي دهد تا اينكه نباشد يك آدمي كه اينطور خيانتكار به ملت است . وهمين مطلب را ايشان يكي از مناقب ايشان حساب مي كند كه هجده ميليارد دلار اين [سلاح ] خريده است ، اسلحه خريده و مملكت را يك قدرتي به آن داده كه در مقابل كمونيست كه دشمن ماست ، در مقابل چپگراها از مسلمين كه دشمن ما هستند، و حافظمنافع ما در خليج است ! و از اين حرفها مي زند. فقر و محروميت مردم ، ميراث شاه
همين حرفهايي كه ملت ايران به واسطه همين حرفها دادش بلند شده است كه آقا مانمي خواهيم بسته به غير باشيم ، ما نمي خواهيم همه منافع مملكت ما به شما داده بشود؛ مامي خواهيم منافع مملكتمان صرف اين فقرا و بيچاره ها بشود، صرف اينهايي كه آب ندارند بخورند و هيچ چيز ندارند. مناطقي در ايران هيچ چيز ندارند. شما خيال [نكنيد]اينها مي آيند بعضيها نشان مي دهند. آن وقت بنابراين بود [كه ] يكوقتي مي خواست مثلاشاه عبور كند از يك جايي با يك نفر رئيس كذا، مردم را الزام مي كردند به اينكه بايد سرجاده همه كت و شلوار خوب از جايي پيدا بكنيد بپوشيد بايستيد اينجا، اينها ببينند كه خيال كنند همه مملكت ما داراي لباس فاخر و يك چيزي ! بيچاره ها گرسنگي اينجامي خوردند لكن آن وقت بايد از خارج يك عده اي بيايند با كت و شلوار بايستند آنجا؛يا خود اينها بروند لباس نو از يك جايي تهيه كنند بايستند آنجا و "زنده باد" بگويند تااينكه آن آدمي كه آمده خيال كند كه واقعا اينها يك مملكت مرفهي هستند! چهارتاخيابان تهران را ملاحظه نكنيد! برويد خوزستان را ببينيد و اطراف خوزستان كه آب همين طور هدر مي رود و زمين همين طور هدر مي رود و مردم همين طور گرسنگي مي خورند. برويد آنجاها را ببينيد كه به حسب روزنامه اطلاعات - كه در چند وقت پيش از اين نوشته بود يا كيهان نوشته بود به اينكه - از بي آبي صبح كه مي شود بچه كه چشمش به هم به واسطه تراخم [چسبيده ] شده ، با بول چشم اين را باز مي كنند! شما تهران را نگاه نكنيد چهارتا خيابان را درست كردند و چه مي كنند كه به رخ ديگران مي كشند كه خير،مرفه و مرفه ! مملكت را بايد، همه مملكت را بايد نگاه كرد. آن دورافتاده ها را نگاه كنيد.شما در خود تهران اين زاغه نشينها را ملاحظه كنيد كه اينها چه مي كنند، چه زندگي اي دارند. داد مملكت ، ملت ايران كه بلند شده براي يك همچو وضعي [است ] كه الان پيش آوردند اينها. از آن طرف در بلندگوهايشان و در تبليغاتشان هي تا راديو را باز مي كردند"اعليحضرت آريامهر"! شما شايد پيدا نمي كرديد كه يك جايي كه تا باز مي كنند"اعليحضرت " چه كرد، "والاحضرت " چه كرد! از آن طرف آن همه حرفها بود، از اينطرف مردم را اينطور ضعيف و ذليل و بيچاره نگه داشته بودند و همه گرسنه ، بيچاره .يك عده هم البته مرفه داشتند از باب اينكه از خودشان بود يا اينكه روابطي با خودشان داشت ؛ يا خير فرض كنيد يك دسته هم اينطور بود.
مردم بيدارند
در هر صورت ، الان مردم ديگر گوش به اين حرفها نمي دهند. حكومت را نظامي كني ، همين است كه هست . دولت هم نظامي كني ، خوب همين است كه هست . نظامي هست الان ديگر؛ حالا تو تغييرش بده اسمش را دولت بگذار. الان مدتهاست كه ايران باحكومت نظامي دارد مي گذراند. چندتا شهرش رسما نظامي است ، بقيه اش هم من غيررسم نظامي است . خوب ، غير نظامي در كار نيست . مگر تو مي تواني بدون سرنيزه زندگي كني ؟ تو يك روز سرنيزه را بردارند به باد فنا خواهي رفت ، نمي تواني زندگي كني .
حالا فرض كنيد كه امريكا نقشه اش هم اين باشد كه بعد از اين يك دولت ديگري دركار بياورد و شاه را ببرد و يك كودتاي نظامي بكند، همين نظامي است و همين بساط وهمين كشتار و همين كردار. مردم هم همانند كه هستند. دست برنمي دارند مردم . خوب مردم مي خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. بايد فكر بكنند. . . بايد رها كنند ايران را، بايدبروند سراغ كارشان ، رها كنند ايران را.
ان شاءالله خداوند همه تان را توفيق بدهد؛ موفق باشيد ان شاءالله .
پانویس :
بزرگتر کوچکتر