21 رمضان المبارک
شهادت حضرت علی(ع)(40 ق)
پس از آن که ضربت خوردن حضرت علی(ع) در شهر کوفه پراکنده شد، اهالی این شهر، به ویژه شیعیان و محبان آن حضرت، سراسیمه وارد مسجد شده و از حال آن حضرت پرس و جو نمودند.
آنان هنگامی که به نزد آن حضرت رسیدند، دیدند سر مبارکش در دامن فرزندش امام حسن مجتبی(ع) است و با این که جای زخم سرش را محکم بسته اند، با این حال خون از آن جاری است و چهره مبارک آن حضرت از زردی به سفیدی مایل شده است و به آسمان نظر می افکند و به تسبیح و تقدیس الهی مشغول است و می گوید: الهی اسئلک مرافقه الأنبیاء و الأصیاء و أعلی درجات جنّه المأوی.
در همین هنگام ضارب آن حضرت، یعنی عبدالرحمن بن ملجم مرادی را دستگیر کرده و به مسجد آوردند.
مردم که از شدت خشم و ناراحتی می خواستند وی را با دست و دندان خویش پاره پاره کرده و به سزایش برسانند، با ممانعت محافظان و یاران حضرت علی(ع) مواجه شدند.
حضرت علی(ع) هنگامی که نظر مبارکش به آن تیره بخت و روسیاه افتاد، به وی فرمود: ای ملعون! کُشتی امیرمؤمنان و پیشوای مسلمانان را، در حالی که تو را پناه داد و بر دیگران اختیار کرد و به تو عطاها نمود.
آیا برای تو بد امامی بود؟ و پاداش نیکی های او به تو، همین بود که دادی؟
ابن ملجم سر به زیر افکند و سخنی نمی گفت.
پس از دقایقی امام علی(ع) چشم گشود و فرمود: ارفقوا یا ملائکه ربّی بی؛ ای فرشتگان خدا با من رفق و مدارا کنید.
ابن ملجم مرادی، در این وقت می گریست و خطاب به آن حضرت، می گفت: افأنت تنقذ من فی النار؟ آیا تو می توانی کسی که جایش در جهنم است، نجاتش دهی؟
امام علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) درباره رفتار با ابن ملجم سفارش کرد و به وی فرمود: پسرم! با اسیر خود مدارا کن و با وی طریق شفقت و رحمت پیش گیر.
امام حسن(ع) عرض کرد: پدرجان! این ملعون، ضربتی سخت بر تو وارد کرد و دل های ما را به درد آورده است، با این حال دستور می دهی که با وی رفتاری مشفقانه در پیش گیریم؟
امام علی(ع) فرمود: فرزندم! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم.
پس وی را به آن چه خود می خوری، بخوران و به آن چه می آشامی، بیاشام.
اگر من از دنیا رفتم، از او قصاص کن ولی جسدش را به آتش مسوزانید و وی را مثله نکنید.
زیرا از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: مثله نکنید، اگر چه سگ گزنده باشد.
اما اگر زنده ماندم، خودم داناترم که با او چه رفتاری کنم و عفو وی را ترجیح می دهم.
زیرا ما از اهل بیتیم که با گناهکاران در حق خویش، جز به عفو و کرم رفتار نمی کنیم.
(1)
در این هنگام، آن حضرت را به سوی خانه اش منتقل کردند و دختران و فرزندان و سایر خانواده آن حضرت، با دیدن وی شیون و گریه سر دادند.
نقل شد که برای درمان زخم آن حضرت، پزشکان کوفه را گرد آوردند و حاذق ترین و داناترین آنان، شخصی بود به نام "اثیربن عمرو".
وی چون در زخم سر مبارک آن حضرت نگریست، شش گوسفندی طلبید که تازه و گرم بود و رگی از آن بیرون کشید و آن را در شکاف زخم سر آن حضرت گذاشت و در آن دمید تا اطرافش به تمام قسمت های جراحت رسید و اندکی بگذاشت و سپس برداشت و در آن نگاهی کرد و دید که برخی از سفیدی مغز سر آن حضرت در آن مشاهده می گردد.
در این وقت با حسرت و آه، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! وصیت خود را بگو، که این زخم کار خود را کرده و به مغز سرت رسیده است و از تدبیر بیرون شده است.
(2)
آن گاه حضرت علی(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سایر فرزندانش سفارش نمود.
وصیت آن حضرت به فرزندانش در نامه 47 نهج البلاغه (فیض الاسلام) آمده است.
(3) حضرت علی(ع) تا شب 21 رمضان، در بستر بیماری بود و در این شب گاهی بی هوش می گردید و گاهی به هوش می آمد و به اطرافیان نظری می افکند و به آنان توصیه می نمود.
سرانجام چشمان مبارکش را بر هم گذاشت و پاهای خود را به سوی قبله نمود و گفت: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله.
این کلمات را گفت و روح مبارکش به اعلی علیین پرواز کرد.
امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) به همراهی سایر فرزندان و یاران نزدیک وی، او را غسل و کفن کرده و طبق سفارش آن حضرت، شبانه وی را در بیرون شهر کوفه، در جایی که هم اکنون معروف به نجف اشرف است، به خاک سپردند.
(4)
1- منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 175
2- همان و الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص 115
3- نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص 977
4- منتهی الآمال، ج1، ص 182