17 تیر
رحلت آیت اللَّه ربانی املشی عضو فقهای شورای نگهبان(1364ش)
آیتاللَّه شیخ محمدمهدی ربانی رانکوهی املشی در سال 1317 شمسی (نیمه شعبان 1353 ق) در قم به دنیا آمد.
پدرش ابوالمکارم، روحانی فاضل و پارسایی بود که در نهایت زهد و قناعت میزیست.
آیتالله ربانی در 6 سالگی مادر خویش را از دست داد و پدرش میکوشید با وجود رنج فقر و محنت یتیمی، فرزندش را در سایه تربیت قرآنی و معارف اسلامی تربیت کند.
وی تحصیلات رسمی را در مدرسه ملی سنائی گذراند.
به گفته خودش: "در زمستان هنگام رفتن به مدرسه کفشی که مانع رسیدن آب به پاهایم باشد، نداشتم و گیوهای که بعد از پاره شدن وصله شده بود میپوشیدم.
.
.
در آن زمان کفشهای لاستیکی در قم مرسوم شده بود و پوشیدن یکی از این کفشها آرزوی من بود که آخر هم نتوانستم به این آرزو برسم؛ البته از این زندگی راضی بودیم.
"
وی سپس به تشویق پدر و با ارشاد آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، به حوزه علمیه قم پیوست و پس از تحصیل مقدمات، از محضر آیات عظام خوانساری، بروجردی و امام خمینی(ره) بهره برد.
آیتالله ربانی در ایام فعالیت شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام با این گروه انقلابی مرتبط بود و ضمن حمایت از آیتالله کاشانی و رهبری نهضت ملی، ضرورت حمایت از ملت مظلوم فلسطین را به طلاب علوم دینی گوشزد میکرد.
وی دوران تحصیل را با حضرات آیات خامنهای(مقام معظم رهبری)، مؤمن، طاهری خرمآبادی، حسینی کاشانی و تهرانی هممباحثه بود و پس از رحلت آیتالله بروجردی، از اعضای مؤسس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از مروجان مرجعیت امام خمینی(ره) بود.
وی در این خصوص میگفت: ".
.
.
ما به زحمت توانستیم ایشان[حضرت امام] را راضی کنیم که رسالهشان را چاپ کنند، شاید در حدود صد نفر از شاگردان ایشان بودیم که خدمت ایشان رفتیم و گفتیم: آقا ما مقلد شما هستیم و میخواهیم که رساله شما را داشته باشیم.
.
.
با این اصرار بود که اجازه چاپ رساله را گرفتیم از امام، برای اولین بار رسالهای بنام "نجاةالعباد" به چاپ رسید که توسط عدهای از شاگردان ایشان تنظیم شده بود، قسمتی از این رساله را من نوشتم برای آنکه کار زودتر انجام شود.
" (پیام انقلاب، شماره 76، ص 30)
آیتالله ربانی، با شروع نهضت اسلامی امام خمینی(ره)، طی سفرهایی به گیلان در املش و شهرهای اطراف به تبیین اندیشههای متعالی حضرت امام (ره) میپرداخت.
در جریان قیام 15 خرداد، وی به سبب ایراد سخنرانی علیه رژیم ستمشاهی در گیلان دستگیر و زندانی شد.
در ایام اولین سالگرد این قیام نیز طی سفرهای به شهرهای مختلف کوشید ابعاد نهضت حضرتامام(ره) را برای مردم روشن سازد.
در ضمن همین سخنرانیها در کاشان، بازداشت و زندانی شد.
طی سالهای بعد نیز وی یا مشغول فراخواندن مردم به قیام بود و یا در زندان به سر میبرد.
در20 اردیبهشت 1351 به همراه حضرات آیات احمد جنتی، محمد یزدی و محمدعلی گرامی، طی دیدارهائی با آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی کوشیدند آنان را به اعتراض علیه خفقان رژیم طاغوت تشویق کنند.
در پی این دیدار، ساواک هرچهار نفر آنان را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور بازداشت و تبعید کرد.
ربانی، به مدت سه سال به شوشتر تبعید شد.
اما وی تبعید را نیز فرصتی برای مبارزه میدید.
یکبار در مسجد عبدالله بالای شوشتر به منبر رفت و ضمن تشریح ابعاد جنگ اعراب و اسرائیل، خطر صهیونیسم را برای اسلام تبیین کرد.
مأموران رژیم، فعالیت علمی و ملاقاتهای مردمی وی را محدود و ممنوع کردند.
با این وجود بازهم ناچار شدند تبعیدگاه آیتالله ربانی را مدام تغییر دهند و وی را به فردوس در استان خراسان بفرستند.
در این شهر نیز جذبه معنوی او مردم به خصوص فرهنگیان، دانشآموزان و کارمندان را جذب انقلاب میکرد.
بنابر یکی از گزارشهای ساواک، به سبب شرکت آیتالله ربانی در نماز جماعت یک مسجد، شمار نمازگزاران از 30 نفر به 300 نفر افزایش یافته بود.
آیتالله ربانی، پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 همراه با دیگر اعضای جامعه مدرسین، با ارسال تلگرافی به حضرت امام (ره) تسلیت گفته و خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند.
سپس مجالس پرشوری در قم و دیگر شهرها برای گرامیداشت حاج آقا مصطفی و تجلیل از حضرت امام(ره) برپا کردند.
این اقدام موجب شد وی را این بار به شهر بابک در استان کرمان تبعید کنند.
وی مردم شهر بابک را نیز بیش از پیش به نهضت اسلامی پیوند زد.
در پی یکی از سخنرانیهاب وی، مردم شهر بابک، راهپیمائی پرشوری به راه انداختند و شیشههای ساختمان حزب رستاخیز را شکستند.
در روز 29 بهمن 1356، در شهربابک مراسم چهلمین روز شهدای قیام قم برگزار شد و آیتالله ربانی طی سخنانی، مردم این شهر را به ادامه مبارزه فراخوند و ساواک ناچار شد مجددا تبعیدگاه وی را تغییر دهد.
این بار او را به جیرفت منتقل کرد.
مبارزات او در این شهر نیز ادامه یافت تا اینکه در 25 آبان ماه 1357 شرایط را برای عزیمت به تهران مناسب دید.
در تهران همراه با دیگران بزرگان، حزب جمهوری اسلامی را بنا نهاد.
آیتالله ربانی املشی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان حضرت امام(ره) مأمور شد در رأس هیأتی از فضلای حوزه عملیه به استانهای گیلان و مازندران سفر کرد و مشکلات مردم آن سامان را شناسائی و بررسی کند.
وی سپس با انتخاب مردم گیلان به مجلس خبرگان قانون اساسی پیوست و در 23 خرداد 1359 با حکم حضرت امام(ره) به عنوان عضو ستاد انقلاب فرهنگی منصوب شد.
پس از شهادت آیتالله بهشتی، حضرت امام(ره) ایشان را به عنوان دادستان کل کشور منصوب کردند و در نهایت از سوی آن بزرگوار در 28 دی ماه 1361 به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب شدند.
واگذاری چنین مسئولیت خطیری به آیتالله ربانی املشی، نشان دهنده اعتماد بالای حضرت امام(ره) به جایگاه علمی و فقهی وی بود.
وی همچنین در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری از سوی مردم خراسان و در دومین دوره انتخابات مجلس شورایاسلامی از سوی مردمتهران به نمایندگی انتخاب گردید و در هر دو مجلس به عنوان نایب رئیس دوم انتخاب شد.
مردم دوستی، ساده زیستی، خلوص، هوشمندی و بصیرت آیتالله ربانی املشی از اوصافی بود که حساسیت منافقان و گروهکهای ضدانقلاب را علیه وی برمیانگیخت.
منافقین در صبح روز دوم شهریور 1360 به منزل ایشان یورش بردند تا او را به شهادت برسانند.
اما با رشادت محافظانش این اقدام ناکام ماند.
وی سرانجام پس از عمری مجاهدت در راه سربلندی اسلام، در 17 تیر 1364 در اثر بیماری مشکوکی به لقاءالله پیوست.
پیکر مطهر او را با تشییعی با شکوه درحرم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.
پس از دستگیری عناصر گروهک مهدی هاشمی، وی در جریان بازجوئیهای خود اعتراف کرد که مسئولیت شهادت آیتالله ربانی املشی متوجه این گروهک است.
حضرت آیتالله خامنهای در پیام تسلیت خود به مناسبت رحلت وی فرمودند: "هر یک از مناصب و مشاغل مهمی را که پس از انقلاب پذیرفته بود سنگری برای دفاع از اسلام و انقلاب و وسیلهای برای تأمین حقوق مردم میدانست و در آن با مواظبت تمام خط اسلام، فقاهت و راه تقوی و طهارت را میپیمود و بدان اهتمام میورزید.
با متخلف صریح و قاطع و در برابر مؤمن پرهیزکار، خاکسار و خاضع بود.
"
در بخشی از وصیتنامه آیتالله ربانی املشی آمده است: "با کمال تواضع و شرمندگی به همه مسئولین سفارش میکنم که خدای ناکرده برای پیشرفت کار از فرامین الهی و تقوی و فضیلت و درستی منحرف نشوند و تصور نکنند که به این طریق نمیتوانیم پیروز شویم.
بدانند که تنها سلاح پیشرفت ما اتکاء به خدا و اطاعت از فرمان او است.
اگر در کارها رضای او را نادیده بگیریم این بهترین سلاح خویشتن را کند ساختهایم و به هر اندازه که از سبیل خدا منحرف شدهایم به همان اندازه به ثبات نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد نمودهایم.
.
.
".