12 اردیبهشت
گرامیداشت روز معلّم
گرامیداشت روز »معلم»
12 اردیبهشت ماه، بعنوان روز معلم نامگذاری گردیدهاست، و ازآنجا که کار این قشر زحمتکش، آموزش نسلآینده میباشد، به ذکر مطالبی در زمینه آموزش و سیمای معلم نمونه میپردازیم:
اساساً آموزش سبب انتقال یافتههای فردی، گروهی و جمعی (ه فرد، گروه یا جمع) میشود، کار کرد متقابلنقل و انتقال ارزشها، الگوها، رفتارها و فنون و علوم مختلف در سه بعد مذکور، سبب شکلگیری پدیدههاینو در جامعه میگردد
بسیار مشاهده میشود وقتی عدهای (بدون شناخت قبلی از یکدیگر) در مکانی گرد میآیند، در اثر کنشها وواکنشها یا روابط متقابل فردی و اجتماعی، پدیدهای یا فرهنگی مورد پذیرش آنان قرار میگیرد و الگویزندگی مشترکی برایشان فراهم میگردد، الگویی که از برتری و تسلط یک مدل رفتاری، لهجهای، اخلاقی وغیره نشأت میگیرد و در این »پروسه«، آموزش و یادگیری، نقش عمدهای در بردارد
آموزش در دوران اولیه زندگانی بشر، بهطور غیر نهادی و بدون نظام جریان داشت و در اصل، یادگیریذاتی نهفته در انسان، انگیزه لازم و ضروری را برای شناخت پدیدههای ناآشکار و مجهول مهیا ساخته بود؛لیکن بتدریج که نسلها از صفحه تاریخ ورق خوردند و آموختهها و دریافتههای جوامع )و نسلهای گذشته(بر روی هم انباشته شد، »میراث اجتماعی«، پدیدار گشت که آن نیز برای انتفال یافتههای مادی و معنوی خود(به نسلهای بعدی) به آموزشِ نهادینه و نظام یافته، احتیاج پیدا نمود تا به این طریق علم و تجربه و راهها وشؤون زندگانی در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، حقوقی و غیره برای آیندگان به ارثگذاشتهشود به همین دلیل، ما مشاهده میکنیم به هر میزان که از تاریخِ گذشته فاصله میگیریم، نیاز بهآموزش و روش آموزشی مناسب بیشتر حس میگردد
آموزش و نفوذ سیستمهای غربی
اگردر تاریخ نیک بنگریم، خواهیم دید که دستهای از کشورها، که در عصر حاضر، در طبقهبندی جزءکشورهای جهان سوم قلمداد میشوند، در گذشته از سوابق بسیار درخشان علمی و فنی و از لحاظ تکنیکهایآموزشی )در عصر خویش( از پیشرفتهترین امکانات آموزش برخوردار بودهاند از آن جمله دنیای اسلام رامیتوان شاهد مدعا قرار داد که از قرن دوم تا قرن هشتم هجری قمری از طلایه داران، علم و تمدن بودهاند
از جمله مراکز پر اهمیت تعلیم و تربیت در قلمرو این کشورها:
تونس، بغداد، قاهره، نیشابور، ری، مرو،بیتالمقدس، سمرقند، شیراز و غیره بودهاند که در آنها، مدارس و دانشگاههای متعددی، تأسیس گشتوقرنها مرکز علم و آموزش بودند آموزش و علم در این گروه از کشورها، به قدری رشد یافته بود که غربیانرا به تعجب واداشت و حتی ایشان را بر این باور داشت که ملل شرقی از لحاظ قوای ذهنی بسیار هوشمندتراز ملل غربی هستند
ابن خلدون در این باره مینویسد:
»در آن شهرها (مشرق) همچنین دانش فراوان است و عمران آنها ادامه دارد و سند تعلیم در آنها پایدار است وبنابراین مردم شرق عمومأ در هنر آموزش و دانش و در دیگر هنرها راسختر و محقترند به حدی کهبسیاری از جهانگردان مغرب که جهت طلب دانش به مشرق میروند، گمان میکنند بهطور کلی عقول مردممشرق از عقول اهالی مغرب کاملتر است و میپندارند شرقیان به فطرت نخستین، زیرکتر و هوشمندترند ونفوس ناطقه ایشان طبیعتاً از نفوس ناطقه مردم غرب کاملتر است و معتقدند تفاوت میان ما و ایشان دراختلاف حقیقت و ماهیت انسانیت است
حال اگر بخواهیم به بررسی توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم بپردازیم، پی خواهیم برد که استعمار نو،در چهرهای کاملاً جدید و با استراتژی فرهنگی خاص، مهمترین پایگاه اجتماعی فرهنگی این دسته از کشورهارا مورد هدف قرار داده و منابع انسانی ایشان را از کودکی برای پذیرش فرهنگ و ارزشهای واژگونه غربیآموزش دادهاست
در حال حاضر، روش آموزش در کشورهای جهان سوم، کاملاً غربی گشته و در آموزش این کشورها، مدلهایآموزشی و تربیتی غرب حاکمیت دارد روشی که هیچ پیوندی با فرهنگ و شوؤن اجتماعی، اقتصادی ایشاننداشته و حتی متعارض با نیازهای اولیه آنها میباشد
با ورود روشهای آموزشی غرب به سیستم آموزشی جهان سوم، فرهنگ جامعه نیز خواه نا خواه دستخوشتغییرات ارتجاعی گشته و میرود تا ارزشهای فرهنگی و میراثهای اجتماعی ایشان را نابود سازد و در نتیجهحس بی هویتی و حقارت و خود کمبینی را تقویت نماید، تا بدانجا که مفهوم »استقلال« را به بوته فراموشیبسپارند و وابستگی به غرب و استفاده از روشهای ایشان در اذهان آنان نقش بندد و بدین گونه منابعطبیعی و انسانی، در جهت اهداف نظام سرمایهداری غرب، سوق داده شود
ویژگیهای معلّمِ نمونه:
1 - وقار و متانت
معلم باید با آمادگی کامل و زمینههایی که نمایانگر وقار و هیبت او است و با لباس و بدنی نظیف و پاکیزه،وارد جلسه درس شود و به لباس فاخر و گرانبها اهمیت ندهد، بلکه او باید جامهای در بر کند که وقار و متانتاو را حفظ کرده و دلهای ناظران را به وی جلب نماید معلّم باید به هنگام ورود به جلسه درس، خود راخوشبو ساخته و موی صورت خود را شانه زده و خویشتن را از هر گونه آثار زننده بپیراید یکی از بزرگانسلف، آنگاه که مردم برای شنیدن و فراگرفتن حدیث به وی مراجعه میکردند، غسل میکرد و سراپای اندامخویش را شستشو میداد و بین جماعت حضور مییافت
2 - دعا و ارتباط با خدا
معلم باید از لحظهای که پا از خانه بیرون مینهد و در جهت رفتن به جلسه درس گام بر میدارد، ذکر و یاد خدارا استمرار دهد قبل از تدریس، ذکر »بسم اللَّه الرحمن الرحیم« را بر دل و زبان جاری سازد و این دعا رابخواند:
»خدایا به تو پناه میبرم از این که گمراه کنم و یا گمراه گردم، بلغزانم و یا بلغزم، ستم کنم و یاستم ببینم، به نادانی کشانم و یا خود دچار جهل گردم«
3 - خلوص نیت و قصد قربت
نیت و هدفش از درس دادن، تقرّب به خدا و رضای او باشد، نه مادیات، چون معلمی نیز مانند قضاوتو مؤذنی و مانند اینها، یک وظیفه است نه شغل و بقول حضرت امام1 نقش معلم در جامعه، نقش انبیا است
4 - احترام به شاگردان و توجه به شخصیتهای آنها
هر انسانی علاقه دارد نزد دیگران محترم و محبوب باشد بنابراین وظیفه هر انسانی است که، حسنخلق داشته و به دیگران محبّت و احترام کند و در این میان وظیفه معلم بیش از دیگران است؛ زیرا شاگرد بهتوجه و اعمال اخلاقی معلم و محبت او به شدت نیازمند است، برای آن که شاگرد بتواند با معلم انس پیدا کند،مهمترین صفات اخلاقی معلم این است که نسبت به کودکان، عاطفه نشان دهد همانطور که در مسائلاجتماعی و انسانی نیز این قانون تا حدودی صدق میکند 5 - استفاده از بهترین قواعد و روش تدریس
معلم باید در تدریس خود، راه و روشی را انتخاب کند که از رهگذر آن، درس وی با آسانترین وجه،قابل فهم گردد او باید حتی الامکان خوشترین و دلچسبترین واژهها را به کار برد و در قالب بیانی آرام وروشنگر، از این واژهها در تفهیم شاگردان استفاده کند و از مصداقها و نمونههای عینی یا مصنوعی، چه بهصورت وسائل کمک آموزشی و چه به صورت بازدید و گردش علمی و تحقیقی، جهت تعمیق مفاهیم در فکردانشآموز استفاده نماید و روح تفکر و کسب تخصص و تحقیق را در دانشآموز، پرورش دهد
6 - رعایت اعتدال و اختصار در بیان و توضیح مطلب
معلم نباید مدت جلسه خود را طولانی سازد و در شرح و بسط مطالب پرگویی کند که موجب ملال وفرسایش خاطر شاگردان میگردد و نیز نباید درس خود را آن چنان کوتاه و محدود برگزار کند که موجبنقص تقریر و توضیح شود
7 - توجه به مسائل انسانی و ملکوتی
معلم، تنها از راهِ درس دادن و درس پرسیدن، ایفای وظیفه نمیکند، چه بسیار معلمانی که سالهای سالدر کلاس و بین دانشآموزان و دانشجویان به تدریس پرداختهاند، اما نقطه عطف اخلاقی و انسانی ایجادنکردهاند و به عکس معلمانی بودهاند که با یک حرکت آگاهانه و خداپسند، توانستهاند قلوب بسیاری ازشاگردان را به خود و کردار و گفتار خویش جلب نمایند یکی از فضلا نقل میکرد که ما استاد محترمی درحوزه علمیه داشتیم به نام آقای ستوده این استاد بزرگ روزی در کلاس حضور یافت و فرمود:
»دوستانمن! همسر بنده فوت کرده و جنازهاش در منزل است، چون شما منتظر بودید، آمدم تا درسم را بگویم و بعدبه تشییع جنازه همسرم اقدام کنم!« و ایشان همچنین نقل میکرد:
»چندین سال، در شهری برای محصّلین علوم دینی درس میگفتم که اثرتدریس یک روزه استادی ناآشنا را بیشتر از تدریس چند ساله خود یافتم و آن ماجرا از این قرار بود که:
ایشان وقتی وارد کلاس شده بود، مشاهده کرده بود که کفشهای محصلین در مقابل آفتاب است و داغمیشود، ممکن است پاهای آنها را بیازارد بدون درنگ یک گونی به دست آورده، خیس نموده و روی کفشهاانداخته بود و زمانی که دانشآموزان با چنین صحنهای روبهرو شده و این چنین محبت و انسان دوستی رااز آن استاد احساس کردند، تمام درسهای سالیان من فراموش شد!« و در زندگی حضرت آیةاللَّه مدنی، شهید محراب، آمده است:
»به او اطلاع دادند طلبهای است که صبحهادیر از خواب برمیخیزد چهل روز صبح به دیدار او میرود، او را از خواب بیدار میکند، با او نماز میخواند،قرآن میخواند، صبحانه میل میفرماید تا آن عادت ناپسند را از او بگیرد و موفق هم میشود« بنابراین، معلمی ایثارگر است که با دانشآموز مانند فرزندش نشست و برخاست کند به مشکلاتمادی و معنوی او رسیدگی نماید و اگر مریض شد، به عیادت او بشتابد و چنانچه به کمک نیاز داشت به یاریاو اقدام کند و چنین معلّمی، معلم نمونه است معلمی که میبیند در دهها و صدها روستای مرزی و دور افتاده کشور، دانشآموزان و طالبان علمیهستند که تشنه آموزشند و او از آنجا که رسالت پیامبری به دوش دارد، مشتاقانه از تعلقات و وابستگیهادل میکند و به سوی این عاشقان علم، پرمیگشاید و مانند مرغ همای بر بام آنها مینشیند، او معلم نمونهاست معلمی که به ساعت کلاس فکر نمیکند، حتی زنگ تفریح را با شادابی و نشاط با دستهای پرگچ درکلاس میماند و با دانشآموزان به بحث مینشیند، معلمی که امیدش آن است همه یا اکثر دانشآموزانش راراهی دانشگاه یا حوزههای علمیه نماید و آنها را در مقام بلند علمی مشاهده کند، معلمی که ساعات استراحتخود را برای رشد علمی خود و دانشآموزان، در مراکز تحقیقات و پژوهش میگذراند و به مطالعه میپردازدتا صبحگاهان فردا و فرداها، با دستی پر به کلاس وارد شود و ارمغانی نو به دانشآموزان طالب علم تقدیمکند، او معلم نمونه است خاتمالانبیاء9 اسوه معلمان و انسانها بود که مشتاقانه در بین مردم جاهل وارد میشد و آنها را بهصلاح و علم فرا میخواند آنها را از شرک و بت پرستی و دخترکشی نهی میکرد و پاسخ منفی میشنید نهفقط پاسخ منفی بلکه سیلی به صورت او میزدند، دندانش را میشکستند و سنگ به پای مبارکش میزدند واو همچنان تعلیم میداد خسته و فرسوده و مأیوس نمیشد حتی تا آنجا پیش میرفت که میخواست ابولهبو ابوجهل را »آدم« کند و نمیتوانست و اندوهناک میشد و آیه میآمد:
»طه، ما انزلنا علیک القرآن لتشقی« و عیسی مسیح7 تا آنجا پیش رفت که هر روز پاهای شاگردان خود را میشست او به کالبد مردهمردم، روح میدمید و خود به سختی و زحمت میزیست معلم نمونه باید سوز خاتمانبیا9، تواضع عیسی، رحمت و رأفت موسی، اراده پولادین ابراهیم و صبرنوح:
را داشته باشد و گرنه:
»تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، تا که اسباب بزرگی همه آماده شود« و بالاخره معلم باید چون شمع بسوزد تا از سرمایههای فکری و آیندهسازان جامعه اسلامی که دراختیار اوست، انسانی موحد، با تقوا، خداترس، متخلق به اخلاق الهی و مخلص و ایثارگر بسازد که همهچیزش را از خدا و برای خدا بداند و تواناییهای جسمی و فکری و علمی و تخصصی خود را از او دانسته وفقط در راه رضای او به کار گیرد سخن آخر درباره صفات و خصوصیات معلم نمونه، این است:
»فراموش نکند که لازمه انجام موفقیتآمیز چنین رسالتی عظیم و الهی، این است که معلم، خود و اهمیت رسالت پیامبر گونهاش را شناخته ومتخلق به اخلاق الهی گردد و الگوی عملیِ انسان مؤمن باشد« بیانات امام(ره) درباره معلّمان و آموزگاران »شما آقایان معلمین و همه معلمانی که در سراسر کشور هستند و همه اساتیدی که در دانشگاههاهستند، مسؤولند نسبت به امانتی که خدای تبارک و تعالی و اولیای اطفال به شما سپردهاند ممکن است درضمن همین پنجاه نفر که شما تعلیم میدهید، شخصی پیدا شود که بعدها یک مقام عالی داشته باشد، مراتبعالیه کشور دست او بیاید، اگر چنانچه همین یک نفری که پیش شما بوده و بعد هم رفته پیش کسان دیگر تارسیده به آن آخر، یک تربیت فاسدی بشود؛ یعنی یا تعلیمی باشد که هیچ کاری به این نداشته باشد که بایدتربیت انسانی هم بشود یا خدای نخواسته معلم منحرفی باشد و این کودک از اول و بعد هم در مراتب دیگرتحت یک تربیت انحرافی واقع شود، ممکن است همین یک نفر، یک کشور را به باد فنا دهد معلم امانتداری است که غیر از همه امانتها است، انسان امانت او است، امانتهای دیگر را اگر کسیخیانت به آن بکند خلاف کرده است، اما امانت اگر انسان شد، اگر خدای نخواسته به این امانت خیانت شد، یکوقت میبینید خیانت به یک ملت است، خیانت به یک جامعه است، خیانت به اسلام است بنابراین، شغل درعین حالی که بسیار شریف و ارزنده است، از باب این که همان شغل انبیا است که برای انسانسازی آمدهبودند، لکن مسؤولیت بسیار بزرگ است چنانکه مسؤولیت انبیا هم بسیار بزرگ بود
شما مردمی عادی نیستید، شماها معلم نسلی هستید که در آتیه، همه مقدرات کشور به آن نسل سپردهمیشود، شما امانتدار چنین نسلی هستید و تربیت شما باید همراه با تعلیم باشد« (10/11/59)
»باید دستگاههای آموزشی متعهد و دلسوز برای نجات کشور، اهمیت ویژهای در حفظ نوباوگان وجوانان عزیزی که استقلال و آزادی کشور در آینده منوط به تربیت آنان است قائل باشند و نیز از این رواست که نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانشآموزان و دانشجویان، به عنوان اساسیترین ومؤثرترین نقش، مطرح میگردد؛ و همه دیدند که گرایش آنان به شرق و غرب برای کشورمان چه فاجعههاآفرید و دانشگاهها را به صورت دژ محکمی برای خدمت به شرق و غرب درآورد و اکثریت قاطع غرب و شرقزدگان این مملکت را به عنوان فارغالتحصیل تحویل جامعه داد«(31/6/60)
»ملت عزیز ایران و سایر کشورهای مستضعف جهان، اگر بخواهند از دامهای شیطنتآمیز قدرتهایبزرگ تا آخر نجات پیدا کنند، چارهای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند و این میسر نیست جز با دستاساتید و معلمان متعهدی که در دبستانها تا دانشگاهها راه یافتهاند و با تعلیم و کوشش در رشتههای مختلفعلوم و تربیت صحیح و تهذیب مراکز تربیت و تعلیم از عناصر منحرف و کجاندیش نوباوگان را که ذخایرکشور و مایه امید ملّتند، همدوش با تعلیم در همه رشتهها به حسب تعلیم اسلامی تربیت و تهذیب نمایند«(7/10/60)
»معلمین و آموزگاران تربیت کنند جوانانی را برای خدمت به کشور و به اسلام، و کارگران بسیار عزیزما جدیت کنند که کشور خودشان را از آن ظلماتی که در زمان طاغوت بود نجات دهند اینها در آموزش وپرورش و آنها در عمل و کار به همه کشورهای عالم بفهمانند که ملتی که میخواهد خودش سرپای خودشبایستد، هم خودش آموزش میبیند و هم خودش کار میکند باید معلمین و قشر دانشگاهی و دانشآموزی،با فیضیه پیوند خودشان را قوی کنند و عزیزان کارگر و کشاورز باید پیوند خودشان را با اسلام و قرآن وعلمای اسلام قوی کنند« (5/2/62)