انگلیسیها پس از جنگ جهانی اول به این نتیجه رسیدند که جهت دستیابی بیشتر به منابع ایران، به ناچار باید کودتایی در ایران انجام دهند تا حکومت سرسپردهای را برسر کار آورند.
در این راستا آنان دو مهره وابسته سیاسی و نظامی نیاز داشتند که از این میان سیدضیاءالدین طباطبایی را بهعنوان چهره سیاسی، و رضاخان پهلوی را بهعنوان چهره نظامی برگزیدند.
قبل از کودتا، رضاخان توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخستوزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود.
سرانجام در اوایل اسفند 1299ش، قوای قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین به سوی تهران حرکت کردند و بدون هیچگونه مشکل جدی، در سوم اسفند، تهران را تصرف نمودند.
احمدشاه قاجار از روی ترس و ناچاری، بدون هیچ واکنش جدی، رضاخان را بهعنوان فرمانده کل قوا و همدست وی، سیدضیاءالدین طباطبایی را بهسمت نخستوزیری منصوب کرد.
در این میان رضاخان بهدلیل فرمانبرداری از دولت انگلیس و نیز سرکوب جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران، بهعنوان عاملی جهت تمرکز قدرت در کشور و حفظ منافع نامشروع انگلیس، مورد حمایت شدید این کشور بود.
چهار سال بعد، رضاخان به پادشاهی ایران رسید و تا سال 1320 ش، مستبدانه از منافع انگلیس در ایران حمایت و حراست کرد.
اما در جریان جنگ جهانی دوم، به دلیل گرایش رضاخان به آلمان، انگلیس وی را از پادشاهی خلع و تبعید کردند.