7 تیر
سالگرد شهادت مجاهد بزرگ آیت اللَّه شیخ حسن غفارى
سالگرد شهادت مجاهد بزرگ آیةالله شیخ حسن غفاری
در هفتم تیرماه سال 1353 قامت استوار عالمی مجاهد به خون نشست.
در چنین روزی روحانی نستوه وآشتیناپذیر آیةالله غفاری در زیر شکنجههای وحشیانه رژیم مزدور شاه جان به جان آفرین تسلیم کرد وبه عهد و میثاق خود با پروردگارش در حفظ و صیانت از اسلام و قرآن وفا نمود.
آیةالله شیخ حسن غفاری در سال 1335 هجری قمری در آذرشهر تبریز دیده به جهان گشود.
در حدود ششسالگی پدرش را از دست داد و تحت کفالت برادر بزرگترش قرار گرفت.
او برای تحصیل علوم دینی از آذرشهر راهی تبریز شد، اما پس از مدتی به دلیل فقر شدید به آذرشهربازگشت تا برای گذران زندگی خانوادهاش به کار اشتغال ورزد.
علاقه او به فراگیری علم باعث شد که بإے؛ّّوجود مشکلات فراوان مادی، به قم هجرت کند و در آنجا به ادامه تحصیل پردازد.
او در شهر قم در محضراساتیدی چون آیات عظام مرحوم فیض، مرحوم محمد تقی خوانساری، مرحوم بروجردی و عدهای دیگرحاضر شد و کسب فیض نمود.
شهید آیةالله غفاری پس از یازده سال تحصیل علوم دینی در قم و کسب درجات علمی، به تهران هجرت نمودتا از این پس اندوختههای علمی خویش را در میدان عمل به منصه ظهور رساند.
در آن زمان لایحه انجمنهایایالتی و ولایتی توسط دولت اسدالله علم به تصویب رسیده بود.
بر اساس لایحه مزبور، سوگند به قرآن کریم باید حذف میگردید و شرط مسلمان بودن نمایندگان ایالات وولایات کنار گذاشته میشد.
همچنین به زنان که حق شرکت در انتخابات را نداشتند، حق انتخاب داده میشد.
هدف رژیم از حذف سوگند به قرآن و شرط مسلمان بودن نمایندگان، این بود که پای فرقه ضاله بهائیت را درکلیه شؤون مملکت باز کند و از این طریق راه را برای سلطه اربابان خود بیشتر هموار نماید.
همچنین مسألهحق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان صرفاً یک فریب بود و هدف اصلی این بود که زمینههای سوء استفادهاز زنان در جهت گسترش فساد و فحشا و عمومیت بخشیدن به فرهنگ مبتذل غرب در جامعه فراهم گردد و باقربانی شدن زن ایرانی، راه برای نابودی ارزشهای اسلامی هموار شد.
روحانیت آگاه به رهبری حضرت امام خمینی(ره) علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی شورید و تا آنجا علممخالفت و مبارزه را برافراشت که دولت وقت را مجبور به عقبنشینی کرد.
آیةالله غفاری همچون سایر اصحاب حضرت امام، در آن شرایط وارد کارزار شد و با افشاگریهای خویش بهروشنگری اذهان درباره نقشه شوم اسلامزدایی رژیم پرداخت.
در قیام خونین 15 خرداد مرحوم آیةالله غفاری به علت نقش حساسی که در بسیج مردم به عهده داشت پساز سرکوب قیام، دستگیر و زندانی شد.
او در زندان رژیم شاه به علت حمایت قاطع از رهبری انقلاب و دفاع ازاسلام و قرآن، مورد ضرب و شتم و شکنجه مأمورین ساواک قرار گرفت.
شهید غفاری پس از آزادی از زندان، مسجد الهادی واقع در خیابان دماوند را سنگر مبارزات علیه رژیم مزدورشاه قرار داد.
ایشان در مبارزات سرسختانه خود علیه طاغوت و برای پاسداری از اسلام، تمام سختیها و دردو رنجها را پذیرا شده بود، از زندان و شکنجه هیچ بیم و هراسی به دل راه نمیداد و این روحیه استوار ومقاوم او خشم مزدوران ساواک را برانگیخته بود.
آیةالله غفاری پس از آزادی از زندان، شیوه مبارزه مخفی را برگزید؛ ولی از آنجا که سازمان امنیت جهنمیشاه، از طرف آمریکا تقویت شده بود و مجاهدان راه خدا سایه به سایه تعقیب میشدند، او نیز که مرد تسلیمناپذیری بود و دست از مخالفت با شاه نمیکشید، مورد تعقیب مأموران ساواک قرار گرفت.
با حساسیتی که ساواک نسبت به آیةالله غفاری داشت، بار دیگر او را در تیرماه سال 1353 دستگیر نمود.
این بار ساواک دو راه در پیش پای او قرار داد:
الف - تعهد به سکوت و دم برنیاوردن، ب - اعتراض نکردن، یامرگ در زیر شکنجه.
آیةالله غفاری راه شهادت را برگزیده بود و مأمورین مزدور ساواک در بازجویی از او به تصمیم وی آگاهشدند و دانستند او کیست و چه راهی را انتخاب کرده است.
گوشهای از این بازجویی به شرح زیر است:
سؤال:< چرا به زندان آورده شدهاید؟
جواب: نمیدانم.
سؤال:
آیا قبلاً به زندان آمدهاید؟ جواب:
نیامدهام، آوردهاند.
سؤال:
نظر شما راجع به شاهنشاه آریامهر چیست؟ جواب:
ایشان با کودتای پدرشان بر سر کار آمده و غاصبند.
سؤال:
نظر شما راجع به حزب رستاخیز چیست؟ جواب:
این حزب شه ساخته است، به مردم هیچ ربطی ندارد.
سؤال:
نظر شما نسبت به خمینی چیست؟ آیةالله غفاری به احترام رهبر و مراد خویش کلمه »آقا« را بر سر عبارت مزدوران ساواک اضافه و سؤال رابدین صورت تصحیح میکند که:
نظر شما نسبت به آقای خمینی چیست؟ او به خاطر همین کار مورد اهانت وضرب و شتم بازجوی ساواک قرار میگیرد؛ ولی در عین حال در پاسخ به سؤال آنها چنین میگوید:
»من فکر میکنم تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد آیةالله خمینی است«.
این عقیده آن مجاهد بزرگوار بود که هیچ تغییر و تبدیلی در آن راه نداشت و برای نیل به همین منظور دردریای شدائد و سختیها غوطهور شده و زندان و شکنجه را پذیرفته بود.
این راه آیةالله غفاری بود، نه تنها راه او، که راه همه راهیان توحید.
ایران نجات دهندهای جز آیةالله خمینینداشت و او نهتنها ناجی ایران که ناجی جهان اسلام شمرده میشد.
تصمیم ساواک چه بود؟ جز اینکه دهانمبارک آن مجاهد بزرگ را که این حقیقت متعالی در قالب کلمات از آن خارج شده بود با مشت درهم کوبد؟ ولیآیا همین قدر کافی بود؟ نه، کسی که آیةالله خمینی را تنها نجات دهنده ایران بنامد باید از بین برود، باید درزیر سختترین شکنجهها قرار گیرد و جان بدهد.
و این چنین بود که پاهایش را در روغن زیتون داغ شده سوزاندند و سرش را با مته سوراخ کردند.
او را به شهادت رساندند، اما ندای او خاموش نشد.
سخن او که:
»تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد،آیةالله خمینی است« باید توسط همه مجاهدان راه خدا به مرحله عمل در میآمد و راه ناجی بزرگ هموارمیشد و چنین شد.
و اینک این ماییم و راه غفاری و غفاریها.
درود خدا و فرشتگانش بر روح مطهّر و بلند پرواز آن شهید والامقام، و راه پاکش همچنان مستدام باد.