خدمات تلفن همراه

مناسبت ها - قمری - 20 جمادی الثانی - مرگ ابوبکر بن ابی قحافه ( 13 ق)

20 جمادی الثانی

مرگ ابوبکر بن ابی قحافه ( 13 ق)

ابوبکر، در سال سوم عام الفیل (یعنی 50 سال پیش از هجرت پیامبر(ص)) در مکه معظمه دیده به جهان گشود.
پدرش ابی قحافه عثمان بن عمرو تیمی و مادرش اُمّ الخیر سلمی بنت عمر بن عامر تیمی بود.
نام وی عبدالله و مکنی به ابوبکر بود.
(1) ابوبکر از نخستین گروندگان به پیامبر اکرم(ص) است، که پس از حضرت علی(ع) و خدیجه کبری(س) و همزمان با زید بن حارثه و بلال، مسلمان شد و در زمره اصحاب سابقین رسول خدا(ص) قرار گرفت.
بنا به گفته ابن خلدون، وی مردی مهربان و نرم خوی بود و مردان قریش با او الفت داشتند و گروهی از اهالی مکه به توسط او مسلمان شدند.
(2) وی به هنگام هجرت رسول خدا(ص) از مکه معظه، همراه آن حضرت بود و در پنهان گاه غار ثور، بسیار اضطراب داشت و اظهار نگرانی می کرد و پیامبر(ص) وی را دلداری می داد.
اما هنگامی که به روستای "قبا" در دو میلی مدینه رسیدند، پیامبر(ص) در آن جا توقف نمود، تا پسر عمویش علی بن ابی طالب(ع) پس از رد امانات او و انجام سفارهایش به همراه باقیمانده خانواده آن حضرت، به او به پیوندد.
ولی ابوبکر، تأمل چندانی نکرده و از پیامبر(ص) جدا شد و به سَنَح، در حوالی مدینه رفت.
(3) وی، پس از رحلت پیامبر(ص) از سوی عده ای از مهاجران و انصار در سقیفه بنی ساعده به خلافت اسلامی برگزیده شد و با تلاش های عمر بن خطاب و تعدادی از هواداران وی، به اجبار و اکراه و یا به رضایت از سایر مردم بیعت گرفتند و حق قانونی و شرعی امیرمؤمنان(ع) را غصب کردند.
ابوبکر به مدت دو سال و سه ماه و پنج روز خلافت نمود.
وی بنا به نقل دخترش عایشه، همسر رسول خدا(ص)، در روز هفتم جمادی الآخر به خاطر غسل کردن در هوای سرد، تب کرد و بیمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بیماری افتاد و در این مدت، نمی توانست در نماز جماعت حضور یابد و به جای وی عمر بن خطاب بر مردم نماز می گزارد.
سرانجام در 22 جمادی الآخر، سال سیزدهم هجری قمری در مدینه منوره، دار دنیا را وداع و به سرای مکافات ره سپار شد.
بدنش را پس از غسل و کفن و خواندن نماز توسط عمر بن خطاب، بنا به خواست دخترش عایشه، در جوار قبر مطهر رسول خدا(ص) دفن نمودند.
(4) در تاریخ یعقوبی آمده است که عبدالرحمن بن عوف (یکی از صحابه کبار) در آخرین روزهای زندگی ابوبکر، در آن ایامی که وی در بیماری مرگ قرار داشت، به نزدش رفت و درباره برخی از مسایل، از جمله درباره جانشینی عمر بن خطاب با او گفت و گو کرد و ابوبکر در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چیزی حسرت نمی خورم، مگر از سه أمری که آن را مرتکب شدم و ای کاش آن ها را انجام نمی دادم و سه کاری که انجام ندادم و ای کاش آن ها را به انجام می رساندم و سه چیز در ذهنم باقی است، دوست داشتم که آن ها را از رسول خدا(ص) به پرسم ولی متاسفانه نپرسیدم.
اما آن سه عملی که مرتکب شدم، عبارتند از: 1- ای کاش، مسئولیت خلافت و حکومت را بر عهده نمی گرفتم و از آغاز، عمر را جلو می انداختم.
من وزیر می شدم بهتر از آن بود که امیر قرار گرفتم.
2- ای کاش خانه فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) را مورد تفتیش و هجوم قرار نداده و افراد (بیگانه) را وارد بر آن نمی کردم، اگر چه در را بر رویم می بست! 3- ای کاش سلمی را ناگهانی و غافلگیرانه آتش نمی زدم، بلکه دستور می دادم تنها گردنش را بزنند و یا او را رهایش گردانند.
اما آن سه کاری که انجام ندادم و ای کاش آن ها را به عمل می آوردم، عبارتند از: 1- ای کاش دستور می دادم (به جای بخشش و رهایی) گردن اشعث بن قیس را می زدند.
زیرا او هر شر و فسادی را ببیند، آن را یاری می دهد (و به مفسده جویی می پردازد).
2- ای کاش ابوعبیده (جراح) را به سوی غرب و عمر را جانب شرق اعزام کرده و خود در راه خدا به پیش می تاختم.
3- ای کاش، خالد بن ولید را به سوی "بزاخة" نمی فرستادم (و آن جنایب بزرگ را مرتکب نمی گردید) ولیکن از او در راه خدا درگذشتم.
اما آن سه چیزی که دوست داشتم از رسول خدا(ص) بپرسم و این توفیق نصیبم نشد، عبارتند از: 1- خلافت و حکومت اسلامی حق چه کسی است؟ تا درباره آن کسی به نزاع نپردازد.
2- آیا برای انصار نیز در آن حقی است؟ 3- آیا عمه و خاله انسان (فوت شده) ارث می برند یا نه؟ وی در آخر گفت و گویش با عبدالرحمن گفت: و انّی ما اصبت من دنیاکم بشییٍ، و لقد اقمت نفسی فی مال الله و فی المسلمین مقام الوصی فی مال الیتیم ان استغنی تعفف، و ان افتقرأ کل بالمعروف.
(5) شایان ذکر است که ابوبکر از غصب خلافت و رنجاندن دختر رسول خدا(ص)، بسیار ناراحت و متأسف بود و به قول خودش نمی دانست که خلافت و حکومت، از آن چه کسی است؟ ولی با این حال، بدون در نظر گرفتن رأی مردم و رضایت اصحاب رسول خدا(ص) و اهل بیت پیامبر(ص)، عمر بن خطاب را به جانشینی خویش انتخاب کرد.
1- العدد القویة (علی بن یوسف حلی)، ص 343 2- تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 386 3- الکافی (کلینی)، ج8، ص 338، حدیث 536 4- سبل الهدی و الرشاد (صالحی شامی)، ج 11، ص 260؛ التنبیه و الاشراف (مسعودی)، ص 248؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 136 5- تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 137






لیست مناسبت ها مناسبت بعد مناسبت قبل بزرگتر کوچکتر 
خدمات تلفن همراه
مراجعه: 169,662,601