سخنى است از آن حضرت که شبیه به خطبه است. در این سخن فضائل خود را پس از حادثه نهروان بیان می دارد من قیام به وظیفه نمودم در آنهنگام که دیگران ناتوان شدند و شکست خوردند، و از افق بالاترى نگریستم،در آن هنگام که دیگران سر در لاک خودفرو برده بودند، و سخن با صراحت گفتم در آنهنگام که تردد و اضطراب آنانرادر خود فرو برده بود، و راهم را با نور الهى پیش گرفتم در آنهنگام که آنانراکد گشته و متوقف بودند، در آنموقع صداى من از صداى همه آنان پایینتربود، و در سبقت[در خیر و صلاح جامعه]بالاتر از آنان بودم، من با عنانکمالات بپرواز در آمدم، و وسیله سبقت در اختیار من بود، همانند آن کوهبودم که بادهاى تندوز از متزلزل ساختن آن ناتوان، و طوفانها از بر کندن آنعاجز است، هیچ کسى توانائى عیبجوئى در من نداشت، و هیچ گویندهاى نمی توانست طعنى بر من وارد آورد، انسان ضعیف و خوار در نزد من عزیزاست تا حق او را براى او بگیرم، و انسان قوى در نزد من ضعیف است تا حقدیگران را از او بگیرم، ما به قضاى خداوندى رضایت داده، و امر او راتسلیم به او نمودهایم، آیا گمان میکنى من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)دروغ میگویم !! سوگند بخدا،من اولین کسى هستم که او را تصدیق کردهام، پس اولین کسىنخواهم بود که به او دروغى ببندم، سپس من در وضع خود نگریستم، اطاعتماز تکلیف الهى[که بوسیله پیامبر براى من ابلاغ شده بود]بر بیعتبا دیگرانو یا جنگ با آنان سبقت گرفته بود، و پیمان دیگرى در گردنم بود.